یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


کمی پیشرفت به اضافه همان چاشنی‌های همیشگی !


کمی پیشرفت به اضافه همان چاشنی‌های همیشگی !
نزدیک به سیزده سال است که اهل سینما و مطبوعات با نام ابوالقاسم طالبی آشنا هستند. او در ابتدا با راه‌انداختن نشریه « سینما ویدئو » در مسیر ایدئولوژیک دلخواهش در سینما کمر همت بست، اما با گذشت چند سال و عدم دستیابی به موفقیت مورد نظرش همانند بسیاری از سینماگران ارزشی، فیلمسازی را به عنوان عرصه‌ای مناسب برای بیان عقایدش تشخیص داد و کارش را با ساخت فیلم « ویرانگر» آغاز کرد که با وجود قرار گرفتن در رده آثار اکشن متداول در آن سال‌ها، به دلیل جنجال‌های فرامتنی و مطبوعاتی مدتی کوتاه نقل محافل سینمایی شد. از آن زمان تاکنون طالبی در کنار اداره نشریه اش، فیلم‌هایش را با نگاهی شعاری به مضمون‌های روز سیاسی و اجتماعی ساخته و به عدم موفقیت فیلم‌هایش در نزد منتقدان و مردم هم اعتنای چندانی نکرده است. حتی دو فیلم اخیر او، عروس افغان و جنگ کودکانه، تا به حال مجالی برای اکران نیافته‌اند و حال با ششمین ساخته او، دست‌های خالی، بر پرده سینماها روبه‌رو هستیم. فیلم در جشنواره فیلم فجر نظرات متفاوتی را به دنبال داشت که البته این دیدگاه‌ها بیشتر از آنکه معطوف میزان کیفیت اثر باشد، حول و حوش جنجال و اعتراض عوامل فیلم در جلسه مطبوعاتی آن می‌گذشت.
دست‌های خالی داستان زندگی دختری جوان به نام حوریه (مریلا‌ زارعی) است که متوجه رفت و آمدهای مشکوک مادرش، مریم (فاطمه گودرزی)، می‌شود. این سوء ظن با مزاحمت‌هایی تلفنی دو چندان می‌شود تا اینکه حوریه پی می‌برد مادر به دیدن همسر آزاده‌اش، امیرحسین (خسرو شکیبایی) می‌رود که پس از آزادی از اسارت در بیمارستان ویژه معلولین جنگی بستری است. حوریه به خاطر آرامش پدر که دچار حمله‌های عصبی ناشی از موج گرفتگی است و نیز تشدید مزاحمت‌های تلفنی به همراه پدر و مادر به شمال کشور سفر می‌کند و در آنجا درگیر قتلی ناخواسته می‌شود و از اینجاست که داستان در مسیری دیگری می‌افتد. طالبی در آخرین اثرش گوشه چشمی به قدرت جادویی و کهن قصه گویی در جذب مخاطب داشته است و تمام تلا‌ش خود را به کار بسته تا فیلمی با سر و شکلی آبرومند بسازد، اما دغدغه‌های همیشگی اعتقادی و ایدئولوژیکش این بار نیز او را آزاد نگذاشته است و فیلمی را که او می‌توانست در مسیری صحیح به مقصدی قابل دفاع برساند، به سراشیبی شعار و ملا‌ل و تکرار سوق داده است. نیمه ابتدایی فیلم قابل تحمل و حتی در بعضی سکانس‌ها دلنشین است.
روابط میان شخصیت‌ها، گره افکنی و ایجاد تعلیق و حتی اشاره به مشکلا‌ت جسمی و روحی جانبازان جنگ تحمیلی ( بدون در نظر گرفتن تصاویر کلیشه‌ای وگذرای فیلمساز از رنج رزمندگان فراموش شده در آسایشگاه ) خوب از کار در آمده است و طالبی نیز در به درست تصویر کشیدن آنها چیزی کم نگذاشته است; حتی فصل حضور حوریه و پدر و مادرش در آن خانه روستایی در دل طبیعت و سکانس‌های موتیف‌وار چیده شدن سفره‌های رنگین غذاهای ایرانی ممکن است به مذاق بیننده خوش بیاید. ولی مشکل درست از زمانی آغاز می‌شود که کارگردان فیلمنامه نویس از جمع و جور کردن داستانش پس از انجام آن قتل در می‌ماند. طالبی حتی نمی‌تواند زمینه چینی مناسبی برای وقوع این جنایت فراهم کند و سئوالا‌ت زیادی را برای بیننده بی جواب می‌گذارد.
اینکه چرا آن دختر معتاد برآمده از طبقه مرفه ملعبه دست مردی شده است که به خاطر شهادت تنها پسرش در زمان جنگ، قصد آزار و اذیت امیرحسین و خانواده‌اش را دارد؟ یا اصلا‌ این مرد کیست که هم در منزل مقابل خانه امیر حسین سکنی گزیده و او را زیر نظر دارد و هم در شمال سر و کله اش پیداست؟ چرا فیلمساز از نشان دادن این مرد طفره می‌رود؟ اگر طبق گفته شاهدان محلی، پاتوق همیشگی آن دختر معتاد در قهوه خانه محل وقوع قتل بوده، پس چطور می‌توانسته در ابتدای فیلم حوریه را در تهران زیر نظر بگیرد؟ حضور اسرار آمیز آن راننده کامیون (حسن شکوهی) که در دادگاه نیز برای ادای شهادت حاضر می‌شود، چه معنای دراماتیکی می‌تواند داشته باشد؟ آیا او در قتل نقشی داشته است؟ موقعیت نمایشی اتهام قتل به یک شخصیت بی‌گناه، از آن دسته ایده‌های همیشه جذاب و تماشاگرپسند است که حتی می‌تواند باعث نجات یک فیلم شود; اما متاسفانه طالبی بسط و پرورش این موقعیت ناب را فدای نگاه خاص خود کرده است. ورود همرزمان امیرحسین در نیمه دوم اثر هیچ کمکی به بهبود روند حرکتی فیلمنامه نمی‌کند و حضور آنها جز در شلوغ کردن صحنه‌ها و بستن دست کارگردان در ارائه میزان سنی درست و حسابی کارکردی ندارد.
جدا از این کاراکترهای تکراری (به راستی در چند فیلم دیگر قرار است اصغر نقی زاده نقش یک رزمنده گوشه نشین و معترض و بامزه را بازی کند؟)، شخصیت‌های اصلی نیز قالبی تیپ گونه دارند و بازی هنرپیشگان این نقش‌هاست که توانسته این پرسوناژها را از حالتی تک بعدی خارج کند و برای تماشاگر ملموس بسازد. خسرو شکیبایی و فاطمه گودرزی فراتر از کاراکترهایشان ظاهر شده‌اند (به راستی اگر شخصیت مریم از داستان حذف می‌شد آیا آسیبی جدی به فیلمنامه وارد می‌آمد؟). مریلا‌ زارعی بی شک یکی از بهترین نقش آفرینی‌های خود را در این فیلم ارائه کرده است. مصداق این ادعا گریه آمیخته به خنده‌اش در سکانس رانندگی در پشت فرمان ماشین و در حال گوش سپردن به صدای پدرش است. اما اوج بازی او را می‌توان در مونولوگ نسبتا طولا‌نی‌اش در فصل ماقبل آخر فیلم در زندان شاهد باشیم که زندگی حوریه را با خاموش کردن شمع‌های کیک تولد مرور می‌کند.
اجرای مثال زدنی مریلا‌ زارعی در این سکانس در ردیف بازی کوتاه و به یاد ماندنی‌اش در فیلم سربازهای جمعه (مسعود کیمیایی) قرار می‌گیرد. مسعود رایگان نیز نقش آدم دائم‌الخمر بریده از اعتقادات را بسیار خوب بازی کرده و اگر شخصیت پردازی کاراکتر سنجری در فیلمنامه به خوبی اجرای بازیگرش بود، قطعا با پرسوناژی بی نظیر روبه‌رو بودیم. کنایه‌های سطحی و شبه ژورنالیستی طالبی به اوضاع و احوال نابسامان اجتماعی با بافت اثر همخوانی ندارد و تنها حالت از این شاخه به آن شاخه پریدن را به خود گرفته است. اشاره‌های به ظاهر معنادار اما بسیار نخ نما به آن دختر بینی عمل کرده کم هوش، نوع آرایش موی برادر دوست حوریه، شکل گریم و طرز رفتار اغراق‌آمیز مقتول و تاکید بر استعاره‌های قدیمی و دم دستی نظیر ماهی‌های گرفتار شده در صید از این قبیل نمونه‌ها هستند که پیش از این هم در دیگر فیلم‌های ابوالقاسم طالبی به شکل‌هایی دیگر شاهد آنها بوده‌ایم. اما در این میان نکته‌ای که باعث به هدر رفتن تمام زحمات عوامل فیلم شده است، استفاده از معجزه، آن هم به ضعیف‌ترین و کلیشه‌ای‌ترین شکل ممکن، در پایان فیلم و به عنوان گره‌گشایی داستان است که برخلا‌ف تصور کارگردان، کارکردی معکوس پیدا کرده است و با هیچ سنجاقی نمی‌توان آن را به پیکره درام فیلم الصاق کرد. این نوع نشان دادن معجزات الهی و کرامات بزرگان دینی که چند سالی است در سینمای ایران و در قالب ژانر مبهم و بی معنای معناگرا مرسوم شده، نشان عدم تسلط سینماگران در شناخت این قبیل موضوعات مهم است و تنها در بیننده دافعه ایجاد می‌کند و به شکلی ناخواسته ذهن او را نسبت به بار معنوی این کرامات مذهبی مشکوک می‌سازد.
در مقایسه با آثاری نظیر ویرانگر، آقای رئیس جمهور و نغمه، آخرین ساخته ابوالقاسم طالبی شاید از حیث فضاسازی و توجه به عناصر سینمایی پیشرفتی امیدوارکننده در کارنامه فیلمسازی او به حساب بیاید، اما به مانند بسیاری از فیلم‌های روز سینمای ایران، در پایان احساسی در بیننده به وجود نمی‌آورد و اگر هم با او در طول زمان نمایش‌اش ارتباطی برقرار کرده است، همه را با سهل انگاری از بین می‌برد. دست‌های ابوالقاسم طالبی از مصالح لا‌زم و کافی جهت به سرانجام رساندن قابل قبول درام اثرش به راستی خالی است.
امیررضا نوری پرتو
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید