جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


کودکتان را پاستوریزه بزرگ نکنید


کودکتان را پاستوریزه بزرگ نکنید
قدم گذاشتن به دنیای مادران مترادف با تجربه اندوزی لحظه به لحظه و مانند ورود به دالانی است که شگفتی های تازه ای را پیش روی مادران می گذارد. بارداری، شیردادن به نوزادی که او را ۹ ماه پرورش داده، آرام کردن او و چالش هایی که ورود به هر سن در برابر او قرار می دهد گاه باعث می شود تا او احساس غرور کند.
یک مادر به مرور زمان در پرورش و آرام کردن او ماهر می شود، اما مهارت کنار آمدن و پذیرفتن این چالش های عاطفی به زمان و خودآگاهی بیشتری نیاز دارد بخصوص در مورد مادران جوانی که کودک اول خود را بزرگ می کنند.
دکتر والری راسکین، مؤلف کتاب «چالش های مادران: از گهواره تا آشیانه خالی» می نویسد: «این چالش های عاطفی در مورد همه مادران مشترک است و همین بزرگ ترین دلداری به همه مادرانی است که فکر می کنند در این راه تنها هستند.
بچه دار شدن، تجربه اندوزی در بچه داری و همین طور احساسات مادرانه است؛ اگرچه این دو همواره به موازات هم کسب نمی شوند.»
البته باید گفت هیچ راه صددرصد تضمین شده ای برای مقابله با این چالش ها وجود ندارد و مطمئناً همه مادران هرازگاهی تربیت کودک را سخت ترین کار ممکن در دنیا خواهند دانست، با راهکارهای زیر این مسیر دشوار اما لذتبخش در بزرگ کردن کودک را راحت تر می توان پیمود.
● چالش نخست: وقتی از دست کودک می رنجید
وقتی از کودکتان رفتار بدی سر می زند، شما را در جمع خجالت زده می کند و یا آن که با شیطنت ها و بازیگوشی های غیرقابل کنترل شما را از کوره به در می برد ممکن است تا چند روز از دست او برنجید و در عین حال به خاطر علاقه به او در درون احساس ندامت و عذاب وجدان کنید.
به گفته راسکین، یک مادر همیشه با این گونه افکار ناخوشایند در مورد کودکش دست و پنجه نرم می کند.
گاه تا سرحد جنون به او عشق می ورزد و گاه تا سرحد جنون از دست او برآشفته و ناراحت می شود. او حتی ممکن است در مواقعی خونسردی خود را از دست بدهد و کودکش را به تندی شماتت کند.
همه اینها طبیعی است. یک مادر به عنوان یک انسان حق دارد انتظارات معقولی از خود داشته باشد.
به گفته راسکین همیشه صددرصد عاشق فرزند بودن انتظاری نامعقول از خود است.
اگر در برابر بدرفتاری کودک همواره واکنشی افراطی در پیش می گیرید در وهله اول سعی کنید بفهمید دقیقاً نسبت به چه چیزی حساسیت دارید و یا چه مسئله ای شما را آشفته خاطر کرده است.
گاهی بسیاری از عواملی که باعث ناراحتی خاطر ما می شوند بیرونی بوده و یا ربطی به کودک ندارند. در مورد بسیاری از مادران احساس کنترل نداشتن روی بچه ها و یا گوش نکردن بچه ها به حرف هایشان عامل اصلی عصبانیت است.
در چنین مواردی راسکین توصیه می کند از خود بپرسید آیا خواسته هایتان از یک کودک معقول و منطقی است.
وقتی بچه ها خسته و به دنبال آن بیش فعال می شوند نباید از آنها انتظار بهترین رفتار را در مهمانی ها داشت. از خود بپرسید آیا بدرفتاری کودک موردی است یا تبدیل به الگوی رفتاری او شده است.
راسکین می گوید: «بچه ها هراز گاهی آستانه صبر و طاقت والدینشان را لبریز می کنند و این طبیعی است اما اگر همیشگی شود شاید لازم باشد در مورد شیوه های تربیتی خود و این که تا چه حد در مورد این شیوه ها قاطع هستید تجدید نظر کنید.
شناسایی منشأ عصبانیت به شما کمک خواهد کرد تا حد امکان کمتر به حس رنجش از کودک و عذاب وجدان همراه آن مبتلا شوید و یا حداقل بدانید این عصبانیت تا چه حد به بدرفتاری قابل اغماض یا غیر قابل اغماض کودک ربط دارد.
● چالش دوم: اجازه بچه داری به «پدر»
طبیعی است که بخواهید بچه ها همیشه بی عیب و نقص و مرتب و آراسته باشند و از سوی دیگر این احساس که بچه ها به شما وابسته هستند و با شما انس و الفت بیشتری دارند بسیار رضایتبخش و گاه وسوسه کننده است.
سؤال اینجاست که چطور می توان مسئولیت طاقت فرسای بچه داری را با پدر قسمت کرد راسکین می گوید: «در فرهنگ های ایده آل گرای امروزی به سادگی می توان در دام این باور اشتباه یا حتی وسواس که «اگر من این کار را شخصاً انجام ندهم، کار درست پیش نمی رود» افتاد، اما حقیقت این است که بچه داری نه چندان پاستوریزه و یا سهل انگارانه پدرها در حقیقت تنوعی مهم برای بچه ها است.
ممکن است شما با دیدن پسر کوچکتان که یک پیراهن آستین بلند را در یک روز گرم تابستانی با یک شلوار خواب پوشیده وحشت کنید اما این تنوع برای کودک مهم است چون از این که خود لباس هایش را انتخاب کرده به خود خواهد بالید.»
راسکین می گوید: «بچه ها دوست دارند شیوه های مختلف دوست داشته شدن از سوی والدینشان را تجربه کنند و تا وقتی شیوه های بچه داری «پدرها» خطرآفرین نباشد تسلیم شدن در برابر آنها ایده چندان بدی نیست.
انگیزه مهم دیگر برای تأیید بچه داری همسرتان این است که وقتی همه رفتارها و شیوه های بچه داری او را زیر ذره بین انتقادی خود نمی گیرد احترامی متقابل و عشقی دوجانبه را در رابطه زناشویی خود نشان می دهید و هر کاری که باعث تحکیم روابط بین اعضای یک خانواده بخصوص والدین شود برای بچه ها خوب و مفید است.»
● چالش سوم: ترس از جدایی
بسیاری از مادران از جدایی هرچند کوتاه کودک می ترسند. روز اول مدرسه، روز اول مهد کودک، روز اول ‎.‎.‎. برای بیشتر مادران بخصوص آنهایی که کودکان خجالتی تر یا نه چندان اجتماعی تری دارند یک کابوس است اما حقیقت این است که بسیاری از بچه ها چنین حس متقابلی را ندارند و جدایی تجربه ای متفاوت اما لزوماً نگران کننده یا پراسترس نیست.
چه بسیار شده که از جدایی کوتاه مدت کودکمان برای رفتن به مهدکودک و.‎.‎. ترسیده ایم، اما در کمال تعجب شاهد سازگاری آنها با محیط جدید از همان روز اول یا بدو ورود بوده ایم و نتیجه گرفتیم این نگرانی بیهوده بوده است.
حتی اگر کودک گریه سر دهد یا آنکه از محیط جدید واهمه داشته باشد به یاد داشته باشید او تا چند دقیقه دیگر پس از رفتن شما آرام خواهد شد.
چالش تطبیق دادن خود با محیط جدید یکی از مهمترین تجربیاتی است که برای رشد و تکامل کودک لازم است. راسکین می گوید: «اگر این گونه جدایی ها را به تأخیر بیندازید در حقیقت وابستگی بیش از حد و زیانبخشی را بوجود آورده اید. به خود یادآوری کنید هدف تان بزرگ کردن کودکی شاد و مستقل است. جدایی از کودک در هر مرحله ای سخت است حتی وقتی ۱۸ ساله شود، اما هر جدایی می تواند یک توفیق اجباری هم باشد. لذت بردن از ساعاتی برای تمدد اعصاب و رسیدگی به افکار مشوش یا حتی خانه ای به هم ریخته!»
● چالش چهارم: پذیرفتن شکست های فرزند
دوست دارید پسرتان در مسابقات قهرمان شود. دوست دارید کودکی اجتماعی داشته باشید اما او بازی در خلوت و کتاب خواندن را ترجیح می دهد.
وقتی بچه ها انتظارات شما را برآورده نکنند برای آنها احساس تأسف و حتی دلسوزی می کنید اما حقیقت این است که این دلسوزی بیشتر نه برای آنها بلکه برای به بادرفتن امیدها و انتظاراتی است که لزوماً منطقی نیستند.
راسکین می گوید:«کودک شما منحصر بفرد است با استعدادها، آرزوها، امیدها و حتی مشکلاتی که شما برای او نمی خواستید و این صرفاً بخاطر این است که او انسانی متفاوت است، اگر توجه خود را معطوف امیدها و خواسته های دست یافتنی و مطابق با توانایی ها و آرزوهای کودک کنید این احساس غرور را بابت تلاش او خواهید داشت.»
● چالش پنجم: کنارگذاشتن وسواس های ذهنی در رابطه با بچه ها
همه ما دوست داریم و می خواهیم فرزندمان از خطرات مصون باشد و این بدون تردید اولویت اصلی هر پدر و مادری است اما گاهی وسواس بیش از حد جایگزین این حس مراقبت می شود تا آنجا که می تواند بحرانی را در رابطه هر کودک با محیط بیرون و افرادی به غیر از والدینش ایجاد کند.
نمونه های بسیاری از این رفتار وسواس گونه و مراقبت بیش از حد در مهدکودک یا مدرسه ای که کودک به آن می رود دیده شده است.
راسکین می گوید: «نمی توان بچه ها را در یک تنگ کوچک، بزرگ کرد اما می توان اطمینان حاصل کرد که او در محیطی امن و نزد افرادی مسئول و دلسوز است.»
به عنوای مثال به جای فکر کردن به این که کودک تا چه حد در مهدکودکش امنیت دارد (پله ها، نرده های حیاط، وسایل بازی و ‎.‎.‎.) می توانید بدون احساس کوچکترین خجالتی آنها را با مسئول مهد در میان بگذارید و اطلاعات درخواستی خود را از او جویا شوید.
راسکین می گوید: «هیچ اشکالی ندارد که بپرسید آیا مربی کودک با کمک های اولیه آشناست خود کودکی دارد
و یا بچه های سرویس مدرسه بیمه می شوند یا نه این پرسش ها و دریافت جواب آنها نگرانی شما را کم می کند چرا که دیگر مطمئن می شوید آنچه را که برای حفظ ایمنی کودک در توان داشته اید انجام داده اید.»
رویا عابدی
منبع : روزنامه ایران