شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


تعزیه، بازتاب عاشورا در نمایش


تعزیه، بازتاب عاشورا در نمایش
هر سرزمینی به خاطر شرایط اقلیمی یا جغرافیایی و نوع نژاد مردمی که در آن زندگی می‌کنند، از فرهنگ خاصی برخوردار است و این فرهنگ است که سرچشمه هنر سرزمین‌های مختلف می‌شود. اما با توجه به اینکه فرهنگ ملل مختلف تحت شرایط متفاوتی به وجود آمده است، بی‌شک در هنر این سرزمین‌ها نیز تفاوت‌هایی دیده می‌شود، علاوه بر اینکه به دلیل یکسان بودن ریشه انسانی تمامی ملل، تشابه‌هایی هم در فرهنگ‌های دور و نزدیک وجود دارد.
هنر نمایش، هنری است که طبق گفته محققان و تاریخ‌دانان و دانشمندان از آیین‌های جمعی به وجود آمده است. اصالت هنر نمایش در اصالت فرهنگ‌های مختلف نهفته است. حال اگر هر سرزمینی برای خود انواعی از نمایش‌های کهن سنتی- آئینی داشته باشد، به سادگی می‌توان حدس زد که این نمایش‌ها مستقیما برگرفته از تفکر، آداب و فرهنگ آن ملت هستند.
ریشه نمایش سنتی- آیینی خودش می‌باشد. نمایشی که به ریشه کهن یک سرزمین باز می‌گردد نمایشی که اصل و ریشه خود را از آیین‌های اولیه مردم گرفته باشد و...
انسان در مقابله با عصر مدرنیسم سریعا به دنبال واکنش دفاعی قدرتمندی می‌گردد و چه بسا این واکنش دفاعی را در سنت‌ها و آیین‌های نیاکانش می‌یابد. اهمیت وجود نمایش‌های سنتی و آیینی در این است که هر سرزمینی روی این داشته‌ها تاکید نموده و از آنها مثل آثار ملی یا باستانی نگهداری می‌کند. اما آیا جای نمایش‌های سنتی در موزه است؟
تقریبا همگی می‌دانیم که اصل و ریشه نمایش‌های سنتی چیست و چرا مورد توجه متولیان تئاتر قرار می‌گیرد، اما آیا همگی می‌دانیم که نبود یا از بین رفتن این نمایش‌ها چه لطمه جبران‌ناپذیری به زندگی انسان‌ها وارد خواهد ساخت؟
امروزه نمایش‌های سنتی و آئینی را در اشکال متفاوتی می‌بینیم، از شیوه اجرایی کلاسیک یونانی با همراهی همسرایان گرفته تا کاتاکامی در هند یا کیوگن در ژاپن و... تعزیه و تخت حوضی در ایران، همگی از نمایش‌های سنتی مشهور سراسر جهان هستند و جملگی در این امر مشترکند که نیروی عظیمی راتولید کنند که منشا مقبول افتادن بسیاری از مراسم آیینی باستانی بوده است. انسان امروز به نمایش‌های سنتی باز می‌گردد تا فراموش نکند که موجودی اجتماعی است. امروزه فردگرایی به شدت در جوامع مختلف رشد و نمو پیدا کرده و همفکری و زندگی اجتماعی به صورت فرضیه‌ای مطرود درآمده است.
زنده شدن نمایش‌های آیینی به ما کمک می‌کند تا دریابیم که می‌توانیم با همنوعان خود ارتباط برقرار سازیم. انسان، نمایشی را ترتیب می‌دهد تا عده‌ای از مردم دور هم جمع شوند و از نیروی جمعی ساطع از وجود یکدیگر استفاده کنند. جو حاکم بر نمایش‌های سنتی یا آیینی بیشتر این مسئله را تداعی می‌کند که انسان‌ها با هم نفس کشیدن را دوست دارند و می‌خواهند از خصوصیات ذهنی و درونی یکدیگر آگاه شوند.
اگر با دید این نظریه که تئاتر بخشی از زندگی بشر است به قضیه نگاه کنیم، در می‌یابیم که انسان امروزین می‌خواهد تا حدودی به شیوه زندگی نیاکان خود و نحوه رفتار و آداب آنان نزدیک شود. این زندگی او را از مرگ فکری می‌رهاند و افق‌های تازه‌ای را پیش روی دنیای تباه شده و ناامید کننده‌اش می‌گشاید. البته این امر را هم نبایستی فراموش کرد که قدرت تخریب ذهنی مدرنیسم و تداخل امواج صوتی، مغناطیسی و الکتریکی، دستیابی بشر به رهایی از این بندها را تا حدود زیادی غیرممکن نشان می‌دهد.
وظیفه تئاتر در عصر حاضر می‌تواند این باشد که در پالایش روحی انسان بکوشد. عناصری که در نمایش‌های سنتی- آئینی وجود دارند، همگی این خاصیت را نشان می‌دهند. به‌طور مثال اگر به نمایش تخت‌حوضی دقت کنیم، در می‌یابیم که عناصر سازنده آن همگی از عمق وجود مردم برآمده‌اند.
از داستان‌های این نمایش‌ها گرفته تا حالت فی‌البداهه و استفاده از گویش‌ها و لهجه‌های مختلف یا موسیقی و سازهای سنتی و طنزهای گزنده و هرازگاهی سیاسی و اجتماعی و... همگی آن چیزهایی هستند که ذهن مخاطب آنها را می‌طلبد.
در تعزیه نیز که نوع دیگر پرطرفدار نمایش سنتی مذهبی ایرانی است، عواملی چون تقابل اولیا و اشقیا و تفکیک دو طرف متخاصم با رنگ‌های نمادین و استفاده از سازهای کوبه‌ای و بادی حزن‌آور و ریتم و آوا و دستگاه‌های خاص موسیقی، شیوه لباس پوشیدن و... باتماشاگر ایرانی عجین شده‌اند و دقیقا آن چیزی هستند که در ذهن مخاطب ایرانی حک شده است. این نمایش‌ها با تکیه بر قدرت تاریخی و پس‌زمینه اعتقادی خود بر تماشاگر تاثیر می‌گذارند و می‌بینیم که سالهای سال است همچنان به همان صورت و با تغییرات اندکی بر جای مانده‌اند.
از دیگر نمایش‌های سنتی و آئینی ایرانی، نمایش‌هایی هستند که در محدوده زمانی نوروز برگزار می‌شده‌اند که می‌توان “کوسه برنشین”، “غولک بازی”، “بقال بازی”، “میر‌نوروزی” و... را نام برد. البته برخی ازموارد نام برده شده آیین‌هایی هستند که به شکل کامل نمایشی دست نیافتند، اما اگر زمینه برای این آیین‌ها فراهم شود، چه بسا که کم‌کم به صورت نمایش‌های مردمی درآیند.
یکی از مزیت‌های برپایی جشنواره‌های نمایشی آیینی و سنتی این است که امکان رشد و نمو مواردی چون نقالی، حمله‌خوانی، پرده‌خوانی و... را فراهم می‌کنند. اگر در کنار این نمایش‌واره‌ها کمی هم به آیین‌های کهن ایرانی توجه شود و هرساله بخشی برای اجرای این آئین‌ها در نظر گرفته شود، می‌توان امیدوار شد که این آیین‌ها کم‌کم از لاک مهجورماندگی خارج شوند و زوایای اجتماعی خود را بیشتردر معرض نمایش بگذارند. از میان همین آیین‌ها ممکن است شخصیت‌ها و داستان‌ها و اشکال نمایشی فراوانی بیرون آیندکه در حفظ میراث فرهنگی، اسلامی ایرانیان و نمایش‌های قدیمی آنان موثر واقع شوند.
تقابل اصلی عصر حاضر تقابل سنت و مدرنیسم است. یادآوری گذشتگان و تکیه بر تجربیات آنان ما را به مدرنیسم فعلی رسانده است. در واقع تکیه بر سنت و تشکیل ساختار مدرن امروزه با نام پست‌مدرن شناخته می‌شود. سوال اینجاست که آیا در جشنواره‌های آئینی و سنتی جایی برای مفاهیم این‌چنینی هست؟
آیا تکیه بر مفاهیم کلی قدیمی و همان ساختارهای گذشته رشدی برای جشنواره‌های ما محسوب می‌شود یا اینکه بایستی با تکیه بر سنت‌ها و قوانین گذشته و ضمن گرامیداشت میراث نیاکان، به حرکات تازه‌ای نیز دست بزنیم؟ چقدر حق داریم در ساختار نمایش‌ها سنتی دخل وتصرف کنیم؟
آیا تنها رفتن به سوی ساختارهای نامتعارف یا آداپته کردن نمایشی به نمایش دیگر کافی است؟ روح و درون نمایش‌های سنتی را چه کسی جز تاریخ و فرهنگ به ما آموخته است؟ زیبایی نمایش‌های سنتی در سادگی آنهاست،‌آیا تکنیک‌های امروزین در این میان نمی‌توانند نقشی بر عهده داشته باشند؟
شکستن ساختارها کار ساده‌ای است، اما شکستن ساختار با تکیه بر ته‌نشین‌های ساختارهای قدیمی و سپس ارائه دیدگاهی تازه و قابل قبول و جذاب به مخاطب، حرف اصلی را می‌زند. آیا می‌توانیم هر مفهومی را در هر قالبی به مخاطب عرضه کنیم؟
این سوال‌ها، در پی جواب‌هایی هستند که قطعا راه را برای رشد هرچه بیشتر و بهتر نمایش و بخصوص نمایش‌های سنتی بازخواهند کرد.
ایران محسنی
منبع : روزنامه رسالت