یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


آینه‌های روبه‌رو


آینه‌های روبه‌رو
در شرایطی که سینمای معناگرا این روزها یکی از جریان های مهم سینمای ایران محسوب می شود آشنایی با الگوهای این نوع سینما در کشورهای دیگر می تواند برای سینماگران ایرانی راه گشا باشد.
« کابوس» که به تازگی در یکی از سینماهای تهران اکران شده،‌جزو همین آثار است.
فیلمی متفاوت درباره تقدیر که سازنده اش درآن مقهور مفاهیم بسیارعمیق نمی شود و وظیفه اصلی اش یعنی روایت داستان را فراموش نمی کند.
کابوس، نشانه ای از تلاش یک کارگردان غیر آمریکایی برای ساخت فیلمی است که هم به دل مشغولی های خودش وفادار باشد و هم در قالب الگوهای هالیوودی پذیرفته شود.
در این فیلم می توان نشانه هایی از عناصر فرهنگی مشرق زمین را نیز مشاهده کرد.
کابوس ساخته منان یاپو تلاش دیگری از جانب یک فیلمساز غیرآمریکایی، در دل هالیوود است تا به مفاهیم عمیق زندگی از جمله مرگ، تقدیر و مقابله با سرنوشت محتوم بپردازد و در این راه موفق عمل می‌کند فیلم در دو روایت موازی دو مقطع زمانی متفاوت قبل و بعد از حادثه‌ای را روایت می‌کند روایت‌ها به خوبی در هم تلفیق شده و هر دو بر شدت تعلیق می‌افزایند.
ابتدا با مرگ شوهر لیندا (شخصیت محوری) مواجه می‌شویم. درواقع شروع فیلم به مانند الگوهای رایج در هالیوود است یعنی مقدمه چینی برای نقطه اوج اولیه ، اما فیلم بعد از مرگ یکی از شخصیت‌های محوری ، شیوه روایی متفاوتی را پیش می‌گیرد و این مسئله را نشان می‌دهد که شاید مرگ شوهر توهم یا به عبارتی دیگر رؤیایی بیش نبوده است .
درواقع زندگی در دو بخش روایی فیلم به قدری واقعی است که تشخیص واقعیت از خیال را مشکل می‌کند به همین دلیل تلاش لیندا برای نجات زندگی خود برای خود و مخاطب اهمیت می‌یابد.
کابوس، فیلمی اخلاقی است که سعی می‌کند تلاش یک شخصیت را برای حفظ موجودیت فرا زمانی و مکانی خانواده نشان دهد ، تلاشی از طرف یک زن یا به عبارتی دیگر یک مادر برای مقابله با نشانه‌هایی از دنیای دیگر ، نشانه‌هایی که به مرور در زندگی واقعی تاویل می‌شوند. در واقع کاراکتر در این فیلم موجودیتی خاص می‌یابد.
یعنی عمل وی در عین اخلاقی بودن به صورتی آگاهانه صورت می‌گیرد کابوس پازلی زمانی و مکانی است که در افسانه‌های شرقی دیده می‌شود و شخصیت با بررسی نشانه‌ها از یک مرحله به مرحله دیگر گام بر می‌دارد اما در نهایت سرنوشت محتوم است یعنی انسان نمی‌تواند با تقدیر مقابله کند اما این مقابله برای شخصیت نتایجی را به همراه دارد نتایجی چون شناخت شوهر و در بعدی دیگر شناخت توانایی‌های خود.
الگوی حرکت در زمان همواره در سینمای جهان مورد توجه بوده است این جذابیت را در سه گانه سفر به زمان ساخته رابرت زمه کیس یا در سینمای شرق در آثاری مثل قول می‌توان دید اما در فیلم کابوس این الگو قابلیت خاصی یافته است یعنی سفر به زمان از طریق آنچه به قول ما رؤیای صادقه نامیده می‌شود، صورت می‌گیرد. در این فیلم همواره مخاطب با عدم قطعیت صحنه‌هایی که می‌بیند روبه‌رو است. یعنی دنیای کابوس، دنیایی نسبی است و نسبت به دنیای زمه کیس باورپذیر‌تر. به همین دلیل است که کابوس بر مخاطبان خود تأثیر می‌گذارد. یعنی مخاطب همواره در پذیرش وقایع دوگانه فیلم با نوعی تردید روبه‌رو است تردیدی که باعث همراهی با لیندا می‌شود در واقع تردید شخصیت به گونه‌ای غیرمستقیم به مخاطب منتقل می‌شود و کابوس از این منظر یک گام از فیلم‌های مشابه فراتر می‌گذارد.
درگیری بی‌واسطه مخاطب با دنیای شخصی یک زن ، که در موجودیت بخش‌هایی از آن تردید وجود دارد.
مسئله دیگر قابل طرح در فیلم کابوس ، نزدیکی این فیلم به سینمای هراس است اما فیلمساز به مانند فیلم‌های مشابه به سمت سینمای هراس گام برنمی دارد یعنی ترس فیلم تنها ناشی از ناشناختگی دنیای دیگر است ترسی که به مرور با افزایش اطلاعات کاسته می‌شود و جای خود را به تعلیق می‌دهد این شناخت در نهایت به طرح مسائل دیگری چون عشق و فداکاری منجر می‌شود.
حضور ساندرا پولاک که آخرین تصویر به یاد ماندنی وی در فیلم «تصادف» اثر برگزیده اسکار بود و با سرعت ساخته یان دی بانت به اوج شهرت رسید از جذابیت‌های این فیلم است. ساندرا پولاک با بازی خوب خود که از درک مناسب نقش ناشی شده به خوبی نشان می‌دهد که تنها بازیگر فیلم‌های تجاری نیست و باید بازی وی را جدی بگیریم وی یک تنه با بازی درخشان خود فیلم را به پیش می‌برد و در تبلیغات فیلم نیز جایگاه ویژه‌ای دارد. درواقع ساندرا بولاک به فیلم منان یاپو جان بخشیده است.
تنهایی زنان در جامعه معاصر از دغدغه‌های فیلمسازان است، در برخی فیلم‌ها زنان در این هزارتو چاره‌ای جز شکست ندارند که در نهایت فیلم با یاس و ناامیدی همراه است؛ برای مثال فیلم «شکستن امواج» لارس فون تریه این‌گونه است اما لیندا به‌رغم شکست در مأموریت خود خواسته خود ، موجی از امید را می‌آفریند و در نهایت پایان باز فیلم نشان می‌دهد که زندگی و حیاتی دیگر در راه است کابوس با خوب شدن زخم‌های صورت دختر لیندا پایان می‌یابد و شاید زخم‌های دیگر زندگی وی نیز بهبود یافته‌اند.
«کابوس» شباهت‌هایی هم با فیلم «تولد» با بازی نیکول کیدمن دارد اما تفاوت شخصیت‌ها در این مسئله است که لیندا به صورت آگاهانه خود را در معرض مواجهه با واقعیت قرار می‌دهد و در این امر منفعل نیست اما شخصیت زن فیلم تولد حالتی منفعل دارد و از کمبود آگاهی رنج می‌برد و در نهایت همه چیز در بلاتکلیفی رها می‌شود و مخاطب با این امر روبه‌رو شده که آیا شوهر از دنیای دیگر بازگشته یا همه مسائل توهمی بیش نبوده است اما کابوس در نهایت واقعیت را عریان می‌کند و زن با شناخت کامل از خود و خانواده‌اش ( حتی با علم به خیانت شوهر) تصمیم‌گیری می‌کند هرچند که تصمیم‌گیری اش در نهایت نمی‌تواند از مرگ شوهر جلوگیری کند.
وحید اسلامی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید