دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

از عاشورای حسینی تا نهضت مهدوی


از عاشورای حسینی تا نهضت مهدوی
در مقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح اهداف قیام امام حسین(ع) و مقایسه آن با اهداف پیامبران، به موارد اشتراک وپیوندهای ثابتی که میان نهضت عاشورا و نهضت امام مهدی (عج) وجود دارد پرداخته و بخشهایی از آنها را بازگو کرده است که با هم آن را از نظر می گذرانیم.
● عاشورا، نماد رویارویی حق و باطل
بی گمان اهدافی را که پیامبران تعقیب می کردند، ازسوی جانشینان برحق ایشان پی گیری شده و می شود. امامان معصوم (ع) به عنوان ادامه دهندگان، رسالت پیامبران، نه تنها همانند آنان به این وظیفه عمل کرده و در راستای آن تلاش کردند بلکه همانند پیامبران اولوالعزم از همه توش و توان خویش بهره گرفتند و با صبر و شکیبایی بی مانند خویش کوشیدند تا این خط تفکری که از آدم تا خاتم ادامه داشت، تا خاتم ولایت صدیقان هم چنان مستمر بماند و پرچم سرافراز آن برافراشته بماند.
در برابر این خط نیز همواره خط و جریان فکری و عملی دیگری نیز وجود داشته و دارد که می کوشد تا این اهداف آرمانی تحقق نیابد و این پرچم آزادگی و عدالت خواهی فرو افتد. قرآن می فرماید که گروهی می خواهند این دین خاموش شود. به کاربردن واژه یریدون که دلالت بر استمرار دارد نمایانگر آن است که در برابرجریان حق و عدالت، جریانی است که می کوشد تا چراغ این دین را خاموش کند و نگذارد تا به اهداف خویش برسد
رخداد عظیم عاشورا قرار گرفتن این دو جریان در برابر یکدیگر بود. آنانی که نتوانسته بودند پیامبر را شکست دهند و نورش را خاموش کنند آن روز در برابر امام حسین (ع) صف بندی می کنند. پیش از آن به پیامبر طعنه می زدند و امید آن داشتند که با ابتر بودنش این آتش علم و دانشی را که افروخته خاموش شود. وقتی از ابتر بودن وی سخن می گفتند به این معنا بود که وی نه فرزندی دارد که راهش را ادامه دهد و نه پیروانی خواهد داشت که این تفکر خدایی را زنده نگه دارند و در نهایت به خاموشی و سردی می گراید. این امید را داشتند و تلاش بسیاری نیز کردند. گاه به صراحت می گفتند که روزگار محمد(ص) سر آمد وحکومت و دین وی از میان رفت. خواستند تا نامش را از ماذنه ها بردارند و صدای اذانی را که نامش را زنده نگه می داشت وراندازند.
‌● همسویی اهداف امام حسین (ع) وپیامبران
رخداد عاشورا به سبب اهدافی که داشت و نیز مسائل و جهاتی که برای خود تعریف کرده بود از پیچیدگی خاصی برخوردار است. تحلیل این پدیده نشان می دهد که میان آن و مساله انتظار و مهدویت ارتباط تنگاتنگی است. دراین جا بر این نکته تاکید می شود که می توان میان اهدافی که امام حسین (ع) در عاشورا می جست و میان اهداف پیامبران پیوندی محکم و استوار یافت.
در تحلیلی می توان این اهداف را درآگاهی و روشنگری، آزادی و عدالت خلاصه کرد. به نظر می رسد که در تمام انقلاب ها و نهضت های بشری این امور که فطری انسان هستند مورد نظر و توجه بوده است. انسان به طور طبیعی جست وجوگر حقیقت است و می خواهد به شناخت و آگاهی درست دست یابد. از این رو روشنگری و آگاهی یافتن به حقایق به عنوان خواسته نخستین انسان مطرح است.
قرآن تبیین می کند که پیامبران برای این هدف برانگیخته شده اند و مساله تعلیم و آموزش کتاب وحکمت مسأله ای است که همه پیامبران بر آن تاکید داشته اند. انسان با آموزش و تعلیم افزون بر این که می تواند بر حقایق هستی دست یابد و موقعیت خود و جهان را تفسیر کند می تواند از راه آن با حقوق خود آشنا شود و ازآن درزندگی اش بهره گیرد.
بعثت پیامبر اکرم این گونه بود که ملتی بی قانون و بی سواد و ناآگاه را به شناخت و آگاهی رساند و حقوق و تکلیف خود را شناخت. انقلاب عاشورا به جهت بازگرداندن به این مساله آغاز می شود و هدف حضرت حسین (ع) اصلاح امتی بود که به ناآگاهی و تحمیق دچار شده و گروهی با انواع روش ها آنان را درجهل و نادانی نگهداشته بودند. مردم در طول نیم قرن پس از پیامبر (ص) از آگاهی و شناخت و حقیقت دور و به نوعی جهالت گرفتار شده بودند. باورهای پیشین آنان کم کم و در طول زمان از میان رفته و تاریکی جهالت نسبت به خود و ارزش ها و حقایق اسلام بر آنان چیره شده بود. نسبت به محتوای اصلی و اساسی اسلام ناآگاه شده و حق و باطل در هم آمیخته بود. پوستین اسلام را وارونه به تن آن کرده و برتن باطل جامه ای از حق پوشانده بودند.
امام حسین(ع) با قیام خویش کوشید تا مردمان را به آگاهی مجدد رساند و به نحوی تجدید دین کند. همان کاری را که امام زمان بر پایه روایات انجام خواهد داد. این گونه است که میان هدف قیام عاشورایی و نهضت مهدوی یگانگی و وحدت وجود دارد و چنان که امام صادق می فرماید امام حسین(ع) نهضت خویش را به خاطر آگاهی بخشی به مردم و جامعه آغاز کرد و مردم را به شناخت و آگاهی نسبت به دین رساند. آن حضرت تجدید دین را هدف خویش قرار داد چنان که حضرت مهدی(عج) نیز آن را پی می گیرد.
● آزادی، گمشده انسان
آزادی دومین گم شده انسان است و به معنی رهایی از هرگونه قید و بندهایی است که وی را از دست یابی به حق و هدف خویش بازمی دارد. وقتی انسان به شناخت درست و راستینی از حق و حقیقت دست یافت، می کوشد تا از حق خود و شناختی که به دست آورده است بهره مند شود. اگر چیزی در درون و یا بیرون سد راه وی شود با آن به مبارزه برمی خیزد.
آن چه سد راه انسان می شود قید و بندهایی است که از درون و یا بیرون برگردن و دست و پای وی آویخته می شود و نمی گذارد تا آزادانه به سوی اهداف خویش حرکت کند. اسارت درونی، همان اسیری در دست تمایلات سیری ناپذیر نفسانی است. البته این اسارت درونی دو ظهور متفاوت پیدا می کند. گاه زندگی فردی و گاه زندگی اجتماعی او را تهدید می کند. خواسته های درونی، وی را برده خواسته های دیگران نیز می کند و این گونه است که بر پایه خواسته های دیگران حرکت می کند تا به خواسته های درونی خویش پاسخ دهد.
اما اسارت بیرونی، اسارتی است که از سوی جامعه بر وی تحمیل می شود. انسانی که اهل تکبر است و خود را برتر از دیگران می یابد، در جامعه انسانی، مستکبر می شود و این استکبار است که عصیان و طغیان را دامن می زند و طغیان نیز سبب می شود تا او به انسان فاسدی به عنوان طاغوت تبدیل شود. این گونه است که اسارت درونی وی را به انسان فاسدی تبدیل می کند که استکبار بورزد و آن گاه عصیان و گناه کند و در دام طغیان افتد و در نهایت به انسان طاغوتی تبدیل شود که می خواهد جامعه را به اسارت کشد. از این رو گفته اند آزادی از اسارت باطنی ریشه رهایی از اسارت ظاهری است.
دعوت پیامبر برای رهایی بشر از اسارت های باطنی و ظاهری بود. انقلاب حسینی نیز همین هدف را داشت و تداوم حرکت پیامبر(ص) بود. حرکتی که امام حسین(ع) آغاز کرده بود به این هدف بود که مردم را از اسارت طاغوت رهایی بخشد، طاغوتی که خود در بند و اسیر شهوات درونی بود و استکبار و طغیان می ورزید. آن حضرت خواست تا مردم را از شر طاغوت آزاد کند و دولتی براساس آزادی و آزادگی برپا نماید. امام زمان نیز در این راستا حرکت می کند و نهضت وی این گونه است.
● عدالت، هدف نهضت حسینی
عدالت سومین هدفی است که می توان در نهضت حسینی از آن سخن گفت. آن حضرت افزون بر آگاهی بخشی به مردم و رهایی از طاغوت می خواست دولت و حکومتی را بنیاد نهد که بر پایه عدالت باشد. از این رو سخن از سیره جد و پدرش به میان می آورد که بر پایه عدالت بود و حتی حضرت امیر مومنان(ع) جانش را بر سر عدالت خواهی خویش گذاشت.
حسین بن علی(ع) مظهر عدالت خواهی بود. او در برابر ظلم و بیداد ایستاد تا دادگری را به جامعه بازگرداند. پیامبران و امامان معصوم(ع) مظهر خداوندی هستند که همه چیز هستی را بر پایه عدالت بنیاد نهاده است. بنابراین اگر به قدرت و حکومتی دست می یافتند مظهر و محل تجلی عدالت خداوندی بودند. آنان بر این پایه تلاش می کردند تا هر حقی به صاحب آن بازگردانده شود حتی اگر کابین و مهر زنان شده باشد. انقلاب حسینی با این هدف شکل گرفت و انقلاب مهدوی نیز با این هدف شکل می گیرد تا عدالت در گستره جهانی برپا شود و حکومت عدالت محور در سطح جهان تشکیل گردد.
آگاهی ای که نهضت پیامبران و انقلاب عاشورا و نهضت مهدوی در پی آن است، اوج معرفت و آگاهی است که همان شناخت توحید است؛ زیرا مقصد نهایی آفرینش خدا و عبودیت بر پایه شناخت است. از این رو شناخت و آگاهی واقعی به شکل عبودیت خدا ظاهر می شود که این خود به معنای آزادی از هر قید و بند سیاسی و اجتماعی و درونی و بیرونی است.
اگر بخواهیم حقیقت قیام عاشورایی را که همان حقیقت قیام مهدوی است بشناسیم در وهله نخست باید آگاهی را براساس معرفت دینی تبیین و تفسیر کنیم. آگاهی در این تفسیر در سرآغازش همان معرفت و شناخت خدا قرار دارد و این که انسان به فطرت الهی بازگردد و حق را ببیند و جز تحقق حق، اراده ای نداشته باشد. آزادی در این تفسیر همان رهایی از قید و زنجیرهای درونی در وهله نخست و بازکردن قید و بندهای حاکمیت بیرونی طاغوت است که ضدالهی است؛ زیرا طاغوت کسی است که گرفتار نفس خویش است و طغیان خدا را در پیش گرفته و بر پایه آن مردم را به اسارت خویش درآورده است. این گونه است که در مکتب اسلام، معرفت الهی به آزادی و آزادی به اخلاق می انجامد که به معنای بیرنگی مطلق و رنگ مطلق توحید گرفتن است. این انسان موحد و مخلص است که از همه قید و بندها آزاد است و در بند ماده و نام و نشان آن نیست.
چنین انسانی پس از آن و در پی توحید محض در زندگی عملی خویش، عدالت را پیشه خود می گیرد؛ زیرا انسان کامل، مظهر حق است. خداوند هم مظهر عدالت است و همه جهان را برپایه عدالت سامان داده است. این گونه است که ولایت بر پایه عدالت شکل می گیرد. عدالت به عنوان هدف، مورد توجه پیامبران و معصومان و کسانی است که ولایت امور مردم و جامعه در دست ایشان است.
● دستاوردهای حکومت مهدوی
در حکومت و ولایت مهدوی انسان ها به فرهنگ یگانه پرستی و شناخت و آگاهی درست دست می یابند که هدف قیام عاشورایی هم بوده است. در این حکومت همه برکات و نعمت های زمینی آشکار می شود تا انسان با بهره گیری از آنها به کمال خود دست یابد و این برکات براساس عدالت میان بندگان خدا توزیع می شود. از این رو انسان ها دیگر گرفتار دست یابی به مادیت نیستند و از بند بردگی ماده آزاد می شوند و عدالت در تولید و توزیع تحقق می یابد و فرصت و امکانات برای رشد و تعالی همه بشر فراهم می شود.
جامعه مهدوی بر محور ولایت شکل می گیرد. صاحب ولایت ، انسان کاملی است که دارای همه کمالات معصومین است. معصوم در تعبیر کلام اسلامی از تعبیر انسان کاملی که در عرفان به کار می رود گویاتر و روشن تر است؛ زیرا معصوم در ادبیات کلام اسلامی کسی است که از محیط ولایت حق به هیچ وجه بیرون نمی رود. آنان همان چیزی را می خواهند که خدا می خواهد و این همان معنای عبودیت و پذیرش کامل ولایت الهی است.
مقام معصوم مقام عبودیت و ولایت است. جامعه مهدوی جامعه ای آرمانی است که بر محور ولی الله اعظم و امام معصوم و عبد مطلق می گردد. از این رو عصر مهدوی عصر ظهور عبودیت مطلق حق است و مظهر تجلی ولایت کامل حق می باشد. ولایت در آن عصر در همه زندگی بشر تجلی می یابد.
برای رسیدن جوامع بشری به این جامعه، می بایست فرآیندی طی شود. این ها همان مراحلی است که به عنوان مجاهده باطنی و جهاد بیرونی نام برده شده است. جامعه انسانی برای این که به جامعه آرمانی برسد می بایست سختی هائی را تحمل کند تا به مقام قرب برسد و درگیری هایی را می بایست داشته باشد تا توانمندی خویش را آشکار سازد. از این رو گفته شده که برای هر پیامبری دشمنی قرار داده شد. انسان ها در طول تاریخ برای اهدافی چون آگاهی و شناخت و آزادی و عدالت تلاش کرده و با دشمنان درون و بیرون مبارزه نموده اند. هدف همه آن ها دست یابی به حکومتی بود که همه این امور را با خود داشته باشد. آنان را به مفاهیم بلند یاد شده برساند. همه برای تکامل بشر تلاش کرده اند تا زمینه برای ایجاد چنین جامعه ای فراهم آید؛ بر این اساس می توان به یگانگی اهداف نهضت حسینی با اهداف نهضت مهدوی پی برد.
● هدف از عزاداری و یاد کرد عاشورا
آیات بسیاری به انسان وعده داده است که روزی زمین در دست صالحان قرار می گیرد و صالحان، حاکمان زمین خواهند شد. این وعده با مقدماتی تحقق خواهد یافت که ما از آن به فرآیند یاد کرده ایم. برنامه ای مشخص وجود دارد تا زمینه برای بروز و ظهور وعده و ایجاد حکومت صالحان بر تمامی زمین ایجاد شود.
اذیت و آزارهایی که پیامبر در مدت بیست وسه سال تحمل کرد، در راستای این هدف بوده است. البته شرایطی پس از رسول(ص) ایجاد شد که مردم را به عقب بازگرداند و نهضت امام حسین(ع) برای بازگشت به راه درست بود که از آن به اصلاح در امت جدش یاد می کند. در این دوره ارتدادی پیش آمد که البته ارتداد فقهی نبود ولی جامعه را از مسیر تکاملی خویش دور ساخت و نهضت حسینی تلاش کرد تا مردم را به راه بازگرداند. برنامه امام حسین(ع) بر روشنگری استوار بود از این رو در مدت کوتاه روز عاشورا ایشان بیش از هفت سخنرانی روشنگرانه انجام می دهد؛ اهداف نهضت را بیان می کند و به روشنی، طاغوت و اهدافش را افشا می نماید. هرچند کسانی که در آن جا بودند همان زمان آگاه نشدند و به خود نیامدند ولی وقتی با خود خلوت کردند حقیقت را چون آفتاب ظهر روشن دیدند و راه را از چاه شناختند. آن روشنگری امام حسین(ع) و دیگر پیام آوران نهضت موجب شد تا جریان به مسیر دیگری برود و نوعی آگاهی پدیدار شود. هرچند که آن خط انحرافی به ظاهر ادامه داشت ولی دیگر چون پیش از نهضت حسینی کارآیی نداشت و نمی توانست خط اسلام را از صحنه به کلی بیرون برد و نابود سازد.
نهضت حسینی مقدماتی چون مسأله ولایت و غدیر داشت و عاشورا خود حلقه ای دیگر برای اجرای وعده حق برای به سامان رساندن زمین و تحقق حکومت جهانی عدالت محور مهدوی است. تکرار عاشورا به معنای تکرار اهداف و زنده نگه داشتن آن است تا مردم را برای حکومت مهدوی آماده کند. هدف از یادکرد عاشورا به معنای یادکرد اهداف قیام است تا فراموش نشود و این که هدف آن بوده است تا حکومت عدالت محور در زمین بر پا شود.
عزاداری به معنای آن است که امت همواره بداند که دو خط، مقابل یک دیگر در طول تاریخ بوده است. خطی که پیامبران در آن قرار داشتند و خطی که فرعون و یزید و مانند آن قرار دارند و می خواهند نور حق و حق طلبی و عدالت خواهی از میان برود و نگذارند تا حکومت صالحان برروی زمین تشکیل شود. مسأله انتظار به معنای انتظار پیروزی خط صالحان است که نمونه روشن آن امام حسین و نهضت وی بود.
● اقسام منتظران
منتظران حکومت مهدوی را می توان به سه دسته بخش کرد. مردمی که خودشان اهل فسق و فجور و آلوده به گناه هستند ولی شرایط به گونه ای می شود که خودشان از آن خسته می شوند و می خواهند به آرامش دست یابند. این ها منتظرانی هستند که خودشان اهلیت ندارند ولی منتظر هستند. این انتظار از مقدمات تحول جامعه بشری است و جهان در یک حالتی است که می خواهد وعده حق محقق شود.
گروه دوم کسانی هستند که خواسته ای دارند و گریه می کنند و دعا و نیایش می نمایند و کارهایی را برای رضای امام زمان(عج) انجام می دهند. این ها بسیاری از شیعیان هستند که چنین برداشتی از انتظار دارند و این گونه عمل می کنند.
دسته سوم کسانی هستند که می کوشند خود را بسازند و همانند عاشوراییان برای آن تلاش می کنند. می خواهند جامعه مهذب و آماده ای داشته باشند که دست کم سیصدوسیزده نفر ایشان از رهبران و نخبگان آن هستند.
این سه گونه منتظران همه می خواهند حکومت مهدوی را ببینند و در انتظار آن می باشند. با مسأله عاشورا می توان امروز این سه نوع شیوه را در پیش گرفت. این که گاهی عزاداری انجام شود و یادکردی از آن روز به میان آید و درعین حال گناه هم انجام شود. این همان انتظاری است که افراد فاسق و فاجر نیز دارند. همان طور که انتظارش امری خوب است ولی فسق و فجورش پذیرفتنی نیست، این گونه نگاه به عاشورا نیز ناقص است. مانند کسی است که اهل فسق و فجور است ولی از یزید و یزیدی برائت می جوید. گروه های دیگر به دو گونه دیگر به مسأله عاشورا نگاه می کنند و آن را تحلیل و تجزیه می کنند که تنها یک گروه آن به حق هستند و همانند انتظار، به درستی منتظر واقعی می باشند.
این ها نمونه هایی است که می بایست در آن تأمل کرد. به هرحال میان نهضت عاشورا و نهضت مهدوی از جهات متعدد پیوندهای ثابتی است و بازخوانی آن می تواند تکلیف و وظیفه ما را روشن کند. این ها تنها بخشی از مسأله است که در این نوشتار فرصت تبیین آن فراهم آمده است.
حامد عبدخدایی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید