سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

توهین به مقدسات مذهبی در ادیان و مکاتب دینی مختلف


توهین به مقدسات مذهبی در ادیان و مکاتب دینی مختلف
● سیر تاریخی ارتداد و توهین به مقدسات :
مسئله ارتداد ، و موضوعات پیرامونی آن و مجازات سنگین مرتکبین آن ، مسئله ای نیست که مختص دین و یا آئین و حتی مرام و مکتب خاصی باشد . این موضوع به دلیل آنکه در طول تاریخ ضربات مهلکی به ریشه و تداوم جریانات فکری عقیدتی و دینی وارد کرده است ، به صورت موضوعی درآمده که دائما در کانون توجه و حساسیت مکاتب و ادیان و جریان های اجتماعی و حتی سیاسی قرار گرفته است و سنگین ترین نوع مجازات ها نیز برای مرتکبین آن در نظر گرفته شده است و این امر را تداعی می نماید که ارتکاب آن ، صرفا اثری شخصی و فردی به همراه ندارد بلکه تمام حساسیت ها برای حفظ و سلامت سایر افراد جامعه و یا مومنان به یک دین نسبت به آثار و تبعات مخرب ارتداد می باشد .
هر نظامی با عوامل براندازی خود با شدت عمل برخورد می‌کند، خواه جامعه‌های باز و نظام‌های آزادیخواه باشند، و خواه جامعه های بسته و نظام‌های استبدادی.
هر گاه نظامی روی اصول غیر دینی تاسیس شود، و اکثریت مردم، آن را بپذیرند، هر نوع عملی که سبب فروپاشی نظام و براندازی آن بشود به شدت با آن مقابله می‌شود و این مسأله ای نیست که بر کسی پنهان باشد.
تفاوتی که هست این که نظام‌های غیر الهی بر اساس اصول مادی تنظیم می‌شوند، و « سکولاریسم» یکی از اصول مهم عقیدتی نظام است، در حالی که در نظام دینی، عقیده‌ی به خدا اساس نظام سیاسی را تشکیل می‌دهد. حالا اگر در نظام‌های مادی گروهی با ترویج بنیادگرایی، اساس نظام را متزلزل کنند، هرگز آنها را به حال خود رها نمی‌کنند و با شدّت با آنها برخورد می‌شود، و سکولاریسم برای آنها به قدری ارزشمند است که کشتن افراد و ویران کردن لانه‌ها و خانه‌ها در مقابل آن چیز مهمی نیست.
مسأله‌ی مرتدّ، نمونه‌ای از این کارهای براندازانه است، هر گاه فردی، در عقیده‌ی دینی خود، متزلزل گردد، یا آن را نپذیرد، در این مورد مشکلی برای او پیش نمی‌اید، تنها چیزی که هست، افراد آشنا با این فرد، باید سعی کنند که شبهات و مشکلات او را حل کنند، هر چندبحث و گفتگو به طول انجامد، و اگر هم قانع نشد، تا وقتی که در دادگاه، ارتداد او ثابت نشود، کیفر و پیگردی برای او نیست.
ولی هر گاه او گام از این فراتر نهاده و با افراد و یا در مجامع عمومی از بازگشت خود از دینش و گرایش به آیین دیگر سخن بگوید، به طور مسلّم، نظام در برابر آن ساکت نخواهد بود، زیرا چنین عملی، مایه‌ی ایجاد فتنه و اغتشاش در جامعه‌ می‌گردد و چه بسا، پیروانی هم پیدا کند، و قهراً کار به درگیری و فتنه می‌انجامد. آیا صحیح است، در برابر چنین فردی که نتیجه‌ی کارش، درگیری‌ها و فتنه‌ها و چه بسا خونریزی‌های بسیار خواهد بود، ساکت نشست؟ مسأله‌ی ارتداد یک مسأله ی مربوط به محیط کتاب و درس واندیشه و فکر تنها نیست، بلکه مرحله‌ی تظاهر بر عقیده‌ای است که، امنیت و استقلال جامعه و حفظ جان‌هاو اموال مردمی به آن بستگی دارد.
اگر بخواهیم به دلیل محدودیت های این مقاله ، بیشتر نگاه خود را از منظر دینی به مسئله ارتداد و توهین به مقدسات متمرکز نمائیم باید متذکر شویم که این مسئله ، حداقل تا جائی که منابع معتبر مطالعاتی در حوزه ادیان در دست است ، مورد توجه و حساسیت همه ادیان الهی بوده است . به طور مثال در دین یهود و مسیحیت، ارتداد جرم شناخته شده و برای آن مجازات اعدام مقرر گردیده بود. در کتاب مقدس که هم مورد قبول مسیحیان است و هم یهودیان، در این باره آمده است:
«اگرمیان شما پیشگو یا تعبیر کنندة خوابی وجود دارد... و می‌گوید پیامبر خدایان دیگری را بپرستید... آن پیشگو را بکشید... اگر نزدیک‌ترین خویشاوند یا صمیمی‌ترین دوست،شما را به خدایان دیگر دعوت کند پیشنهاد ناپسند او را برملا سازید و بر او رحم نکنید و بکشید وبا دستان خود اورا سنگسار کنید.»
اما دین اسلام به جهت اعلام خاتمیّت پیامبر (ص) و جاوید بودنش بمراتب تحت فشار بیسشتری از این بابت قرار گرفته و در طول حیات خود، بارها با آن مواجه بوده است. به همین دلیل، اسلام از همان ابتدا قوانین و احکامی در رابطه با مرتدان از اسلام وضع کردتا با اعمال آن از نفوذ دشمنان به جمع مسلمین جلوگیری کرده، جامعة اسلامی را از توطئه‌های ضد الهی آنان مصون دارد. وجود این قوانین و احکام در فقه تمام مذاهب اسلامی، نشان از توجه جدّی اسلام به خطر مذکور دارد.
پیش درآمد مکتب غنی اسلام، گرایش توأم با تفکر و پذیرش آمیخته با استدلال است. از این رو با چنین پیش درآمدی، تزلزل در عقیده و روی گردانی از حقیقت آشکار دین پذیرفتنی نیست؛ به خصوص که این انکار و ارتداد توام با اعلام صریح مواضع و تشویش سایر افکار باشد. بنابراین، سنگینی مجازات مرتد را می‌توان با چنین نتیجه‌گیری توجیه نمود.
در طول حیات اسلام، هر گاه این دین از نظر سیاسی، حضور بیشتری یافته، خاطر بالقوه ارتداد، جدی‌تر و تلاش دشمنان در این زمینه، بیشتر شده است.
یکی از ترفندهای دشمنان در صدر اسلام این بود که به عوامل خود می‌گفتند: شما بامدادان تظاهر به اسلام کنید، و شامگاهان، از اسلام بازگردید و با این عمل، شک و تردید را در دل دیگر مسلمانان پدید آورید، قرآن می‌فرماید:
( و قالت طائفه من اهل الکتاب ءامنوا بالذی انزل علی الذین ءامنوا وجه النهار و اکفروا ءاخره لعلهم یرجعون)
گروهی از اهل کتاب، گفتند: بامدادان به حضور پیامبر برسید و ایمان بیاورید و شامگاهان از اسلام دست بردارید، تا از این طریق، مسلمانان دچار شک و تردید شوند و از آیین حق بازگردند. مرحوم علامة طباطبایی درتفسیر آیه می‌نویسد:
آنان برای توجیه کار خودشان می‌گفتند ما فکر می‌کردیم اسلام، بر حقانیت و درستی خود دلایلی دارد، ولی وقتی مسلمان شدیم، مشاهده کردیم که چنین نیست و شواهدی بر بطلان آن برای ما آشکار گشت و به همین خاطر از اسلام، دست کشیدیم و این توطئه‌ای بود برای ایجادتردید در مؤمنان
در اواخر عمر شریف پیامبر گرامی اسلام (ص) و بعد از وفات ایشان جامعة اسلامی با بحران « از دین برگشتگان» روبرو شد. این مسأله که می‌رفت تا آتش تشتّت، تفرقه و قوم گرایی را دوباره زنده کند، بزودی فرو نشست اما به هر حال باز هم جامعه اسلامی، هر از گاهی، شاهد این پدیده‌ها بوده است.
درصدر اسلام، به چند دلیل مسأله ارتداد پیش آمد. از آنجا که این امر در بین قبایل تازه مسلمان رخ داد، دلیل اول ارتداد آنها، «عدم شناخت کافی از اسلام» بود. گروهی از شیوخ قبایل از روی بیم یا طمع، مسلمان شده و پس از فتح مکه با مشاهده قدرت عظیم اسلام، خود را ناچار به تسلیم دیده بودند. بسیاری از آنها شخص پیامبر را ندیده و سخن او را نشنیده بودند. در آن مدت کوتاه هم مجالی نبود تا آنان و مردمشان را با اسلام آشنا کنند؛ در نتیجه با روح شریعت اسلام بیگانه بودند.
دلیل دوم ارتداد، «اهمیت مقام پیامبری در مکتب اسلام‌» بود. اصل پیامبری در مکتب جدید، نکته قوتی بود که سایر قبایل از آن محروم بودند و طبیعی بود که این نقطة ضعف سایر قبایل با «ادعاهای نبوتی» می‌توانست جبران شود. و چنین بود که به مجرد انتشار خبر وفات پیامبر (ص) روح جاهلیت عرب در همه جا علم خودسری برافراشت.
دلیل سوم ارتداد آنان « عدم تمایل به پرداخت زکات» بود. پرداخت زکات که یکی از دستورات این دین جدید بود برای مردمی که تا آن زمان حاضر بودند در فقر زندگی کنند اما دست گدایی به سوی کسی دراز نکنند و از طرف دیگر، حاضر به دادن باج به هیچ قبیله‌ای نبودند، تکلیف سنگین و شاقی بود که طبیعت بی‌قید صحرانشین قدرت تحمل آن را نداشت.
قبایل مرتد در صدر اسلام بیشتر از مردم بحرین، یمن، عمان و حضر موت بودند افرادی جاه طلب در پی آرزوی به دست آوردن مقام پیامبری، ادعای نبوت می‌کردند و قبال فوق الذکر بنا به دلایلی که گفته شد، دور آنان جمع می‌شدند و سخن آنها را می‌پذیرفتند. این افراد، عبارت بودند از سود عنسی، مسیلمه، سجّاج وطلیحه که اینان برای مدتی جولان دادند و حکومت تاسیس کردند. اما در نهایت، توسط نیروهای مسلمان از هم پاشیده شدند.
ارتداد درعصر ائمه اطهار(ع) با احکام خاص آن غیر از ارتداد در صدر اسلام است که آیات شریفه ناظر به آنهاست. از این رو در قرآن آیه ا‌ی که اجمالاً یا تفصیلاً احکام ارتداد را بیان کند نداریم. ارتدادها در صدر اسلام معمولاً دارای انگیزه سیاسی، مادی یا فرقه‌ی بوده که دسته جمعی صورت می‌گرفت. همچنان که گرایش به اسلام دسته جمعی بود. مثلاً با مسلمان شدن رئیس قبیله، همه افراد قبیله مسلمان می‌شدند و با روگردانی او از اسلام، همه برمی گشتند. در عصر ائمه اطهار (ع) بیشتر شاهد ارتداد های فکری و عقیدتی و ایجاد فرقه های انحرافی هستیم و انگیزه های قومی قبیله ای یا سیاسی و حکومتی و براندازانه را شاهد نیستیم.با مروری بر روایات رسیده از ائمه معصومین علیهم السلام نیز در حوزه مسئله ارتداد و توهین به مقدسات شاهد بیشترین روایات از امام علی (ع) ، امام باقرو امام صادق (ع) و امام رضا (ع) هستیم.
در عصر ما نیز، این پدیده شوم به دست پنهان سردمداران استکبار و استعمار دوباره بروز کرده است. آنان با هدف تضعیف مسلمانان و سرگرم کردن انها به این وقایع، مزدوران قلم بدستی اجیر کرده و با حمایت همه جانبه از آنها خود را رودر روی جهان اسلام قرار داده‌اند. مسأله‌ی بابیگری و بهایی‌گری که در قرن سیزدهم از سال‌های ۱۲۶۰ آغاز شد، در اثر ارتداد فردی بود که با بیان و ترفندهای خاص خود، گروهی را فریب داد و جنگ ها و خونریزی‌هایی پدید آورد که هنوز هم جامعه‌ی اسلامی با مشکلات آن، دست به گریبان است. احمد کسروی، جریان حزب توده و سلمان رشدی از جملة مرتدان معاصر هستند.
جایگاه بحث در علوم انسانی و اجتماعی :
از آنجائی که از یک سو مبحث ارتداد ، احکام و شرایط و انواع و علل و... یک مقوله چند بعدی انسانی است و با ابعاد مختلف انسانی گره خورده است و از سوی دیگر موضوع علوم انسانی و اجتماعی مطالعه نظام یافته جوامع و روابط ، هنجارها ، ارزشها و مکانیزم ها و دگرگونی های انسان در حوزه های مختلف زندگی اوست ، این دو مقوله از جهات مختلفی با هم مرتبطند و پیوندهای اساسی میان آن دو وجود دارد.البته در این میان نباید ذکر ۲ نکته را در بررسی و ردیابی مقوله های هر دو طرف نادیده گرفت :
۱) مقوله ارتداد ( به مفهوم صدر اسلامی آن ) و حوزه علوم انسانی بیشتر از همه چیز ، از لحاظ حقوقی و سیاسی بودن این مقوله با هم پیوند می خورند و به عبارت دیگر باید مقوله مذکور را ذیل عناوینی همچون : تضعیف پایه های سیاسی حکومت ، براندازی ، توهین به مقدسات و ... در حوزه های علوم انسانی ردیابی کرد و به مطالعات تطبیقی در این حوزه پرداخت.البته مسئله ای به نام منع پرداخت زکات که جنبه تضعیف اقتصادی برای حکومت اسلامی را دارد به عقیده من بیشتر از اینکه صبغه اقتصادی داشته باشد ، صبغه سیاسی دارد چون غیر از عده ای که به دلیل عارض شدن شبهه فکری ، پرداخت زکات را مختص زمان حیات پیامبر (ص) می دانستند و بدان خاطر از دادن زکات خودداری می کردند ، عده ای نیز به دلیل صالح ندانستن حکومت ابابکر و عده ای نیز به دلیل عادت نکردن به این فریضه اسلامی آن را پرداخت نکردند.در اینحا جهت اشاره به مباحث حقوقی ارتداد در غرب مطالبی ارائه می گردد: به تبع آن در نظام حقوقی «کامن لا» نیز که نیز که بسیار متأثیر از حقوق کلیسایی است و هم اکنون بعضی از کشورهای غربی از جمله انگلستان و آمریکا از این نظام تبعیت نسبی دارند، از دیر باز توهین به مقدسات با عنوان" Blasphemy " جرم شناخته شده است.
بر اساس تعریفی که حقوقدانان غربی از این اصطلاح ارائه نموده‌اند. قاعدة مزبور نه تنها توهین به مقدسات را دربرمی‌گیرد بلکه شامل ارتداد نیز می شود؛ زیرا بر اساس این تعریف هر گونه انکار حقّانیت مسیحیت یاکتب مقدس و یا انکار وجود خداوند، مصداق این جرم به شمار می‌رود.
حتی به تعبیر برخی از حقوقدانان غربی، مفهوم اولیه این قاعده در کامن لا، بسی گسترده‌تر از این بوده است؛ زیرا بر اساس معنای اولیة این قاعده، هر گونه اقدامی بر اساس اصول صریحی که در دین مسیحیت از اهمیت عمومی برخوردار بود بسیار حیاتی شمرده می شد، به گونه‌ای که هیچ کس مجاز به انکار آن نبود. به عبارتا دیگر، این واژه در معنای اصلی خود در کامن لا، اعم از ارتداد و توهین به مقدسات بود؛ زیرا در تعریف یاد شده، صرف انکار اصول دین مسیحیت اگر چه همراه با توهین نبوده باشد، موجب تقق جرم بود.
در برخی از کتب حقوقی که در سالهای اخیر نیز انتشار یافته است، همین معنای عام که شامل ارتداد نیز می شود مورد تأکید قرار گرفته است. اما با وجود گستردگی مفهوم قانونی"Blasphemy "، در سالهای اخیر در حقوق انگلستان انتقادات مطرح شده دربارة دین مسیحیت فقط در صورتی که همراه با توهین و بی‌حرمتی باشد موجب محکومیت است.
در انگلستان این مسأله که صرفاً انکار حقّانیت دین مسیح و یا اعتبا رکتب مقدس از طریق نوشته، چاپ، آموزش ویا بیانات همراه باتوصیه، بر اساس قانون، جرم شناخته شده و برای آن مجازاتهای متعددی پیشبینی گردیده، موجب تحیّر بسیاری شده است.
نظام حقوقی کامن لا نوعی آمیختگی میان ارتداد و توهین به مقدسات به چشم می‌خورد و اگر چه در حال حاضر فقط توهین به مقدسات جرم شمرده شده است ولی راه‌های حقوقی برای جرم شناختن ارتداد به استناد این قاعدة به جا مانده از کامن لا، همچنانباز است و عدم استناد به این قاعده در حال حاضر به این دلیل است که اساساً جوامع غربی نسبت به مقدسات دینی احساس تعلق چندانی ندارند؛ از این رو توهین به مقدسات و تبلیغ بر ضد دین مسحیت(آن هم مسیحیت تحریف شده و خرافی) موجب جریحه‌دار شدن احساسات و اخلاقی عمومی نخواهد شد و هر گاه در این کشورها چنین احساسی به وجود آید، به طور قطع بر اساس قاعده یاد شده با توهین کنندگان به مقدسات و حتی ارتداد (در صورتی که آن را منافی با نظم و اخلاق عمومی جامعة خود تلقی کنند) به عنوان مجرم برخورد خواهند نمود.
ضمناً می‌توان گفت که در جرم توهین به مقدسات، حقوق اسلام در مقایسه با نظام کامن لا، از نظر حمایت از سایر ادیان الهی، با مقررات حقوق بشر سازگاری بیشتری دارد
۲) به دلیل انسانی بودن و گره خوردن با مقولات انسانی ارتداد ، نباید انتظار داشت که در علوم انسانی و اجتماعی عینا عناوین و موضوعات ارتداد یافت می شود بلکه گاهی مفاهیم نه به صورت مستقیم ، بلکه غیر مستقیم و تحت مفاهیم خاص علوم انسانی و اجتماعی ، با مقوله ارتداد پیوند می خورند :
نمودار پیوند موضوع ارتداد و رشته های علوم انسانی :
● مفهوم لغوی و اصطلاحی ارتداد در قرآن کریم :
معنای لغوی ارتداد در بسیاری از آیات به چشم می‌خورد از جمله آیة ( لاتردوا علی ادبار کم فتنقلبوا خاسرین) مائده / ۲۱ یعنی به پشت سر خود بازنگردد (عقب نشینی نکنید) که زیانکار خواهید بود. و نیز آیة (قال ذلک ما کنا نبغ فارتدا علی آثارهما قصصا) کهف / ۶۴ یعنی موسی گفت: این همان است که ما می‌خواستیم و آنها از همان راه بازگشتند در حالی که پی جویی می‌کردند. در برخی از آیات قرآن این مفهوم در فعل ثلاثی مجرد «رد» این ریشه یافت می‌شود مثل ( ان تطیعوا الذین کفروا یردوکم علی اعقابکم) آل عمران / ۱۴۹ یعنی ای سکانی که ایمان آورده اید اگر از کسانی که کافر شده‌اند اطاعت کنید شما را به عقب باز می‌گردانند. البته در این آیه معنی یاد شده به صورت متعددی به کار رفته است. برخی اوقات ارتداد به معنی لغوی شدن (صیروت) به کار رفته است، مثل (فلما ان جاء البشیر القاه علی وجهه فارتد بصیرا) (یوسف / ۹۶) یعنی هنگامی که بشارت دهنده آمد آن (پیراهن) را بر صورت او (یعقوب) افکند ناگهان بینا شد.
در این معنی فعل ارتدّ به معنی صار به کار رفته و ملحق به افعال ناقصه است. «ارتداد» در اصطلاح یعنی « حالت جدید اعتقادی و تحول عقیدتی است که با انکار یکی از اصول سه گانة دین اسلام «توحید، نبودت، معاد) و یا نفی اصلی از اصول ضروری دین که انکار آن به انکار اصول سه گانه منتهی شود به شخص مسلمان رخ می‌دهد.
مفهوم اصطلاحی ارتداد به صور گوناگونی در قرآن تکرار شده. گاهی از ارتداد به بازگشت از ایمان به کفر تعبیر شده مثل (ان تطیعوا قریقاً من الذین ارتوا الکتاب یردوکم بعد ایمانکم کافرین) آل عمران / ۱۰۰ و نیز (کیف یهدی الله قوما کفروا بعدا ایمانهم ) ( آل عمران / ۸۶ و نیز (آکفرتم بعد ایمانکم) ( آل عمران /۱۰۶)
با توجه به این که در بسیاری از آیات قرآن متعلق ایمان توحید و نبوت و معاد بیان شده چگونگی تعریف اصطلاحی ارتداد توسط این آیات روشن می‌شود مثل آیة (آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المومنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله) (البقره / ۲۸۵) یعنی پیامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده ایمان دارد و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران وی ایمان دارند. و نیز آیه ( و من یکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر فقد ضل ضلالاً بعیداً) (نساء / ۱۳۶ ) از این دو آیه و آیات مشابه آنها استفاده می‌شود که متعلق ایمان همان توحید و نبوت و معاد است. کتب و رسل در اصل نبوت می‌گنجند و ملائکه نیز به لحاظ آن که واسطه در وحی و نزول کتاب بر پیامبران می‌باشند متعلق ایمان هستند. این مدعا توسط بسیاری احادیث نیز تایید می‌گردد، مثل سخن پیامبر (ص) که فرموده‌اند : « الایمان ان تومن بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر» یعنی ایمان آن است که به خدا و ملائکه وی و کتابها و رسولانش و روز قیامت ایمان بیاوری.
در پاره‌ای از آیات از ارتداد به برگشت از دین به سوی کفر تعبیر شده که همان مفهوم اصطلاحی ارتداد را به صورتی دیگر بیان می‌کند. از جمله آیه ( یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذلة علی المومنین اعرة علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومة لائم) ( مائده / ۵۴) یعنی ای گروهی که ایمان آورده‌اید هر که از شما از دین خود مرتد شود بزودی خدا قومی که (بسیار) دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان سرافکنده و فروتن و به کافران سرافراز و مقتدرند به نصرت اسلام در راه خدا جهاد می‌کنند و در راه دین از نکوهش و ملامت احدی باک ندارند.
در برخی از آیات قرآن دربارة مفهوم ارتداد به بازگشت به عقب یعنی اتخاذ روش جاهلیت تعبیر شده مثل (ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم) (محمد / ۲۵) یعنی کسانی که بعد از روشن شدن حق بازگشتند و پشت کردند، شیطان اعمال زشت ایشان را در نظرشتان زینت داده... بدیهی است که این تعبیر درباره مفهوم ارتداد با تعابیری که قبلاً بیان شده تفاوتی ندارد؛ چون بازگشت به عقب یعنی بازگشت به جاهلیت و کفر که موید روائی نیز دارد : « من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیة.»
● تفاوت قرآنی و روائی ارتداد
به نظر می رسد « ارتداد در قرآن» با «ارتداد در روایات» متفاوت است. ارتداد در زمان پیامبر که آیات قرآن ناظر به آن است با ارتداد در زمان امام باقر و امام صادق و امام رضا (ع) که روایات ناظر به آن است تفاوت دارد. ارتداد در صدر اسلام، ارتداد و بازگشت از دین بود، شخص مسلمانی پس از گرایش به اسلام، مشترک یا مسیحی یا یهودی می‌شد، در این دوره ارتداد فکری مطرح نبود، ارتدادها معمولاً با انگیزه سیاسی یا اقتصادی یا قومی همراه بود، مثلاً برخی از اشخاص در برابر وجوب زکات مقاومت کرده و برای آن که زکات نپردازند از اسلام برمی‌گشتند یا بخاطر خلافی که مرتکب شده بودند باید قصاص می‌شدند. برای آنکه از حکم قصاص بگریزند از دین خارج می‌شدند. یا رئیس قوم و قبیله‌ای به یکی از دو انگیزه فوق یا انگیزه دیگری از اسلام خارج می‌شد، همه افراد قبیله به تبعیت از او از اسلام روگردان می‌شدند. خلاصه آنکه ارتداد درصدر اسلام اینگونه بوده است. در هیچیک از آیات ارتداد احکام ارتداد بیان نشده و تنها سخن از وعید عذاب آخرت است. بنابراین احکام ارتداد از روایات استفاده می‌شود نه از آیات قرآن و سر اینکه احکام ارتداد در قرآن بیان نشده آنست که ارتداد در قرآن غیر از ارتداد در روایات است. ارتداد درصدر اسلام، ارتداد فکری نبوده بلکه ارتداد سیاسی، اقتصادی یا قومی و قبیله‌ای بوده است.
دو اشکال به مستند قرآنی ارتداد :
الف ) معارض بودن حکم اعدام مرتد با آیه : لا اکراه فی الدین
«به نص قرآن کریم اکراه در دین منفی و منهی است؛ بنابر این، حکم اعدام مرتد معارض است با آیة شریفة‌ لا اکراه فی الدین . این آیات به دور از تخصیص است چرا که اشاره به حکم عقلی دارد... لذا چنین روایاتی از اعتبار ساقط است و علمشان را به اهلشان وامی‌گذاریم، به این معنی که مفاد این روایات بر ما روشن نیست و می‌باید با رجوع به حضرات معصومین (ع) رفع ابهام و اجمال کرد و تا آن زمان نمی‌توان به مفاد این روایت عمل کرد.»
پاسخ اشکال الف)
از دیدگاه اسلام ارتداد یک مجازات است؛ در مقابل تبلیغ عملی یا نظری بر ضد مبانی دینی و با توجه به فلسفة‌ ارتداد، می‌توان گفت جرم بودن ارتداد با آیه«لا اکراه فی الدین» هیچ منافاتی ندارد زیرا معنای آیة لا اکراه این است که اساساً اکراه واجبار شخص برای داشتن یک عقیده و دین، عقلاً امکان ندارد زیرا دین امر قلبی و اعتقادی است وامر قلبی اصولاً از نظر عقلی اجبارپذیر نیست. ولی مجازات ارتداد بدین جهت نیست که شخص را مجبور به داشتن اعتقادی نماید و یا اعتقادی را از شخص مرتد سلب نماید، چرا که اساساً کسی رانمی‌توان برای صرف داشتن عقیده‌ای غیر دینی مرتد دانست. بلکه ارتداد تنها به دلیل ابزار یک اعتقاد قلبی است که برای جامعة دینی مضرّ است واز آنجا که این ابزار عقیده از طریق منطقی صورت نگرفته، با نظم و اخلاق عمومی منافات دارد. مرحوم علامه طباطبایی که یکی از قوی‌ترین تفسیرهای جهان اسلام را به رشته تحریر درآوده است، در پاسخ به این اشکال می‌گوید:
عجیب است که برخی از صاحب‌نظران و مفسران خواسته‌اند به سختی با استناد به آیه لا اکراه فی الدین وآیات مشابه آن، آزادی عقیده در اسلام را اثبات کنند! آنچه که در اینجا می‌توان گفت این است که توحید پایه و اساس اسلام است و با این وجود، چگونه می‌توان گفت این است که توحید پایه و اساس اسلام است و با این وجود چگونه می‌توان قائل به آزادی عقیده شد؟ آیا این چیزی جز یک تناقض آشکار است؟! قائل شدن به آزادی عقیده درست حاکمیت قانون وجود دارد(در حالی که هیچیک از قوانین دنیا آزادی نقش قانون را روا نمی‌دانند). به عبارت دیگر، درست است که عقیده به معنای حصول ادراک تصدیقی که در ذهن انسان به وجود می‌آید یک عمل اختیاری انسان نیست تا قابل منع یا تجویز و یا قابل آزادی یا بردگی باشد، اما آنچه که قابل منع و یا اباخه می باشد عبارت است از التزام به لوازم و پیامدهای عملی عقیده مانند دعوت و اقناع مردم نسبت به عقیده‌ای خاص و یا نوشتن وانتشار یک عقیده و فاسد کردن عقاید مردم و امثال آن، که قابل منع و یا تجویز می‌باشد و آشکار است که در قوانین کشورها اگر چنین عقیده‌ای با مواد قانون جاری جامعه مخالفت داشته باشد، به ناچار قانون اظهار چنین عقیده‌ای را ممنوع خواهد کرد. اسلام نیز بر اساس دین غیر توحیدی (توحید، نبوت‌و معاد) بنا نشده است؛ و این اصل از اصولی است که پیروان ادیان الهی یعنی مسلمانان، یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان(اهل کتاب)بر آن اتفاق نظر دارند و آزادی عقیده دراین محدوده ممکن است؛ ولی آزادی عقیده در غیر این محدوده چیزی جز به معنای نابودی اصل دین نیست. آری نوعی آزادی اظهار عقیده در اسلام پذیرفته شده است و این در صورتی است که اظهار عقیده در روند یک بحث و استدلال انجام شود.
مرحوم علامه طباطبایی سپس در تبین این نوع از آزادی عقیده در اسلام می‌گوید:
دین اسلام همچنانکه بر معارف الهی خاص خود مبتنی است؛ به انسانها نیز آزادی اندیشه اعطا نموه است با این بیان که بر مسلمانان واجب است در حقایق دینی اندیشه نموده و در معارف اسلامی به صورت جمعی و از طریق ارتباطهای طرفینی اجتهاد کنند و هر گاه برای آنان دربارة حقایق و معارف دینی شبهه‌ای رخ داد و یا به نتایجی بر خلاف این معارف دست یافتند، هیچ اشکالی ندارد اما در این صورت لازم است کسی که شبهه‌ای دارد و یا نظر مخالفتی، افکار خود را بر قرآن عرضه نماید و اگر از این راه مشکل وی مرتفع نشد، برای حل شبهه واصلاح تفکر خود به سنت پیامبر و یا کسی که جانشین اوست مراجعه کند چرا که خداوند فرموده است: کسانی که تمام دیدگاهها را می‌شنوند و بهترین آنها را برمی‌گزینند این دسته از هدایت الهی برخوردار بوده و آنان از خردمندانند.(زمر ۱۸/ ) آزادی عقیده و تفکر به معنایی که بیان نمودیم. غیر از این است که پیش از مراجعه به منابع مذکور، شخصی دیدگاه خود را به صورت عمومی عرضه کند و تفکرات خود را میان مردم اشاعه دهد که این عمل در واقع منجر به اختلاف و فساد جامعة مستحکم خواهد شد.
بنابر این ، با توجه به پاسخ منطقی مرحوم علامه طباطبایی، می‌توان گفت که اساساً اشکال یاد شده در ابتدای این گفتار ناشی از درک نادرست محتوای آیاتی مانند آیة«لااکراه» است؛ زیرا اسلام آزادی عقیده و تفکر را بر اساس آیه «لا اکراه فی الدین» پذیرفته است، ولی آزادی در اظهار هر عقیده‌ای را نه فقط اسلام، بلکه هیچ قانون و نظام حقوقی در دنیا به صورت مطلق نپذیرفته است البته در اسلام اظهار عقیدة مخالف توحید، آزاد است مشروط به اینکه این عقیده در مجرای صحیح و مناسب خود یعنی در مجامع علمی وتخصصی و نزد اهل فن مطرح شود و نه در محافل عمومی و غیر تخصصی که منشأ بروز اختلاف و در نتیجه بر هم زدن نظم عمومی جامعه خواهد شد.
ب ) عدم بیان هرگونه مجازات دنیوی برای مرتد در قرآن :
بر مبنای قرآن کریم، شخص مرتد مستحق هیچ گونه مجازات دنیوی نیست و فقط عقاب اخروی دارد. یکی از نویسندگان در این باره می‌نویسد:
«قرآن کریم اگر چه تغییر ایمان به کفر را مذموم دنسته اما بنابر منطق متبین خود تنها از عاقبت سوء اخروی آنها خبر داده و هیچ مجازات دنیوی از قبیل اعدام وحبس ابد را تجویز نکرده است... آیة شریفه خبر از مرگ مرتد داده است. ظهور واژه«فیمت» در مرگ طبیعی است نه در اعدام و قتل. اگر فرار بود مرتد کشته شود(اعدام شود) می‌فرمود:«فمن یرتد منکم عن دینه فیقتل اویصلب» از عبارت «فیمت و هو کافر» به دست می‌آید که امکان داشته بمیرد در حالی که مؤمن است؛ یعنی اولاً بعد از ارتداد بقای بر کفر لازم است تا مستحق مجازاتهای بعدی آیه قرار گیرد. ثانیاً توبه مرتد در شرایط عادی پذیرفته است به شراط اینکه توفیق توبه پیدا کند.»
پاسخ اشکال ب )
اینکه قرآن«هیچ مجازات دنیوی از قبیل اعدام و حبس ابد را تجویز نکرده است ادعای نادرستی است؛ چرا که قرآن در خصوص مجازات دنیوی «سکوت» کرده است نه اینکه آن را «تجویز» نکرده باشد؛ زیرا در آیات مربوط به ارتداد که مورد استناد این نویستنده نیز قرار گرفته است هیچگونه اداة حصری مانند«انّما» وجود ندارد تا بر این مسأله دلالت نماید که مجازات اخروی مذکور در این آیات انحصاری است و هیچ مجازات اخروی و دنیوی دیگری(از جمله مجازات مقرر بر اساس سنت) جایز نیست. از این رو، آیات قرآن در مورد مجازات دنیوی ارتداد ساکت است نه اینکه حکم معارض با سنت را بیان نموده باشد. با تمام اینها بر فرض که در قرآن حکم مطلق یاعامی هم در این باره صادر شده باشد،این حکم مطلق یا عام قرآن به وسیلة روایات ارتداد که همراه با قراین قطعی هستند مورد تقیید یا تخصیص واقع شده است. بر فرض که این روایات محفوف به قراین قطعی هم نباشند، از دیدگاه بسیاری از اصولیین، حتی با خبر واحدی که همراه با قراین قطعی هم نباشد، می‌توان آیات قرآن را مورد تخصیص قرار داد.
● جایگاه بحث ارتداد و توهین به مقدسات در فقه سنتی و معاصر :
با نگاهی گذرا به مباحث فقهی که فقهای متقدم ما درباره مسئله ارتداد و توهین به مقدسات داشته اند و دسته بندی خاصی که نسبت به این موضوع با جمع بندی که از آیات و خصوصا روایات ماثور داشته اند مشخص می گردد که نوع تبویب و تقسیم بندی ابواب فقهی در این خصوص به شکل زیر بوده است :
ردیف /باب فقهی
۱ ) طاهر نبودن مرتد
۲) قضای نماز و روزة مرتد
۳) حج مرتد
۴) مهریه مرتد
۵) نکاح
۶) نفقه فرزند
۷ ) طلاق و عده مرتد
۸ ) اموال مرتد
۹ ) صید و ذبیحة مرتد
۱۰) وقف مرتد
۱۱) وصیت و ارث مرتد
۱۲) شهادت دادن مرتد
۱۳ ) قصاص
۱۴ ) سرقت
۱۵ ) زنا
۱۶ ) قذف
۱۷ ) دیات
۱۸ ) لوث و قسامه مرتد
۱۹) جهاد با مرتدین
۲۰ ) مجری حکم مرتد
۲۱ ) توبه مرتد
۲۲ ) غسل و دفن مرتد
اما پس از بررسی نظرات فقها و علمای متاخر و معاصر تاکید آنان را بر حوزه لغزش اندیشه و ارتداد فکری و عقیدتی می یابیم . اما این برداشت ناشی از تغییر مصادیق ارتداد در گذشته و امروز است که با درک این تغییرات و یافتن حوزه های جدید آن می توان به علت تکیه این دسته از علما و فقها بر ارتداد فکری دست یافت .
در اینجا به ذکر ویژگی های ارتداد های امروزی خواهیم پرداخت :
۱) ارتدادهای امروز با به کار گرفتن ادبیات خاص، عقاید دینی را مورد هتاکی قرار داده و در نتیجه پیروان آنها را تحقیر و بی شخصیت می‌کنند. آیا معنی آزادی درعقیده این است که فردی به هر علتی باشد، به توده‌های عظیم انسان‌ها اهانت کرده، و در سایه ی اصل آزادی عقیده، به ارزش‌های دیگران احترام نمی‌گذارد.
۲) ارتدادهای امروز یک ارتداد ساده نیست که فردی کتابی را خوانده و شبهه و یا شبهه‌هایی برایش رخ داده است، بلکه غالباً قدرت‌های بزرگ از این افراد به عنوان وسیله‌ای برای تفرقه‌افکنی و ایجاد جبهة روانی داخلی، برای ملت‌ها استفاده نموده و آن‌ها را پیشقراول حملات نظامی و اشغالگرای های متجاوزانه قرار می‌دهند.
۳) غالباً ارتدادهای امروز در پوشش تبلیغات خارجی قرار گرفته و هرگز اجازه نمی‌دهند در فضای علمی و فکری محض و به دور از خیال و بهره‌برداری سیاسی مشکلات آنان، حل و فصل شود.
۴) امروزه درغالب نقاط جهان مظلومان و ستمدیدگان با سرنیزه‌ی مستبدان کشته شده و روی زمین با خون پاک مظلومان رنگین است، با وجود این، دولت‌هایی که از فتوای امام درباره ی سلمان رشدی انتقاد می‌کردند، یکبار هم درباره‌ی آن خونریزی‌ها سخنی نگفتند و انتقادی نکردند. این گواه بر آن است که مسأله، مسأله شخص سلمان رشدی نیست، بلکه به خاطر آن است که از آن ارتداد، بهره‌ی سیاسی ببرند و مسلمانان را به گروه‌های تقسیم کنند تا در سایه ی ضعف و تفرفه‌ها به آنها حکومت کنند.
عده ای از علما و فقهای معاصر با توجه به اینکه بخش اعظم ارتداد که در زمان صدر اسلام روی می داد در واقع در موقعیتی رخ می داد که عده و عده مسلمین نسبت به کفار کمتر بود و برخی قبایل یهودی تحت نام اسلام سواستفاده هایی انجام می دادند و پیامبر به عنوان حاکم اسلامی کسانی را که مسلمان شده و پس از مدتی کافر می شدند حکم به قتلشان صادر می کرد تا اسلام را ملعبه دست خود قرار ندهند و با این کار خود باعث سست شدن اندیشه های اعتقادی تازه مسلمانان نشوند ، موضوع ارتداد را در شرایط فعلی منتفی می دانند و استدلالشان این است که چون وضعیت کنونی مسلمانان بسیار بهتر شده و شعور عمومی مردم جهان افزایش یافته و سطح فرهنگ و حرمت مقدسات بیشتر شده ، اگر کسی هم در گوشه و کنار حرفی بزند اولا حرف او در دل دیگران تاثیر بدی نخواهد داشت و ثانیا مردم او را مجنون خواهند خواند و ثالثا با توجه به عصر منطق و استدلال ، باید پاسخ او را با منطق داد نه با تیغ و اعدام .
در واقع این عده حکم را می پذیرند ولی موضوعیت آن را در عصر کنونی زیر سوال می برند.
در مقابل دسته مذکور ، عده ای نیز معتقدند ارتداد جزٍ حدود است و اجرای حد در همه زمان ها و بر همه انسانها واجب است . استدلال این دسته نیز آنست که می گویند : پذیرش دین اسلام اجباری نیست ولی شرط پذیرش اسلام ، پذیرش آگاهانه ، یقینی و همراه با تحقیق است و در این شرایط اگر کسی با بینش کامل وارد دین شد و پس از مدتی بخواهد از دین خارج شود ضربه بزرگی به دین وارد می نماید. این گروه با چهار رویکرد عمده به توجیه احکام مرتد خصوصا اعدام وی می پردازند :
ردیف عنوان رویکرد شرح مختصر رویکرد قائلین به این رویکرد
۱ ) سیاسی مجازات برانداز : قتل است . جرم مرتد : جرم براندازی است
پس جرم مرتد : قتل است برخی از حقوقدانان
۲ ) اجتماعی ارتداد مساوی است با تعدی به حقوق اجتماعی
ارتداد به مثابه غده سرطانی است که باید از جامعه برچیده شود منتظری
فضل الله
۳) فردی اجتماعی ارتداد : نوعی انحطاط فردی و شخصی است
مجازات مرتد : حفظ نظام اسلامی خامنه ای
۴ ) فردی اخلاقی ارتداد : نقض قرارداد بنده در برابر خداوند و گام نهادن در جهت خلاف فطرت انسانی زنجانی در کتب فقهی و روائی این مبحث ذیل ابواب مستقل و ذیلی متنوعی آمده است که به برخی از آن اشاره می شود : باب حدود – باب میراث – باب اکل ذبیحه مرتد – باب شرایط مرتد قبل و بعد از ارتداد – باب منع زکات در زمان ابی بکر و جنگ او با اهل الرده – باب شرایط ثبوت ارتداد – باب مرتد – استتابه مرتد و ... .در این مقاله ضمن بررسی روایات عامه و امامیه مشخص می گردد که روایات موجود در خصوص مسئله ارتداد را می توان در این چند دسته قرار داد :
الف) روایات ناظر به عامل ارتداد و کیفر آن
ب) روایات ناظر به استتابه ( توبه دادن مرتد )
ج ) روایات ناظر به اقسام مرتد ( فطری و ملی ) و احکام هریک از آنان
د ) روایات ناظر به احکام مرتد زن
و ) روایات ناظر به زندیق و منافق و آبق
ه ) روایات ناظر به احکام مرتد مرد
ی ) روایات ناظر بر ارتداد به سبب جحد در برابر امام معصوم (ع)
الف ) در دسته اول شاهد روایاتی هستیم که به طور مطلق دال بر کیفر قتل برای مرتد می باشد. :
۱) صحیحه حسین بن سعید قال: قرأت بخط رجل الی ابی الحسن الرضا(ع):‌رجل ولد علی الاسلام ثم کفر، اشرک و خرج عن الاسلام، هل یستتاب او یقتل و لا یستتاب؛ فکتب: یقتل
در صحیحه حسین ابن سعید به نقل از او : دستنوشته مردی را دیدم که در آن خطاب به امام رضا (ع) نوشته بود : آیا مردی که مسلمان متولد شده است و سپس کافر گشته و از اسلام خارج گشته است ، توبه داده می شود یا بدون توبه دادن کشته می شود ؟ حضرت در پاسخ مرقوم فرمودند : کشته می شود.
۲) موثقة عمار ساباطی : سمعت ابا عبدالله(ع) یقول: کل مسلم بین مسلمین ارتدّ عن الاسلام و جحد محمداً نبوته و کذبه، فان دمه مباح لمن سمع ذلک منه... و علی الامام ان یقتله و لا یستتیبه
در موثقه عمار ساباطی : از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود : هر مسلمانی میان سایر مسلمین مرتد گردد و نبوت پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) را انکار نماید و وی را تکذیب کند ، خونش بر هرکس که این موضوع را از او بشنود مباح است و بر امام است که وی را بدون توبه دادن بکشد.
۳) صحیحه محمد بن مسلم: سألت ابا جعفر عن المرتد فقال: من رغب عن الاسلام و کفر بما انزل علی محمد بعد اسلام فلا توبه له وقد وجب قتله
در صحیحه محمد بن مسلم آمده است : از امام محمد باقر (ع) درباره مرتد سوال کردم پس ایشان فرمودند : هرمسلمانی از اسلام روی گرداند و به آنچه بر پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) نازل گشته کافر شود دیگر راه توبه بر وی بسته است و قطعا قتل او واجب است.
۴) معتبرة محمد بن مسلم از امام باقر(ع) : من جحد بنیاً مرسلاً نبوته و کذبه فدمه مباح فهو کافر مرتد عن الاسلام
در معتبره محمد بن مسلم به نقل از امام محمد باقر (ع) آمده است : هرکس نبوت پیامبری را انکار نماید و او را تکذیب نماید ، خونش مباح است پس او مرتد است.
۵) عن امیرالمؤمنین (ع) : امر بقتل المرتد و قال من ولد علی الاسلام فبدل دینه قتل و لم یستتب
از امیر المومنین علی (ع) نقل شده که ایشان ضمن دستور بر قتل مرتد فرمودند : هر کس مسلمان به دنیا آید ( فطری ) پس دینش را عوض کند کشته می شود و توبه هم داده نمی شود.
روایات کتب اهل سنت دال بر قتل مطلق مرتد :
حسن بصری: المرتد یقتل بغیر استتابه
به نقل از حسن بصری : مرتد بدون آنکه توبه داده شود کشته می شود .
قال النبیّ (ع): من بدّل دینه فاقتلوه
به نقل از پیامبر (ص) : هرکس دین خود را تغییر داد او را بکشید.
قال النبی(ص) لا یحل دم امرء مسلم الا باحدی ثلاث:
الیثب الزانی، النفس بالنفس و التارک لدینه المفارق للجماعه
خون مسلمان مباح نمی گردد ، مگر از طریق یکی از این سه مورد : زنای محصنه ، قتل نفس و جداشونده از دین ( اسلام ) و مفارقت کننده از جماعت مسلمین
(۴) عبدالله بن عبدالرحمن دارمی، سنن دارمی ج ۲، ص ۱۷۲
در دسته دوم شاهد روایاتی هستیم که به طور مطلق دلالت بر استتابه مسلمان پس از ارتداد دارد و در صورت عدم پذیرش توبه مرتد کشته می شود.
ب) روایاتی که مطلقاً بر استنابه مرتد دلالت دارند و در صورت عدم آن حکم قتل جاری می‌شود:
۱) فضیل بن یسار عن الصادق (ع) : ان رجلین من المسلمین کانا بالکوفه فاتی رجل امیرالمؤمنین (ع) فشهد انه رأهما یصلیان للصنم، فقال له: ویحک لعله بعض من تشبه علیک، فارسل رجلاً فنظر الیهما و هما یصلیان إلی الصنم فاتی بهما فقال لهما، ارجعا فابیا فخدا لهما فی الارض خداً فاجح ناراً فطرحهما فیه:
دو مرد مسلمان در کوفه بودند که مردی نزد علی آمده و شهادت داد که آن دو را درحال نماز در مقابل تب دیده است علی گفت ساکت باش شاید این امر بر تو مشتبه شده، پس مرد دیگری را فرستاد و او نیز آن دو را در آن حال یافت. آن دو را آوردند و به آن دو فرمود: بازگردید، آنها ابا کردند پس گودالی در زمین کندند و در آن آتش گداختند و آن دو را در آن انداختند.
۲) روی فضیل بن یسار عن ابی‌عبدالله (ع) : ان رجلا من المسلمین تنصر فاتی به امیرالمؤمنین فاستتا به فابی علیه، فقبض علی شعره ثم قال طئواه یا عبادالله، فوطئوه حتی مات
۳) فضیل بن یسار از امام صادق (ع) نقل می کند که ایشان فرمودند : مرد مسلمانی را که از اسلام برگشته بود به مسیحیت ، نزد امیرالمومنین علی (ع) آوردند پس حضرت او را توبه دادند و او توبه را بر نتافت و قبول نکرد . در این حالت علی (ع) موهایش را گرفتند و فرمودند ای بندگان خدا او را لگد مال کنید ، مردم هم چنان لگد مالش کردند که مرد.
۴) روی ان شیخاً تنصر، فقال له علی(ع) : ارتدت؟ فقال نعم ، فقال له لعلک اردت ان تصیب مالاً ثم ترجع؛ قال لا ، قال لعلک ارتددت بسبب امراه خطبتها فأبت علیک فاردت ان تتزوج بها ثم ترجع قال لا، قال فارجع قال لا فقتله
نقل است که پیرمرد (مسلمانی) مسیحی شد.پس حضرت علی (ع) به او فرمود:آیا مرتد گشتی ؟ پس پیرمرد گفت بله . سپس حضرت فرمودند : شاید می خواستی به مالی برسی (و بدین خاطر مسیحی شدی و مرتد گشتی) و سپس بازخواهی گشت ( مسلمان خواهی شد ) . پیرمرد گفت : نه . حضرت فرمود : شاید علت مسیحی شدنت به خاطر خواستگاری از یک زن ( مسیحی ) بود و چون وی از این کار ابا کرد تو مسیحی شدی تا با او ازدواج کنی و سپس بازگردی ( به اسلام ) ؟ پیرمرد گفت : نه . حضرت به او فرمودند : بازگرد ( مسلمان شو ) . گفت : نه . پس حضرت او را کشت.
۵) عن السکونی، عن ابی‌عبدالله(ع) عن آبائه ، عن علی(ع) انه دخل علیه مجاهد فقال: ما تقول فی کلام القدریه؟ فقال امیرالمؤمنین (ع) : أستتبهم فان تابوا و الا قتلتهم
راوی السکونی به نقل از امام صادق (ع) و ایشان از پدران بزرگوارشان و آنها از حضرت علی (ع) نقل می کنند که روزی مجاهد بر حضرت وارد شد و پرسید : یا علی (ع) نظرتان درباره فرقه قدریه و نظریاتشان چیست ؟ حضرت فرمودند : آنان را توبه می دهم ، پس اگر توبه نکردند آنان را خواهم کشت
دسته سوم نیز به روایاتی اشاره دارد که بین مرتد فطری و ملی تفصیل قائل شده است
ج) روایاتی که بین مرتد فطری ملی تفصیل قائل شده‌اند:
۱) صحیحه علی بن جعفر(ع) عن اخیه ابی الحسن (ع) قال سألت عن مسلم تنصر قال: یقتل و لا یستتاب قلت فنصرانی اسلم ثم ارتد قال سیستتاب فان رجع و لا قتل
در صحیحه علی بن جعفر به نقل از برادرش اباالحسن (علیهماالسلام) نقل است گفت از حضرت پرسیدم حکم مسلمانی که مسیحی گشته چیست ؟ فرمود : بدون توبه دادن کشته می شود . پس گفتم حکم مسیحی که پس از مسلمان شدن دوباره مسیحی شود ( و مرتد گردد ) چیست ؟ حضرت فرمود : ابتدا توبه داده می شود و در صورت عدم بازگشت ( به اسلام ) کشته می شود.
۲) کتب عامل امیرالمؤمنین الیه: انی اصبت قوماً من المسلمین زنادقه و قوماً من النصاری زنادقه، فکتب الیه: اما من کان من المسلمین ولد علی الفطره ثم تزندق فاضرب عنقه و لا تستبیه و من لم یولد منهم علی الفطره فاستتبه فان تاب و الا فاضرب عنقه
کارگزار امیرالمومنین (ع) ضمن نامه ای به حضرت نوشت : من با دو دسته مواجه شده ام . دسته اول گروه مسلمانی که زندیق ( کافر ) شده اند و دسته دوم گروهی نصرانی که زندیق شده اند ( در اینجا مسیحیانی که پس از مسلمان شدن ، کافر شده اند منظور است ) . حضرت در پاسخ نوشتند : هر کس از میان مسلمانان ( یولد علی الفطره ) باشد و سپس کافر گشته ، بدون توبه دادن گردنش را بزن و هرکس که ( لم یولد علی الفطره ) باشد ابتدا توبه اش ده و اگر از بازگشت سربرتافت ، آنگاه گردنش را بزن.
۳) عن علی(ع) انه کان یستتیب المرتد اذا اسلم ثم ارتّد و یقول انما یستتاب من دخل دیننا ثم رجع عنه فامّا من ولد فی الاسلام فإنّا نقتله و لا نستتیبه
علی (ع) در حالی که فردی را که پس از مسلمان شدن مرتد گشته بود توبه می دادند ، می فرمود : همانا کسی که مسلمان شده و سپس از آن رجوع کرده توبه داده می شود ولی کسی که از ابتدا مسلمان بوده است و مرتد شده پس همانا ما اورا بدون توبه دادن می کشیم.
۴) روی عن ابی عبدالله (ع) ان امیرالمؤمنین کان یستتیب الزنادقه و لا یستتیب من ولد فی الاسلام
از امام صادق روایت شده که امیرالمومنین (ع) زنادقه را توبه می دادند ولی آنان که مسلمان متولد شده اند را توبه نمی دادند ( در صورت مرتد شدن )
۵) قوله تعالی : انما المشرکون نجس ‌یدل علی سؤر الیهودی و النصرانی و کل کافر اصلی او مرتد ملی نجس
در تفسیر آیه انما المشرکون نجس آمده است : که این آیه بر نجاست ته مانده طعام یهودی و نصرانی و هر کافر اصلی یا مرتد ملی دلالت دارد.
د ) روایات ناظر به احکام زن مرتد :
۱) دعائم الاسلام عن علی (ع) : اذا ارتدت المراه فالحکم فیها ان تحبس حتی تسلم او تموت و لا تقتل فان کان امة فاحتاج موالیها الی خدمتها استخدموها و ضیق علیها اشد التضییق و لم تلبس الا من اخشن الثیاب بمقدار مایواری عورتها و یدفع عنها ما یخاف منه الموت من حر او برد و تطعم من خشن الطعام حسب ما یمسک رمقها
و ) روایات ناظر به بیان احکام زندیق ، منافق و آبق :
۱) قال علی (ع) : المنافقون الذین یغصون الانامل من الغیظ و ینتهزون الفرصه و قد وثبوا و تهیئوا للفتنه و وافق ذلک ارتداد العرب و من حولهم
۲) عن ابی عبدالله قال: العبد اذا ابق من موالیه ثم سرق لم یقطع و هو آ بق لانه مرتد عن الاسلام
۳) عن علی (ع) : انه اتی برجل زندیق کان یکذب بالبعث فقتل و کان له مال کثیر فجعل الترکه لزوجته و لوالدیه و لولده و قسمه علی کتاب الله عزوجل
۴) ان علیا (ع) کان یستیتب الزنادقه و لا یستیب من ولد فی الاسلام (فطره) و یقول انما نستتیب من دخل فی دیننا ثم رجع عنه اما من ولد فی الاسلام فلا نستیبه
ه ) روایات ناظر به احکام مرتد مرد :
۱) عن علی (ع) انه قال : لایزیل الوصی عن الوصیه الا ذهاب عقل او ارتداد او تبذیر اوخیانه او ترک سنه والسلطان وصی من لا وصی له و الناظر لمن لا ناظر له
علی (ع) فرمود : وصی از وصیت کردن ساقط نمی گردد مگر بخاطر زوال عقل یا ارتداد یا تبذیر یا خیانت یا ترک کردن یک سنت و در این حالت حاکم اسلامی وصی کسی است که وصی ندارد و نظارت کننده بر کسی که نظارت کننده ای ندارد .
۲) ابن محبوب عن سیف بن عمیره عن ابی بکر الخصرمی عن ابی عبدالله (ع) قال : اذا ارتد الرجل المسلم عن الاسلام بانت منه امراته کما تبین المطلقه و ان قتل او مات قبل انقضاء العده فهی ترثه فی العده و لا یرثها ان ماتت و هو مرتد عن لاسلام
۳) ابن مجبوب عن العلاء بن رزین عن محمد بن مسلم قال:
سألت ابا جعفر(ع) عن المرتد فقال من رغب عن دین الاسلام و کفر بما انزل الله علی محمد (ص) بعد اسلام فلا توبه له و قد وجب قتله و بانت امراته منه فلیعتسم ما ترک علی ولده
۴) روی الحسن بن محبوب عن سیف بن حمیره عن ابی بکر الخضرمی عن ابی عبدالله قال : اذا ارتد الرجل المسلم عن الاسلام بانت منه امراته کما تبین المطلقه ثلاثاً و تعتد منه کما تعتد المطلقه فان رجع الی الاسلام و تاب قبل ان تتزوج فهو خاطب و لاعده علیها و انما علیها العده لغیره ، فان قتل او مات قبل انتقضاء العده اعتد منه عده المستوفی عنها زوجها فهی ترثه فی العده ولایرثها ان ماتت و هو مرتد عن الاسلام
ی ) روایات ناظر بر ارتداد به سبب جحد در برابر امام معصوم (ع) :
۱) عن ابی جعفر(ع) : ... من حجد اماماً بری من الله و بری منه و من دینه فهو کافر مرتد عن الاسلام لان الامام من الله و دینه دین الله و من بری من دین الله فهو کافر و دمه مباح فی تلک الحال الا ان یرجع و یتوب الی الله عزوجل
البته روایات دسته دوم ناظر بر نظر عامه فقهای اهل سنت است و دسته سوم نظر مشهور فقهای امامیه می باشد.
پس از بررسی روایات و فحص در برداشت ها و نظرات فقها می توان کلید واژه هائی را از متون این روایات انتخاب و یا بعضا استخراج نمود :
در دسته اول از روایات شاهد دو دسته کلیدواژه هستیم :
۱ ) عامل ارتداد: کفر – خروج عن الاسلام – جحد محمدا نبوته – کذب محمدا – رغب عن الاسلام – بدل دینه – تارک لدینه
۲) کیفر ارتداد : یقتل – دمه مباح – یقتله و لا یستتیب – وجب قتله
در دسته دوم از روایات شاهد کلید واژه های زیر هستیم :
رجوع – ابا – استتابه و ابا – ان تابوا و الا قتلتهم
در دسته سوم ضمن تفصیل قائل شدن بین انواع مرتد چهار دسته کلیدواژه می بینیم :
۱) مرتد فطری : من کان من المسلمین ولد علی الفطره – من ولد فی الاسلام – مسلم تنصر – ولد علی الفطره ثم تزندق
۲) مرتد ملی : نصرانی اسلم ثم ارتد - من لم یولد علی الفطره – من دخل دیننا ثم رجع عنه
۳) تعامل با مرتد فطری : یقتل و لا یستتاب – اضرب عنقه و لاتستتیبه
۴ ) تعامل با مرتد ملی : فاستتبه فان تاب و الا فاضرب عنقه
دسته چهارم از روایات ناظر به احکام مرتد زن و امه می باشد و کلید واژه های زیر را در این رابطه می یابیم :
ارتد المراه – تحبس – حتی تسلم – لم تقتله – حتی تموت – تضییق علیها – اخشن الثیاب – امساک الرمق
دسته پنجم از روایات ناظر به ارتداد منافقین ، زنادقه و آبقین می باشد که به صورت کلی چند کلید واژه مهم در این زمینه مشهود می باشد :
استتابه زنادقه – اباق ( سرپیچی عبد از مولایش ) به منزله ارتداد – ارتداد منافق به علت فتنه انگیزی اش
دسته پنجم از روایات ناظر بر احکام مرتد مرد است که کلید واژه های زیر از این روایات مستخرج است :
ازاله وصایت مرد مرتد – جدائی از همسر – ارث بردن زن به سبب فوت شوهر مرتدش قبل از انقضای عده او – ارث نبردن مرد مرتد از همسرش در صورت مرگ وی – تقسیم اموال مرد مرتد
دسته ششم از روایات ناظر به ارتداد به سبب جحد در برابر امام (ع) است که کلیدواژه های این دسته عبارتند از :
جحد در برابر امام – برائت جستن از خداوند – برائت جستن خداوند از او و دینش – اباحه دم در صورت عدم توبه و رجوع به خداوند عزوجل
چند نکته از تعابیر به کار رفته در متون روائی شیعی :
الف ) عبارت "ولد علی الاسلام " که در روایات به کار رفته مبهم است .
اوجاه ابهام :
(۱)‌هنگام انعقاد نطفه
(۲) هنگام تولد فرزند
(۳) پرورش یافتگی در محیط غیر اسلامی:
ب ) در موثقه عمار ساباطی ازعبارت :
کل مسلم بین مسلمین می توان دریافت که منظور رفت و آمد بین مسلمین و آشنایی با قوانین اسلامی باید باشد تا عنوان ولد علی الاسلام اطلاق گردد.
ج ) در برخی روایات کلمه جحد به کار رفته است :
راغب اصفهانی (المفردات ص ۸۸ ) می گوید : جحد ، انکار همراه باعلم و آگاهی است مؤید آن روایتی است از شیخ کلینی در کافی ( ج ۲ ص ۳۹۹ ) عده من من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن ابیه عن خلف بن حمّاد عن ابی‌ایوب عن محمد بن مسلم قال: کنت عند ابی‌عبدالله(ع) جالساً عن یساره و زرارة عن یمینة فدخل علیه ابوبصیره فقال: یا ابا عبدالله ما تقول فیمن شکّ فی الله؟ فقال کافر یا ابامحمد ، قال: فشک فی رسول الله؟‌فقال کافر ثم التفت الی زراره فقال: انما یکفر اذا جحد
د ) از عبارات رجل ولد علی الاسلام ثم کفر و اشرک و خرج عن الاسلام و با توجه به قرائن زیر می توان فهمید که :
(۱) مبدل دینه
(۲) مسلم تنصر
یکی از شرایط تحقق ارتداد اینست که مرتد باید به سن تکلیف رسیده باشد.
و ) از نکته اظهار کردن انکار که شرط مرتد شدن است می فهمیم که : فردی که پدر و مادرش مسلمان است باید هنگام بلوغ اظهار اسلام کند تا مسلمان فطری به حساب آید و اگر اظهار نکند وکفر را انتخاب کند مرتد فطری محسوب می‌شود.
فهرستی از موضوعات مورد اتفاق نظر فقهای شیعه :
شرح عنوان مورد اتفاق علمای شیعه عنوان مورد اتفاق علمای شیعه ردیف
در کتب فقهی شیعه بلوغ، عقل، اختیار و قصد از شرایط عمده مرتد به شماره آمده است. شرایط مرتد ۱
چنانچه مردی مرتد ملی باشد، این احکام بر وی جاری است: مهلت‌مقرر برای توبه نمودن، قتل در صورت عدم توبه، قتل در صورت تکرار ارتداد و توبه برای بار سوم، محجور شدن از تصرف در اموال، انفساخ عقد نکاح. البته اگر ازکفر خویش توبه نمود،‌ دو مجازات اخیر نیز از وی برداشته خواهد شد، گرچه تجدید عقد با زوجه اش نیاز به انقصای عده طلاق دارد. احکام مرتد ملی مرد ۲
زنی که مرتد می‌شود از نظر فقهای امامیه تفاوتی بین مرتد فطری و ملی وجود ندارد. احکام جاری بر زن مرتد به این شرح است: مهلت مقرر برای توبه نمودن، حبس در صورت عدم توجه، سختگیری و اجرای احکام شاقّه در طول حبس، خوردن و آشامیدن در حد زنده ماندن، پوشش زیر و خشن، بیگاری و زدن وی در اوقات نماز احکام زن مرتد ۳
در صورتی که خداوند و یا نبوت به صورت مستقیم مورد انکار قرار گیرد، ارتداد محقق می‎شود؛ اگر چه نتیجۀ این انکار ناشی از یک فعالیت فکری باشد. چون همانگونه که پیش تر از این یادآور شدیم، قدر متیقن در تعریف اسلام و مسلمان بودن عبارت است از «اعتقاد به توحید و نبوت». از آنجا که در این مسأله میان فقها اختلاف نظر وجود ندارد، به طور مفصل به آن نمی پردازیم. ارتداد فکری و انکار اصل توحید و نبوت ۴
چنانچه انکار ضروریات مذهب از اصول و ارکان مذهب شیعه باشد فقط موجب خروج از مذهب شیعه است نه دین اسلام و برخی از فقهاء همچون صاحب جواهر تفصیل قائل شده‌اند بین این که اگر کسی شیعه باشد و ضروری مذهب شیعه،‌ مثل امامت را منکر شود انکارش موجب خروج از دین اسلام است و اگر غیر شیعه ضروری مذهب شیعه را اتکار نماید در این صورت ارتدادی صورت نگرفته و چنین فردی را مرتد نمی‌گویند. انکار ضروری مذهب و ارتداد ۵
ضروری دین، عبارت است از آن دسته از احکامی که مورد اتفاق تمامی مسلمانان اعم از شیعه واهل سنت باشد. یعنی به اندازه‌ای ثبوت آن در اسلام روشن باشد که نیاز به اقامة‌ دلیل و برهان نداشته باشد؛ در مقابل«ضروری مذهب» که تنها مورد قبول شیعه می‌باشد و نه همه مسلمانان. بر پایه دیدگاه بسیاری از فقها، انکار مساله امامت مانند انکار نماز و روزه و سایر محرمات و واجبات در صورتی موجب ارتداد است که شخص منکر با وجود اینکه معتقد است مثلاً وجوب نماز حکمی قطعی از ناحیه خداوند است و پیامبر گرامی اسلام بدان امر فرموده، باز هم آن را انکار کند. اما در صورتی که ضروری دین را به این دلیل انکار کند که به جهت عروض برخی شبهات، چنین پنداشته‌اند که اساساً خدا و پیامبر این حکم را تشریع نکرده‌اند، ارتداد محقق نخواهد شد.
● تفکیک ضروری دین از ضروری مذهب ۶
بسیاری از فقهای شیعه ارتداد را به گونه ای تعریف نموده اند که شامل فرض «شک»نیز می شود. ابن حمزه طوسی می گوید:«کسی که پس از اقرار به صدق گفتار پیامبر، دچار تردید شود و یا بگوید که نمی دانم آیا پیامبر راستگوست یا دروغگو، خونش مباح است. این دیدگاه مستند به روایاتی است که در این پاره نقل شده است از جمله روایات منقول از امام صادق (ع) .
صاحب جواهر یکی از برجسته ترین فقهای شیعه صرف شک و تردید را موجب ارتداد دانسته است.
علامه حلی، کاشف الغطاء، و جمعی دیگر از فقهای شیعه نیز همین دیدگاه را پذیرفته اند. شک و ارتداد ۷
شمول جرم توهین به مقدسات نسبت به اهانت سایر پیامبران الهی علیهم السلام از نظر قواعد فقه شیعه هیچ منعی ندارد و اگر چه فقط برخی از فقهای شیعه بدان تصریح نموده‌اند ولی ازآنجا که دیگر فقهای شیعه مخالفتی صریح با این موضوع ابراز نداشته‌اند انتساب این نظریه به آنها نیز بعدی نخواهد داشت و شاید به همین دلیل ابن زهره در این مسأله ادعای«اجماع» نموده است.
الف ) شهید ثانی :
اهانت به سایر انبیای الهی علیهم السلام نیز مانند توهین به پیامبر گرامی اسلام(ص) مستحق مجازات است. اهانت به دیگر پیامبران الهی بدین جهت ممنوع است که لزوم احترام به انبیای الهی و گرامی داشت آنان از ضروریات اسلام است و بر همین اساس، دشنام به آنان موجب ارتداد خواهد بود.
ب ) شیخ ابوالصلاح حلبی :
توهین به سایر انبیای الهی مانند توهین به پیامبر گرامی اسلام(ص) صراحتا قابل مجازات است.
ج ) ابن زهره :
ابن زهره در باره شمول حکم توهین به سایر مقدسات ادیان الهی و پیامبران (ع) ادعای«اجماع» نموده است.
د ) مرحوم صاحب جواهر :
مرحوم صاحب جواهر نیز پس از نقل نظر شهید ثانی و ادعای اجماع ابن زهره، نسبت به این نظریه گرایش نشان داده است. به اعتقاد ایشان روایتی که از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل گردیده است، در این موضوع صراحت دارد که هر کس پیامبری را مورد دشنام قرار دهد مجازات او قتل است. ( اگر چه این حدیث دربرخی از منابع معتبر روایی شیعه نیز موجود است اما آن دسته از فقها که سایر پیامبران الهی (ع) را نیز داخل در حریم مقدسات اسلام می‌دانند، صراحتا به این حدیث استناد نکرده‌اند. ) اهانت به سایر پیامبران و ارتداد ۸
طبق نظر بسیاری از فقها بویژه فقهای متأخر و معاصر ، انکار ضروری در صورتی که ناشی از شبهه و یک فعالیت فکری و نظری باشد، در حقیقت ارتداد نیست؛ چرا که منشأ این گونه انکارها جهل و عدم آگاهی است و در نتیجه رافع مسئولیت است. و بر فرض که جهل ناشی از تقصیر باشد، در نهایت برای نفس ارتکاب تقصیر مرتکب خطا شده است و نه به دلیل ارتداد. ایجاد شبهه و ارتداد در نظر فقها به خصوص معاصرین ۹
فقها در تعریف ارتداد به گونه ای سخن گفته‌اند که در بعضی از موارد شامل توهین به مقدسات نیز می‌شود؛ چون در تعریف ارتداد چنین آورده‌اند که اهانت و استهزای مقدسات دینی از طریق گفتار یا کردار،موجب تحقق ارتداد است. توهین به مقدسات را بیشتر فقهای شیعه شامل ارتداد می دانند. ۱۰
الف ) شهید ثانی :
شهید ثانی، در باب شرایط حد زنا می‌فرماید: « شرط نهم. این است که عامل و آگاه به حکم حرام بودن باشد، پس اگر به حرام بودن زنا آگاهی نداشته باشد... زانی محسوب نخواهد شد»
ب ) مرحوم همدانی :
مرحوم آقا رضا همدانی در کتاب مصابح الفقیه می‌فرماید : اگر سبب غفلت او ناشی از ناآگاهی او از مقام رسالت باشد به طوری که اگر آگاهی یافت از انکار خود برگردد بدون شک مسلمان است، لیکن در صورتی که علی رغم آگاهی از اصل حکم، منکر شده باشد البته ارتداد محقق است.
ج ) شیخ طوسی :
شیخ طوسی در کتاب خلاف می‌فرماید: « اگر کسی نماز را ترک کند. با این اعتقاد که نماز واجب نیست کافر و قتل او واجب است ولی اگر از روی تنبلی باشد فاسق است و تعزیر می‌شود».
د ) مرحوم کاشف اللثام :
کاشف اللثام بر این نکته تاکید می‌ورزد که در تحقق ارتداد شرط است که شخص نسبت به آنچه که موجب ارتداد است، علم و آگاهی داشته باشد و در صورتی که انکار ضروری دین از روی جهل باشد، ارتداد محقق نخواهد شد. نیت کفر داشتن در انکار مرتد شرط است و غفلت یا جهل سبب ارتداد نخواهد شد . ۱۱
به طور کلی دو نوع مرتد وجود دارد: فطری و ملی.اگرمسلمانی از دین خود روگردان شده وکفر ورزد از نوع نخست به شمار آمده، و اگر کافری پس از گرویدن به اسلام به کفر باز گردد؛ مرتد ملی شناخته می‌شود. تقسیم بندی فوق تنها از دیدگاه فقهای شیعه مطرح می‌گردد. تفکیک میان مرتد فطری و ملی و مجازات های هریک ۱۲
۲) اقرار خود شخص مبنی بر اینکه از دین اسلام خارج شده و یا اظهار او به یکی از ادیان باطل
۳) اقوال کفر آمیز؛ مثل اینکه لفظاً صانع را نفی کرده، یا پیامبر (ص) و یا یکی از ضروریات اسلام را انکار کند.
۴) افعال دال بر خروج از اسلام
۵) سب نبی اکرم (ص) و ائمه اطهار (علیها السلام)
چگونگی و چرائی صدور حکم ارتداد به طور کلی در فقه شیعه بنا به ۴ دلیل است ۱۳
فقها در مجموع سه نوع ارتداد را مطرح کرده اند:
۱) تحقق ارتداد با نیت وعزم صرف
۲) ارتداد قولی
۳) ارتداد فعلی. سه نوع ارتداد ۱۴
مطابق اجماع فقها نه تنها مجازات و اجرای حدود باید توسط قاضی انجام پذیرد بلکه صدور حکم در حق الله باید حضوری باشد و قضاء بر غایب جایز نمی‌باشند. به عبارت دیگر صدور حکم غیابی نیز جایز نیست . صدور حکم و مجازات مرتد توسط دادگاه ۱۵
الف ) مرحوم شیخ مفید :
با قاطعیت از نظریه جواز اقامه حدود در عصر غیبت و واگذاری این اختیار از جانب معصوم(ع) به فقهای شیعه، دفاع نموده است.
ب ) مرحوم ابوحمزه دیلیمی معروف به سلار :
با شیخ مفید در این مسأله هم عقیده بود.
ج ) شیخ طوسی :
با دیدگاه شیخ مفید موافقت نموده است.
د ) علامه حلی :
نظریة جواز اقامه حدود در عصر غیبت را به شیخ مفید و شیخ طوسی نسبت داده است و خود نیز اگر چه در ابتدا در این باره به صورت قطعی اظهار نظری نکرد ولی بعد، این دیدگاه را پذیرفت. علاوه بر این،مرحوم علامه حلی در سایر کتب فقهی خود نیز این نظریه را با قاطعیت پذیرفته است.
و ) شهید ثانی :
ضمن استناد این دیدگاه به شیخ مفید شیخ طوسی و جمعی از اصحاب، خود نیز آن را پذیرفته است.
ه ) مرحوم صاحب جواهر و مرحوم خویی:
بر این عقیده‌اندکه نظر معروف و «مشهور» این است که اقامة حدود درعصر غیبت، جایز است و در این مسأله مخالفتی نقل نشده است، مگر از ابن زهره و ابن ادریس که البته چنین اجماعی هم ثابت نشده است.
ی ) بیشتر فقهای متأخر شیعه :
نیز بر این باورند که اقامه حدود در عصر غیبت توسط فقهای شیعه مشروعیت دارد. مشروعیت اجرای حکم مرتد در زمان غیبت امام معصوم (ع) ۱۶
برخی از فقها علت مجازات دشنام دهندة به پیامبر و ائمه را مرتد بودن چنین شخصی عنوان نموده‌اند. در حالی که مجازات ارتداد با مجازات دشنام به پیامبران و ائمه (ع) تفاوتهای دارد که مهمترین آنها به شرح زیر است:
۱) تفاوت از جهت اجرای مجازات
در دشنام به پیامبران ومعصومین(ع) بر اساس نظر بسیاری از فقها، هر کس که دشنام را شنیده باشد می‌تواند مجازات را درحق وی اجرا کند ولی در ارتداد این وظیفه منحصراً بر عهدة ‌حاکم اسلامی است.
۲) تفاوت از جهت شخص محکوم علیه.
در صورتی که شخصی محکوم به ارتداد باشد،مجازات زن خفیف‌تر از مجازات مرد(اعدام)‌است و برای شخص غیر مسلمان نیز اساساً صدق ارتداد معنا ندارد ولی در مورد مجازات محکوم به اهانت و دشنام به پیامبران و معصومین(ع) تفاوت میان زن ومرد و مسلمان وغیر مسلمان نیست ؛ اگر چه محکوم علیه غیر مسلمان در صورتی که حتی پس از محکومیت مسلمان شود به استناد قاعدة‌«جب» مجازات وی بخشوده خواهد شد.
۳) تفاوت از جهت پذیرش توبه.
توبه زن و مرتد ملی(یعنی کسی که از پدر وم ادر غیر مسلمان متولد شده باشد) پذیرفته است؛ ولی دربارة پذیرش توبه مردی که مرتد فطری باشد اختلاف نظر وجود دارد و نظر مشهور بر عدم پذیرش است. اما کسی که به پیامبر(ص) و معصومین (ع) اهانت کند به اعتقاد فقها در هیچ صورت توبه اش پذیرفته نیست،مگر در مورد شخص کافری که پس از توهین، مسلمان شود.
بنابر این، با توجه به تفاوت و آثار کیفری خاص هر یک از این دو جرم، باید وجه مشخصه‌ای برای هر یک از این دو تعیین نمود. برای تبیین این وجه تمایز می‌توان گفت نظر به اینکه جرم بودن دشنام به پیامبر و معصومین، با دلیل خاص ثابت شده از مصادیق جرم خاص بوده وآثار ویژه خود را دراد واز مصادیق ارتداد به شمار نمی رود؛ اگر چه به دلیل تشابه زیاد با ارتداد؛ به تعبیر برخی از فقها، سابّ‌النبی والائمه در حکم مرتد است . گاهی برای جرم بودن سبّ پیامبر ومعصومین به ادله ارتداد استناد شده است. اما با این وجود حکم خاص خود را دراد و از احکام ارتداد تبعیت نمی‌کند اما توهین صریح به سایر مقدسات ضروری دین مانند قران و کعبه مشمول جرم ارتداد است و از قاعد این جرم تبعیت می‌کند و به هیچ عنوان آثار کیفری دو جرم بر آن مترتب نمی‌شود. درهر صورت این فرضیه به طور جدی قابل پیگیری است که اگر چه در عمل، ارتداد با صرف انکار محقق می‌شود ولی بررسی مصادیق آن در سیره معصومی(ع) این فرضیه را تقویت می‌کند که در عمل، فقط ارتدادی که از طریق اهانت به مقدسات محقق شود مورد حساسیت بوده است. و یا مواردی که مجرمین با انکار ضروری دین قصد تضعیف دین و تبلیغ بر ضد آن را در سر داشتن
فهرستی از موضوعات مورد اختلاف فقهای شیعه :
شرح عناوین مورد اختلاف علمای شیعه عناوین مورد اختلاف علمای شیعه ردیف
الف ) محقق حلی:
ارتداد عبارت است از کفر بعد از ایمان
ب ) علامه حلی:
مرتد کسی است که پس از مسلمانان بودن، کافر شود... و ارتداد به یکی از این راه‌ها محقق می‌شود: یا از طریق انجام عملی مانند سجده در مقابل بت، پرستش خورشید، انداختن قرآن در زباله ها و هر عملی که به صراحت تمسخر تلقی شود. و یا از طریق گفتار مانند به زبان آوردن کلمه ای که به صراحت بر انکار واجب یا حرامی دلالت داشته باشد که از ضروریات دین به شمار می‌رود. خواه این گفتار از سر ستیز باشد و یا از روی باور و اعتقاد و یا به منظور تمسخر.
ج ) کاشف الغطا :
انکار سایرانبیای الهی و یا انکار کتب آسمانی آنان که از دیدگاه اسلام جزء ضروری دین به شمار می‌رود، و نیز انکار معاد موجب تحقق ارتداد است .( ذکر این نکته مهم است که : برخی دیگراز فقهانیز انکار «معاد را در حدّ یک احتمال و برخی دیگر به طور قطع جزء ضروریات دین شمرده و انکار آن را مانند انکار توحید و نبوت، موجب ارتداد دانسته‌اند. همچنین از دیدگاه برخی از فقها،«ادعای نبوت» نیز یکی دیگر از مصادیق ارتداد است. )
د ) ابوالصلاح حلبی :
ابوالصلاح حلبی یکی دیگر از فقهای شیعه در این باره می‌گوید:
ارتداد عبارت است از آشکار نمودن شعار کفر پس از ایمان به گونه‌ای که مستلزم انکار نبوت پیامبر یا یکی از ضروریات دین باشد؛ مانند انکار وجوب نماز و زکات و یا انکار حرمت زنا و نوشیدن شراب
ن ) شیخ طوسی :
ارتداد عبارت است از کافر شدن پس از پذیرش اسلام، خواه شخص از ابتدا مسلمان بوده و سپس مرتد شده باشد (مرتد فطری) و یا پیش از آن، کافر بوده و سپس مسلمان شده و مجددا کافر شده باشد (مرتد ملی).
● ارائه تعاریف متنوع از مرتد و ارتداد ۱
در خصوص اینکه آیا«امامت معصومین»(ع) از ضروریات دین است یاخیر، اتفاق نظر وجود ندارد. بعضی از فقهای شیعه بر این عقیده‌اند که ممکن است گفته شود مسأله امامت حضرت علی(ع) آن هم تنها نزد طبقه اول از صحابه صدر اسلام بویژه اهل حل و عقد، از ضروریات دین بوده و تخلف از آن تخلف عمدی نسبت به فرمان پیامبر(ص) محسوب می شود. بنابر این، روایاتی به این مضمون که مردم پس از پیامبر مرتد شدند، به همین گروه از اصحاب پیامبر اشاره دارد و نه تمام آنان حتی کسانی که در سرزمین وحی حضور نداشتند و یا طبقه بعدی که تنها مستند و اعتمادشان اصحاب طبقه اول از حاضرین در سرزمین وحی بودند. احتمال قوی‌تر این است که مقصود از این روایات، ارتداد به معنای مصطلح شرعی یعنی بازگشت از دین نباشد بلکه صرفاً نقض پیمان ولایت مقصود باشد. بنابراین در جمع بندی باید گفت در این موضوع دو نظر متضاد وجود دارد . نظر اول :
الف ) انکار امامت = ارتداد :
برخی از فقهای شیعه همچون فاضل مقداد معتقد هستند که به موجب آیة یاد شده (مائده/۵۴) انکار نص در مورد حقانیت علی (ع) موجب ارتداد است به دلیل آن که ضمن آیه، پنج مورد از خصوصیات و اوصاف علی (ع) بیان شده که عبارتند از:
۱) یحبّهم و یحبّونه، خدا آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند این جمله قرآن همانند سخن پیامبر (ص) است که در روز جنگ خیبر دربارة علی (ع) فرموده‌اند:
« لاعطین الرایة غداً رجلاً و یحبّ الله و رسوله و یحبه الله و رسوله.»
(۲) اذلة علی المومنین : نسبت به مومنین سرافکنده و فروتن هستند.
(۳) اعزة علی الکافرین : به کافران سرافراز و مقتدرند.
(۴) یجاهدون فی سیبل الله در راه خدا جهاد کنند.
(۵) ولایخافون لومة لائم : از نکوهش و ملامت ملامت کننده‌ای هراسی ندارند.
به همین دلیل پس از این آیه ، آیة (انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یوتون الزکاة و هم راکعون) (مائده / ۵۵) که بی تردید در شان علی (ع) نازل شده قرار دارد.ب ) انکار امامت لزوما = ارتداد نیست :
برخی از فقها صریحاً به این نکته تصریح نموده‌اند که مسأله امامت از ضروریات مذهب است و نه از ضروریات دین؛ به همین دلیل از آنجا که مخالفین شیعه با انکار امامت قصد انکار و تکذیب پیامبر را ندارند، مرتد نیستند.
امامت و حقانیت امیرالمومنین(ع) جزئی از ضروریات دین است یا مذهب ؟ و منکر آن مرتد است یا خیر ؟
۲ ) الف) عدم قبول توبه مرتد :
شهید اول به استناد صحیحه عمار و محمد بن مسلم از صادقین (ع) معتقدند که توبه مرتد قبول نمی‌شود.
ب ) قبول توبه باطنی مرتد :
شهید ثانی و ابن ادریس توبه باطنی در مقابل خداوند را می‌پذیرند. ابن ادریس در کتاب سرائر، در باب ربا نیز چنین عقیده ای را برگزیده است.
ج ) توبه از عوامل سقوط مجازات مرتد : بسیاری از فقها ، به صراحت. توبه را از عوامل سقوط مجازات دانسته‌اند.
د ) لزوم دعوت مرتد به توبه :
محقق حلی در مورد شراب فروشی که شراب را حلال می‌داند فرموده‌اند که باید حلال داننده شراب را اول به توبه دعوت کرد. شیخ طوسی در خلاف نه تنها توبه را از عوامل سقوط مجازات دانسته، بلکه دعوت به توبه را واجب هم دانسته‌اند و در این رابطه به اجماع تمسک جسته و می‌گوید: « و به قال جمیع الفقهاء» مضافا این که شیخ الطائفة دو روایت را مبنی بر وجوب دعوت به توبه هم ذکر نموده و به آیه شریفه « ان الذین امنوا کفروا آمنوا» هم استدلال کرده و نشانه قبول ایمان بعد از کفر است.
قبول یا عدم قبول توبه مرتد و وجوب یا عدم وجوب توبه دادن مرتد
۳) فهرستی از موضوعات مورد توافق فقهای اهل سنت :
شرح موضوع موضوع مورد اشتراک ردیف
در مجموع فقهای مکاتب چهارگانه بر این امر متفق‌اند که فرقی میان مرتد ملی و فطری نیست. عدم تفصیل بین مرتد فطری و ملی ۱
تمام فرق چهارگانه اهل سنت بر فرصتی سه روزه برای توبه مرتد متفق هستند ، گرچه در فرقه شافعی درخصوص مدت مقرر برای توبه مرتد نیز نظریات یکسان نیست: گروهی سه روز را مد نظر قرار داده و عده ای به همان زمان‌های اولیه در محکمه اکتفا نموده‌اند؛
میزان مدت مقرر برای توبه برای مرتد ۲
ـ حنفیه :
این ایام را در زندان سپری می‌نماید.
ـ مالکیه :
ایام مهلت را مرتد درزندان سپری خواهد کرد. اما بدون این که مورد خشونت و آزار قرار گیرد. سپس به خرج خود او خوراک و آشامیدنی در اختیارش قرار خواهد گرفت.
ـ حنبلیه :
ایام مهلت را در زندان سپری می‌سازد و درخصوص تغذیه درتنگنا قرار می‌گیرد.
مکان و شرایط سپری شدن این سه روز که به مرتد مهلت داده شده است ۳
فرق چهار گانه اهل سنت به اتفاق قائل به کشته شدن مرتد هستند حکم مرتد در صورت توبه نکردن پس از سه روز ۴
فرقه های مالکی ، شافعی و حنبلی به اتفاق قائل به عدم تفاوت میان زن و مرد در حکم کشته شدن در صورت توبه نکردن پس از سه روز هستند و تنها تفاوتی که مالکیان برای زن قائل شده‌اند، این است که : مهلت توبه وی گذشتن ایام عادت است تا شبهة وجود حمل نیز بر طرف گردد. اما فرقه حنفی حکم مرد مرتد را از زن جدا می داند و برای زن مرتد چنین حکم می کند : مجازات زن مرتد به این ترتیب است که : وی به هیچ وجه کشته نخواهد شد بلکه مجازاتش حبس است. پس هر روز اسلام را بر او عرضه می‌کنند تا توبه نماید و الا همچنان در زندان باقی خواهد ماند تا بمیرد.
عدم تفاوت جنسیت در حکم قتل پس از سه روز در صورت توبه نکردن ۵
فهرستی از موارد مورد اختلاف فقهای اهل سنت :
شرح دیدگاههای فرق چهارگانه اهل سنت موضوع مورد اختلاف ردیف
ـ فرقه حنفیه :
مستحب است که حاکم شرع، اسلام را بر مرتد عرضه نماید تا شبهه اش بر طرف گردد. البته حنفیان مهلت دادن به مرتد را تنها در دو صورت مستحب شمرده‌اند. حاکم امیدوار به توبه وی باشد و مرتد شخصاً تقاضای مهلت نماید.
ـ فرقه مالکیه :
واجب است که حاکم شرع، اسلام را بر مرتد عرضه کند و از وی درخواست توبه کند.
فرقه حنبلیه :
فقهای حنبلی نسبت به وجوب مهلت توبه به مرتد دادن و استحباب ‌آن اختلاف عقیده دارند
ـ فرقه شافعیه :
نسبت به وجوب مهلت توبه به مرتد و استحباب آن بین شافعیان اختلاف نظر وجود دارد. قائلین به وجوب در اکثریت بوده و معتقدین به استحباب اقلیت را تشکیل می‌دهند.
● حکم مهلت توبه دادن به مرتد
▪ فرقه حنفیه :
با تحقق ارتداد، ملک مرتد زایل می‌گردد تا هنگامی که توبه نماید. اما اگر کشته شد اموال بدست آمده در زمان اسلامش به وراث مسلمانش تعلق دارد و اموالی که در زمان ارتداد به دست آورده به بیت المال می‌رسد.
▪ فرقه شافعیه :
در مورد اموال مرتد نیز اختلاف نظر بین فقهای شافعی به چشم می‌خورد. برخی با تحقق ارتداد، حکم به خروج اموال از ملک مرتد داده‌اند؛ اما گروهی دیگر معتقدند که در صورت عدم توبه مرتد چنین حکمی جاری خواهد بود. در واقع اگر مرتد کشته شد کشف می‌گردد که اموالش از ملک وی خارج شده است. در هر صورت اموال مرتد در صورت خلع بدوی، به بیت المال سپرده می‌شود و هیچ وارثی حق ارث از او را ندارد.
▪ فرقه حنبلیه :
حنبلیان ملک مرتد را زایل نمی‌دانند. ولی با تحقق ارتداد وی را از تصرف دراموالش ممنوع می‌سازند، و در صورت کشته شدنش تمامی اموال او را به بیت المال می سپارند.
● حکم اموال مرتد
▪ مالکیه :
مالکیّه بر این عقیده‌اند که توهین و دشنام به خداوند یا پیامبر گرامی اسلام(ص) و یا دیگر پیامبران(ع) مستوجب قتل است.
▪ حنبلیه :
فقهای مذهب حنبلی بر این عقیده‌اند که اهانت به خداوند و یا پیامبر اسلام(ص) و یا دیگر پیامبران الهی (ع) و یاکتب آسمانی، مستوجب کفر است.
▪ شافعیه :
فقهای مذهب شافعیه نیزهر گونه اهانت به قرآن، خداوند، پیامبر گرامی(ص) و یا دیگر انبیای الهی (ع) را که توسط کافر ذمّی صورت گرفته باشد موجب نقض قرار داد ذمّه دانسته‌اند(البته در صورتی که در پیمان ذمه چنین شرطی قید شده باشد).
▪ حنفیه :
فقهای فرقه حنفیه بر این باورند که اهانت به پیامبر اسلام (ص) توسط کافر ذمی موجب مجازات نیست، بلکه فقط از این عمل نهی خواهد شد؛ زیرا توهین کافر ذمی به پیامبر اسلام (ص) صرفاً زیادت بر کفر است و بدین جهت مستحق مجازات نیست.
▪ زیدیه :
در مذهب زیدیه توهین به پیامبر اگرامی اسلام (ص) مستوجب مجازات قتل است.
مجازات توهین و دشنام به خدا ، یا پیامبر و یا سایر پیامبران الهی
فهرستی از عناوین مشترک شیعه و سنی :
شرح عناوین عناوین مورد اتفاق اهل سنت با شیعه ردیف
از آن جا که فقهای شیعه و اهل سنت مسئله ارتداد را ضمن مباحث حدود مطرح می‌سازند، لذا اثبات این جرم را نیز منوط به اقرار مجرم و یا شهادت شاهد می‌دانند. ارتداد و حدود ۱
هر آنچه که از دیدگاه اسلام در شمار مسائل ضروری و قطعی قرار گیرد توهین به آن، جرم است؛ مانند توهین به قرآن، مسجد الحرام، کعبه و سایر شعائر الهی و مقدسات ضروری اسلام، اگر چه از نظر « میزان مجازات» با هم تفاوت دارند. مذاهب اسلامی در خصوص گسترة مفهوم توهین به مقدسات و سایر شرایط مربوط به آن با مذهب شیعه اختلاف زیادی ندارند. ضروری دین و ارتداد ۲
علاوه بر فقهای شیعه فقهای اهل سنت نیز بر اصل مجازات اعدام مرتد اتفاق نظر دارند. اصل مجازات اعدام برای مرتد ۳
صدور کفر از مجنون، مکره، مضطر و امثال آن موجب ارتداد نمی‌شود. مجنون و مکره و ارتداد ۵
مستند احکام ارتداد، تنها خبر واحد نیست بلکه علاوه بر اخبار آحاد صحیحه، فقهای شیعه و اهل سنت در این باره ادعای «اجماع»‌نموده‌اند. مستند احکام ارتداد ۶
منزلت مرتد نزد فقیهان (عامه و امامیه) مقامی است برزخی بین رتبه مسلمان و کافر. به این معنا که وی را بالاتر از کافر و پست‌تر از مسلمان می‌شمارند، لذا از او چنین تعبیر می‌کنند: « فوق الکافر دون المسلم» منزلت مرتد نزد فقیهان ۷
● سیر تاریخی صدور حدیث :
پس از بررسی روایاتی که از پیامبر (ص) و معصومین (ع) درباب مسئله ارتداد و توهین به مقدسات نقل شده است و شرایط زمانی و حکومتی آنان می توان این روایات را به دو دسته کلی تقسیم بندی کرد :( دوران صدر اسلام و حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله – دوران پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ) .
۱) روایاتی که از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است :
تعداد این روایات بسیار اندک است و عموما در منابع اهل سنت یافت می شود و به نوعی می توان گفت انعکاس آن را در عدم رویکرد تفصیلی در بحث مرتد و عدم قائل شدن به تمایز جنسیتی در فتاوای اهل سنت شاهد هستیم . در اینجا به تعدادی از این روایات می پردازیم :
روایت اول )
« الایمان ان تومن بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر» یعنی ایمان آن است که به خدا و ملائکه وی و کتابها و رسولانش و روز قیامت ایمان بیاوری.
روایت دوم )
حسن بصری: المرتد یقتل بغیر استتابه
به نقل از حسن بصری : مرتد بدون آنکه توبه داده شود کشته می شود .
روایت سوم )
قال النبیّ (ع): من بدّل دینه فاقتلوه
به نقل از پیامبر (ص) : هرکس دین خود را تغییر داد او را بکشید.
روایت چهارم )
قال النبی(ص) لا یحل دم امرء مسلم الا باحدی ثلاث:
الیثب الزانی، النفس بالنفس و التارک لدینه المفارق للجماعه
خون مسلمان مباح نمی گردد ، مگر از طریق یکی از این سه مورد : زنای محصنه ، قتل نفس و جداشونده از دین ( اسلام ) و مفارقت کننده از جماعت مسلمین.
۲) دوران پس از رحلت پیامبر اکرم ( ص ) :
با ملاحظه ای بر این دوران نیز می توان آنرا به دو دسته عمده دوران حیات امیرالمومنین (ع) و دوران باقرین (ع) ، امام رضا (ع) و امام جواد (ع) تقسیم کرد. براساس بعضی از روایات پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص) همه مردم به استثنای سه تن از یاران حضرت علی (ع) دچار ارتداد شدند.
اما وجه تمایز این دوران ( پس از رحلت پیامبر ) آنست که بعضی شبهات فکری در وجوب یا عدم وجوب زکات در این دوران به اوج خود می رسد و مسئله باب الرده و منع کنندگان زکات به بحرانی بزرگ برای خلفای وقت تبدیل می شود . بحرانی که برای خروج از آن خلیفه وقت تصمیم به حرب با آنان را اتخاذ می نماید.
آنچه که مسلم است پس از خلافت خلیفۀ اول گروههایی به عنوان مرتد (اصحاب الرده) مطرح شدند. گروهی به سرکردگی مسیلمه کذاب، طلیحه و عیسی به اعتقاد همه مسلمانان واقعاً مرتد شدند و گروهی دیگر بر اثر یک شبهه فکری به غلط چنین می‎پنداشتند که وجوب زکات به زمان پیامبر (ص) اختصاص داشت و به همین دلیل از پرداخت زکات به خلیفه اول امتناع کردند. ابتدا«عمر» با نظر ابوبکر مخالف بود و حتی بنا بر نقل برخی از مورخین عمر یک روز کامل را با ابوبکر به تنهایی خلوت نمود تا او را از جنگ با این گروه باز دارد ولی با توضیح وی، عمر با او هم عقیده شد.
اما براساس دیدگاه بسیاری از فقهای شیعه، این گروه صرفاً دچار شبهه شده و در حقیقت مرتد نبودند و برفرض امتناع از زکات، حاکم وقت در گام اول می بایست آنان را ملزم به پرداخت زکات می کرد و در صورت امتناع از پرداخت زکات بدون قصد حلال شمردن آن، حاکم اسلامی فقط می تواند به عنوان خروج بر حاکم اسلامی با آنان برخورد نماید و نه به عنوان ارتداد . البته حلال شمردن ترک «زکات»نیز موجب ارتداد است، زیرا انکار ضروری دین از روی عمد و عناد است. اما حلال شمردن غیر از امتناع از پرداخت زکات است. از این رو در صورتی که امتناع از زکات مثلاً به دلیل شبهه در اصل وجوب آن باشد، موجب ارتداد نیست.
نکته قابل توجه این است که در آن زمان امتناع کنندگان از پرداخت زکات بر پایۀ یک استدلال (اگر چه نادرست) وجوب زکات را انکار نمودند و از دیدگاه فقهای شیعه چنین انکاری موجب ارتداد نیست؛ و این بهترین شاهد است بر این مدعا که فقهای شیعه اساساً فرض شبهه را استثنا کرده اند. زیر این گروه با وجود اعتقاد به اسلام، صرفاً به اشتباه چنین می پنداشتند که پس از وفات پیامبر (ص) به استناد آیه شریفه قرآن، پرداخت زکات به یک حاکم اسلامی (خلیفه دوم) که دعای او آرامش نمی آورد، واجب نیست.
در زمان حکومت امیر مومنان (ع) فتنه و شبهات فکری به اوج خود رسیده بود. این وضعیت برای آن حضرت قابل پیش بینی بود؛ زیرا براساس برخی از روایات، زمانی که سوره «اذا جاء نصرالله و الفتح...» نازل شد پیامبر گرامی اسلام (ع) خطاب به حضرت علی (ع) ضمن پیش بینی شهادت ایشان فرمودند:
یا علی ، هرگاه دیدی که مردم از مسیر هدایت به سوی گمراهی منحرف شدند، با آنان مبارزه کن. گویا تو مبتلا به مردمی خواهی شد که اقدام به تأویل قرآن می کنند، دچار شبهات می شوند، شراب را حلال می شمارند و... سپس حضرت علی (ع) پرسید: قومی که چنین کنند اهل ارتداد به شمار می روند یا در زمرۀ فتنه گران؟ پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند: آنان اهل فتنه هستند.
نکته مهم در روایت این است که پیامبر (ص) کسانی را که از روی شبهه برخی از ضروریات دین مانند حرمت شرب خمر را منکر شدند، اهل فتنه نامید و نه مرتد. زیرا آنان به صراحت ضروری دین را انکار نمی کردند به گونه ای که مستلزم انکار دین و نبوت باشد، بلکه از روی شبهه دست به این کار می زدند.
به دلیل اهمیت و تأثیر شبهه، حضرت علی (ع) فرمودند:
پس از من ، خوارج را نکشید چون کسی که به دنبال حق باشد ولی به خطا رود، با کسی که در پی باطل است وبدان دست می یابد قابل مقایسه نیست. این در حالی است که هیچیک از صحابه با ر فتار قاطعانۀ آن حضرت در جنگ با خوارج مخالفت نکرد. براین اساس ، فقهای شیعه فقدان شبهه را یکی از شرایط تحقق «بغی» دانسته اند.
یکی از روشهای پسندیدۀ حضرت علی (ع) در برخورد با خوارج این بود که حتی پس از اقدام مسلحانۀ آنان – که موجب شد تا آن حضرت برخلاف میل خود با آنها به عنوان باغی بجنگد- پیش از شروع به نبرد عبدالله بن عباس را برای مناظره و رفع شبهه به سوی آنان فرستاد. به استناد همین روایت، بعضی از فقها بر این عقیده اند حاکم اسلامی موظف است پیش از جنگیدن با اهل بغی و خروج کنندگان بر امام عادل، در صورتی که موجب تجری مخالفین نباشد، نماینده ای را از جانب خود به سوی آنان بفرستد تا ضمن پرسش از علت خروج آنان و انگیزه طغیان ، برای حل شبهات فکری آنان و ارائۀ طریق هدایت اقدام نماید. و این در حالی است که از دیدگاه فقهای شیعه «بغی» در زمرۀ ارتداد است.
با مروری بر روایاتی که از امیر المومنین (ع) در باب ارتداد نقل شده است می بینیم که ایشان کمتر به ذکر جزئیات و احکام مرتد و بیان دسته بندی های خاص آن پرداخته باشند ( البته روایاتی از ایشان نقل شده است که به طور کلی اشاراتی به ازاله وصایت ، جدائی مرتد از همسرش ، استتابه مرتد ، زن مرتد ، اکل ذبیحه مرتد و ... دارد ) ولی در مقابل ، شاهد دسته تقریبا قابل توجهی از روایات هستیم که حضرت به توصیف منافقین و زنادقه و کفار و بیان احکام آنان و غلات و بیان برخوردهای سرسختانه ای که حضرت در صورت عدم اصلاح آنان اعمال می نمودند هستیم.
در زمان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام ، با توجه به شرایط بحرانی حکومت اموی و انتقال قدرت از امویان به عباسیان برهه ای طلائی و استثنائی برای امام باقر و امام صادق (ع) پدید آمد که با توجه ترجمه کتب فلسفی یونانی به عربی و رواج برخی اندیشه های خرافی و ملحدانه و مکاتب مختلف الحادی و انحرافات فکری ، آن دو امام همام به پاک سازی فضای دینی و معرفتی و اعتقادی پرداخته و ضمن تبیین و گسترش معارف حقه تشیع از انحرافات فکری و عقیدتی پرداختند و با توجه به اینکه شاهد بیشترین روایات از این دو بزرگوار در مکتب تشیع هستیم به تبع در حوزه ارتداد و توهین به مقدسات نیز وضع با دو رویکرد توسط ایشان دنبال می شد :
۱) در حوزه پاک سازی متعلق ایمان :
با توجه به اینکه معتقد شدن به عقاید غیر حقه ، خود عاملی برای ارتداد بود ، ایشان به توسعه معارف حقیقی از مکاتب باطل و الحادی پرداختند و با پرورش هزاران شاگرد ، برای اصلاح و گسترش آموزه های دینی و معرفتی مسلمانان فعالیتهای گسترده ای انجام دادند.
۲) در حوزه تبیین و بیان جزئیات احکام ارتداد :
در این دوره ، علاوه بر اصلاح انحرافات ، حضرات به تبیین ابهامات و تفصیل مجملات احکام مختلف ارتداد و مرتد و شرایط ارتداد پرداختند . به گونه ای که با نگاهی هرچند اجمالی می توان به وضوح ، این رویکرد تفصیلی و تکیه بر احکام جزئی تر این حوزه را مشاهده نمود. برای تاکید بر تفاوت این دسته از روایات با روایات دوره پیش ، فقط به ذکر چند مورد بسنده می شود :
الف ) ابن محبوب عن سیف بن عمیره عن ابی بکر الخصرمی عن ابی عبدالله (ع) قال : اذا ارتد الرجل المسلم عن الاسلام بانت منه امراته کما تبین المطلقه و ان قتل او مات قبل انقضاء العده فهی ترثه فی العده و لا یرثها ان ماتت و هو مرتد عن لاسلام
ب ) روی الحسن بن محبوب عن سیف بن حمیره عن ابی بکر الخضرمی عن ابی عبدالله قال : اذا ارتد الرجل المسلم عن الاسلام بانت منه امراته کما تبین المطلقه ثلاثاً و تعتد منه کما تعتد المطلقه فان رجع الی الاسلام و تاب قبل ان تتزوج فهو خاطب و لاعده علیها و انما علیها العده لغیره ، فان قتل او مات قبل انتقضاء العده اعتد منه عده المستوفی عنها زوجها فهی ترثه فی العده ولایرثها ان ماتت و هو مرتد عن الاسلام
ج ) عن ابی جعفر(ع) : من حجد اماماً بری من الله و بری منه و من دینه فهو کافر مرتد عن الاسلام لان الامام من الله و دینه دین الله و من بری من دین الله فهو کافر و دمه مباح فی تلک الحال الا ان یرجع و یتوب الی الله عزوجل
در یک جمع بندی کلی باید گفت : ارتداد درعصر ائمه اطهار(ع) با احکام خاص آن غیر از ارتداد در صدر اسلام است که آیات شریفه ناظر به آنهاست. از این رو در قرآن آیه ا‌ی که اجمالاً یا تفصیلاً احکام ارتداد را بیان کند نداریم. ارتدادها در صدر اسلام معمولاً دارای انگیزه سیاسی، مادی یا فرقه‌ی بوده که دسته جمعی صورت می‌گرفت. همچنان که گرایش به اسلام دسته جمعی بود. مثلاً با مسلمان شدن رئیس قبیله، همه افراد قبیله مسلمان می‌شدند و با روگردانی او از اسلام، همه برمی گشتند. در عصر ائمه اطهار (ع) بیشتر شاهد ارتداد های فکری و عقیدتی و ایجاد فرقه های انحرافی هستیم و انگیزه های قومی قبیله ای یا سیاسی و حکومتی و براندازانه را شاهد نیستیم.با مروری بر روایات رسیده از ائمه معصومین علیهم السلام نیز در حوزه مسئله ارتداد و توهین به مقدسات شاهد بیشترین روایات از امام علی (ع) ، امام باقرو امام صادق (ع) و امام رضا (ع) هستیم.
جایگاه بحث ارتداد در سیاستگذاری فرهنگی و ارتباطی :
مسئله ارتداد ، شرایط و احکام مربوط به آن یکی از مسائلی است که در روایات امامیه و عامه به صورت مختصر و مجمل بدان اشاره شده است و این درحالی است که این مسئله و موضوع از نظر فقها ( چه متقدمین و چه متاخرین ) جایگاه ویژه ای دارد و بحثهای پیرامونی و منبعث از این موضوع نه تنها مورد بحث و بررسی فقهی فقها و علما قرار گرفته بلکه به صورت مبحثی که هنوز نقاط کور و حل نشده ای در آن باقی است مورد توجه جامعه شناسان ، حقوق دانان و کارشناسان علوم انسانی و اجتماعی قرار گرفته است و حوزه ایست که با توجه به بخش های فرعی مرتبط با آن نظیر مسئله آزادی بیان ، کتب ضاله ، توهین به مقدسات و ... باید بیش از گذشته مورد توجه سیاستگذاران عرصه فرهنگ و ارتباطات قرار گیرد.
مبحث ارتداد از دو منظر بسیار مورد توجه می باشد . منظر نخست ، منظر دینی است که در این منظر ، شارع مقدس احکامی را در خصوص فردی که با ارتکاب شرایط ارتداد ، مرتد می گردد بیان می نماید و بر روی جزئیات و خصوصا چرائی و چگونگی این موضوع و عوامل فرهنگی ، روانی و اجتماعی آن تمرکزی نمی نماید . اما بررسی جنبه های مختلف روانی ، اجتماعی ، فردی ، سیاسی ، اقتصادی ، مدیریتی و ... آن که دسته بندی و بررسی نتایج آن ما را در سیاستگذاری فرهنگی و اجتماعی رهنمون خواهد ساخت . بررسی ابعاد مختلف مسئله ارتداد در صدر اسلام و ابعاد جدیدتر آن در عصر حاضر در زمینه شناخت روابط و عوامل مختلف زمینه ساز ، تشدید گر و جریان ساز ارتداد و موضوعات وابسته آن ( توهین به مقدسات و ... ) موثرخواهد بود. سیاستگذاران عرصه فرهنگ و ارتباطات که در حوزه های فرهنگ عمومی ، سیاستگذاری رسانه ای ، سیاستگذاری مطبوعاتی ، مسائل حقوق رسانه ای ، پروپاگاندا و تبلیغات تجاری و ... به مطالعه و اتخاذ سیاست ها می پردازند باید به این مسئله به عنوان یک مسئله فرهنگی اجتماعی بنگرند و در حوزه های مختلف مرتبط با آن ، سیاستگذاری نمایند.
● جمع بندی و نتیجه گیری :
از مجموع مسائلی که بیان شد و نیز طیفی تقریبا گسترده از نظرات فقهی که به دلیل اجمال و ابهام روایات در خصوص این مسئله مطرح گشته است باید اذعان کرد که سیاستگذاری در حوزه فرهنگی و ارتباطی نیز از این طیف بندی و گستردگی برداشت ها و تفاسیر از روایات ، منبعث خواهد شد و بسته به پذیرش هریک از برداشتها از روایات نوع خاصی از سیاستگذاری مطلوب خواهد بود . اما در اینجا به برخی از حوزه های سیاستگذاری فرهنگی و ارتباطی مرتبط و منبعث از موضوع ارتداد و احکام و مسائل وابسته به آن اشاره می شود :
۱) مسلمانان در جامعه اسلامی موظف هستند که به لحاظ برقراری نظم اجتماعی ، موضع خود را در برابر این دسته از احکام که موضوع آن بر اساس اسلام و کفر است روشن کنند و برای جلوگیری از اخلال در این نظم ، ارتداد را که به مثابه عاملی برای برهم زدن نظم اجتماعی تلقی می شود جرم شمرده شود.
۲ ) اگر فرهنگ های خرد و کلان مخالف و دشمن نظام اسلامی( مانند صدر اسلام که به با هدف ضربه زدن به امنیت ملی و اعتقادی جامعه اسلامی ، افرادی را به ظاهر مسلمان به میان مسلمانان می فرستادند تا آنان علنا در جامعه مرتد شوند و بدینسان اسلام را و جامعه اسلامی را سست و متزلزل نزد مسلمانان نشان دهند و موجبات تضعیف اسلام را در نهایت فراهم نمایند) اقدام به ایجاد ضربه های اعتقادی به وسیله شبهه پراکنی دینی و اعتقادی در شرایط حساس و بر اقشار آسیب پذیر و تاثیر پذیر جامعه ( جوانان و نوجوانان ) سیاستگذاران فرهنگی باید با برنامه ریزی در حوزه های مختلف فرهنگی و رسانه ای این توطئه ها را خنثی نمایند.
۳) با توجه به مطرح شدن و یا الحاق حکم منکر ضروری مذهب شدن به احکام ارتداد توسط اکثر فقهای امامیه ( چون نگاهی استلزامی در نوع رابطه ضروری مذهب و انکار توحید و نبوت دارند ) باید در سیاست های فرهنگی و رسانه ای هم این موضوع و خصوصا مصادیق آن در هر عصر ملحوظ گردد و برای مثال اگر مبحث ولایت فقیه با این رویکرد نگریسته شود طبیعتا حساسیت بیشتری در حوزه برنامه سازی و جااندازی و مفهوم سازی آن پیدا خواهد کرد چرا که با این رویکرد منکر ولایت فقیه دیگر یک مجرم معمولی نیست بلکه او مهدور الدم خواهد بود.
۴) همانطور که در حدیثی آمده است : خون مرتد مباح است برای کسی که حرف او را بشنود . می توان استفاده کرد مخالف اسلام و کسی که اندیشه و تفکر و عقیده و یقینش منکر اسلام و مخالف آن باشد تا زمانی که آن را اظهار نکند مرتد محسوب نمی شود . در اینجا مسئله شنیدن می تواند به عنوان عنصری ارتباطی مورد بحث قرار گیرد و با توجه به جوانب مختلفی که پیدا خواهد کرد شقوق مختلفی را در سیاستگذاری فرهنگی و ارتباطی ایجاد خواهد کرد و مصادیق امروزی شنیدن در رسانه های جمعی ، رسانه های دیجیتال و مجازی و ... بسط داده خواهد شد که این توسعه روش ها و سیاست های جدیدی را با سازوکارهای بدیع می طلبد که تبلیغ ، کنترل ، منع و یا واکنش داده شود.
۵) با توجه به برداشت برخی فقها نظیر آیت الله سبحانی از عدم تسری حکم مرتد از ارتداد فردی به ارتداد جمعی و اجتماعی ، اگر چنین دیدگاه فقهی که منبعث از روایات امامیه نیز می باشد مورد قبول سیاستگذاران رسانه ای و فرهنگی و آموزشی و تربیتی قرار گیرد ، سیاست ها و روش های آنان در نظارت ، کنترل ، تبلیغ ، هدایت و یا مقابله با جریان هایی که به صورت گروهی و جمعی اعلام (اظهار) مواضع خلاف اعتقادی می نمایند طیف متفاوتی را شامل خواهد شد .
۶) بحثهائی همچون آزادی عقیده ، آزادی قلم ، آزادی بیان ، توهین به مقدسات ، حدود آزادی ، قانون مطبوعات ، کتابت و انتشار کتب ضاله و بحثهای متعدد دیگر هریک به طرقی خاص با مبحث ارتداد و یا احکام آن نزدیک و گاه منطبق می شوند ، به گونه ای که رد یا قبول کردن هریک از آرا و برداشتهای فقهی که از عباراتی نظیر : جحد ، اظهار و ... منبعث گشته است ، طیف گسترده ، متنوع و بعضا متضادی را در حوزه سیاستگذاری فرهنگی و رسانه ای شامل خواهد شد.
۷) نوع نگاه و رویکردی را که سیاستگذاران درباره مصادیق ارتداد می پذیرند در سیاستهای آنان تاثیر عمیق و مهمی خواهد داشت : مثلا در بحث جحد که در روایات به آن تصریح شده است چون در ریشه جحد نوعی انکار همراه با علم و آگاهی نهفته است ، اگر پیرو امثال شهید مطهری باشیم( که معتقد است برخی افراد به دلیل آنکه بر اساس یک منطق خاص که به آن رسیده اند یا بدان یقین پیدا کرده اند به یک طرح و ایده خاص دست یافته اند ولو آن ایده ضد خدا باشد و نیز در کتابی به چاپ رسیده باشد حکم مرتد برآنان صدق نخواهد کرد ) در برخورد با چنین افرادی باید از شیوه های ارشادی و تبلیغی استفاده کرد و منطق صحیح و استوار ( قولا سدیدا ) را به آنان منتقل نمود ولی اگر مانند شهید مطهری ها ، این نکته ظریف نهفته در دل حجد را که در روایات بدان تصریح شده است را ندیده بگیریم ممکن سراغ سیاستهای کاملا متضاد برویم.
۸ ) این توجه که از نگاه قریب به اتفاق فقهای امامیه انکار یکی از ضروریات مذهب شیعه مثل امامت توسط یکی از مسلمانان سنی که در اصول عقاید خود چنین چیزی ندارد موجب ارتداد وی نمی شود و تبعا اظهار آن موجب ارتداد وی نخواهد شد و کتبی که در زمینه مورد بحث می نویسد و یا افکاری را که در سخنرانی هایش به عنوان عقاید ( اهل تسنن ) اظهار می نماید جزو کتب ضاله به حساب نمی آید ، می تواند در سیاستگذاری رسانه ای به شدت تاثیر گذار باشد و طیف گسترده ای از برنامه سازی ها و سیاستهای رسانه ای و تبلیغاتی را شامل شود . به طور مثال هم اکنون در رسانه ملی ما ، در شبکه های استانی مناطق سنی نشین به هیچ وجه اجازه داده نمی شود که برنامه هایی ساخته شود که عقاید اهل سنت را تبلیغ نماید و یا آن را گزارش دهد چراکه این امر را مستلزم انکار ضروریات مذهب تشیع و ترویج کتب ضلال می دانند .
۹) یکی دیگر از سیاستهای رسانه ای و آموزشی و یا حتی تبلیغاتی که سیاستگذاران رسانه و فرهنگ با توجه به تاکید روایات عامه و امامیه بر اصل استتابه بعد از ارتداد ( عامه در مطلق ارتداد و امامیه درباره مرتد ملی قائل هستند ) بیشتر مرتدین ملی که ممکن است غیر از عناد و غرض ورزی و انگیزه های سیاسی و براندازانه مرتد شوند ، در عصر اطلاعات و ارتباطات و با استفاده از رسانه ها جمعی و اینترنت و ... می توان قبل از آنکه عقیده منکرانه و مشرکانه خود را که موجب ارتداد آنان می گردد اظهار نمایند با برنامه سازی های هدفمند و هوشمندانه زمینه های فکری و عقیدتی یا بعضا خلا های معرفتی و دینی یا اساسا کمبود منابع اصیل دینی و معرفتی آنان را پوشش داد و خلا ها را پر کرد تا اساسا این موارد حتی ایجاد هم نگردد و از طرف دیگر با آگاه ساختن به روز و هوشمندانه و زیرکانه اقشار مختلف امت مسلمان و جوامع اسلامی توطئه آن دسته ای که به قصد براندازی و یا سست کردن پایه های اسلام ، از دین اسلام برگردند را خنثی کنند ، گرچه بعضی از محققین معتقدند با توجه به رشد فکری و منطقی در جوامع کنونی مسلمانان ، اساسا دیگر ارتداد با توجه به باقی بودن حکم ، آن موضوعیتی که در صدر اسلام داشت از دست داده است (مانند بحث امه که اکنون موضوعیتی ندارد ) و در شرایط کنونی اگر شخصی منکر یکی از ضروریات دین شود همه او را به استهزا و باد سرزنش خواهند و آن موضوعیت سیاسی ، قومی ، براندازانه از بین رفته است و مسئله ای که در شرایط فعلی موضوعیت دارد بحث ارتداد فکری و عقیدتی است . والسلام ...
فهرست منابع و ارجاعات :
علی تهرانی مفدم
۱- ترجمة تفسیری توران(عهد عتیق)، انجمن بین المللی کتاب مقدس، ۱۹۹۵ م. سفر تثنیه، باب ۱۳، ص ۱۸۶.
۲سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۷۲.
۳ تفسیر المیزان، ج۳، ص ۲۵۷.
۴- گیدنز ، انتونی ، جامعه شناسی ص ۴۸
۵ -Common law
۶ -John smith & Brian Hogan. criminal law, Butterworths, ۸th Ed., London, ۱۹۹۶, p. ۷۳۲
۷ -Smith & Hogan, op.cit.
۸ -Apostasy
۹ -peter carey, Media law, sweet & Maxwell, London, ۱۹۹۶, p.۷۸.
۱۰-smith & Hogan, op.cit, p.p. ۷۳۲-۷۳۳
۱۱-A.V. Dicey, Law of the constitution Macmillan, ۹ Ed., London. ۱۹۵۰, p. ۲۴۵
۱۲ لسان العرب ذیل کلمة «ردد».
۱۳ عمید زنجانی، فقه سیاسی اسلام، ۳/۳۱۹ به نقل از تذکرة الفقهاء ۱/۴۵۷ و جواهر ۲۲/۳۴۳.
۱۴مصباح یزدی،اخلاق در قرآن، / ۱۷۷.
۱۵الجامع الصحیح، مسلم بن الحجاج بن مسلم، مصر، مطبعه محمد علی صحیح ۱۳۳۴ ه ۱/۲۴.
۱۶کنز العمال ج ۶/۶۵ و مسند احمد بن حنبل ۴/۹۶ و محاسن برقی / ۱۵۶.
۱۷ - کدیور، محسن. آزادی عقیده و مذهب در اسلام و اسناد حقوق بشر، پیشین، ص ۲۶۰.
۱۸- فلسفة ارتداد در فصل چهارم به تفصیل بررسی خواهد شد.
۱۹ - بقره/ ۲۵۶.
۲۰- علامه طباطبائی، سید محمد حسین. المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسة‌البنشر الاسلامی، قم(بی‌تا)، ج ۲، ص ۳۴۲.
۲۱ - همان، ج ۴، ص ۱۱۷.
۲۲- همان، ص ۱۳۱-۱۳۰.
۲۳- کدیور، محسن، منبع پیشین، ص ۲۵۷.
۲۴ - بقره/ ۲۱۷ و آل عمران/ ۹-۸۵
۲۵ - از جمله فقهایی که این دیدگاه را پذیرفته‌اند عبارتند از: نجفی، شیخ محمد حسن، منبع پیشین، ج ۱۷، ص ۲۵ و ج ۳۳، ص ۲۵۴ زین الدین جبعی عاملی(شهید ثانی).
۲۶ -سروش ، حائری ، جناتی ، ولائی .
۲۷ - شیخ محمد بن الحسن الحر العاملی، وسایل الشیعه ج ۱۸(تهران انتشارات مکتبه الاسلامیه، چاپ پنجم ۱۴۰۱ ه‍( ص ۵۴۷.
۲۸ - همان، ص ۵۴۴ و شیخ کلینی، الکافی ج ۷، ص ۲۵۷.
۲۹ - همان.
۳۰- همان
۳۱- محدث نوی مستدرک الوسایل ج ۱۸‌ص ۱۶۴
۳۲ - شیخ طوسی، خلاف، کتاب المرتند، ۳، ص ۱۴۵
۳۳ - الهندی، کنزالعمال ج ۱، ص ۹۰
۳۴- حر عاملی، پیشین، ص ۵۵۶
۳۵ - حر عاملی، پیشن، ص ۵۵۶
۳۶- شیخ طوسی، مبسوط ج ۷،‌ص ۲۸۳-۲۸۱.
۳۷ - حر عاملی‌، پیشین ص ۵۵۳.
۳۸ - همان ص ۵۴۵
۳۹ - پیشین: مستدرک الوسایل محدث نوری، وسایل الشیعه شیخ حز عاملی
۴۰ - محدث نوری، پسیشین ص ۱۶۳.
۴۱ - محدث نوری، پسیشین ص ۱۶۳.
۴۲- فقه القرآن ج ۶ ص ۶۴

۴۳-. مستدرک الوسایل ج۱۸ ص ۱۶۵
۴۴- صراط مستقیم ، ج ۳ف ص ۱۱.
۴۵- الکافی ج ۷ ص ۲۵۹
۴۶- مستدرک الوسایل ج۱۸ ص ۱۶۷.
۴۷مستدرک الوسایل ج ۱۸ ص ۱۶۳
۴۸دعائم الاسلام ، جلد۲ ص ۳۶۳
۴۹الکافی، ج۷، ص ۱۵۳
۵۰کافی ، جلد ۷ ، ۱۵۳
۵۱ من لا یحضره الفقیه ج ۴ ص ۳۳۲.
۵۲من لایحضره الفقیه ج ۴ ص ۱۰۴
۵۳زین الدین عاملی، پیشین، ج۹، ص ۳۴۱. و نیز سید روح الله خمینی، پیشین، ج۲، ص ۴۹۵، محقق حلی، شرایع الاسلام، نجف، مطبعة الآداب ، ۱۳۸۹ ق، چاپ اول ، ج۴، ص ۱۸۳.
۵۴زین الدین عاملی، پیشین، ج۹، ص ۳۴۲-۳۴۳. و نیز ، موسوعة جمال عبدالناصر، ج۴، ص ۲۵۹ – ۲۶۰.
۵۵محمد حسن نجفی ، پیشین، ج ۴۱ ، ص ۶۱۱ -۶۱۲ زینالدین عاملی، پیشین، ج۹، ص ۳۴۴.
۵۶.انصاری ، مرتضی ، کتاب الطهاره، پیشین، ج۲، ص۳۳. «و کیف کان فلا اشکال فی ان عدم التدین بالشریعه کلا أو بعضا مخرج عن الدین و الاسلام ثم ان عدم التدین قد یرجع ألی عدم الانقیاد اله بان یعلم مجبی النبی صلی الله علیه و آله و به یعلم صدقه فی ذلک الا انه لایتدین بذلک عصیانا یحیث لو او جب الله علیه ذلک من غیر واسطه لابی عنه و امتنع نظیر کفر ابلیس لغنه الله و قد یرجع إلی انکار صدق النبی صلی الله علیه و آله کمن انکر شیئا من الدین مع علمه ان النبی صلی الله علیه و آله جاء به و لااشکال فی کفر هلین القمین.»
۵۷مقارنه و تطبیق در حقو جزای عمومی اسلام، دکتر علیرضا فیض /۴۱۷ به نقل از جواهر ۴۱/۶۰۲.
۵۸ موسوی گلپایگانی، سید محمدرضا. نتائج الافکار، پیشین، ص ۱۷۹.
۵۹ابن حمزه طوسی ابوجعفر ، منبع پیشین ، ص۴۲۵.
۶۰ طوسی. شیخ ابوجعفر ، تهذیب الاحکام ، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم ، ۱۳۶۵، ش، ج۱۰، ص ۱۴۱، کلینی ، یعقوب ، اصول کافی ، دارالکتب الاسلامیه، تهران ۱۳۶۵ ش، ج۷، ص۲۵۸:«علی بن ابراهیم ، عن محمد بن عیسی، عن عبدالرحمن الابزاری الکناسی، عن الحارث بن المغیره قال: قلت لابی عبدالله علیه السلام: أرایت لو أن رحلا أتی صلی الله علیه و أله فقال: و الله ماأدری أنبی أنت أم لا، کان یقبل منه؟ قال : لاإ ولکن کان یقتله أنه لو قبل ذلک منه ما أسلم منافق أبدا» همان ، ج۲، ص ۴۰۰: »و فی وصیه المفضل قال سمعت أبا عبدالله ۷ یقول : من شک أو ظن فاقام علی أخدهما أحیط الله عمله، إن حجه الله هی الحجه الواضحه».
شایان ذکر است که در دو روایت اخیر فقط به حیطه اعمال تصریح شده و در مورد کفر ناشی از شک یا ظن در اصول دین اشاره ای نشده است.
۶۱ نجفری ، شیخ محمد حسن، منبع پیشین، چ۴۱،ص ۶۰۰.
۶۲ حلی(علامه ). حسن بن یوقف: حریرالاسلام الشرعیه علی مذهب الامامیه ، پیشین، ج۱، ص ۸۳؛ کاشف الغطاء، شیخ جعفر، منبع پیشین، ج ۲، صص ۴۱۸-۴۱۷.
۶۳ابن زهره، ابوالمکارم. غنیة‌النزوع الی علمی الاصول و الفروع، موسسه الامام الصادق علیه السلام قم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق. ص ۶۲۳.« و یقتل من سبّ‌النبی (ص) غیره من الانبیاء او احد الائمه علیهم السلام و لیس علی من سمعه فسبق الی قته من غیر استیذان صاحب الامر سبیل. کل ذلک بدلیل اجماع الطائفة».
۶۴ - جبعی عاملی(شهید ثانی)، زین الدین . مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، ج ۱، انتشارات بصیرتی، قم، ص ۱۵۸: «لو سبّ قتل الساب و کذا القول فی سبّ باقی الانبیاء...»
۶۵- جبعی عاملی، زین الدین(شهید ثانی) الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، دارالهادی للمطبوعات، قم ۱۴۰۳ ق. ج ۹، دارالهادی للمطبوعات، قم، ۱۴۰۳ ق.، ص ۱۹۴:«وفی الحاق الانبیاء بذلک وجه قوی لأنّ تعظیمهم وکمالهم قد علم من دین الاسلام ضرورة فسبّهم ارتداد».
۶۶- حلبی، تقی الدین ابوالصلاح، منبع پیشین، ص ۴۱۶.
۶۷ - ابن زهره، ابوالمکارم. غنیة‌النزوع الی علمی الاصول و الفروع، موسسه الامام الصادق علیه السلام قم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق. ص ۶۲۳.« و یقتل من سبّ‌النبی (ص) غیره من الانبیاء او احد الائمه علیهم السلام و لیس علی من سمعه فسبق الی قته من غیر استیذان صاحب الامر سبیل. کل ذلک بدلیل اجماع الطائفة».
۶۸ - نجفی، محمد حسن. جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج ۴۱، دراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، ۱۹۸۱ م.، صص ۴۳۶-۴۳۷.
۶۹- ر.ک. شیخ حرّ‌عاملی. تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة، ج ۱۸(۲۰ جلدی)، ص ۴ق۴۶۰ ؛ نوری میرزا حسین مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء‌التراث، چاپ اول، قم، ج ۱۸، ص ۱۷۲:«صحیفة الرضا باسناده عن آبائه علیم السلام قال: رسول الله(ص) من سبّ نبیّاً قتل...».
۷۰- کرکی، (محقق ثانی)، علی بن‌الحسین، وسائل الکرکی، مکتبة آیت الله المرعشی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق. ج ۲، ص ۲۵۹:«و أما ألفاظ الردة و العیاذ بالله فمنها الاستهانة فی الدین و الاستهزاء بالشرع، و نحو ذلک».
۷۱ اصفهانی (فاضل هندی)، بهاء الدین محمد بن الحسن. کشف اللثام و الابهام عن کتاب قواعد الاحکام، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۶ ق.، ج۲، ص ۴۳۵: « و لا ارتداد بانکار الضروری أو اعتقاد ضروری الانتفاء إذا جهل الحال».
۷۲ محمد حسن نجفی ، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیورت دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۱ م، چاپ هفتم، ج۴۱، ص ۶۰۰، و نیز زین الدین عاملی (شهید ثانی) ، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج۴، ص ۳۳۳-۳۳۴. محمد الزهری الغمراوی، السراج الوهاج، بیروت، دارالمعرفة ، ۱۳۳۸ق ، ص ۵۱۹.
۷۳- متوفای ۴۱۳ ق.
۷۴ - شیخ مفید،‌ محمد المقنعة،مؤسسة النشر الاسلامی، قم، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ ق.ص ۸۱۰.
۷۵ - متوفای ۴۴۸ ق.
۷۶ - دیلمی(سلار)، ابوحمزة بن عبدالعزیر. المراسم العلویة فی الاحکام النبویة، معاونت فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت، قم، ۱۴۱۴ ق. ص ۲۶۴-۲۶۳.
۷۷ - شیخ طوسی، ابوجعفر محمد. النهایة، پیشین، ص ۳۰۱-۳۰۰.
۷۸ - علامة حلی. منتهی المطلب، پیشین، ج ۲، ص ۹۹۵-۹۹۴
۷۹ - ر.ک:‌علامه حلی. ارشاد الاذهان،مؤسسة‌النشر الاسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۰ ق. ج ۱، ص ۳۵۳؛ مختلف الشیعة، مؤسسه النشرالاسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.، ج ۲،‌ص ۲۳۹ و ج ۴، ص ۴۶۳.
۸۰ - جبعی العاملی، زین الدین(شهید ثانی). مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، پیشن، ج ۳، ص ۱۰۸-۱۰۷.
۸۱ - خویی، سید ابوالقاسم، مبانی تکلمة‌المنهاج، دارالهادی، قم، ۱۴۹۷ ق. ج ۱، ص ۲۲۴.
۸۲ - محقق نراقی، احمد. عوائد الایام، مکتبة بصیرتی، قم، چاپ سوم، ۴۰۸، ص ۱۹۶.
۸۳ - حلّی(علامه)، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، نشر احمد، تبریز، ۱۳۳۳، ج ۲، ص ۹۹۱:«مسألة: من سب الامام و جب قتله عندنا خاصة و کذا ساب النبی صلی الله علی و آله کافر بذلک مرتد فیجب قتله».
۸۴- طباطبائی، سید علی. ؟؟ المسائل فی بیان لاحکام بالدلائل، مؤسسة آل البیت، قم، ۱۴۰۴ ق.، ج ۲، ص ۴۸۲:«ثم اطلاق النص و الفتوی یقتضی عدم الفرق فی القاذف بین الرجل و المرأة و المسلم والکافر و بعدم الفرق بین الاخیرین».
۸۵ - موسوی گلپایگانی، سید محمد رضا الدر المنضود فی احکام المحدود، تقریر علی کریمی جهرمی، دارالقرآن الکریم، قم، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.، ج ۲، ص ۲۶۶.
۸۶- کاشف الغطاء، شیخ جعفر. منبع پیشین، ج ۲، ص ۴۳۸:«و فی حکم المرتد الساب و هاتک الحرمة والناصب فی احد الوجهین و منکر الضروری.»
۸۷- اردبیلی(مقدس)، احمد. منبع پیشین، ج ۱۳، ص ۱۷۰
۸۸ - نجفی، شیخ محمد حسن،منبع پیشین، ج ۴۱، ص ۴۳۴
۸۹ حلی، (محقق)، شیخ جعفر. شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، انتشارات استقلال، تهران، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق.، ج۴، ص ۹۶۱: « المرتد هو: الذی یکفر بعد الاسلام.»؛ ابن قدامة المقدسی، عبدالرحمن، المغنی، دارالفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۰۴۵ ق.ج۱۰، ص ۷۴.
۹۰ حلّی (علامه)، حسن ابو یوسف. قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام، مؤسسة النشر الاسلامی، قم چاپ اول، ۱۴۱۳ ق.،ج ۳، ص ۵۷۳.
۹۱حلّی (علامه) حسن بن یوسف. قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام، مؤسسة النشر الاسلامی،‌قم چاپ اول، ۱۴۱۳ق.، ج۳، ص ۵۷۳.
۹۲ خمینی، (امام رض) ، سید روح الله، کتاب الطهارة، مؤسسه اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص ۳۱۵- ۳۱۴.
۹۳ - موسوی گلپایگانی، سید محمد رضا الدر المنضود فی احکام محدود، پیشین، ج ۲، صفحه ۲۷۳.
۹۴ حلبی، تقی الدین ابوالصلاح. الکافی فی الفقه، تحقق رضا استادی، ص ۳۱۱: « الردة اظهار شعار الکفر بعد الایمان بما یکون معه منکر نبوة النبی صلی الله علیه و آله او بشیء من معلوم دینه کالصلاة و الزکاة و الزنا و شرب الخمر».
۹۵ طوسی ، شیخ ابو جعفر، المبسوط فی فقه الامامیة، انتشارات کتابخانه مرتضویه، ۱۳۵۱ &#۶۵۲۵۹; . ش.، ج ۷، ص ۲۸۲.
۹۶کنز العرفانف فاضل مقداد ۱/۳۹۰ و ۳۹۱ .
۹۷ همان مأخذ به نقل از صحیح بخاری ۲/۲۹۹ و ۳/۵۱ و سیرة ابن هشام ۲/۳۲۴ .
۹۸ - خمینی(امام رض)، سید روح الله. کتاب الطهارة، پیشین، ج ۳، صص ۳۳۰-۳۲۹.
۹۹ موسوعة جمال عبدالناصر، پیشین، ص ۲۵۷. و نیز، صالح عبدالسمیع الابی الازهری،‌جواهری الا کلیل، بیروت، دارالمعرفة ، ۱۴۰۷ ق، ج۲، ص ۲۷۸.
۱۰۰ موسوعة جمال عبدالناصر، ج۴، ص ۲۵۷. و نیز ، عبدالرحمن الجزیریف پیشین، یروت، دارالفکر، ج۵، ص ۴۲۳ و نیز علاء الدین الکاسانی، پیشین، ج۷ف ص ۱۳۴ – ۱۳۵. و نیز الشیخ نظام، پیشین ، ج۲، ص ۲۵۳ – ۲۵۴.
۱۰۱ محمد بن ادریس الشافعی الام، بیروت دارالمعرفة، ج۱، ص ۲۵۷. و نیز، عبدالرحمن الجزیری، پیشین، ص ۴۲۷. و نیز، موسوعة جمال عبدالناصر، پیشینف ص ۲۵۸. و نیز، محمد الزهری الغمراوی، پیشین، ص ۵۲۰ و ۵۲۱.
۱۰۲ موسوعة جمال عبدالناصر، پیشین، ص ۲۵۰ - ۲۵۹ . و نیز، منصور بن ادریس البهوتی، شرح منتهی الارادات (دقائق اولی النهی فی شرح المنتهی)، بیروت دار الفکر، ج۳، ص ۳۸۸ – ۳۹۳. و نیز ، ابومحمد عبدالله بن احمد بن قدامة ، المغنی ، بیروت، دارالفکر ، ۱۴۰۴ ق، چاپ اول، ج۱۰، ص ۷۴، ۷۶ و ۱۰۵ . و نیز، ابراهیم بن محمد بن سالم منویان، پیشین، ج۲، ص ۴۰۵ – ۴۰۶.
۱۰۳ - القرطبی، ابوعمر یوسف بن عبدالله. الکافی. ج ۱، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۷ ق.، ص ۵۸۵«من شتم الله تبارک وتعالی اوشتم رسوله (ص) او شتم نبیاً من انبیاء‌اله صلوات الله علیهم قتل...»
۱۰۴ - الخطیب الشربینی، محمد. مغنی المحتاج، ج ۴، دارالفکر، بیروت، ص ۲۵۸.
۱۰۵ - الکاشانی‌، علاء الدین.، بدائه الصنائع، ج ۷، دارالکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۹۸۲ م. ص ۱۱۳؛‌این حزم اندلسی. المحلّی، ج ۱۱، دارالفکر، بیروت، ص ۱۵۵ و ۴۱۵.
۱۰۶ یحیی بن الحسین الهادی الاحکام فی الحلال و الحرام، ج۲، ص ۲۸۲.
۱۰۷ محمد حسن نجفی، پیشین، زین الدینعاملی، پیشین، علامه حلی، یوسف بن علی، تبصرة المتعلمین، ترجمه ابوالحسن شعرانی ف تهران، کتابفروشی اسلامیه، ج۲، ص ۷۴۷. و نیز سید روح الله خمینی، تحریر الوسیله، انتشارات قدس محمدی، ج۲، ص ۴۹۶ . عبدالرحمن الجزیری، الفقه علی المذاهب الاربعة، بیروت ، دارالفکر ، ۱۳۶۰، ج۵، ص ۴۲۳.
۱۰۸ در برخی از موارد، مجرم مستحق تعزیر است و در موارد مهم دیگر – مانند دشنام به پیامبر – در صورت تحقق شرایط، مستحق اعدام چنانکه توضیح آن خواهد آمد.
۱۰۹ همان، ص ۱۷۰؛ بخنوردی، سید حسن موسوی. القواعد الفهیة، ج۵، انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۰ ق. ص ۲۵۵.
۱۱۰ -.النووی، محیی الدین بن شرف. المجموع فی شرح المهذب، دارالفکر، بیروت(بی‌تا)، ج ۱۹، ص ۲۲۸: «وقد انعقد الاجماع علی قتل المرتد.» عبدالرحمان بن قدامه المقدسی. المغنی، پیین،‌ج ۱۰، ص ۷۴؛ شهاب الدین ابن حجر العسقلانی. سبل السلام،شرکة مکتبة و مطبعة البابی، مصر، چاپ چهارم، ۱۳۷۹ ق. ج ۳، ص ۲۶۴.
۱۱۱ - الطوسی، الشیخ ابوجعفر، الخلاف، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۹۷ ق. ج ۶، ص ۳۵۴-۳۵۳.
۱۱۲ زین الدین عاملی، پیشین، ج۲، ص ۴۰۵ – ۴۰۶.
۱۱۳ الجامع الصحیح، مسلم بن الحجاج بن مسلم، مصر، مطبعه محمد علی صحیح ۱۳۳۴ ه ۱/۲۴.
۱۱۴ - شیخ طوسی، خلاف، کتاب المرتند، ۳، ص ۱۴۵
۱۱۵ - الهندی، کنزالعمال ج ۱، ص ۹۰
۱۱۶ . شیخ کلینی، منبع پیشین، ج۲، ص۲۴۴.
۱۱۷. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین ، (بی نا)، (بی تا)، ج۲، ص۱۶۷-۱۶۶.
۱۱۹.ابن قتیبه الدینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم. الامامه و السیاسه، انتشارات الشریف الرضی، چاپ اول، قم، ۱۳۷۱ ش، ج۱، ص ۳۵-۳۴.
۱۲۰ . ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه فی غریبللحدیث و الاثر، موسسه اسماعیلیان، قم، چا÷ چهارم، ۱۳۶۴ش، ج۴، ص۱۸۷؛ «و الصنف الثانی من أهل الرده لم یرتدوا عن الایمان و لکن أنکروا فرض الزکاه، و زعموا أن الخطاب فی قوله تعالی :«خذمن أموالهم صدقه» خاص بزمن النبی علیه الصلاه و السلام. و لذلک اشتبه علی عمر قتالهم ، لاقرار هم بالتوحید و الصلاه. و ثبت أبوبکر علی قتالهم لمنع الزکاه فتابعه الصحابه علی ذلک.»
۱۲۱. حلی، (علامه)، حسن بن یوسف ، تذکره الفقهاء، پیشین، ج۹، ص۴۳۴:«و أما الرده: فهی الخروج عن المله بالکفر، فمانع الزکاه لیس بمرتد، و یجب قتاله حتی یدفع الزکاه، فإن دفعها، و إالاقتل. و لومنعها مستحلا للمنع، کان مرتدا. وکذا کل من اعتقد عدم وجوب ما علم من الدین ثبوته بالضروره. و قال بعض العامه: إن مانع الزکاه مرتد و إن کان مسلما. و لیس بمعتمد.»
۱۲۲. حلی (علامه)، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، پیشین ، ج۲، ص۹۹۱.
۱۲۳ . اردبیلی (مقدس)، احمد، منبع پیشین، ج۷، ص۵۲۶:«قوله: (ومانع الزکاه الخ) دلیل جواز قتل مانع الزکاه مستحلاک انه منکر للضروره فیقتل، إذا لم یظهر له شبهه ، و ینبغی قبول توبته کالخوارج، فتأمل: و لایتقل غیر المستحل ، بل یسعی فی الاخذ عنه هما امکن و لو بالحرب و المقاتله ، ولکن یکون المقصود الاخذ و الدفع، لا قتله، و لو قتل حینئذ یکون هدرا، هذا ظار کلامهم ، فتأمل».
۱۲۴ . توبه /۱۰۳:«خذ من أموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها و صل علیهم إن صلاتک سکن لهم و الله سمیع علیم.»
۱۲۵ . ابن أبی الحدید شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم ، دار احیاء الکتب العربیه، (بی تا)، ج ۱۳، ص۱۸۶.
۱۲۶. مفید، محمد بن نعمان، الامالی، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ص۲۸۹:« ... قال ۹. إذا رأیت قومک قد عدلوا عن الهدی ألی الضلال فخاصمهم... و کانک بقوم قد تأولوا القرآن و الخذوا بالشبهات و استحلوا الخمر بالنبیذ و السحت بالهدیه و الربا بالبیع، فقلت: فماهم إذا فعلو ذلک: أهم اهل فتنه أو اهل رده؟ فقال: هم اهل فتنه ، یعمهون فیها إلی ان یدرکهم العدل، فقلت: یا رسول الله العدل منا ام من غیرنا؟ فقال: بل منا، بنا یفتح الله و بنا یختم الله، و بنا الف الله بین القلوب بع الشرک، و بنا یولف القلوب بعد الفتنه، فقلت: الحمدلله علی ما وهب لنا من فضله.»
۱۲۷. عاملی، محمد بن الحسن الحر، تفصیل و سائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، (۲۰ جلدی) دار الحیاء التراث العربی، بیروت، (ّی تا)، ج۱۱، ص۶۳:«محمد بن الحسین الرضی فی نهج البلاغه عن أمیرالمومنین علیه السلام قال: لاتقتلوا الخوارج بعدی فلیس من طلب الحق فأخطاء کمن طلب الباطل فأدرکه یعنی معاویه وأصحابه.»
۱۲۸. بیهقی، احمد بن الحسین، السنن الکبری، دارالفکر، بیروت، (بی تا)، ج۸، ص۱۸۸.
۱۲۹. حلی ، (علامه)، حسن بن یوسف، تذکره الفقهاء، پیشین، ج۹، ص ۴۰۷-۴۰۶:«بثبت وصف البغی بشرائط ثلاثه:... الثالث:أن یکونوا علی المباینه بتأویل سائغ عندهم بأن تقع لهم شبهه تقتضی الخروج علی الإمام.»
۱۳۰ .حلی، (علامه)، حسن بن یوسف، تذکره الفقهاء ، پیشین، ج۹، ص ۴۱۱-۴۱۰.
۱۳۱ . کرکی (محقق ثانی)، علی بن الحسین، جامع المقصد فی شرح القواع، پیشین، ج۳، ص۳۷۶، :«لإن البغاء عندنا کفار مرتدون».
۱۳۲ الکافی، ج۷، ص ۱۵۳
۱۳۳ - من لا یحضره الفقیه ج ۴ ص ۳۳۲.
۱۳۴ من لایحضره الفقیه ج ۴ ص ۱۰۴
منبع : پایگاه اطلاع رسانی تبیان زنجان