پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

مشق پرغلط در افغانستان


مشق پرغلط در افغانستان
«نیروهای آمریکایی می کوشند به منظور تحریک دشمنان به نشان دادن واکنش دست به اقدامات تحریک آمیز بزنند. ما از عملیات نظامی برای تحریک دشمنان و واداشتن آنان به نشان دادن واکنش استفاده می کنیم و از تجزیه و تحلیل این واکنش درس های فراوان می گیریم.»
این بخشی از سخنان «مایکل هایدن» رئیس سازمان CIAمی باشد که روز سه شنبه گذشته (۸۷.۶.۲۷) در یک کنفرانس سالانه انجمن نیروی هوایی آمریکا ابراز و در آن به طراحی آمریکا در آشوب ها با صراحت اعتراف شده است. همزمان با این موضوع، آمریکایی ها از اعزام نیروی بیشتر به افغانستان برای «مهار طالبان و القاعده» خبر داده اند. در همان حال رابرت گیتس وزیردفاع آمریکا اعلام کرد که مشکل ما در افغانستان به طالبان محدود نمی شود. وی با اشاره به افزایش خشونت ها در شرق و جنوب افغانستان گفت:«این امر نشان دهنده افزایش مولفه های خشونت در این منطقه، جدا از شورشیان طالبان است.»
از چندی پیش مشخص بود که آمریکا به موازات شکست در پروژه عراق و بن بست جدی در انعقاد توافقنامه امنیتی، سیاسی و اقتصادی با عراق درصدد باز کردن جبهه جدیدی در آن سوی مرزهای شرقی ایران است.
از نظر واشنگتن افغانستان و پاکستان-برخلاف عراق- دارای وضعیت پراکنده ای است و از این رو می تواند کانون برنامه ریزی برای بهبود وضع نابهنجار سیاسی آمریکا در خاورمیانه باشد. بر همین اساس آمریکایی ها در ذیل تبلیغات فراوان که وضع امنیتی عراق را راضی کننده ارزیابی کرده و آن را به ابتکار عمل آمریکا نسبت می دهند، حدود ۷۰۰۰ نیروی نظامی مستقر در عراق را خردادماه گذشته به افغانستان گسیل کردند و وعده دادند که در ماه نوامبر-آبان- حدود ۱۰.۰۰۰ نیروی جدید در قالب ۳تیپ ویژه به افغانستان اعزام می کنند. در خصوص این تغییرات که رابرت گیتس-وزیردفاع آمریکا- در آستانه تشکیل جلسه پنجشنبه گذشته ناتو از آن به «تغییرات احتمالی در راهبردهای آمریکا در افغانستان» تعبیر کرد، گفتنی هایی وجود دارد:
۱) برخورد با طالبان و القاعده و مجازات اسامه بن لادن در ماههای پایانی دولت بوش یک پوشش بیشتر نیست. این نکته ای است که گیتس نیز نتوانست آن را مخفی کند. شلیک نظامیان- استرالیایی- ناتو در ایالت هلمند به «روزی خان برکزای» و دو نفر از همراهان او که جدیت فراوانی در مقابله با طالبان داشت، نیز دلیل مستقلی است که نشان می دهد اهداف ناتو و آمریکا در افغانستان ریشه کن کردن تروریزم و طالبانیسم نیست.
۲) پروژه «تغییر راهبردها» یک پروژه آمریکایی است که تلاش می شود بعنوان سیاست ناتو و همه ۲۶ کشور عضو ناتو قلمداد شود. خبرهای منتشره حکایت از آن دارد که حتی انگلیسی ها درخصوص سیاست آمریکا در افغانستان با تردید نگاه کرده و درستی آن را زیر سوال می برند. براین اساس هرچند مقامات آمریکایی از قصد انگلیس برای اعزام نیروی بیشتر به افغانستان خبر داده اند و البته نشانه هایی از آن در سخنان نخست وزیر انگلیس نیز مشاهده شد ولی روزنامه گاردین نوشت: «وزیر دفاع انگلیس در اجلاس -پنجشنبه گذشته- ناتو قرار است نگرانی روبه رشد فرماندهان نظامی انگلیس و دولت این کشور را در مورد شیوه ها و تاکتیک های نظامی آمریکا در افغانستان به رابرت گیتس ارائه بدهد». علاوه بر آن «دس براون» وزیر دفاع انگلیس در مصاحبه با این روزنامه از عدم توانایی ناتو برای اعزام نیروهای مورد نیاز نظامی به مناطق درگیری سخن گفت و در عین حال خواستار ایجاد تغییرات در ساختار ناتو و سرمایه گذاری کافی این سازمان در تجهیزات مورد نیاز شد.
۳) سیاست آمریکا در افغانستان و پاکستان استفاده سمبلیک از نیروهای ناتو و سایر کشورها به منظور دادن پوشش بین المللی به اقدامات خود است و به نظر می آید واشنگتن به بیش از این نظر نداشته باشد. اقدامات ایالات متحده در این دو کشور نشان می دهد که آمریکایی ها «آمریکا ئیزه کردن» پاکستان و افغانستان را دنبال می کنند و مایل نیستند کشورهایی نظیر انگلیس و فرانسه مشارکت واقعی در صحنه تحولات این منطقه و سایر مناطق استراتژیک خاورمیانه- عراق، لبنان و فلسطین- داشته باشند. از همین رو سیاست های آمریکا در افغانستان و پاکستان با چالش جدی سایر نیروهای ناتو مواجه شده است. کشورهایی نظیر انگلیس و فرانسه تاکید دارند که افغانستان راه حل نظامی ندارد و باید از یک سو با طالبان وارد گفت وگو شد و از سوی دیگر برای مقابله با شورش ها به بازسازی امور زیربنایی و اقتصادی افغانستان کمک رساند و در کنار آن با افراط گرایان مبارزه کرد. درست در کشاکش این بحث ها، «ژنرال دیوید مک کرنال» فرمانده نیروهای آمریکایی در افغانستان اعلام کرد که نظامیان انگلیسی با نزدیک شدن به طالبان، آنان را در تداوم شرارت ها تشویق کرده اند. از مجموعه این مباحث برمی آید آمریکایی ها در نهایت حضور سمبلیک و حمایت گرانه کشورهای عضو ناتو و دولت های منطقه را می پذیرند ولی حاضر نیستند اختیار و مدیریت تحولات را با این کشورها تقسیم نمایند.
۴) آمریکایی ها برای دولت های افغانستان و پاکستان نقشی در مدیریت تحولات این منطقه قایل نیستند از این رو آمریکایی ها اگرچه از روی کار آمدن کرزای و زرداری حمایت کرده اند ولی به هیچ وجه لازم نمی دانند اقدامات نظامی خود علیه شهروندان این دو کشور را حتی - پیش از اقدام - به اطلاع اسلام آباد و کابل برسانند. این سبب شد که هر دو دولت به اقدامات اخیر آمریکا علیه شهروندان غیرنظامی هشدار داده و اعلام کردند که قادر به کنترل نظامیان خود در مواجهه با این تجاوزات نیستند.
آمریکایی ها در این رویکرد جدید، اقدامات مستقیم، گسترده، بی وقفه و استفاده مطلق از اهرم نظامی را مد نظر دارند و معتقدند برای رسیدن به نقطه مطلوب باید بحران را متصاعد کرد. اما مطلوب آمریکا چیست؟
۵) بر خلاف ظاهر قصه، مقابله با طالبان و القاعده و پشتونهای دو کشور افغانستان و پاکستان به هیچ وجه هدف و «مطلوب» آمریکا نیست؛ چرا که اگر هدف این بود، راه مواجهه با حدود ۸۰ میلیون جمعیت پشتون در دو کشور یاد شده اقدامات شدید نظامی نیست و اساسا اگر مشکل این ها باشند این چه ارتباطی به آمریکا دارد؟ مشابه این ها در بسیاری از کشورهای دیگر نیز هستند ولی هدف برنامه ریزی نظامی آمریکا نیستند. برای اینکه اهداف واقعی را از اهداف غیرواقعی جدا کنیم باید به اطراف مرزهای این دو کشور نظر بیاندازیم؛ چین، روسیه، ایران و هند چهار قدرت مهم آسیا هستند که در عرصه های مختلف با آمریکا به رقابت می پردازند. این رقابت ها تا آنجا که به روسیه و ایران باز می گردد وجهه ای ستیزه جویانه و آشتی ناپذیر پیدا می کند. آمریکا گمان می کند می تواند در دو کشوری که ساختار سیاسی بسیار ضعیفی دارند، اقتصاد آنان بسیار فقیر و مردم آن از فقر مطلق علمی رنج می برند و ساختارهای مذهبی آن از قوام لازم برخوردار نیست، چنان هرج و مرج فزاینده ای را به وجود آورد که لبه ها و ترکش های آن این چهار قدرت آسیایی را در بر بگیرد و قدرت آنان را بطور دائم دچار فرسایش کند. بر همین اساس باید گفت که مخاطب اصلی تحولات امنیتی در این دو کشور قدرتهای آسیایی اند.
۶) مدل آمریکا در این دو کشور ایجاد ترکیبی از نیروهای مزدور محلی و نیروهای نظامی و اطلاعاتی آمریکاست به گونه ای که تلفات عمدتاً متوجه شبه نظامیان محلی باشد. در این بین دیوید پترائوس فرمانده سابق نظامیان آمریکا در عراق از مدل «صهوه های الانبار» سخن گفت. مدل مورد اشاره وی که از سوی باراک اوباما کاندیدای حزب دموکرات برای ریاست جمهوری آمریکا نیز مورد تأکید قرار گرفت، استخدام شبه نظامیان محلی- که از فقر شدید توأمان مالی و علمی رنج می برند- و ترکیب آنان در یک ساختار نظامی اطلاعاتی است. برهمین اساس باید در انتظار تولد یک جریان جدید شبیه القاعده و طالبان در این دو کشور زیر نظر مستقیم افسران آمریکایی باشیم.
۷) آنچه امروز در آن سوی مرزهای شرقی ایران دنبال می شود، سیاست آمریکاست نه تنها سیاست حزب جمهوری خواه از این رو نباید تصور کرد که با پایان دوره ریاست جمهوری بوش می توان شاهد تغییر در استراتژی آمریکا در این دو کشور بود. چهار روز پیش گیتس وزیر خارجه آمریکا با صراحت گفت جانشین بوش به این برنامه متعهد است و از سوی اوباما یا سخنگوی او هیچ واکنشی مشاهده نشد.
۸) اما سوال مهم این است که آیا استراتژی آمریکا در افغانستان و پاکستان به نتیجه می رسد؟ مخالفان آمریکا در این دو کشور که بنا به اعتراف خود آمریکایی ها حدود ۹۰ درصد جمعیت این دو کشور را شامل می شوند، شاهد ساکت تحولات کشورهایشان نخواهند بود. کشورهای ایران، روسیه، چین و هند نیز اجازه نمی دهند در اطراف مرزهایشان یک بحران کاهنده ریشه بدواند. کما اینکه دولت های اسلام آباد و کابل نیز نمی توانند با روند «آمریکائیزه» شدن تحولات امنیتی کشورهایشان همراهی کنند. البته در این خصوص گفتنی های فراوانی است که به آینده موکول می کنیم.
سعدالله زارعی
منبع : روزنامه کیهان