شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


شبیه سازی یا نوآوری؟


شبیه سازی یا نوآوری؟
● نگاهی به رویكرد بشر قدیم و جدید به مفهوم هنر
«هنر چیست» پرسشی می باشد كه قرنها ذهن و زبان متفكران بسیاری را به خود مشغول داشته است .از یونان باستان تاكنون تلاشهای زیادی صورت گرفته تا تعریفی دقیق از مفهوم هنر ارائه كنند .در این میان دو دسته تعریف از هنر پررنگ هستند .یك دسته تأكید می كند كه هنر ماهیتی دارد كه تعریف باید این ماهیت را نشان دهد .بنابراین بر مولفه هایی چون :تقلید، بیان احساس یا شكل دادن به یك صورت دست گذاشته می شود كه اینها در واقع ماهیت هنر هستند .
گروهی دیگر معتقدند كه هنر ماهیتی را دارا نیست و از این رو قابل تعریف نیز نیست .ویتگنشتاین، فیلسوف معروف قرن بیستم قایل به این دیدگاه نسبت به هنر است .به نظر وی هنر همان چیزی است كه افراد یك جامعه آن را هنر می دانند و ما نباید به دنبال ماهیتی برای هنر و تعریف آن باشیم .هم اكنون در زمینه تعریف هنر و ماهیت آن با چنان تنوع و تكثری روبرو هستیم كه عده ای آن را تشتت در عرصه نظریه های زیبایی شناسی قلمداد می كنند .به نظر این افراد، بحران هنر به جایی رسیده كه تشخیص اینكه كدام اثر، هنری و كدام غیرهنری می باشد بسیار سخت شده است .
▪ هنر در یونان باستان
در یونان باستان پیرو پرسشهای فراوانی كه در باب ماهیت امور و مفاهیم مطرح می شدند، از ماهیت هنر نیز پرسش می شد .بدین جهت، ماهیتی برای هنر در نظر گرفته می شد كه هدف تعریف نشان دادن این ماهیت بود .افلاطون این ماهیت را تقلید از طبیعت و بازنمایی اشیا می دانست .به همین جهت بود كه وی نگاه مثبتی به هنر نداشت زیرا هنر به جای آنكه حقیقت را نشان دهد، تصویری از این حقیقت یا به تعبیر دقیقتر تصویر تصویر حقیقت است .
ارسطو نیز انواع برجسته زیبایی و هنر را نظم و تقارن و تعین می داند، به نظر وی، علوم ریاضی بیش از همه، این ویژگیها را نشان می دهند و ثابت می كنند .این تعاریف كاملاً نشان می دهند معنایی كه یونانیان از هنر برداشت می كردند، معنای عامتری از معنای امروزی از هنر است .مثلاً برای ارسطو كفاشی كه حرفه اش را به خوبی انجام می دهد و نجاری كه میز و صندلی خوب درست می كند، هنرمند هستند؛ در حالی كه ما امروزه هرچند این افراد را صنعتگر می نامیم، شاید هنرمند قلمداد نكنیم .
علاوه بر این، در یونان باستان و بخصوص نزد افلاطون و ارسطو هنر (به جز شعر) از قوه عقلانیت انسان ناشی می شود و این در حالی است كه ما بیش و پیش از آنكه هنر را ناشی از عقل بدانیم، متأثر از احساسات می دانیم .پس دو اختلاف اساسی میان تعریف جدید از هنر با تعریف یونان باستان (افلاطون و ارسطو (از هنر موجودند .اولآً آنكه تعریف یونان باستانی از هنر عامتر از تعریف جدید است و دوم اینكه آن تعریف مبتنی بر عقلانی دیدن هنر است؛ در حالی كه تعبیر جدید، هنر را بیشتر ناشی از خلاقیت و احساس می داند تا عقل .
▪ مشخصه های تعریف جدید از هنر
عناصری كه هنر را تعریف می كنند عبارتند از: زیبایی، الهام، مهارت، استادی، شبیه سازی یا بازنمایی طبیعت، نوآوری و ابتكار. در این میان «الهام» در جهان جدید كمتر از جهان قدیم مورد توجه است و نوآوری و ابتكار بیشتر مورد تأكید قرار می گیرد تا در مقابل مهارت و استادی و شبیه سازی كه در جهان یونانی وجود داشته اند قرار گیرند .
به تعبیر دیگر می توان این گونه گفت كه متناسب با تغییر رویكرد بشر جدید در همه عرصه ها، هنر جدید نیز از هنر قدیم مجزا می شود .هنر جدید به هنری اطلاق می شود كه پس از رنسانس در كشورهای غربی شكل گرفت و البته به فرهنگهای دیگر نیز نفوذ كرد .
در این میان ویژگی هنر جدید و تمایز آن از هنر قدیم نیز می تواند تمایز جهان جدید و قدیم را به خوبی نشان دهد .همان طور كه گفتیم هنر جدید بیش از آنكه به شبیه سازی، استادی و مهارت بها دهد، به نوآوری و ابتكار بها می دهد و قبل از آنكه قصد داشته باشد راه سنتهای هنری را ادامه دهد، به بدعت و آغاز راهی جدید می اندیشد .اگر مهمترین ویژگیهای انسان جدید را طالب لذتهای دنیا، طالب نقد و تحلیل و طالب نوآوری و تغییر جهان بدانیم این ویژگیها دقیقاً در برابر خصایص انسان قدیم چون طالب آخرت، فهم، تجلیل، مهارت و فهم جهان قرار می گیرند هنر جدید نیز كم و بیش این ویژگیهای انسان جدید را عیان می كند .بدین جهت تعریفی كه بشر جدید از هنر دارد كاملاً تحت تأثیر نگاه جدید وی به جهان و انسان قرار می گیرد .
▪ تعریف جامع و مانع از هنر
مسأله تعریف را به لحاظ شرطهای لازم و كافی (جامع و مانع) در نظر می گیرند و در مورد هنر نیز همین گونه است .فرض كنیم صفت «الف» یكی از شروط تعریف هنر باشد، آنگاه می توانیم تعریف را به دو شیوه بیازماییم .اول می توانیم بپرسیم كه آیا نمونه هایی از هنر هستند كه صفت «الف» را نداشته باشند .
اگر چنین باشد «الف» شرط لازم برای هنر نیست .دوم می توانیم بپرسیم كه آیا ممكن است چیزی صفت «الف» را داشته باشد، ولی هنر نباشد .اگر چنین باشد «الف» شرط كافی برای هنر را دارا نیست .به دیگر سخن، این تعریف در صورتی درست است كه هرچه هنر است صفت «الف» را داشته باشد )شرط لازم و جامع) و هرچه صفت «الف» را دارد هنر باشد ) شرط كافی و مانع) .به طور مثال به تعریف هنر بر طبق زیبایی توجه كنیم.
بسیاری از افراد هنر و زیبایی را یكی می گیرند .اما آیا زیبایی شرط كافی هنر است؟ نه، چون بسیاری از چیزهای زیبا مانند مناظر طبیعی هنر نیستند .اما آیا زیبایی شرط لازم هنر است؟ یعنی آیا اثر هنری باید زیبا باشد .باز هم پاسخ منفی است، هرچند كه این نكته بیش از مورد اول جای مناقشه است .بسیاری از تعریفهایی كه در باب هنر صورت گرفته اند چون :بازنمایی زندگی، آفرینش فرمها و ابراز احساسات نیز بدین مشكل مواجهند و شرط لازم و كافی بودن آنها برای آنكه تعریف هنر باشند مورد مناقشه است .
▪ موضع ویتگنشتاین در باب تعریف هنر
مشكلاتی كه در برابر هر گونه تعریفی از هنر مطرح شدند و ما آنها را در این چند بند توضیح دادیم برخی از متفكران را بدان سو سوق داد كه تصریح كنند هیچ تعریف جامع و مانعی (با شروط لازم و كافی) از هنر امكان پذیر نیست .
همان طور كه توضیح دادیم «لوودویك» ویتگنشتاین فیلسوف اتریشی در این زمینه پیشرو است و مواضع وی تأثیری انكارناپذیر در این عرصه داشته است.به نظر وی هر تعریفی كه از هنر ارائه كنیم می توانیم مواردی نقض برایش نشان دهیم .اگر مثلاً بگوییم هنر عبارت است از بازنمایی واقعیت، می توان موسیقی را پررنگ كرد كه كاملاً با این تعبیر مخالفت دارد و اگر بگوییم هنر برای بیان احساسات است، می توان هنری چون ادبیات را پررنگ كرد كه شاید در برخی مواقع واقع نمایی آن بیش از بیان احساساتش باشد.
به نظر ویتگنشتاین، جستجو برای تعریف هنر به مانند جستجوی تعریف هر واژه دیگر بیهوده است .راه حل وی برای این مشكل این است كه به سراغ كاربردهایی برویم كه جوامع مختلف از واژه هنر دارند .اگر جامعه ای فردی یا گروهی را هنرمند می دانند اینها هنرمند هستند و اگر جامعه ای دیگر، افرادی دیگر را هنرمند می دانند، آنها نیز هنرمند به شمار می آیند .با این همه و با وجود آنكه این نگاه به تعریف هنر كارآمد و مؤثر است در برخی جاها ما را با مشكلاتی روبرو می كند .
زیرا كاربرد یك واژه همیشه نمی تواند نشانگر معنای حقیقی آن باشد و ما سرانجام باید تمایزی میان معنای حقیقی یك واژه و كاربرد آن قایل باشیم .ویتگنشتاین البته در این زمینه سخنی نمی گوید .اتفاقاً یكی از مشكلاتی كه هم اكنون در زمینه هنر موجود می باشد آثاری است كه تحت عنوان هنر مطرحند، ولی ما تصور می كنیم فاقد بسیاری از مؤلفه هایی هستند كه برای اثر هنری نامیدن آنها لازم می باشد.
حسین فرزانه
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید