دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


عوامل موفقیت سریال یانگوم


عوامل موفقیت سریال یانگوم
با اتمام پخش سریال جواهری در قصر که به مدت یک سال از پربیننده ترین برنامه ها در هشت شبکه تلویزیونی دولتی ایران به شمار می آمد، به نظر می رسد که «موج کره ای» در فتح دژ فرهنگی جمهوری اسلامی موفق شده است.
بیست سال قبل، مجموعه تلویزیونی سال های دور از خانه موفقیتی مشابه رابدست آورده بود واگرچه این تغییر ذائقه ایران زمان جنگ تا جامعه فعلی موجب شد که تنگدستی و ساده زیستی مجموعه ژاپنی جای خود را به سفره های رنگین و تجمل گرایی شاهانه سریال کره ای بدهد، اما سطح کیفی دو مجموعه که در حد متوسط به پایین استاندارد جهانی تولیدات تلویزیونی وسینمایی قرار دارند، موجب شده است تا درباره علت موفقیت این مجموعه ها در نفوذ به اعماق فرهنگ و تسخیر ذائقه خانواده های ایرانی سوالاتی شکل بگیرد و این پرسش مطرح شود که چرا باوجود گذشت سه دهه از عمر جمهوری اسلامی به عنوان نظامی فرهنگی، رویکرد جامعه در برخورد و پذیرش تولیدات فرهنگی مربوط به شرق دور که کمترین مشابهت را با ویژگی های مذهبی و فرهنگی جامعه دارند، اینچنین متزلزل وآسیب پذیر است.
در نگاه اول می توان پاسخی نسبتا آسان به این پرسش داد: تمرکز مجموعه جواهری در قصر بر روی نقش زنان در جامعه ای که زن در جغرافیای فرهنگی و اجتماعی جایگاهی رده دوم دارد وکمتر می توان تولید تلویزیونی یا سینمایی مهمی یافت که بر محوریت نقش زن بنا شده باشد موجب می شود که مجموعه هایی که چنین ساختاری دارند با اقبال مواجه شوند،موفقیت مجموعه جواهری در قصر یکسال پس از استقبال گسترده سریال تلویزیونی «نرگس» که ویژگی مشترک هردو استفاده از زن به عنوان شخصیت اول داستان یا قهرمان مجموعه است، بر تاثیر این عامل صحه می گذارد.
اما شاید بتوان در لایه های پنهان تر این مجموعه عوامل دیگری یافت که موجب توفیق آن شده اند: انتخاب زمینه اصلی این مجموعه در قصر و تمرکز بر روابط پیچیده قدرت در جناح های مختلف حاکم بر جامعه، می تواند از جذابیت زیادی برای جوامعی برخوردارباشد که تحت مدیریت حکومت های فردسالار قراردارند.
امری که در مجموعه های تولیدی در کشورهای غربی بدلیل ساختار متفاوت ومتغیر رژیم های سیاسی آن جوامع کمتر مورد توجه قرار می گیرد اما اختصاص بیش از نیمی از داستان این مجموعه طولانی به تصویرکردن جنگ قدرت وجدال پشت پرده افراد متنفذ و صاحب منصبان در ساختاری که راس آن به وسیله امپراطور تکمیل شده اختصاص یافته بود و وجود شکاف عمیق میان جایگاه «عالی جناب» به عنوان شخص اول حکومت وعدم اختیارات وی در انجام تصمیمات کوچک اطراف خود،پدیده ای تازه برای شهروندان ایرانی به شمار می آمد.
بافت حکمرانی فردسالارانه در ساختار روانی جامعه و پذیرش حاکمیت نامحدود یک فرد به عنوان راس ساختار حکومتی که در طول تاریخ ایران ایجاد شده است موجب می شود که این جامعه با توجه به ذهنیتهای حقیقی یا القایی از صالح بودن فرمانروا، تصویری پیچیده از معادلات قدرت را در افکار عمومی ایجاد کند نتیجه آن ناتوانی راس هرم حکومتی از ایجاد اصلاحات و تغییرات سازنده و مبارزه با فساد در حاکمیت نه بدلیل عدم سلامت وصلاحیت حاکم بلکه به دلیل فساد اطرافیان است. طبیعی است تصویر شدن این معادلات بصورت مشروح در یک مجموعه تلویزیونی مانند جواهری در قصر می تواند موجب استقبال از آن در جامعه ایران گردد.
وشاید بتوان عوامل دیگری را نیز به فهرست دلایل اقبال از این مجموعه در ایران افزود، اما پرسش اینجاست مجموعه هایی اینچنین که با استفاده از برخی خلا»ها و پرداختن به موضوعات بکر وارد ساختار فرهنگی وفکری جامعه می شوند، تاثیرگذاری خود را به همین موضوعات محدود می کنند یا آن که سایر ابعاد وزوایای فرهنگی جامعه هدف را نیز تحت تاثیر خود قرار خواهند داد، اتفاقی که به نظرمی رسد توسط این مجموعه کره ای رخ داده است و جواهری در قصر توانسته است همانند اسب تروا لشگر فرهنگی «موج کره ای» را که در مستند ساخته شده توسط شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی به صورتی عریان به امپراطوری اقتصادی این کشور متصل شده است را به اعماق جامعه ایران بیاورد.
و سوال دیگر اینکه آیا محدود ساختن فضای فرهنگی برای هنرمندان داخلی و ممنوعه اعلام کردن موضوعات اینچنین موجب نمی شود جامعه در برابر صادرات فرهنگی دیگران در این حوزه تشنه و آسیب پذیر شود؟
چرا درباره وجود ناهنجاری فساد در اقشار حکومتی نظیر نیروهای نظامی و انتظامی، سیستم قضایی، مدیران و مسوولان کشور طی سه دهه گذشته اجازه تولید مجموعه تلویزیونی یا سینمایی داده نشده است، در حالی که فساد در این اقشار نیز مانند سایر بخش های جامعه وجود دارد.
آیا مصونیت از نگاه انتقادی این بخش ها در عرصه فرهنگ وهنر به نفع جامعه وحتی خود این اقشار است؟ یا آنکه به پاستوریزه کردن فضای رسمی وشکل گرفتن نگاهی بدبینانه و افراطی در فضای غیر رسمی می انجامد؟
بزرگترین سرمایه گذاری های سیمای جمهوری اسلامی در مجموعه های تلویزیونی طی سی سال گذشته در کنار تولیدات مذهبی، مربوط به سریال هایی نظیر هزاردستان،امیرکبیر، میرزا کوچک خان، تفنگ سرپر، کیف انگلیسی و مدار صفر درجه بوده اند که از قضا همه موضوع دخالت واشغال بیگانه (روس وانگلیس) را محور خود قرارداده اند. سایر مجموعه های تلویزیونی نیز که با موضوع نگاهی انتقادی به حکومت ساخته شده اند نیز به دوره قبل از انقلاب محدود شده و تصویری سراسر فساد ازرژیم گذشته و آرمانی از حکومت فعلی ارائه می کنند.
در سینما نیز وضعیت همین گونه است وجدا از سینمای روشنفکری واصطلاحا جشنواره ای که فرصت اکران مناسب در داخل را نمی یابد، سایر آثار سینمایی با همین محدودیت ساخته می شوند، ودر برابر ممنوعیت پرداختن به موضوعات فوق به بزرگنمایی مشکلات و ناهنجاری های اجتماعی نظیر دروغ، خیانت وسایر صفات ناپسند انسانی در جامعه ایران می پردازند و شاید نتوان تصویر ناهنجاری که در تولیدات سینمایی و تلویزیونی ایران از ایرانی ارائه می شود را با هیچ یک ازنقاط دیگر جهان مقایسه کرد که این نیز نتیجه غیرمستقیم منع هنر از نقد قدرت و متمرکز کردن آن به موضوعات حاشیه ای است که پیامدی جز دامن زدن به ناهنجاری های اجتماعی ندارد.
گرچه ممنوعه کردن حوزه قدرت ازنگاه فرهنگ وهنر بومی، نه تنها به سود حاکمیت تمام نمی شود بلکه آسیب پذیری آن را در برابر امواج فرهنگی بیگانه افزایش می دهد.
نگاهی کوتاه به کارکرد ابزار فرهنگی هالیوود در تقویت نظام سلطه و هژمونی ایالات متحده نشان می دهد که بیشترین تولیدات ضد دولت ایالات متحده در همین کشور ساخته می شوند و به نمایش در می آیند وساختار فرهنگی آمریکا تقویت نظام سیاسی خود را نه از محدود وممنوع کردن هنر بلکه از مدیریت نامحسوس آن بدست می آورد و به همین دلیل است که هالیوود که تحت مدیریت کلان نظام سرمایه داری است به فیلمساز منتقدی نظیر مایکل مور که دشمنی آشتی ناپذیر با بوش دارد درآستانه جنگ عراق جایزه اسکار می دهد و در مقابل جرج بوش که از هیچ یک از جذابیت های فردی نظیر هوش، سیما، تحصیلات، سخنوری و افتخارات فردی بهره چندانی نبرده است پس از اقدامی بی سابقه در آغاز دوجنگ در یک دوره ریاست جمهوری با بیشترین آرا در ایالات متحده برای بار دوم به ریاست جمهوری برگزیده می شود.
به راستی چه عاملی جز لشگر پر زرق وبرق سینما و تلویزیون قادر به فراهم کردن چنین موفقیت بزرگی برای بوش بوده است،در حالی که طی همین مدت تندترین آثار سینمایی و تلویزیونی علیه نئومحافظه کاران در داخل آمریکا ساخته و پخش شده اند و بیشترین انتقادات، هجویات و حتی دشنام ها در تاریخ ایالات متحده علیه کاخ سفید در مطبوعات منتشر شده وکاخ سفید تاکنون کمتر به برخورد مستقیم وفیزیکی با مولفان و منتشر کنندگان آن دست زده است بلکه با مدیریت پنهان و تقویت جریان حامی خود توانسته که سلطه خود را حفظ و تقویت نماید اما در مقابل مدیریت فرهنگی در ایران با برخورد انفعالی وفیزیکی بزرگترین حفره ها را در ساختار دفاعی فرهنگی جامعه در برابر بیگانگان ایجاد کرده است.
ir.agaahi.www
نویسنده : فواد صادقی
منبع : روزنامه مردم سالاری