دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

مشق شب یا بمباران درسی؟!


مشق شب یا بمباران درسی؟!
مبحث تکلیف شب همیشه برای معلمان، دانش‌آموزان و به‌خصوص اولیای دانش‌آموزان بحث داغی بوده و هست. چه آن زمان‌های دور که معلم بهتر، معلمی‌تعبیر می‌شد که سخت‌گیرتر و بد اخلاق‌تر باشد و با درس و تکلیف سر بچه‌‌ها را تا صبح فردا گرم کند تا همین امروز که مبحث تحصیل آن‌قدر تخصصی شده که هر کسی توان اظهارنظر درباره آن را ندارد اما واقعا حدود تکالیف درسی کجاست؟ ...
آن هم در زمانی که گفته می‌شود در بسیاری از کشورها دانش‌آموزان تنها در مدرسه کارهایشان را انجام می‌دهند و با خود چیزی به نام دفتر و کتاب به خانه نمی‌آورند.
قبل از همه باید بدانیم نقش تکلیف شب به عنوان یک حلقه ارتباطی بین خانه و مدرسه انکارناپذیر است. دانش‌آموزان تکرار خسته‌کننده‌ کلمات سخت و سیاه کردن صفحات طولانی را مشق شب می‌دانند و گاهی والدین تکالیف خانه را به عنوان مهم‌ترین عامل برای پیشرفت تحصیلی فرزندان خود و یادگیری متون درسی ضروری می‌دانند اما این سوال مطرح است که آیا تکلیف شب یک ضرورت تربیتی است یا تنها وسیله برای یادگیری مفاهیم و کلمات تدریس شده توسط معلمان؟ آیا هیچ‌گاه این تکالیف توانسته به طور کامل یا نسبی وسیله‌ای جهت رسیدن به اهداف تعیین شده باشدیا نه؟
● نقش تکلیف شب
هریس کوپیک در یک تحقیق در سال ۱۹۹۸ تکلیف را با عبارت «وظیفه‌ای که توسط معلمان برای دانش‌آموزان تعیین می‌شود تا در ساعات غیر مدرسه انجام می‌پذیرد» تعریف می‌کند اما این تعریف مطالعه هدایت شده در مدرسه و دروس خود آموز و فعالیت‌های فوق برنامه و حضور در کلاس‌های آموزشی دیگر را شامل نمی‌شود. اغلب تکلیف شب یک مقوله و ابزار آموزشی ارزان است که باید اهداف متعددی را در پایه‌ها و کلاس‌های مختلف تحقق بخشد و در حقیقت انتظار ما در خصوص کارایی آن به ویژه در کوتاه‌مدت و در مقطع ابتدایی نباید افزون از حد باشد.
نقش تکلیف شب به عنوان یک حلقه ارتباطی بین خانه و مدرسه امری است که نمی‌توان آن را نادیده انگاشت و اینکه تکلیف نامناسب و مبهم می‌تواند عامل و منشا بروز دوگانگی در بین اولیا، دانش‌آموز و معلم او تلقی گردد.
● تکلیف شب در خانه‌‌های ایرانی
چگونگی تکلیف شب در ایران، از جمله مسایل آموزشی است که به علت درگیری والدین، دانش‌آموزان و معلمان، دارای اهمیت و حساسیت ویژه‌ای است. به طوری که عدم انجام تکالیف دانش‌آموزان مشکلات عمده‌ای برای آموزگاران دوره ابتدایی فراهم ساخته است. بر اساس نظریات کارشناسان، تکالیفی که معمولا برای دانش‌آموزان تعیین می‌شود، اغلب دارای ساختار حل تمرین و رونویسی و حفظ کردن است که هر دانش‌آموزان با انگیزه متفاوتی به انجام آن می‌پردازد. برخی صرفا برای اینکه مورد تحسین دیگران به ویژه والدین خود قرار گیرند، می‌کوشند تا هر کار طاقت‌فرسایی را تا حد امکان به خوبی انجام داده و خود را کوشا و مسوولیت‌پذیر نشان دهند. گروهی هیچ انگیزه‌ای برای انجام تکالیف ندارند و معمولا از این کار شانه خالی می‌کنند و یا در اثر فشار والدین و مدرسه به طور ناقص و سرسری تکالیف خود را انجام می‌دهند. عده‌ای از دانش‌آموزان با دقت و علاقه بسیار، انجام تکالیف خود را شروع می‌کنند ولی با دلزدگی ناشی از عوامل مختلف، در به پایان رساندن آن به هر بهانه‌ای سرباز می‌زنند و برخی نیز با اعطای جایزه و سایر امتیازات، تن به این کار می‌سپارند اما چرا این اتفاق می‌افتد، وقتی قرار است از مشق به عنوان تکلیف آموزشی استفاده کنیم نه وسیله دل سردی دانش‌آموز از درس و مدرسه؟!
● ویژگی‌‌های تکلیف مناسب
همه فراگیران با یک روش یاد نمی‌گیرند. فردی قوه شنیداری قوی‌تری دارد و کس دیگری از طریق تمرین کردن، نتیجه بهتری می‌گیرد. با توجه به تفاوت‌های فردی و فرهنگی‌اجتماعی نمی‌توان گفت یک روش کاملا درست است بنابراین باید ویژگی‌های یک تکلیف خوب را دانست.
یک نوع تکلیف می‌تواند در مدرسه انجام ‌شود و فعالیت‌هایی که در مورد یک مدرسه اتفاق می‌افتد ممکن است در جای دیگر متفاوت باشد. در نتیجه باید بسته به شرایط فرهنگی و اجتماعی خانواده تکلیف داده شود. به زبانی دیگر ما نیازمند ساختار شکنی و ابداع روش‌های نو هستیم.
ارتقای حرفه‌ای معلمان و اصلاح نگرش مدیران، زمینه مناسبی برای رشد دانش‌آموزان فراهم می‌کند. گاهی دانش‌آموزان، انگیزه مطلوبی برای انجام تکالیف ندارند زیرا پژوهش‌ها نشان می‌دهد بهترین انگیزه، یک انگیزه درونی و میل به یادگیری است. دانش‌آموزی که به این مرحله برسد، از یادگیری بیشتر احساس لذت می‌کند و برای جلوگیری از فراموشی و دریافت حدود آگاهی و ناآگاهی‌های خویش به، خود ارزیابی می‌پردازد. در این مورد باید معمان را آموزش داد تا کیفیت تکالیف خانگی را افزایش دهند نه کمیت آنها را.
● حجم تکلیف، بازتاب نمره
در این میان مسایل ریشه‌ای‌تری وجود دارد. در حقیقت، حجم زیاد تکالیف در مدارس، خود بازتاب مساله فراگیری چون نمره محوری در آموزش و پرورش است.
هنگامی‌که نمره محوری، مدرک یا صرفا ورود به دانشگاه هدف اصلی است، نحوه تدریس نیز نتیجه محور می‌شود. در اینجا مهم این نیست که دانش‌آموز چه قدر مهارت دارد بلکه مهم این است که چه نمره‌ای گرفته پس باید به سمت حفظیات و تکالیف خاص یا به سمت تست‌زنی برود.
این نگاه سطحی و تا حدی تجاری موجب می‌شود کلاس‌های تست حتی از سطوح پایین‌تر شروع شود که همین مساله آموزش و پرورش را با چالش‌های جدی رو به‌ رو کرده است. اینجاست که یادگیری با آمادگی برای بهتر زیستن دیگر وجود خارجی ندارد.
● پدر، مادر! مشق را جور دیگر باید دید
مساله دیگری که وجود دارد به سطح مطالبات و خواست‌های غیرواقعی والدین بر می‌گردد.
نبود تکلیف یا حتی حجم کم‌ آن برای آنها نگران‌کننده می‌نماید. این قضیه در مدارس غیردولتی به نوعی تشدید می‌شود. حجم سنگین تکالیف، کلاس‌های مکرر و متعدد و آموزش‌های خانگی و خارج از نُرم والدین در خانه و تاکید و پافشاری آنها بر دروس، به نوعی دانش‌آموز را دچار بمباران درسی می‌کند.
چه بسا که یکی از علل بی‌انگیزگی دانش‌آموزان، نسبت به درس و مدرسه بازخورد افراطی چنین رفتارهایی است. گاهی والدین بیش از حد وارد جریان یادگیری می‌شوند تا آنکه نقش راهنمایی و نظارتی و حمایتی داشته باشند.
والدین نباید سعی کنند پاسخ سوالات را به بچه‌ها آموزش دهند. تنها راهنمایی در مورد راه‌های کسب درست منابع صدق می‌کند. از سویی در تکلیف دادن، باید هویت موفق را ایجاد کنیم نه اینکه هویت شکست را آموزش دهیم.
اگر تکالیف سنگین باشد، به احتمال زیاد دانش‌آموز در انجام تکلیف، شکست می‌‌خورد و یک هویت ناموفق شکل می‌گیرد. هر گونه نقش والدین، غیر از نقش حمایتی باعث آسیب می‌شود حتی بخشی از عدم توفیق والدین هستند. آن قدر فشار به بچه‌ها می‌آوریم که لذت درست خواندن را از آنان می‌گیریم و به جای لذت احساس تنفر در آنها ایجاد می‌شود. درس خواندن باید به عنوان یک فعالیت لذت بخش معرفی شود نه به عنوان تنبیه کردن. اجازه دهیم بچه‌ها مسوولیت رفتارهایشان را بشناسند. کمک، تنها در حد سوال، کمک به رفع ابهام یا نیاز است اما انجام دادن آن به عهده خود بچه‌هاست.
حمیده تاجرجهرمی
منبع : روزنامه سلامت


همچنین مشاهده کنید