پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


آدم، آدم است


آدم، آدم است
● نگاهی به «پای دیوار بزرگ شهر» به کارگردانی حسن معجونی
فرقی نمی کند که خرید یک ماهی و حوادث پیامد آن، «گالی گی» (شخصیت نمایش«آدم، آدم است») را به کسب هویتی جدید برساند یا که فرار از جنگ و رهایی از خدمت، یک سرباز را در موقعیت نقض هویتش و مبدل شدن به آدم دیگری قرار دهد؛ مهم این است که آقای برتولت برشت و آقای تانکر دورست، هر دو بر این باورند که «آدم، آدم است».
اگر برشت در نمایشنامه«آدم، آدم است»، گالی گی را در موقعیتی قرار می دهد که مجبور به انکار هویت در برابر همسرش و در نهایت مبدل به فرد دیگری به نام «جرایا جیپ» می شود، در نمایشنامه «پای دیوار بزرگ شهر» تانکر دورست سربازی را نشان می دهد که در چرخه ای از روایت های تودرتو و پروسه ای از بازی در بازی، مذبوحانه تلاش می کند تا با ایفای نقش شوهر، از خدمت سربازی و حضور در جنگ بگریزد و اینگونه است که هر دو نمایشنامه نویس با طرح موقعیتی یکسان (اما از دو منظر متفاوت) نفی هویت و نقض شخصیت را در زمان بروز فاجعه جنگ به نمایش می گذارند. طرفه اینجا است که «فالشینتینگ» نیز همچون زن گالی گی- که پس از ناکامی در همراه کردن گالی گی با خود، سرانجام با جرایا جیپ واقعی می رود- با علم به اینکه سرباز مورد نظر، «هوسوئلی»- شوهرش- نیست، بازی خطرناکی را در حضور امپراتور می آغازد که می تواند به کشته شدن او و سرباز مذکور منجر شود.
اما فالشینتینگ نیز مانند زن گالی گی، ناگزیر است؛ چرا که او نیک می داند بیش از یافت هوسوئلی واقعی- که البته کشته شده است- به یک شوهر نیاز دارد و همین نیاز، وی را به شهرزاد قصه گویی بدل می کند که با بیان حکایت های تودرتو می کوشد تا سرگذشت خود و شوهرش را در جهت اثبات ادعایش در حضور امپراتور بازی کند؛ بازی مرگ و زندگی که فالشینتینگ شهرزاد را چون یک راوی قصه گو یا بازیگر بر صحنه، به تکاپو وامی دارد و این روایت های در هم تنیده و تودرتو، نقطه عزیمت و بازشناختی است که سرگذشت او و هوسوئلی واقعی را در یک موقعیت دلهره آور باز می نمایاند. از همین رو است که جدال نابرابر فالشینتینگ با امپراتور به رابطه ای ختم می شود که در آن می توان نحوه و چگونگی پروسه اعمال قدرت از سوی فرادستان به فرودستان را به وضوح به نظاره نشست.
امپراتور که در راس هرم قدرت قرار دارد، از حضوری جامع و «همه بین» برخوردار است و این حاکمیت سلطه گون با قرار گرفتن امپراتور بر فراز سر فالشینتینگ و تماشاگران، به غایت تاکید شده است، حتی صدای امپراتور از طریق بلندگویی پخش می شود که می تواند در حکم رسانه ها یا بوق های تبلیغات ایدئولوژیک قدرت، معنی یابد.
با این تفاصیل، حقارت فالشینتینگ و عظمت دیوار بزرگ شهر، در محدود شدن نگاه تماشاگر به حرکت از بالا به پایین و بالعکس (در رابطه زن با امپراتور) تبلور و نمود می یابد و این تمهیدی است برای به تصویر کشیدن مکانیسم اعمال قدرت در نمایشی که قصد بازنمایی تقابل نیروی قدرت دولتی با قدرت اجتماعی را دارد. بر این مبنا ساختار قدرت سیاسی مدنظر دورست، قدرت عمومی یک جانبه ای را به نمایش می گذارد که در آن اعمال قدرت، همواره از بالا به پایین صورت می پذیرد و در اجرای نمایش نیز اقتدارطلبی امپراتور و چگونگی ارتباط او با فالشینتینگ، مبین ویژگی های این ساخت سیاسی است.
همچنین ماموران امپراتور که وظیفه نظارت بر شیوه اثبات و تعیین صحت و سقم ادعای فالشینتینگ را بر عهده دارند، در مقام حلقه واسط و رابط این ساخت عمودی قدرت عمل می کنند و با ایفای نقشی دوگانه (یعنی شرکت در بازی ها و نیز حفظ ارتباط با امپراتور) کارکرد نمادینی می یابند که بیش از هر چیز به تحقق کامل نظریات انتقادی دورست در باب ساخت سیاسی قدرت، یاری می رسانند، گو اینکه همچون برشت که محل وقوع حوادث نمایشنامه«آدم، آدم است» را جایی در شرق- هند- قرار می دهد، دورست نیز دامنه وقایع نمایشنامه اش را به شرق می کشاند و از طریق این آشنایی زدایی، شرایط کلی و وضعیت نمونه واری را به وجود می آورد که از قابلیت تعمیم بسیار برخوردار است؛ اگر چه آنجا چین است و غیر از آن هر چه هست، ماچین،
منبع : روزنامه اعتماد