شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

جنگ، دروغ و دموکراسی


جنگ، دروغ و دموکراسی
در عرصه سیاست وقتی پای منافع ملی وسط می آید، مقصود عرصه ای است که اخذ تصمیم در آن از دشوارترین و خطیرترین تصمیمات دولت محسوب می شود و به تبع آن نیازمند سطح بالایی از دانش، تخصص و اشراف بر موضوع است.
از سوی دیگر تصمیم گیری برای شروع یک جنگ، تصمیمی بنیادی است که می تواند سرنوشت مردم کشور آغازگر، کشور هدف و حتی سایر مردم دنیا را دستخوش تغییر کند. ماده شماره یک قانون اساسی امریکا لزوم توجیه جنگ برای نمایندگان مردم در کنگره را تضمین می کند و حالا با توجه به همه آنچه در عراق اتفاق افتاده و رسانه ها نیز آن را بارها منعکس کرده اند، آیا مردم امریکا نباید از نمایندگانشان بپرسند چرا فریب خورده اند؟
این عقیده که دولت امریکا به منظور کشف و جمع آوری سلاح های کشتار جمعی به عراق حمله کرده، در امریکا کمرنگ شده است. امروزه بیشتر متفکران و ناظران بر این باورند که یورش به عراق بیشتر به دلیل دسترسی به منابع استراتژیک منطقه و حفظ ثبات آن به نحو مطلوب دولتمردان امریکا بوده است (و دولتمردان امریکا این اهداف را برابر با «حفظ منافع ملی» قرار می دهند) نه محافظت از جهان در برابر حمله قریب الوقوع صدام.
ولی گذشته از ا بهام در «دروغ بودن» یا «اغراق آمیز بودن» ادعاهای دولت بوش، پرسشی بنیادی تر مطرح می شود؛ دولت برای پیشبرد اهداف ملی به مردم دروغ بگوید درست است یا غلط؟ پاسخ این سوال چندان روشن نیست - خصوصاً اگر آرای جریان غالب فکری صاحب نظران روابط بین الملل را که بسیاری از آنها در کاخ سفید به سر می برند در نظر بگیریم. به عنوان مثال کاندولیزا رایس یکی از کارشناسان امنیت ملی است که خود را در عرصه تصمیم گیری های مربوط به امور بین الملل «واقع گرا» می خواند.
برای اندیشمندان واقع گرا، اصلی ترین هدف در تصمیم سازی های جهانی حفظ منافع ملی است و تمام مسائل دیگر در این مسیر حاشیه ای و در حکم ابزاری برای رسیدن به این هدف اند. پس در بسیاری از موارد فریب دادن عمدی افکار عمومی لازم خواهد بود. به عنوان نمونه در بحران تسلیحاتی کوبا، کندی در یک کنفرانس مطبوعاتی به دروغ گفت در حال مذاکره با اتحاد جماهیر شوروی در مورد موضوع است.
پذیرفتن این استدلال اما می تواند به فراتر از مرزهای تصمیم گیری های فوری و فوتی امنیت ملی گسترش یابد. از این زاویه در موقعیتی که مردم ایالات متحده هستند منافع ملی شان را به دلیل کمبود دانش یا عدم درک پیچیدگی های مسائل جهانی درنمی یابند، با دیدگاه واقع گرایانه دروغ گفتن به آنها پذیرفتنی و مشروع است.
در این صورت مباحثات سنتی فلسفی در مذمت دروغ در متن سیاسی جامعه جایی نخواهند داشت. امانوئل کانت فیلسوف اخلاق گرای قرن ۱۸ در مقالاتش با نگرانی معنای حقیقت را در جهانی پر از دروغ مورد پرسش قرار می دهد و آنچه عملاً در عرصه اجتماع و سیاست روی می دهد را در تناقض با آموزه های اخلاقی موجود می خواند.
اما امروزه در دنیایی که بمب ها و هواپیماهای ربوده شده جان بسیاری از انسان ها را می گیرد، شاید حقیقت قربانی کم بهایی به حساب بیاید. دروغ گفتن در جایی که برای نجات زندگی به کار بیاید پذیرفتنی و قابل دفاع است.
در این صورت چه اشکالی دارد اگر دولت برای محافظت از مردم دروغ بگوید؟ پاسخ این سوال بیش از آنکه به درست یا نادرست بودن ذات دروغ مرتبط باشد، مفهوم دموکراسی را به چالش می کشد. در نظام دموکراسی، افعال و تصمیمات دولت به لحاظ قانونی تنها در صورتی مشروعیت می یابند که مورد تایید غیرمستقیم مردم (از طریق نمایندگان آنها) قرار بگیرند. اما زمانی که حقیقت گفته نمی شود، تایید مردم دیگر معنایی نخواهد داشت.
اگر من بابت یک کالای تقلبی پول بپردازم، با رضایت خاطر پولم را صرف نکرده ام و در واقع فریب خورده ام. با توجه به این استدلال، به این علت که مردم امریکا آگاهانه فریب داده شده اند، عملاً به جنگ عراق رای موافق نداده اند.
در بسیاری مواقع تصمیمات عرصه سیاست بین الملل باید به سرعت اخذ شوند و زمانی برای مطرح شدن و اخذ رای از نمایندگان مردم نیست،ا ما تصمیم گیری برای آغاز جنگ را نمی توان در این حیطه جای داد.
بنابر صریح قانون اساسی دولت موظف است لزوم ورود کشور به جنگ را برای مردم و نمایندگانشان در کنگره به اثبات برساند.
نحوه مشارکت مردم در این تصمیم خطیر می تواند معیاری برای وجود یا عدم وجود دموکراسی در ایالات متحده باشد. مباحث عمومی مطرح در مسائل سیاسی همگی بر پایه اصالت نقش کلیدی مردم در تصمیم سازی های مربوط به سیاست خارجی تنظیم شده اند و در صورت «دروغگو» شناخته شدن دولت، مردم جایگاه کلیدی خود را از دست داده، تبدیل به قربانیان مصلحت اندیشی دولت خواهند شد.
قطعاً بسیاری از دولتمردان با استفاده از مدل دموکراسی در تمام عرصه های تصمیم گیری مخالفند و خود را در جایگاه معتمدانی می بینند که بنابر اقتضای منافع ملی باید از امریکایی ها (حتی در صورت مخالفت خود آنها) حمایت کنند. این نظر در میان مجامع علمی و صاحب نظران روابط بین الملل دیدگاهی معمول و پذیرفته شده است، اما اگر دولتمردان کاخ سفید هم پیرو این نظریه عمل کنند، اصطلاح تکراری «جنگیدن برای دموکراسی» بسیار مضحک به نظر می رسد. دروغ گفتن دولت به مردم در چنین موردی این سوال را به ذهن متبادر می کند که اساساً آیا مدل حکومت ایالات متحده دموکراسی است یا خیر.
مترجم: مهدیس امیری
منبع : روزنامه شرق