چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

سیاست پلیس


سیاست پلیس
دیدیم كه وقتی ارسطو می گوید «برای تنها زیستن یا باید حیوان بود یا خدا»، اشاره به این مهم دارد كه انسان حیوانی سیاسی است، یعنی به تعبیری، تنها بودن از دید ارسطو همان بیرون بودن انسان از مرزهای مدینه یا دولتشهر است. چون زیستن در مرزهای دولتشهر با طبیعت انسان (حیوان سیاسی) جور یا جورتر است.
یعنی اگر انسانی به هر دلیل از دولتشهر بیرون گردد، آزادی بلكه حیات انسانی خود را از كف می دهد. نكته دیگری كه در حرف های ارسطو پنهان است، یگانگی مرزهای قلمرو دولتشهر (polis) با قلمرو سیاست (politics) است. سیاست در اصل یونانی اش به مجموع اموری اطلاق می گردد كه با حیات مدنی (یعنی زندگی در مدینه یا دولتشهر، یعنی همان حیات طبیعی انسان از دید ارسطو) مردم مربوط است. سیاست یعنی مجموع تدبیرها و تمهیدهایی كه زندگی در دولتشهر را بهبود می بخشند یا مسیّر می سازند. از این حیث، حتی زنان و بردگان كه به ذات خود شهروند نیستند و از حیات و حقوق شهروندی بی بهره اند وجودشان برای حیات سیاسی / مدنی شهروندان ضروری است و اصلاً چه بسا به این اعتبار است كه حق حیات دارند.
یعنی همه چیز در جهت بهتر زیستن شهروندان سامان می یابد و ضرورت حفظ یا حذف هر عنصری با معیار این بهتر زیستن تعیین می شود، زنان و بردگان از آن روی هستند و مادامی باید وجودشان را پاس داشت كه به كار بهتر زیستن شهروندان آزاد بیایند، این بهتر زیستن در گرو چیزی است كه می توان آن را نظم نامید. در قلمرو دولتشهر بودن، زیستن در داخل مرزهای مدینه، یعنی در جهانی تابع نظم زیستن، همان كه با این مقدمات جهان انسانی نامیده می شود. تنها شدن، تنها زیستن، یعنی افتادن در چنگال بی نظمی، آشوب یا رسیدن به عالمی فراتر از نظم، حیوان شدن یا خدا شدن.
خب، روشن است كه چیزی به نام بی نظمی مطلق نداریم و صرف بودن در دولتشهر دلالت بر بهره مندی از نظم نمی كند. حیات سیاسی / مدنی از دید ارسطو در گرو حفظ نظم دولتشهر است و بی شك، همین طرز فكر است كه به شكل گیری نهادی می انجامد كه كار ویژه اش حفظ نظم موجود است و همه می دانیم نام نهادی كه در زمانه ما مسئولیت پاسداری از نظم عمومی، مالكیت خصوصی، آزادی و امنیت فردی را به عهده دارد، «پلیس» است و لابد دیگر تعجب نمی كنید كه پلیس (police) از همان polis یونانیان ریشه گرفته است. در واقع police ریشه در politeia (پلی تئیا) دارد كه به معنای حكومت و اداره امور است و آن هم بی شك از همان polis (مدینه یا دولتشهر) سرچشمه گرفته است. این پیوند به هیچ روی پیوندی ساده و كم اهمیت نیست. انسان حیوانی سیاسی است و مادامی انسان است كه در قلمرو پلیس به معنای مدینه به سر برد و مادامی انسان می ماند كه سیاست / پلیسی در كار باشد كه آن قلمرو را از شر تهدیدهای درونی و بیرونی حفظ كند. تصوری كه از انسان داریم دیدگاه ما را راجع به حیات نیك و درخور او رقم می زند. از آن روی كه چیزی مهم تر و باارزش تر از زندگی نمی شناسیم، نهادی یا مجموعه ای كه مدعی حفظ زندگی شایسته انسان است به نظر مهمترین نهاد یا مجموعه بشری می نماید، گره خوردن سیاست با پلیس در زبان و در تفكر به ساخته شدن یكی از ستبرترین بت های زمانه ما انجامیده، بتی ذهنی كه با نمود(های) عینی اش همه آشناییم.

صالح نجفی
منبع : روزنامه شرق