جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


خیلی دور، خیلی نزدیک


خیلی دور، خیلی نزدیک
مرگ انگار دست از سر بشر بر نمی‌دارد. سیمون دوبووار در پایان رمان «همه می‌میرند» نوشت: همه می‌میرند، اما پیش از آن زندگی می‌کنند.
نوشتار حاضر تقریر سخنرانی دکتر یوسف اباذری، استاد جامعه‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است که با عنوان ملاحظات جامعه‌شناختی در بیماران سرطانی در همایش اخلاق، معنای زندگی و سرطان در انستیتو سرطان(کانسر) بیمارستان امام خمینی(ره) ایراد شده و متن کامل آن در سایت باشگاه اندیشه درج شده است:
● مرگ موقرانه
همانطور که می‌دانید متأسفانه درباره ابعاد اجتماعی سرطان و بیماران سرطانی در ایران تحقیقات زیادی انجام نشده است. در نتیجه دست جامعه‌شناسان و حتی روانشناسان در این خصوص تهی است. از این رو ابتدا مقدمه‌ای جامعه‌شناسانه در مورد مرگ و بیماران رو به مرگ مطرح می‌کنم و سپس به وضعیت بیماران سرطانی و وضعیت جامعه‌شناسانه پزشکی در ایران می‌پردازم.
یکی از مهم‌ترین کسانی که در مورد بیماری و بیماران رو به مرگ مطلب نوشته، جامعه‌شناس مشهوری به نام نوربرت الیاس است که بیش از ۹۰ سال هم عمر کرد. کتاب تنهایی مردن یا تنهایی محتضران را در ۸۴ سالگی نوشت. او در این کتاب مردن در عصر جدید را با مردن در عصر قدیم مقایسه کرد. نوربرت الیاس هنگامی که در کتاب تنهایی مردن به مرگ می‌پردازد بی دلیل عبارت تنهایی دمِ مرگ را به کار نمی‌برد. زیرا معتقد است انسان هنگام مردن هم تنهاست. الیاس با حالتی انتقادآمیز از این وضعیت، سعی دارد نشان دهد چگونه می‌توان در عصر جدید زیست، فردگرایی را حفظ کرد؛ اما از ابعاد منفی فردگرایی به خصوص تنها مردن کاست.
او می‌گوید مرگ‌های عصر جدید اغلب در بیمارستان و با حالتی ناموقر و ناخوشایند اتفاق می‌افتد. در مرگ‌های قدیمی، فرد در خانواده و کنار افراد فامیل می‌مرد. او معتقد است مرگ در عصر قدیم مرگ موقرانه‌ای بود.الیاس معتقد است ما در جریان متمدن شدن مساله مرگ را به شدت سرکوب می‌کنیم. یعنی اجازه نمی‌دهیم مرگ خود را به ما بنمایاند. از نظر او مرگ و زندگی با هم درآمیخته‌اند. یکی از دلایلی که امراضی چون سرطان که منجر به مرگ می‌شوند در عصر جدید اینقدر هولناکند این است که در این عصر مساله مرگ را سرکوب کرده‌ایم.
بشر عصر جدید می‌کوشد انسان در آستانه مرگ را از خود دور کند و حتی با کسانی هم که با مرگ سروکار دارند مراوده نداشته باشد.
بدین ترتیب سعی داریم اندیشه مرگ را از ذهنمان دور کنیم. اینجاست که نوربرت الیاس به کتابی با عنوان تاریخ مردن، نوشته فیلیپ اریه اشاره می‌کند. اریه تحقیقات درخشانی درباره قرون وسطی دارد. اریه مرگ در قرون وسطی را رمانتیزه می‌کند. او معتقد است فرد در این عصر در حال مرگ در کنار خانواده و جمع دوستان خود درمی‌گذشت. او هنگام مردن به پسران، دختران و همسرش وصیت و نصیحت می‌کرد. در واقع فرد در حالت موقرانه و محترمانه‌ای در حضور خانواده می‌مرد.
کودکان هم معمولاً در بستر بالین او حضور داشتند. اما در حال حاضر معمولاً چنین اتفاقی نمی‌افتد. به همین علت الیاس از اریه به دلیل رمانتیزه کردن مرگ در قرون وسطی انتقاد کرده و می‌گوید، در زمان قدیم مرگ‌های خشونت‌آمیزی هم بوده است. او جنگ‌ها را در این زمینه مثال می‌زند و می‌گوید مرگ در قدیم تنها چیز موقری نبوده است. الیاس معتقد است پیشرفت‌های پزشکی قرن حاضر در عین بسیار خوب و عالی بودنشان، سبب می‌شود انسان در عصر حاضر تنها بمیرد.
الیاس همچنین به فقر زبان در عصر جدید در مواجهه با مرگ هم اشاره می‌کند. او می‌گوید در این عصر همه برای تسلیت گفتن از زبان کلیشه‌ای استفاده می‌کنند و سخنانی می‌گوئیم که به آن اعتقاد نداریم. ترجیح می‌دهیم چیزی زیر لب بگوییم و خود را خلاص کرده و برویم. تا اینکه بایستیم و با او ابراز همدردی کنیم. بنابراین زبان ما در عصر حاضر تهی است. او می‌گوید تنها مناسکی که در این زمینه اجرا می‌شود مناسک مربوط به بیمارستان و مراسم کفن و دفن است.
اریه نشان داده می‌دهد که گورستان‌ها در قدیم در دل شهرها و یا نزدیک شهرها قرار داشتند و باغ گورستان‌ها وجود داشتند ولی اکنون گورستان‌ها در خارج شهرها تاسیس می‌شوند و ما به شدت مردگان را از خود دور می‌کنیم.
بنابراین در گورستان هم، امور مربوط به فرد مرده را به بوروکرات‌ها می‌سپاریم. متصدی کفن و دفن، کسی که ‌شناسنامه را باطل می‌کند. گور را آنها می‌کنند و ما آنجا می‌پلکیم تا مرده دفن شود و از آنجا بیرون بیائیم. نوربرت الیاس به عنوان یک جامعه‌شناس از ابعاد مردن در عصر جدید انتقاد می‌کند و معتقد است این رویکرد بایستی عوض شود.
● اسطوره سرطان!
یکی از ایده‌های مسلم عصر ما، ایده پیشرفت است. همه ما می‌خواهیم در جریان زندگی پیشرفت کنیم. به یک معنا زمان برای ما به خطی بی‌پایان تبدیل شده که هر مقدار به آن برسیم و پیشرفت کنیم هنوز اندک است. الیاس می‌گوید در عصر قدیم کسی که در ۴۰ سالگی می‌مرد احساس می‌کرد به خوبی زندگی کرده است. اما اگر به آدمی ۹۰ ساله عصر امروز بگویید چگونه زندگی کرده‌ای؟ شاید بگوید بیهوده و بی‌معنا زندگی کرده است. چرا که تلقی ما از زمان و پیشرفت، معنای زندگی و مرگ را درون ما تغییر داده است. ما در حال حاضر گمان نمی‌کنیم که با معنا زندگی می‌کنیم.
مساله بعدی مرگ آرام در بستر است. الیاس در مقابل افرادی که معتقدند عصر جدید با خود مرگ آرام در بستر به ارمغان آورده است به مخالفت برمی‌خیزد. او جنگ‌های قومی و قبیله‌ای و جنگ‌های منطقه‌ای و جهانی را دلیل خود می‌آورد. او معتقد است جنگ‌ها و ناآرامی‌ها مرگ دهشتناکی را به زندگی افراد هدیه می‌دهد. یا مساله تصادفات پدیده‌ای است که مرگ آرام در بستر را زیر سوال می‌برد. الیاس در مقاله‌ای به نام جریان متمدن شدن و تصادفات، نشان می‌دهد هر کشوری متمدن‌تر (به مفهومی که او در نظر دارد) باشد، تعداد تصادفات منجر به مرگ در آن کمتر است.
زیرا مردم آموزش می‌بینند که با اتومبیل چگونه رانندگی کنند. ولی کشور ما از لحاظ موارد منتهی به مرگ در تصادفات اول است.این امر نشان می‌دهد ما چقدر در این امر مشکل داریم. در حالی که در فرهنگ ما ترس از حیوانات اعم از سوسک و موش به شدت وجود دارد اما به هیچ وجه از اتومبیل نمی‌ترسیم. در حالی که در فرهنگ غرب این مساله کاملاً بر عکس است. آنها به شدت به اتومبیل به عنوان یک ابزار مرگ نگاه کرده و از آن وحشت دارند در حالی که ماشین برای ما جنبه لوکس و تزئینی و تفاخر دارد. در صورتی که از حیوانات می‌ترسیم.
اگر به ادبیات جدید قرن بیستم بنگریم، به مساله فردی شدن و نیستی اشاره شده است. افرادی که متأثر از جامعه‌شناسی نوربرت الیاس بوده‌اند درباره سرطان تحقیق کرده‌اند. یکی از آن موارد اتوبیوگرافی‌نویسی افراد مبتلا به سرطان است. (خود نوشته)
نمی‌دانم این ژانر در ایران وجود دارد یا نه. ولی روایتی که افراد مبتلا به سرطان از خود به دست داده‌اند به چند دسته تقسیم می‌شود. اول نوشتن برای کمک کردن به خود. دومین ژانری که درباره این اتوبیوگرافی‌ها وجود دارد ملامت کردن زندگی ماشینی است. مثل ملامت کردن فست‌فودها. همانطور که می‌دانید این نوع تغذیه در ابتلا به سرطان خیلی نقش دارد. ژانر دیگر این است که زندگی خود یعنی سرطان گرفتن خود را به گونه‌ای ژانر پلیسی می‌نگارند که گویی توسط بیگانه‌ای که همان سرطان باشد مورد تهاجم قرار می‌گیرند. ژانر دیگر داستان پیروزی افرادی است که سرطان گرفته‌اند و بر این بیماری پیروز شده‌اند. ژانر دیگر کنار آمدن قدرتمندانه با سرطان است. افرادی که با چنین ژانری به سرطان یا بیماری خود پرداخته‌اند در واقع نشان داده‌اند که قدرتمندانه با سرطان جنگیده‌اند و نگذاشته‌اند که سرطان و عواقب بد آن، آنها را از زندگی روزمره دور کنند. ژانر بعد تشبیه سرطان به جنگ است. این ژانر غالب‌ترین اتوبیوگرافی‌های نوشته شده توسط افراد مبتلا به سرطان است.
افراد جنگ جهانی اول یا دوم یا جنگ خلیج فارس را مثال زده‌اند. حتی هولوکاست را هم فراموش نکرده‌اند. خیلی از افرادی که اتوبیوگرافی خود را نگاشته‌اند گمان می‌کنند که هولوکاستی بر ضد آنها در حال شکل‌گیری است.بعضی افراد دیندار هم ابتلا به سرطان را نوعی ابتلا به امتحان الهی عنوان کرده‌اند که باید به کمک ایمان دینی از این امتحان دینی سربلند بیرون بیایند. بعضی‌ها هم به نهادهای پزشکی تاخته‌اند. زیرا معتقدند آنها در ابتلا آنان به سرطان مقصرند. بعضی هم در اتوبیوگرافی خودشان، سرطان را تعلیق میان امید و ترس دانسته‌اند. دهشتناک‌ترین اتوبیوگرافی‌هایی که نوشته شده مربوط به این دسته از افراد است.چیز مهم این است که ما به فکرهای نو و بدیعی در مورد نحوه برخورد با بیماران مبتلا به سرطان نیازمندیم.
مساله دیگر مفهوم وِبری افسون‌زدایی است. دنیای قدیم دنیای افسون‌ها بود. حال امروز به آنها خرافات می‌گویند و دنیای جدید توسط عقل آنها را رها کرده است. دنیای به شدت عقلانی شده امروز از روزگار قدیم افسون‌زدایی کرده است. در واقع مفهوم افسون‌زدایی یعنی عقلانیت بیشتر که در پزشکی هم وارد شده است. بشر بر مبنای عقلانیت در حوزه پزشکی، توانسته به مفهوم پیش‌بینی دست یابد. ولی پا به پای آن، درمان پیشرفت نکرده است.
یعنی عقلانیت در پزشکی فقط از یک سو پیشرفت کرده است. تأثیر دیگر عقلانیت بر رفتار پزشکان و پرستاران بیمارستان هاست. این عقلانیت در ایران بنا به دلیلی بعد از انقلاب بیشتر هم شد. در ابتدای انقلاب پزشکان برای اینکه خود را به عنوان گروهی عالم و دانشمند جا بزنند و از جنگ بین تعهد و تخصص بگریزند و امتیاز خود را از دست ندهند به عقلانیت پزشکی اضافه کردند و از این رو جنبه‌های عاطفی و احساسی را از حرفه خود زدودند.
دکتر یوسف اباذری
استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران
منبع : روزنامه تهران امروز