دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

معارف در آینه حکمت تاریخ


معارف در آینه حکمت تاریخ
۳۰ آذر سالروز فوت سیدعباس معارف است.وی كه در زمینه هایی چون شعر، موسیقی، حكمت، اقتصاد، فقه و اتیمولوژی صاحب اثر است، از محضر اساتیدی چون علامه سمنانی، آیت الله عالمی، آیت الله كوه كمره ای كسب فیض كرد، اما بارزترین استاد ایشان، مرد جنجال برانگیز فلسفه ایران سیداحمد فردید بود. آنچه در پی می آید چكیده ای از اساسی ترین نظریه وی و استادش در باب فلسفه تاریخ است كه به قلم یكی از شاگردان وی نگاشته شده است. ایران امیدوار است این مقاله به معقول شدن فضای احساسی كه در چند سال اخیر پیرامون تفكر فردید به وقوع پیوسته، كمك كند.
«استاد فردید كه بود و چه می گفت؟ پاسخ بدین پرسش حتی برای آنان نیز كه سالها كوشیده اند تا به تفكر این حكیم انسی بزرگ تقرب جویندامری دشوار است. آنچه تاكنون در بیان افكار حكمی او به رشته تحریر درآمده از ایفای مقصود قاصر بوده است...»
(نگاهی دوباره به مبادی حكمت انسی - سیدعباس معارف - مقدمه)
این پرسش را می توان در مورد استاد سیدعباس معارف - رحمت الله علیه - حكیم انسی روزگار ما نیز طرح كرد كه به حق باید ایشان را در مقام تفصیل بعد از اجمال تفكرات و طریقت حكیم سیداحمد فردید - رحمت الله علیه - دانست.
استاد سیدعباس معارف(ره) با پرسشی عمیق در باب وجود و تاریخ و با سلوك عملی و نظری وخلوتی قلندرانه كه مختص او بود در سیر وگذر ازوضع موجود از تابعیت «اسم حاكم نیست انگار» كه عین «غیبت كبرای مضاعف» و «شر سلطنه الدهمای آخرالزمان» و «فروبستگی ساحت قدس» است می گذرد وبا طرح افقی حكمی، علوم بشری و مبادی آنها را مورد پرسش قرار می دهد و براساس حكمت انسی وعلم الاسماء تاریخی بنیان های نیست انگارانه آنها را عیان می كند. وی در سیر اجمال و تفصیل گاه درمقام اجمالی شعر كه آن را «راز» و حكمتی می دانست كه سالك الی الله در طریق قرب و انس به حقیقت وجود متلقی كلمات و اسماء می شود حاق و عمق تفكر در باب وجود وتاریخ را در اشعار خویش بخصوص «مثنوی حكمت تاریخ» بیان می نماید و گاه در مقام تفصیل «نگاهی دوباره به مبادی حكمت انسی» و «مبانی اقتصاد سیاسی و حقوقی در اسلام» آن را آشكار می كند.
پرسش از وجود و حقیقت تاریخ در حكمت انسی و عرفان اسلامی سابقه دیرینه دارد. محی الدین ابن عربی درفصوص الحكم تاریخ را ظهور تفصیلی اسماءالله در آینده مظاهر، می داند كه با ظهور هر نبی اسمی غالب می شود و در هر دوره حكومتی می یابد كه حكمت و حكومت هر نبی تابع اسم غالب و حاكم بر آن دوره تاریخی است. تابع بودن انبیای تبلیغ از انبیا، تشریع شاهد این امر است و با تغییر آن اسم شریعتی كه تحت حكومت آن اسم بوده نسخ می گردد تا شریعتی كه مظهر اسم جامع ربانی است براساس عدالت كلیه الهیه حاكم گردد. صورت غالب یك دوره تاریخی، ماهیت و حقیقت آن دوره و در نزدحكیمان انسی، ظهور اسمی از اسماءالله كه بر آن دوره تاریخی حكومت دارد است؛ چرا كه در نزدحكمای انسی تمامی اشیا براساس اصل عدمی و لیسیت ذاتی، مظهر اسمی از اسماءالله هستندو تجلی حق به اسماء خود در ادوار تاریخ بر حسب اقتضای ماهیاتی است كه در هر دوره تاریخی به ظهور می رسد و آنچه هر دوره تاریخی را تعین می بخشد، حوالت تاریخی یا حكم اسمی است كه بر آن دوره از تاریخ حكومت دارد (نگاهی دوباره به مبادی حكمت انسی - ص۴۱۸).
از آنجا كه متافیزیك و حوالت تاریخی آن عین نیست انگاری از حق و حقیقت بوده است، از طرح مسأله اسماء و و ظهورات آن غافل بوده و این در فلسفه غرب مغفول مانده است كه آن نیز ریشه در موجودبینی و فراموشی هستی و حقیقت وجود دارد. كنه و اساس متافیزیك غفلت و نیست انگاشتن حقیقت وجود و گم شدن در انحای موجود بوده است. متافیزیك از آنجا آغاز می گردد كه حقیقت وجود مورد غفلت قرار می گیرد و از آن پرسشی به عمل نمی آید. در مابعدالطبیعه هرگاه از وجود سخنی به میان آمده آن را به موجودیت موجود تعبیر و تفسیر كرده اند. فیلسوفان همواره نحوی از موجود را اساس عالم قرار داده اند و از این رو آنان چه روح را اصل بدانند و چه ایده و یا صورت و یا اراده به سوی قدرت را همگی در امری واحد یعنی غفلت از حقیقت وجود و گم شدن در موجودیت موجود اشتراك دارند.
آنچه در این مقام و مقال اهمیت می یابد این است كه فلسفه توانسته است از بسیاری امور پرسش كند. به شهادت آثار افلاطون، این فیلسوف توانسته است در امهات مسائل فلسفی پرسش هایی را طرح نماید كه درخور اهمیت است، لیكن به مقتضای فلسفه و غفلت از حقیقت وجودمتافیزیك نمی توانسته است پرسش از تاریخ و حقیقت آن بنماید. آنچه پیداست این است كه غفلت از تاریخ و حقیقت آن ریشه در فراموشی هستی و وجود دارد، زیرا متافیزیك همیشه تاریخ را در رابطه با موجود و مجموعه توالی حوادث مرتبط با سوژه تلقی كرده است.
تنها در هگل است كه در تمامیت متافیزیك، تاریخ مطمح نظر واقع می شود و این امر جای پرسش جدی دارد كه چرا متافیزیك خود را در تمامیت و تكامل آن به عنوان یك تاریخ و بسط عقلانیت تام و تمام شهود می كند. هگل متذكر می شود كه تاریخ تابع تصورات كلی و انتزاعی و تشخیص هایی كه ما می دهیم نیست.
اما «راه» و «طریق» متفكران بزرگ حدیثی دیگر است. برای مارتین هیدگر تاریخ غرب و از آنجا تاریخ متافیزیك وجه معكوس دید تكاملی و تطوری هگلی است، زیرا اگر برای هگل تاریخ، ظهور تدریجی روح مطلق است، برای هیدگر تاریخ، استتار و غیاب حقیقت وجود و فراموشی آن است و این استتار هم نه به اراده انسان و یا روح و یا ایده یا چیز دیگر، بلكه با تقدیر و بخشش خود وجود انجام می شود. زیرا وجود در هر عصری و دوره ای به صورتی دیگر جلوه و بروز و ظهور می كند و وجوه بروز و استتار و غیبت و ظهور آن از بدایت تفكر غربی تاكنون تاریخ خود وجود است كه گاه به صورت «ایده» وگاه به صورت «انرژی» و گاه «ذهنیت» و اراده به سوی قدرت و سرانجام در آخرین دور و صورت آن به صورت «اراده به سوی اراده» كه همان تفكر تكنیكی است درآمده است كه گذر از آن مستلزم تعالی یافتن ازتفكر متافیزیكی و نوعی رسوخ در كنه وجود و هم نوا شدن با آن است. هیدگر در پایان متافیزیك می گوید: «تاریخ وجود نه تاریخ انسان نه تاریخ انسانیت و نه تاریخ نسبت انسان با موجود و نه تاریخ نسبت انسان با وجود است. بل تاریخ، تاریخ خود وجود و فقط خود وجود است.»
متافیزیك برخلاف تفكر حكمی كه تاریخی را ظهور و غیاب وجود اسماءالله می داند تاریخ را براساس مبانی نیست انگارانه خود و امور را براساس نسبت آن با انسان تفسیر كرده یا به نحوی تاریخ را شئون و اعتبارات وضع انسانی قلمداد كرده است. اما بنابر اعتقاد حكمای انسی، تاریخ عبارتست از ظهور اسماء جلالی و جمالی حق براساس اقتضائات ماهیات و اعیان ثابته در هر دوره. كنه و باطن و اساس هر دوره تاریخی در نسبت حضوری است كه انسان با وجود و معبود خویش می یابد. سپس این نسبت، اساس نسبت دیگر را معین می كند. پس اگر نسبت انسان با حق تغییر كند نسبت او با خلق دگرگون می شود. آنچه حائز اهمیت است این كه اساس نسبت ها در هر دوره ای به سر القدر و قضای الهی بازمی گردد كه از آن در حكمت انسی و عرفان اسلامی تعبیر به «راز» می شود.
پس آنچه موجب پدید آمدن ادوار و دوره های تاریخی می شود ظهور اسماءالله است كه با توقیف هر اسم، حد هر دوره تاریخی معین می شود و با حكومت اسماء درهر دوره بر فكر و دل انسان، انسان براساس آن حكومت و حوالت اسمی در عالم دخل و تصرف می نماید. پس از آن كه حكومت اسمی بر دوره ای از ادوار تاریخ پایان پذیرفت حكم و اثر اسم مذكور بالكل از میان نمی رود، بلكه در ذیل اسم جدید مستتر و غایب می شود و در حقیقت آن اسمی كه ظهور دارد و حوالت اسمی دوره ای می گردد، جامع تمامی اسماء پیشین است كه اثر آنها به تمامی از میان نرفته، بلكه اسم حاكم حجاب و لحد اسماء سابق است و محو اسماء سابق در واقع اثبات آنها تحت اسم لاحق است. ذكر و فكر و دست و دل انسان نیز در سیر این بداء و محو و اثبات معین می شود. (یمحوالله مایشاء و یثبت و عنده ام الكتاب) (الرعد - ۳۹)«متفكر بزرگ سیداحمد فردید، صورت تاریخی گذشته را كه مظهر اسمی است كه حكومت آن پایان پذیرفته است و در حكم ماده ای است برای صورت نوعی جدید و اسم جدید، موقف تاریخی نامیده اند و آن صورت نوعی جدید كه مظهر اسمی است كه حكومت آن آغاز گشته را میقات تاریخی نام نهاده اند.» (نگاهی دوباره به مبادی حكمت انسی - سیدعباس معارف - ۴۷۷).
موقف را باید باطن هر دوره تاریخی قلمداد كرد كه بدون پرسش از مواقف تاریخی ، شناخت مواقیت تاریخی میسر نمی شود و از این روست كه حكمای انسی سعی در رسوخ در مآثر و ودایع و امانات تاریخی گذشته دارند، زیرا بدون رسوخ در مآثر دیروز و پریروز افق فردا و پس فردا آشكار نمی گردد. حكمای انسی با رسوخ در وحی و استمداد از كلام الله و كلام انبیا، اولیا و عارفان و وارثان محمدی ادوار تاریخی و سیر آن را از امت واحده سرآغاز تاریخ (پریروز) به امت واحده پایان تاریخ (پس فردا) در نظر می گیرند. چنان كه در كلام الله مجید تصریح گردیده است در نخستین دور از ادوار تاریخ انسان به صورت امتی واحد و خارج از دور استكبار و استضعاف می زیسته است و كبریاطلبی و استثمار در مناسبات آن عهد راهی نبوده (كان الناس امهٔ واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین وانزل معهم الكتاب بالحق لیحكم بین الناس فیما اختلفوا فیه) (سوره مباركه بقره - ۲۱۳).
«در این مقام پرسش بسیار اساسی طرح می گردد كه چگونه در آن دور از ادوار تاریخ انسان خارج از دور استضعاف و استكبار می زیست و مورد استثمار قرار نمی گرفت؟ پاسخ این پرسش را باید در نسبت انسان با وجود جست وجو نمود . در آن دور تعین وجودانسان، حجاب وجود مطلق نبود و انسان خود را جز عدمی هستی نما نمی دید و ظهور خود را در هستی جز به معیت و تجلی حق نمی دانست و به عدم هستی نمای خویش نسبت كبریایی نمی داد.» (مبانی اقتصاد سیاسی و حقوقی در اسلام - سید عباس معارف - ص۸).
«در این دور نه نشان از استضعاف بود و نه استكبار، چرا كه مستضعفان آینه استكبار مستكبرانند و مستكبران از آن جهت به استضعاف دیگر انسانها می پردازند كه در آینه استضعاف آنان، خود را در صفت كبریای كاذب شهود می كند و این امر از غفلت انسان از اصل عدمی خود ناشی می شود. زیرا كبریا خاص حقیقت وجود است و غفلت از این امر موجب اثبات وجود موهومی می شود كه به معیت قیومی و استیثاری حق موجود است و در نهایت منجر به استكبار و تفرعن می گردد.
در آن دور از تاریخ، وجود مجازی انسان حجاب حقیقت وجودنبود (نگاهی دوباره به مبادی حكمت انسی - سیدعباس معارف - ۴۲۳).
در آن دور انسان در قرب و انس به وجود و شهود اصل عدمی خویش و فنای دروجود مطلق و با محو موهوم و محو وجود مجازی خویش، خود را مملوك و مالك امری نمی دانست و در آن دور امت به معنای سوادالوجه فی الدارین ظهور داشته است كه در این سواد اعظم، انسان آنچه ظهور داشته است را الله و ماسوی الله را جز مظهر، چیزی قلمداد نمی كرده است.
استاد سیدعباس معارف (ره) در «مثنوی حكمت تاریخ» در بیان امت واحده این چنین متذكر می شود.
بشر مظهر بدوالله ظاهر
ظهوری داشت این كل در مظاهر
نه من مملوك بودم نی تو مالك
به جنب دوست كل شیء هالك
از آن جز امتی واحدنبودیم
كه دردی نوش یك پیمانه بودیم
نزاع زان من یا تو نمی خواست
كه عبدو آنچه دارد مال مولاست
در آن دور انسان همه چیز را از آن حق می دانست و تصرف خود را در اشیا جز به مقدار رفع نیاز، آن هم با اذن نقیب و پیر جایز نمی دانست. در این دور از تاریخ انسان حق تصرف در ارض و بهره بردن از اقوات آن را برای همه مردم انام یكسان (سواء) می دانست «و الارض وضعها للانام» (مبانی اقتصاد سیاسی و حقوقی در اسلام - سیدعباس معارف - ص۹).
از همین رو می توان گفت صورت نوعی شرق به معنای تاریخی آن همان امت واحده است كه چیزی جز مهر و داد نیست و صورت نوعی غرب به معنای تاریخی آن كبریاطلبی و سلطه گری است كه این كبریاطلبی و سلطه گری همواره با نیست انگاری حق و حقیقت وجود ملازمه دارد. (نگاهی دوباره به مبادی حكمت انسی، سیدعباس معارف - ۴۲۴)
با توجه به آن چه آمد، امت واحده سرآغاز تاریخ كه میقات تاریخی مردمان آن دوره به شمار می رود موقف تاریخی تمام ادوار بعدی است و همچنین صورت های نوعی دوره های بعدی نیز كه میقات تاریخی آنها به سر می آید، موقفی برای ادوار بعدی می گردد تا آن كه امت واحده پایان تاریخ ظهور كند و سیر تاریخی انسان به مرحله نهایی خویش برسد، كه در این دوره میقاتی ظاهر می گردد كه صور نوعی ادوار قبلی تماماً مواقف تاریخی آن به شمار می رود، از همین رو امت واحده پایان تاریخ واجد میقاتی است كه جامع همه كمالات ادوار مقدم بر خویش است. بدین قرار امت واحده كه صورت نوعی شرق به معنای تاریخی آن است، هم ماده المواد و هم صورت نوعی تاریخی به شمار می رود و هم صورت الصوری است كه جامع همه كمالات تمام آن صور نوعی است كه درتاریخ به ظهور رسیده است. آری امت واحده «موقف المواقف و میقات المواقیت است، (نگاهی دوباره به مبادی حكمت انسی - سیدعباس معارف - ۴۱۸).
با ظهور نفسانیت و غفلت از حقیقت وجود، یگانگی و وحدت امت واحده در هم می شكند و مناسبات و روابط امت واحده در معرض نسخ و تلاشی قرار می گیرد. سپس پیامبران مبعوث می شوند تا اختلافی كه وحدت توحیدی امت واحده را در هم شكسته است از میان بردارند. لیكن در این موقف است كه مستكبران خود بنیاد اوامر و تعالیم انبیا وكتب آسمانی را براساس اهواء خود تأویل می كنند و اینگونه است كه انسان در مقابل حق موضوعیت پیدا می كند. از آنجایی كه صورت نوعی و اسم غالب همه جماعاتی كه نیست انگاری حق و حقیقت بر آنها حاكم است امری است واحد، كلی وحدانی تمام شئون و مناسبات هر دوره را تعیین و تحدید می كند. با این كه نیست انگاری از ابتدای تاریخ غرب خود را در مظاهر گوناگونی آشكار كرده است لیكن تجلی اصلی و نهایی آن با شرك پاگانیستی یونانی و رومی است كه با ظهور متافیزیك آغاز می گردد.
متافیزیك تنها یك امر فلسفی نیست. فلسفه خواندن متافیزیك و آن را دانشی در كنار دیگر دانش های انسانی قرار دادن، غفلت از حقیقت آن است. متافیزیك نسبتی جدید با وجود است كه این نسبت را غفلت از وجود و اشتغال به موجود متحقق می سازد و این نسبت متافیزیكی گذشته از فلسفه بر باقی شئون دوره «دیروز» و«امروز» سیطره دارد. با ظهور متافیزیك دوره استثمار و استضعاف در تاریخ آغاز می گردد.
چو شد در غرب خورشید پریروز
ز یونان كرد طالع صبح دیروز
بشر مظهر شد و طاغوت ظاهر
دگر شد كل و دیگر شد مظاهر
چو این كل بر مظاهر غالب آمد
یكی مستضعف آن مستكبر آمد
ز خون بردگان در دشت و میدان
به ساغر صاف و درد برده داران
كه بگرفتند یك یك لاله ها طرز
ز داغ برده و خون كشاورز
«نیست انگاری حق و غفلت از حقیقت وجود، با مظهریت طاغوت نیز نسبت دارد. مظهریت طاغوت پیش از ظهور فرهنگ و مدنیت یونان و روم نیز در دیگر مناطق جهان به صور گوناگون، ظهوری در حجاب داشته است ولی برای نخستین بار در مغرب زمین و بخصوص در یونان و روم بود كه به عنوان صورت نوعی تاریحی ظهور نمود. (همان، ۴۲۶)
به اعتقاد استاد سید احمد فردید، زئوس خدای خدایان یونان و تئوس یونانی و دئوس لاتینی غیر از خدایی است كه ادیان توحیدی و كتب آسمانی، انسان را بدان دعوت می نمایند.
اكثر كسانی كه به احصاء كلمات غیرعربی كلام الله مجید پرداخته اند، طاغوت را از كلمات غیرعربی و معرب شمرده اند كه به عنوان مثال می توان به سیوطی اشاره نمود كه در الاتقان فی علوم القرآن طاغوت را از كلمات غیرعربی شمرده است.
اما اگر كلمه طاغوت نیز عربی باشد در اصل مسأله تغییری حاصل نمی شود و آن این كه كلمه طاغوت با زئوس و تئوس یونانی اشتراك در ریشه دارد. طاغوت همان تئوس و زئوس یونانی است كه با دئوس به لاتینی و دیو به فارسی و دو به سانسكریت هم ریشه است.
دئوس یونانی از سوی دیگر با كلمه طاعو به آرامی و طاعوتا به سریانی وطاغوت به زبان اتنائی ریشه مشترك دارد (همان - ۴۲۷)
چرا در پرده گویم چیست طاغوت
بدر پرده مگر خود كیست طاغوت
كه طاغوتی كه شد منصوص قرآن
به یونانی تئوس دان یا زئوس خوان
نه از طغیان بود طاغوت هشدار
كه از طاغوت طغیان شد پدیدار
خدای شرك یونان است طاغوت
كه رب النوع طغیان است طاغوت
چو این كل بر مظاهر غالب آمد
یكی مستضعف آن مستكبر آمد
كه كنه فاش مابعدالطبیعت
زالله نكث با طاغوت بیعت
اسمی كه بر صورت نوعی یونان و روم حاكم است به اقتضای ماهیت نیست انگارانه و كبریا طالبانه اهل این دوره اسمی از اسماء قهر است و به سبب نیست انگاری و استكبار و استثماری كه براین دوره حاكم است، می توان آن را تاریخ ظلمت نامید. (همان - ۴۲۹)
از آنجایی كه تاریخ در نسبت حضوری انسان با وجود و وجود با انسان و حوالت وجود و تقدیر وجود ریشه دارد این امر در عرفان اسلامی به وقت (كه عین زمان حضوری و زمان باقی است) تعبیر می شود.
با امعان نظر در این امر به صراحت مكشوف می گردد كه تاریخ مستضعفین با تاریخ مستكبرین متفاوت است.چرا كه نسبت انسان مستكبر با وجود مانند نسبت انسان مستضعف با وجود نیست. بلكه با یكدیگر تناقض دارند (مبانی اقتصاد سیاسی و حقوقی در اسلام - سیدعباس معارف - ۵۵)
از این امر برمی آید آنچه به عنوان تاریخ منقول ذكر می گردد، تاریخ نیست انگارانه مستكبرین است كه همواره آنان براساس موضوعیت نفسانی خویش مساوق با تاریخ عالم قلمداد كرده اند و همواره با سوءالقضاء خویش حجاب حسن القضاء مستضعفین گردیده اند و جهد حكمای انسی از طرح حكمت تاریخ و علم الاسماء تاریخی همواره خرق این تك گویی موضوعیت نفسانی مستكبرین در نحو تلقی آنان از عالم و آدم بوده است.
این تعارض در میان دو تاریخ موجب می گردد كه در جماعات مبتنی بر طبقات، دو نحو فرهنگ و دو نحو هنر و دو نحو تفسیر از وجود و درنهایت دو نحو زیستن درمقابل یكدیگر قرارگیرند.
همچنین نسبت مستضعفین و مستكبرین با كار و تولید یكسان نیست. اساس نسبت استكباری با تولید براساس استثمار و كنز قراردارد. حال آن كه نسبت توحیدی با كار كه طریقت برگزیده مستضعفین است براساس تلاش و انفاق قراردارد. (همان - ۵۶)
هرچند مستكبرین در پی استضعاف مستضعفین كوشیده اند اما مستضعفین استكبارستیز خودآگاه و دل آگاه به چنین امری تن درنمی دهند و به این جهت مبارزه ای دشوار بین آنان آغازمی گردد. می توان با قاطعیت گفت مبارزه دراز آهنگ میان خدایگان و بنده (مستكبر و مستضعف) مضمون نهایی تاریخ در ادواری است كه میان دو امت واحده قرارگرفته است.
اما سیر نیست انگاری در تاریخ به یونان و شرك پاگانیستی و كاسموسانتیریسم ختم نمی شود و با ظهور تاریخ جدید غرب كه با ظهور رنسانس آغازمی گردد گذشته از حقیقت وجود تمام انحاء موجود به غیر از انسان، نیست انگاشته می شود و تنها موجودیت انسان است كه حجیت ذاتی دارد و موجودیت دیگر موجودات در ذیل سوژه و من انسانی معنا پیدامی كند. كوگیتوی دكارت اعلام نسبت جدیدی است كه انسان با وجود پیدامی كند و وجود و عالم و آدم و خدا ازمن انسانی نتیجه گرفته می شود. بنیان های مدرنیته و غرب زدگی مضاعف، ریشه در این من و انانیت و نحنانیتی دارد كه به زبان دكارت و در آغاز حوالت نیست انگارانه مضاعف به بیان درآمده است.
در بحر مائی و منی افتاده ام بیار می
می تا خلاص بخشدم از مائی و منی
حوالت دوران «امروز» حوالتی Subjective است كه انسان خود را مناط و معیار حقیقت و وضوح و ظهور اعیان فرض می كند كه به عنوان نورالسموات و الارض و در ذات الاوضح فالاوضح از جدایی او از عالم یقین پیدامی كند.
شب آخر زمان خورشید سوز است
نمی دانم چسان امروز روز است
كه نبود آنچه گویند «عصرانوار»
زحب و آز زر جزنادرنار
بشر ظاهر شد و طاغوت مظهر
بت نفس از همه بتها است بت تر
بت بتها است «من» چون او بتی نیست
دگر بت مارواین بت اژدهایی است
سوبژكتیویسم حوالت و تقدیر و پادافره دوره امروز است. سوبژكتیویسم موئیرای مدرنیته است.
سوبژكتیویسم تنها یك عقیده و رأی نیست بل اصل و اساس یك عالم است و اگر كسی از اساس یك عالم پرسش كند و از این طریق در آن عالم تزلزل ایجاد كند نباید توقع داشت كه ساكنان در آن عالم نیوشای كلام او باشند، «طرح سوژه و ابژه ای كه دكارت درانداخت ناموس عالم مدرن است و ساكنان هیچ عالمی خوش ندارند ناموس عالم آنان موردتعرض واقع شود.»
تجدد بدون سوبژكتیویسم و باطن آن كه نیست انگاری است امكان ندارد. بی جهت نبوده است كه متفكرانی چون سیداحمد فردید كه نقد خود را متوجه سوبژكتیویسم و اگوئیسم كرده اند موردبی حرمتی ها و هجمه های منورالفكری دینی - غیردینی قرارگیرند.
سوژه در نحو تلقی جدید عین موضوع نفسانی و سوبژكتیویته عین موضوعیت نفسانی و خودبنیادی است و این خود موجب آن گردیده كه تعبیر و تفسیر جدیدی از ابژه پدید آید. بدین معنی كه برخلاف قبل از دوره جدید ابژه به همه انواع مورد و متعلق اطلاق نمی گردد، بلكه ابژه نیز انحصاراً به مورد متعلق علم و عمل نفس بشری اطلاق می یابد (نگاهی دوباره به مبادی حكمت انسی - سیدعباس معارف - ۴۳۵) به بیان دیگر مقصود از ابژه شیء بماهوهو نیست، بلكه شیء از آن جهت كه مورد و متعلق علم وعمل نفس قرارمی گیرد، در فلسفه و شناخت شناسی دوره جدید به ابژه تعبیر می گردد.
به بیان دیگر سوژه مساوی با من است و ابژه مساوی با غیر من (همان - ۴۳۵)
موضوعیت نفسانی و خودبنیادی، كنه و باطن صورت نوعی غرب جدید است. این كنه و باطن هرگاه درحوزه اقتصاد بروزكند به صورت نظام اقتصادی كاپیتالیسم تجلی می كند و مناسبات بورژوایی عرصه ظهور اوست و هرگاه در سیاست ظهور كند به صورت لیبرالیسم تجلی می كند و اما مهمتر از همه اینكه صورت جامع اقتصادی و سیاسی و حقوقی این دوره تاریخی دركل جهان، به صورت امپریالیسم تجلی می كند. پس از دوره تاریخی امروز طلیعه دوره پس فردا از روزنه های دوره فردا آشكار می گردد.
در دوره تاریخی فردا كماكان Subjectivism حاكم است، لیكن این دوره متضمن امری است كه در دوره قبل مغفول مانده است و آن شهود ادراك و عسرتی است كه با ظهور نیهیلیسم در تاریخ غرب با ظهور متافیزیك در یونان آغازگشته. از همین رو ادراك عسرت و طلب و تمنای گذر از این حوالت نیست انگارانه بذر شوق و رهایی را دردل مردمان می افشاند و آنان را به وادی مقدس و امن انتظار رهنمون می سازد.
انتظاری آماده گر كه تمهیدی است برای ظهور امت واحده پایان تاریخ و اشراق نور ولایت و ربوبیت پس فردا.
خودآگاهی كه در غرب و در نزد بعضی از متفكران به وجود آمده و ظهور برهه تاریخی پست مدرن دلالت بر این امر دارد كه دوره تاریخی امروز روبه پایان است و اندك اندك دوره تاریخی فردا فرامی رسد. گذشتن از غربزدگی امروز و مضاعف امری خطیر است. گذشتن از غربزدگی مستلزم تعاطی كلمات است وگرنه در زبان پریشان متافیزیكی امروز كه نسبت به معنی و حقیقت كلمات بعد و فاصله پیداكرده است چگونه می شود ازنو، آن حقیقت فراموش شده را بازخواند. این مسأله ای بود كه حكیم فرزانه استاد سیداحمد فردید و حكیم سیدعباس معارف در طریق آن بودند كه با برگرداندن كلمات به اصل وحدانی آنها نسبتی نو با وجود و كلمات و تاریخ و حقیقت برقرار سازند كه در دوران عسرت زده كنونی و در اقسام غربزدگی مضاعف و مركب و ایجابی دریافتن آن بدون سلوك عملی و نظری و نفی طاغوت درون و برون میسر نمی شود. ادراك غربزدگی مضاعف و ادراك عسرت حاكم بر تاریخ غرب با یكدیگر قرین اند و لاجرم تمنای گذشت از غربزدگی تمنای گذشت ازاین عسرت را درپی خواهدداشت.
این تمنا چیزی نیست جز انتظار آماده گر و طالب فرج اعظم و نبأالعظیم، انتظاری كه طلوع دوره تاریخی پس فردا و میقات كبریا را بشارت می دهد.
آخرین دوره ای كه درتاریخ به ظهور می رسد دوره تاریخی پس فردا است كه در آن از نو، حقیقت شرق به معنی تاریخی آن از حجاب برون می آید و جماعات مبتنی بر طبقات نسخ می گردد و امت واحده عاری از كبریاطلبی و استثمار در پایان دوره مكر لیل و نهار و فلك زدگی با حضور ولی الله الاعظم بقیه الله به ظهور می رسد.
بنابر مبانی حكمت انسی و علم الاسماء تاریخی در این دوره اسم اعظم مستأثر از استئثار خارج می شود و به مرحله ظهور و تجلی می رسد. این اسم اعظم مستأثر، كنه و باطن همه اسماء الهی به شمار می رود و ازجمله اسم جامع نیز وجهی از وجوه آن است و همه اسماء اعم از اسماء غیب و شهادت، جلوات گوناگون آن اسم محسوب می شوند. به همین سبب می توان این اسم را مفتاح مفاتیح غیب دانست.
با خروج این اسم در استئثار و ظهور و تجلی آن در تاریخ، امت واحده، از نو تأسیس می گردد و حكم وحدت بر كثرت غلبه می نماید، چرا كه این اسم مقام جمع الجمعی است كه در آن از همه اسماء متخالف چون اسماء رحمت و قهر و ظهور و بطون رفع تخالف می شود و همه آنها در مقام اجمال بعد از تفصیل به وحدت و یگانگی می رسند.
وجه تمایز اسم جامعی كه در دوره امت واحده پیشین بر تاریخ حكومت داشت با اسم اعظم مستأثر كه در پایان تاریخ ظهور آن موجب پیدایش مجدد امت واحده می گردد در آن است كه تجلی اسم حاكم برامت واحده سرآغاز تاریخ در مقام اجمال قبل از تفصیل بود و هنوز اقسام تعارض میان مستضعفان و مستكبران روی ننموده بود و اما اسم مستأثری كه در مقام امت واحده پایان تاریخ حكومت دارد، در مقام اجمال بعد از تفصیل است. یعنی در این دوره تمام صور محتمل تعارض میان مستضعفین و مستكبرین به ظهور رسیده و همه روش های استثمار به كارگرفته شده است و پس از بروز تمامی این تعارضات است كه نوع انسانی در سلوك تاریخی خود مستعد آن جلوه نهایی از معبود می شود كه به سبب آن جلوه قادر می گردد بر تمام آن تعارضات فائق آید و همه انحاء استثمار و استكبار را از میان بردارد و اساساً ایجاد چنین امت واحده ای غایت اصلی آفرینش است (نگاهی دوباره به مبادی حكمت انسی - سید عباس معارف - ۴۴۹)
هستند شبه فیلسوفانی كه درپی حفظ وضع موجود و اسم حاكم زیست می كنند و با تلبیس و تدلیس مثنوی دنیوی وظیفه خود را در گذر سنت به یوتوپیای مدرنیته می دانند و ندای سروش معبد مدرنیته را حق می پندارند و یا كسانی كه با رجوع به كل سنت شبه متعالی بدون طرح حكمت تاریخ و بدون نقد مبانی مدرنیته نحوی از عقل و متافیزیك را اصیل می پندارند. رجوعی كه همسخنی با امامت «هورقلیائی» در «ارض ملكوت» دارد. لیكن حدیث سیداحمد فردید و استاد سیدعباس معارف چیز دیگری است. این دو بزرگوار با رسوخ در مبانی غرب و شرق و با استمداد از كلمات اولیاءالله و وارثان حقیقت محمدی با طرح مسائل حكمی در افق پریروز و پس فردا طرحی را درافكنده اند كه حوالت تاریخی سرزمین ما گشته است.
آدمی در عالم خاكی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و زنو آدمی
اصحاب منور الفكری و حلقات آنان برای طرح مبانی نیست انگارانه خود چاره ای جز طرح تفكرات سیداحمد فردید ندارند كه غالب آنها با زبان عاری از ادب و مملو از ناسزا كه آن را از قبایح استاد می دانسته اند جلوه می كند.
روشنفكر «ما»، در «مدرنیت» در آینه زلال حكیم «راه» پیرمرد خنزر، پنزری را می بیند كه سالهاست چون «ناصرالدین شاه آكتورسینما» نسبت خود را با عالم خود درنیافته است، باشد تا وجود، خودعهدی دیگر ببندد.
برسرخاك نشینان قلندر سوگند
بوترابی رسد از راه تراب آلوده
فرخ رستمی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید