یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


درباره فیلم بازگشت (Volver)


درباره فیلم بازگشت (Volver)
۱) نشانه‌های تکراری فیلمهای آلمودووار
آلمودوار را اولین بار با فیلم با او حرف یزن (Talk to her) شناختم. فیلمی که آنقدر برایم تاثیر گذار بود که نمی توانستم تا مدتها از فکر به آن جدا شوم. بعد از دیدن این فیلم به دو موضوع فکر کردم. اول اینکه اگر قرار باشد ادامه‌ای برای داستان مارکو و آلیشیا وجود داشته باشد، این داستان چطور خواهد بود. و مورد دوم اینکه به شدت علاقمند به یادگیری زبان اسپانیایی شده بودم. چرا که احساس می‌کردم گفتمان فیلم به شدت آهنگین و غنی است.
فیلم بازگشت را که می‌دیدم، به طور کامل متوجه شدم که بیینده غیر اسپانیایی زبان دیالوگهای فیلم را به واسطه زیر نویس مشابه آنچه که بیینده اسپانیایی زبان درک می‌کند، درک نخواهد کرد. البته ممکن است این موضوع برای همه فیلمها صادق باشد اما در بازگشت این موضوع نمودی بیشتر دارد. همانطور که خود آلمودووار می‌گوید: " لهجه‌ای که در فیلم استفاده شده مربوط به منطقه هشت سال اول زندگی من است. منطقه‌ای بنام لامانچا که بیننده غیر اسپانیایی زبان، تاثیر استفاده از این لحجه در فیلم را درک نخواهد کرد."
آلمودووار علاوه بر این که کارگردان موفقی است، داستان سرای بزرگی نیز می‌باشد. او از شیوه کلاسیک روایی داستان در فیلمهایش بخوبی استفاده می‌کند. گره‌افکنی، انتقال به نقطه اوج و نتیجه. این روندی است که فیلم بازگشت بر اساس آن پیش می‌رود و اصولن این روندی است که در فیلمنامه‌های آلمودووار به چشم می‌خورد. گره افکنی های وی از ابتدای فیلم شروع می‌شود و در زمانیکه مادر از دنیا رفته در فیلم ظاهر می‌شود به اوج خود می‌رسد.
این اتفاق حضور مادر حتا بیننده را نیز به چالش می‌کشاند. چراکه بیینده فیلمی واقعی می‌دیده، در حالیکه بدون هیچ صحنه سازی خاصی برای حضور یک روح، بیننده به واقع با یک روح روبرو می شود و جالب اینکه این روح با طنزی خاص ظاهر می‌شود. این طنز از جنس طنز آلمودووار است. بیینده در این چالش که آیا به واقع این روح مادر است که بازگشته یا نه؟ مدتی می‌ماند و بعد متوجه می شود که مادر فقط از دید آدمها خارج شده بوده و هیچگاه نمرده بوده. این چالش بزرگترین گره‌ افکنی آلمودووار است که با پیشرفت در فیلم به آرامی گره‌ها گشوده می‌شوند.
در فیلمهای آلمودووار رنگ کارکردی چشمگیر دارد. نما‌های رنگی، شاد و زنده. در بازگشت نیز با همین قابهای رنگی روبرو می‌شویم. نماهای رستوران و درست کردن غذا توسط ریموندا، پر است از رنگ. اما در این میان قرمز باز در این فیلم تکرار می‌شود. رنگ قرمز در فیلمهای وی نمودی دو چندان دارد. آلمودووار می‌گوید: "به نظرم خطرناک است آدم زبان و فرهنگش را موقع فیلم ساختن عوض کند." کارگردانی با این تعلق خاطر به فرهنگ و زبانش شاید رنگ قرمز را بعنوان سمبلی از پرچم اسپانیا در فیلمهایش قرار می‌دهد.
به واقع می‌توان گفت آلمودووار بزرگترین کارگردانی‌ است که می‌تواند هنرمندانه درباره زنها فیلم بسازد و اتفاقن افتخارات آلمودووار از ساخت این فیلمها ناشی می‌شود. تربیت بد که درباره مردها ساخته شده تجربه‌ای ناموفق بود. در بازگشت، دو مرد در فیلم وجود دارد که اولی شهر را ترک می‌کند و دومی کشته می‌شود و در نهایت زنها می‌مانند و همه مشکلاتشان. آلمودووار می‌گوید: "من با زنها راحت تر هستم. شاید به این دلیل که از کودکی میان زنها بزرگ شده‌ام. در جایی که من زندگی می‌کردم مردی وجود نداشت. زنها را به این دلیل که در طول دوران مختلف مهجور مانده‌اند می‌توان کشف کرد و در آنها نکاتی تازه یافت."
۲) بازگشت ها
در این فیلم بازگشت در چند سطح اتفاق می‌افتد. شاید اولین لایه‌های این بازگشت مربوط به اتفاقات خاطرات شخصی خود آلمودووار باشد. بازگشت به دنیای زنها بعد از تربیت بد. بازگشت به منطقه‌ای که او در کودکی در آن ساکن بوده و بازگشت به حآغوش مادر که آلمودووار در این فیلم به نوعی به مادر خود ادای دین می‌کند. (نکته قابل توجه اینجاست که آلمودووار در این فیلم از خواهران خود برای بازسازی شخصیت مادر کمک گرفته و به واقع آنها مشاوران او در امر فیلمنامه‌نویسی بوده‌اند.)
قابل لمس‌ترین بازگشت حضور مادر است که در فیلم اتفاق می‌افتد، اما غیر از مادرها انگار اتفاقها نیز بازمی‌گردند. همانطور که پدر ریموندا به تجاوز کرده، شوهر ریموندا می‌رود تا همین اقدام را درباره دختر ریموندا (که فرزند پدر ریمونداست) انجام دهد. آلمودوار به خوبی نشان می‌دهد که وقتی فرزندان در شرایط سخت و دشوار قرار می‌گیرند، حضوری پر رنگ دارند.
گذشت خصوصیات مادران است. مادرها زحمت می‌کشند و قوی هستند. درحالیکه ریموندا با اتفاق کشته شدن همسرش توسط دخترش روبرو می شود، با قدرت برای سر به نیست کردن جنازه همسرش فکر می‌کند، اما همین زن به ظاهر قوی وقتی به آغوش مادر خود می‌افتد، تمام ضعف‌هایش نمایان می‌شوند. مادر بودن در فیلم بازگشت بمانند یک جریان است. به مانند یک موج که در فیلم حرکت می‌کند. گاهی احساس می‌شود که دختر ریموندا در حال یادگیری چگونه مادر بودن است.
... و بازگشت آخر
بازگشت آخر را می‌توان بازگشت پنه‌لوپه کروز به اوج دانست. کروز در این فیلم به کمک آلمودووار و با تمرین بر شکل راه رفتن، نحوه صحبت کردن، آواز خواندن و غذا درست کردن توانسته نقش یک مادر اسپانیایی را به خوبی ارائه دهد. می‌توان گفت آلمودووار پنه لوپه را در این فیلم احیا نموده.
● توضیح:
▪ بازگشت ابتدا قرار بوده بعنوان یک کمدی موزیکال ساخته شود اما در بازنویسی به شکل کنونی تغییر نموده.
▪ نقش ریموندا به صورت اختصاصی برای پنه‌لوپه کروز نوشته شده بود.
منبع : کافه نمایش


همچنین مشاهده کنید