دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

گفتمان های ضددموکراتیک


گفتمان های ضددموکراتیک
بعد از چند دهه چالش فکری و تجربه عملی گمان می رفت که گفتمان دموکراتیک به گفتمان غالب در عرصه سیاسی ایران تبدیل شده است. تصور می شد که طرفداران گفتمان های ضددموکراتیک یا با وجود در اختیار داشتن قدرت سیاسی شرمگینانه خود را پشت گفتمان دموکراتیک پنهان می کنند و تنها در عمل به مخالفت با طرفداران دموکراسی اقدام می کنند و یا به صورت محفل هایی بی اهمیت در میان مخالفان قدرت حاکم به حیات خود ادامه می دهند. اما واقعیت این است که مدتی است مصادیق گفتمان های غیردموکراتیک آنقدر مشاهده می شوند که دیگر نمی توان آنها را بی اهمیت و بی تاثیر قلمداد کرد و نگران اوج گیری دوباره گفتمان ضددموکراتیک نبود. قد علم کردن دوباره گفتمان های غیردموکراتیک در میان صاحبان قدرت آمرانه تعجب آور نبوده و نیست، آنچه نگران کننده و تعجب آور است رشد گفتمان های غیردموکراتیک در میان مخالفان و منتقدان حکومت است.
این نوشتار نیز یادآوری و تذکر این موارد را دنبال می کند. کمتر تحلیل گر و سیاست ورزی است که از وجود گفتمان غیردموکراتیک در درون حکومت بی اطلاع باشد و عواقب آن را نداند. آنچه گاه با غفلت و گاه با سکوت عمدی مواجه می شود پیرایش و رشد گفتمان های ضددموکراتیک در میان کسانی است که مخالف حاکمیت اقتدارگرایند و آن را در عمل و نظر به چالش می خوانند. اگر وظیفه و نقش اصلی روشنفکران نقد است، این نقد نباید تنها متوجه حکومت و ساز و کارهای آن باشد. مردم و مخالفان نیز باید در کوره نقد خالص شوند و تنها راه جلوگیری از تکرار چرخه استبداد حداقل در سطح نظری، همین است. قبل از پرداختن به مصادیق گفتمان های ضددموکراتیک لازم است، کمی مفهوم آن را بشکافیم. گفتمان کاربرد زبان برای رساندن اندیشه ها، تبلیغ ایده ها و اثر گذاشتن بر رفتار و ذهنیت دیگران است. گفتمان همواره «ارتباطی» است و همواره خطاب گیری شناخته یا ناشناخته را در نظر دارد. گفتمان، گفتاری است تکیه کرده بر یک متن اجتماعی- تاریخی و زبان گویای نظامی از روابط است.
فضای فرهنگی، ذهنیت زمانه، ساختارهای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و روابط طبقاتی در درون هر ساختار اجتماعی اند که گفتمان را تولید می کنند. در ساده ترین تعریف گفتمان عبارت است از «منظومه یی از واژه ها، مفاهیم و تعبیرها که با یکدیگر سنخیت و خویشاوندی داشته و در مجموع بر یک نظام فکری- معیشتی خاص دلالت کرده و از آن پرده برمی دارند.» ایدئولوژی نیز در یک تعریف خلاصه عبارت است از «گفتمان معطوف به عمل سیاسی». ویژگی عام گفتمان هدفمندی اجتماعی آن است.
بنابراین گفتمان ضددموکراتیک، گفتمانی است که دشمنی با اندیشه ها و نظام های دموکراتیک را ترویج کرده به تقویت عناصر مخالف با گذار اندیشه و عمل به سوی دموکراسی می انجامد. به طور مشخص تر در ایران امروز گفتمان ضددموکراتیک، گفتمانی است که به سوی نفی و طرد یکی از سه پایه اندیشه دموکراتیک (حاکمیت مردم، برابری سیاسی شهروندان و حکمرانی اکثریت با رعایت حقوق اقلیت) جهت گیری کرده یا می کوشد تا موانع فکری- سیاسی گذار به دموکراسی در ایران (کنترل متمرکز بر منابع قدرت سیاسی، فرهنگ سیاسی رقابت ستیز و چندپارگی های مانع تفاهم و اجماع سیاسی) را تقویت کرده و به آنها مشروعیت بخشد. با توجه به توضیح مختصر پیش گفته اینک می توان به بحث از مصادیق این گفتمان های ضددموکراتیک پرداخت.
الف) گفتمان بنیادگرایی دینی
وجود یک جریان بنیادگرا واقعیت غیرقابل انکاری است. این جریان اگرچه از مفاهیم دموکراتیک در خطابه ها بهره می گیرد اما هم در اندیشه و هم در عمل ضدیت خود را با گفتمان دموکراتیک تصریح کرده و اعلام می دارد. اما بنیادگرایی دینی و ضددموکراتیک تنها به حکومت و طرفداران آن تعلق ندارد. هم در میان شیعیان مخالف حاکمان کنونی و هم در میان اهل سنت نیز می توان گرایش های نگران کننده یی به سوی بنیادگرایی دینی یافت و با توجه به این که شیعه به دلیل تمایلی که به طور تاریخی به «تاویل» دارد و از این رو در بنیاد خود با بنیادگرایی به معنای دقیق آن مغایر است و این مانع در میان اهل تسنن وجود ندارد، رشد بنیادگرایی در میان اهل سنت می تواند سریع تر و فراگیرتر اتفاق افتد. پیدایش گروه هایی از اهل سنت که بر مبنای بنیادگرایی سنی به مخالفت با حکومت می پردازند می تواند برای روشنفکران دینی و نواندیشان سنی اعلام خطری جدی باشد. مخالفان اقتدارگرایی در ایران نیز باید توجه داشته باشند که صرف مخالفت این گروه ها با اقتدارگرایی می تواند دلیل موجهی برای دفاع از اندیشه ها و مشی آنان باشد. قشری گری، خشونت و نفرتی که توسط بنیادگراهای شیعه مخالف قدرتمندان و بنیادگراهای سنی ترویج می شود، نباید به دلیل مخالفت آنها با حاکمان انحصارطلب نادیده گرفته شود. دفاع از حقوق شهروندی بنیادگراهای مخالف حکومت نباید با سکوت و تایید ضمنی اندیشه ها و الگوهای رفتاری آنها توام شود. البته وظیفه نقد این دیدگاه های بنیادگرایانه بیش از هر چیز برعهده روشنفکران و نواندیشان دینی (سنی و شیعه) است و آنها باید جهادی فکری را در این زمینه تدارک کنند.
ب) گفتمان ناسیونالیسم رمانتیک
ناسیونالیسم رمانتیک در ایران امروز با چند ویژگی مشخص می شود. نخست با ارائه تصویری آرمانی از دوران ایرانشهری (ایران قبل از اسلام). تصویری که به هیچ وجه با داده های تاریخی سازگاری ندارد. اغلب این تصویر غیرواقعی برای تحقیر دستاوردهای دوران پس از اسلام در ایران ارائه می شود و هدف القای تضاد آشتی ناپذیر میان ایرانیت و اسلامیت را دنبال می کند. تحقیر اقوام و ملل همسایه ما دومین ویژگی ناسیونالیسم رمانتیک است. ظاهراً آنها از یاد می برند که متاسفانه ما از این اقوام «وحشی» و «نادان» در برخی از زمینه ها عقب افتاده ایم و بخش هایی از مردم ما شباهت به آنها را آرزو می کنند، ویژگی سوم این گفتمان انکار تفاوت ها و چندگونگی هایی است که میان اقوام ایرانی وجود دارد. آنقدر بر ویژگی های مشترک ملت ایران تاکید می شود که از تفاوت های میان اقوام ایرانی غفلت می شود. تفاوت های میان اقوام که کم و بیش طبیعی است ارزش گذاری اخلاقی می شود و مترادف با برتری برخی بر برخی دیگر قلمداد می شود.
گفتمان ناسیونالیسم رمانتیک با نقض «برابری سیاسی شهروندان» و انکار تفاوت های طبیعی آنها زمینه را برای حکومت های اقتدارگرا هموار می کند و کم و بیش با اشاعه تنفر زمینه ساز خشونت می شود. ناسیونالیست های رمانتیک با ایجاد جنگی مصنوعی میان وجوه مختلف هویت ایرانیان راه را بر سازش و مصالحه میان آنها می بندند و ازاین راه ها سدی در برابر گذر مسالمت آمیز به سوی دموکراسی ایجاد می کنند.
پ) گفتمان قوم گرایی
قوم گرایی تنها توجه به ویژگی های متمایزکننده یک قوم از اقوام دیگر نیست، بلکه معمولاً با القای نوعی تبعیض و تحت ستم بودن نیز همراه است. قوم گرایان معمولاً الگوی وابستگی را که برای تبیین رابطه میان کشورهای صنعتی غرب و کشورهای توسعه نیافته ارائه می شود، می گیرند و در درون یک کشور به کار می برند. در ذهنیت قوم گرا یک قوم حاکم (اکثریت) شکل می گیرد که با استعمار داخلی سایر اقوام (اقلیت ها) توسعه و رشد خود را به قیمت تخریب و تضعیف دیگران دنبال می کند. قوم گرایان خود را واجد حقوق از دست رفته یی می بینند که به دلیل قومیت خود از دست داده اند. می کوشند تا توسعه نامتوازن کشور را براساس محل زندگی اقوام توضیح دهند و نوعی احساس ستم دیدگی تاریخی را در میان مخاطبان خود پرورش دهند. عناصر مشترک ملی را تحقیر و طرد می کنند و عناصر فرهنگی قومی را برجسته می سازند.
قوم گرایی گاه تا آنجا پیش می رود که حتی از استفاده از امکان هایی که فرهنگ ملی برای ارتباط با سایر اقوام ایجاد می کند، پرهیز می کند. قوم گرایی معمولاً در آغاز تیغ تیز خود را متوجه قوم حاکم می کند، قومی که می تواند فقط ساخته ذهنیت قوم گرا باشد، اما به تدریج سایر اقوام، از جمله خویش را بی نصیب نمی گذارد. قوم گرایی با شعار رفع تبعیض از قوم اقلیت شروع می شود اما به ضدیت و ستیز با سایر اقوام اقلیت ختم می شود. مطالعات نشان می دهد که رشد قوم گرایی در ایران بیش از هر چیز تابع سه عامل بوده است؛ نخست اقتدارگرایی حکومت مرکزی و بحران مشارکت سیاسی؛ گذار حکومت مرکزی به سوی دموکراسی و مشارکت سیاسی یا عدم آن نقشی اساسی در تخفیف و تشدید قوم گرایی و سیاسی شدن اختلافات زبانی و مذهبی ایفا می کند. دومین عامل نقش نخبگان سیاسی و فکری است؛ سیاسی شدن دلبستگی های کهن نظیر زبان و مذهب بیش از هر چیز نتیجه فعالیت نخبگان و روشنفکرانی است که از خط مشی های حکومت مرکزی اقتدارگرا ناراضی اند و نه حرکتی اجتماعی و مبتنی بر جنبش مردمی. سومین عامل نیز سیاست های بین المللی، چه در سطح منطقه یی و چه در سطح فرامنطقه یی است. سیاست های بین المللی نقش قاطعی در ایجاد سازمان های سیاسی یا ترغیب نخبگان قومی در این جهت داشته اند.
پذیرش حکومت ملی (ملت- حکومت) یکی از پایه های اصلی شکل گیری نظام های دموکراتیک بوده است. قوم گرایی بیش از هر چیز این ظرف متناسب برای استقرار نظام دموکراتیک را به چالش می کشد. قوم گرایی به تشدید شکاف های منطقه یی و اجتماعی در کشور می انجامد و توجیه مناسبی برای اقتدارگرایان در متمرکز ساختن ابزارها و منابع قدرت فراهم می آورد. قوم گرایی نشان داده است که ظرفیت زیادی برای ایجاد خشونت و نفرت دارد. کتاب سوزی می تواند به نسل کشی و انسان سوزی نیز بینجامد. برعهده روشنفکران و آزاداندیشان اقوام مختلف ایرانی است که نسبت به خطر قوم گرایی هشدار دهند و در چالشی فکری با مبلغان این گفتمان ضددموکراتیک درگیر شوند.
ت) گفتمان مارکسیسم لنینیسم
از اندیشه های مارکس تفسیرهای مختلفی ارائه شده است، تا مدتی پیش لنینیسم از نظر سیاسی قدرتمندترین و جهانگیرترین شاخه آن بود. لنینیسم، نوآوری نظری خاصی ندارد بلکه اهمیت آن از جهت سازگار کردن مارکسیسم انقلابی با وضع روسیه است. اهمیت خاص لنینیسم در تعیین استراتژی ها و تاکتیک های یک حزب انقلابی است. مارکسیسم لنینیسم در ایران از آغاز در قالب استالینیسم ارائه و معرفی شده است و کم و بیش تمایزگذاری میان این دو در فضای فکری مارکسیست های ایرانی بسیار دشوار است. در این که می توان از اندیشه های مارکس تفسیری دموکراتیک ارائه کرد اختلاف نظر وجود دارد. برخی از صاحب نظران باور دارند که به دلیل وجود عناصر آرمانشهرگرایانه در اندیشه های مارکس، سازماندهی اجتماعی مطابق دیدگاه های او ناگزیر منجر به پیدایش حکومتی تمامت خواه (توتالیتر) می شود. اما برخی نیز به امکان تفسیر دموکراتیک از مارکس باور دارند.
تجربه شوروی و مجموعه مباحثی که هنگام برپایی آن و پس از فروپاشی آن در میان اهل نظر درگرفت نشان می دهد که از تفسیر لنینی مارکس نمی توان دموکراسی به دست آورد. به ویژه اگر این تفسیر با استالینیسم نمک سود شود دیگر هیچ امیدی به حمایت این گفتمان از دموکراسی نمی توان داشت. مارکسیسم لنینیسم حتی در التقاط با ایدئولوژی های دیگر نیز در تاریخ معاصر ایران فاجعه آفریده است. فاجعه سال ۱۳۵۴ و ۱۳۶۰ در سازمان مجاهدین خلق ایران که نماد التقاط ایدئولوژیک اسلام سیاسی و لنینیسم بود و فجایع ناشی از عملکرد دو حزب دموکرات و کومله در کردستان که التقاطی از قوم گرایی و لنینیسم را ترویج می کردند، از مصادیق آن است. حکومت گرایی لنینیسم، گرایش آن به ایجاد حکومتی تمامت خواه، قهرآمیز بودن روش های پیشنهادی اش و ده ها عنصر دیگر لنینیسم را به گفتمانی ضددموکراتیک تبدیل می کند.
سخن قدری به درازا کشید، خلاصه سخن آن که تنها بنیادگرایی دینی و شیعی نیست که ضداندیشه ها و الگوهای رفتاری دموکراتیک عمل می کند، بلکه بنیادگرایی شیعی و سنی مخالف حکومت، ناسیونالیسم رمانتیک، قوم گرایی و مارکسیسم لنینیسم نیز در همین جهت حرکت کرده و فعالیت می کنند. روشنفکران و تشکل های سیاسی دموکراتیک نمی توانند نسبت به خطری که این گفتمان های ضددموکراتیک ایجاد می کنند بی تفاوت باشند و به بهانه اشتغال به امور مهمتر از آنها غافلانه بگذرند. دافعه های حکومت اقتدارگرا و ایدئولوژی حکومتی آن در ایران آن قدر زیاد است که می تواند موجب مشروعیت هرگونه گفتمان مخالف شود و این یعنی تکرار یک خطای تاریخی. نسلی که از انباشت فکری و تجربی کافی برخوردار است می تواند در مقابل این وسوسه مقاومت کند.
نویسنده : علیرضا علوی تبار
منبع : امروز