شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


«صداها»ی عقیقی/ موتمن


«صداها»ی عقیقی/ موتمن
۱) خب خدا را شکر.بخش بین الملل جشنواره فجر هم تمام شد.بخشی که معلوم نیست چرا هر سال بدتر از سال گذشته انجام می شود و هر سال هم ادامه دارد و سال بعد هم قرار است برگزار شود و این حکایت احتمالا تا ابد ادامه خواهد داشت و ...
۲)بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر که از سال ۱۳۷۶ به تنه اصلی جشنواره اضافه شده، هر سال برگزار می شود و هر چه که از آن گذشته، کیفیت پایین تری پیدا کرده است.۱۲ دوره زمان خوبی است تا یک جشنواره بتواند به ثبات مناسبی برسد.تا بتواند لوازم و آداب فیلم و فیلمساز جذب کردن را به دست بیاورد.تا بتواند به موقعیت و جایگاهی برسد که فیلمسازان را به طرف خود بکشاند و آنها را وا دارد که اولین نمایش فیلم خود را در فستیوال فجر ترتیب دهند.کسی انتظار حضور مثلا استیون اسپیلبرگ یا مایکل مان را ندارد، ولی آیا واقعا نمی شود از حضور فیلمی مانند «تبعید شده» همین آقای زویاگینتسف که امسال مهمان جشنواره بود، بهره برد؟ واقعا برگزارکنندگان جشنواره نمی توانستند ترتیب حضور فیلم هایی مثل «چه»(استیون سودربرگ) یا «کلاس» (لورن کانته) را بدهند؟ پس کی قرار است ما بتوانیم فیلم های مهم سینمای روز دنیا را روی پرده تماشا کنیم؟قرار است آرزو به دل بمیریم..؟
۳)بد نیست اگر معاونت سینمایی و بنیاد سینمایی فارابی، افرادی که به انتخاب فیلم ها دست می زنند را معرفی کنند.آن وقت عوامل این سوت و کوری که در قبال فیلم های خارجی در جشنواره وجود دارد، مشخص می شود.آدم های کاربلد و اینکاره ای داریم که می توانند خیلی بهتر فیلم ها را انتخاب کنند.حداقلش این می شود که مهم ترین عنوان بخش بین الملل «قتل موجه»(جان اونت) نباشد.فیلمی که از مهم ترین پروژه های شکست خورده سینمای آمریکا در سال ۲۰۰۸ بود و اصطلاحا با «سر زمین خورد».
۴)فقط کافی است که نگاهی به برگزیدگان بخش جام جهان نما بیاندازید تا حساب کار دستتان بیاید و بفهمید که در کجای دنیا ایستاده ایم.فیلم «برف» ساخته آیدا بگیج موفق به دریافت جایزه بهترین کارگردانی شد، جایزه بازیگری به سه بازیگر فیلم «جعبه پاندورا» رسید و فیلم زادبوم آقای ابوالحسن داودی دیپلم افتخار بهترین فیلم را از آن خود کرد.بهرام بیضایی هم که این روزها بحث بر سر فیلمش «وقتی همه خوابیم» حسابی داغ است و جریان دارد، سیمرغ بلورین فیلم برگزیده تماشاگران را در دستان خود گرفت و از عوامل فیلمش تشکر کرد.کاری به فیلم آقای بیضایی و داودی نداریم.مسئولان محترم جشنواره آیا نگاهی به فیلم های خارجی این بخش انداخته اید؟
۱)«صداها» سومین فیلمی است که گروه فرزاد موتمن/سعید عقیقی دست به ساخت آن زده اند(به نظرم بی انصافی است اگر «هفت پرده» و «شب های روشن» را فقط، ساخته موتمن بدانیم و از سهم عقیقی غافل شویم) فیلمی عالی، استاندارد و به معنای واقعی کلمه حرفه ای که سلیقه تماشاگر سینمای این سالها را ارتقا می دهد و ترفندهای جدیدی از نظر قواعد بیانی/روایی به سینمای مفلوک و محافظه کار این چند سال اضافه می کند.
۲)یکی از چندین حسن «صداها» این است که هیچ میانه ای با محافظه کاری ندارد.نوع جدیدی از روایت در سینمای ایران به نمایش می گذارد که درست و دقیق است.سعید عقیقی به عنوان نویسنده فیلمنامه سواد، شهامت و جسارت انتخاب چنین استراتژی برای داستانش داشته که آن را انتخاب کرده و به روی کاغذ آورده است.مسیر روایی که از طرف عقیقی انتخاب شده نوعی وارونگی و از آخر به اول گفتن داستان است.استراتژی که در این چند سال باعث خلق شاهکارهایی چون «ممنتو»(کریستوفر نولان) و «برگشت ناپذیر»(گاسپار نوئه) شده - که فیلم دوم از فیلم های مورد علاقه خود عقیقی هم هست - (وارونگی داستان در «ممنتو» بخشی از فرآیند خلاقانه اثر است) و کم کم دارد تبدیل به جریانی اثرگذار در دل فیلم های داستانی با مایه های تجربی می شود.سئوالی که همیشه در قبال فیلم های با روایت غیر خطی مطرح است و پرسیده می شود این است که چه ضرورتی به شکستن زمان وجود داشته؟یا اینکه اگر فیلم به شکل خطی تعریف می شد چه اتفاقی می افتاد؟تجربه های بدیع جواب این سئوال را در دل خود دارند؛ «طور دیگری نمی شد داستان را تعریف کرد».یکی از حسن های فیلمنامه عقیقی این است که اتخاذ استراتژی غیر خطی بودن فیلمنامه تنها به دلیل ادا/اطوار فرمی نبوده است.داستان «صداها» با این شکل روایی است که می تواند تعریف شود و روی تماشاگرش تاثیر بگذارد.با این شکل روایی است که کارکرد حسی صحنه ها، متفاوت جلوه می کند و موقعیت صحنه آخر را که در حکم ابتدای داستان است، دریغ انگیز و غم خوارانه متناسب با دو شخصیتی که رویا نونهالی و رضا کیانیان بازی کرده اند، نشان می دهد.با این شکل روایی است که ما عمیق تر پی به تراژدی که اتفاق افتاده می بریم؛ اول خود اکشن را می بینیم و بعد با فهمیدن چرایی آن، به کارکرد حسی/معنایی متفاوتی می رسیم که هم ادایی نیست و هم در سینمای ایران وجد انگیز جلوه می کند.
۳)جنس تجربه گرایی که در «صداها» اتفاق افتاده، خیلی شبیه به نمونه های آمریکایی است.مشابه یکی از بهترین فیلم های این چند سال یعنی «گاوخونی»(بهروز افخمی/علی معلم/جعفر مدرس صادقی) صداها هم با اتکا به داستانش است که دست به تجربه گرایی می زند.بحث قدیمی فرم و محتوا را اگر فراموش کنیم، هم در «صداها» و هم در «گاوخونی» داستان شکل متناسبی با تجربه گرایی که اتفاق افتاده، دارد.داستان «صداها» را می توان، قصه ای در دل ژانر «تریلر» درنظر گرفت با تمام مولفه های ژانری که در فیلم وجود دارد و نقطه گذاری های داستان را به شکل فیداین/فیداوت رقم زده است.صداها به مانند «گاوخونی» تماشاگرش را به یاد B مووی های تجربی سینمای آمریکا می اندازد.
۴) چرا ایده اصلی دو فیلم عالی «عیار ۱۴» و«صداها» درباره «تحت نظر بودن» و «پاییده شدن» است؟
پویان عسگری
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی


همچنین مشاهده کنید