دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


از چشمان تو


از چشمان تو
ساختار اپیزودیک "دعوت " ببینده را شاید از جهتی به یاد فیلمی چون " بابل" بیاندازد . با این تفاوت که اگر در آنجا شلیک یک گلوله از گلوی تفنگی پیش‌کش به دست دو کودک بازیگوش، چهار جهان جدا از هم را به هم دوخته و مربوط می‌کرد در اینجا مخاطب از پنچ جای متفاوت با کنشی مشابه به یک نقطه یا بهتر است بگوییم کلینیک سوق داده می شود.
ابراهیم حاتمی کیا با انتخاب موضوعات خاص همواره میل به ایجاد نوعی پارادوکس را در بطن سینمای روایتگر خویش به نمایش گذاشته است. کارکترهای او در اغلب موارد بین حق داشتن و حق نداشتن گیر می افتند و بیننده را در موقعیتی قرار می دهند که موضوع داوری در آن به چالش کشیده شده است و گویی در "دعوت" نیز این ماجرا باز هم تکرار می شود. اشاره به مسایلی که سینماگران دیگر کمتر بدان توجه می‌کنند و یا به نوعی امکان (رانت) لازم را در جهت افشای آن ندارند از جمله مسائلی‌ست که حاتمی‌کیا به کرات از آن در آثارش سود برده است موضوعاتی مثل حاشیه‌نشینان و قربانیان جنگ و یا در این فیلم، موضوعی به حساسیت سقط جنین .
او همواره با زیرکی یک محافظه‌کار ماجراجو با مسائل برخورد کرده و به خوبی میداند که وضعیت‌های پارادوکسیال همواره درحد طرح همان مسئله باقی می‌مانند و معمولاً جهت دهی در این موارد کمتر رخ داده و نیت‌مندی به اندازه نمایش و اشاره به وضعیت، ریسک مواجهه را می پذیرد. اگر تقریباً در بیشتر آثار پیشین حاتمی کیا مردان محور و کانون قصه بودند و زنان معمولاًَ نقش حواشی حمایت کننده را بر عهده داشتند چرخش صورت گرفته در "دعوت" با به مرکز کشیدن زنان و مسائل مخصوص آنها از موارد قابل اشاره ایست که به تغییری عمیق در نوع نگاه فیلم ساز باز می گردد. چیزی از جنس تقابل عمل‌گرایی یک رزمنده مصمم در مقابل تردیدهای یک زن آبستن و مردد.
بازیگر معروفی در صحنه ای از فیلم خبر بارداری خویش را با تلفن می شنود و با توجه به پروژه فیلم برداری و اهمیت این موضع برای او ، به شدت شوکه شده و با وجود مخالفت شدید همسرش به سقط جنین می اندیشد و تا حدی هم در جهت دفع این مهمان ناخوانده می‌کوشد کوششی که حتی تا مرز صدمه رساندن به خود نیز پیش رانده می شود .
زن و مرد فقیر و شهرستانی ،دوباره با تلفن همراه از باردار بودن زن مطلع میشوند و بعد از مشاجره به این نتیجه می رسند که کودک را از بین ببرند با یک توصیه به مطب متخصص می‌روند در آنجا پیرزنی عجیبی که متوجه وضعیت آنها شده از زن می‌خواهد که از سقط جنین صرف نظر کرده و در ازاء تولد کودک مبلغ قابل توجهی را دریافت کرده و کودک را به او بدهد به علاوه این که زن می تواند مدت بار‌داری را در منزل، و در سایه مراقبت او سپری کند. بعد از مدتی زن و مرد جوان به این نتیجه می رسند از خانه پیرزن گریخته و چیزی بیش از آن مبلغی را که برای از بین بردن کودک حاضر به پرداخت آن بودند بپردازند و دزدانه کودک را با بهای بیشتر ی از آن خود کنند.
زنی سالخورده در اثنای خاکسپاری یک عزیز، طبق همان سنت با تلفن همراه خبر بارداری خود را می شنود و وقتی این موضوع برایش از حالت یک شوخی بی‌مزه خارج می‌شود که در مطب دکتری که دختر پابه‌ماهش را معاینه می کند از شوخی نبودن خبر مطمئن می شود. راز بر ملا شده و فرزندان زن نیز متوجه بارداری مادر می شوند آنها بارداری مادر را بر نمی‌تابند و با وجود مخالفت شدید پدر خانواده ماجرا تا روی تخت کلینیک سقط جنین نیز امتداد می یابد در آنجا درست در آخرین دقایق زن از خیال سقط منصرف شده و پایان ماجرا را به نظر همسرش(این یک هدیه از طرف خداست)می سپارد.
پزشک متخصص زنان با استفاده از تخمک های زنی که با وسواس زیاد انتخاب کرده می خواهد کودکی را به همسرش هدیه کند و در این اثنا متوجه رابطه مشکوکی بین همسر و زن انتخاب شده می شود و به همین دلیل تصمیم به سقط جنین می گیرد اما در آخرین دقایق با ترفند پزشک و به میان کشیدن خواست همسرش از این کار منصرف می شود.
یکی از مدیران متاهل یکی از کارمندان مرکز خویش صیقه کرده است . زن که به علت نازایی از همسر ثابقش جدا شده به ناگهان خبر بارداری خود را می شنود و با مخالفت جدی مرد به حراس افتاده مواجه می شود . به دنیا آمدن کودک مساویست با بر هم خوردن نظم امور و ریسک بالای رسوایی،به همین دلیل مرد با تمام توان با خواهش و نرمی ، ‌زور و تهدید سعی در از بین بردن مهمان ناخوانده دارد . اما با ممانعت زن روبرو شده و کار کمی به تعقیب و گریز می‌انجامد و بعد از یک کشمش موقت دوباره همه چیز به بیمارستان منتهی شده و در این بخش نیز به کودک آسیبی نمی رسد.
با مرور ساده این پنج بخش به سادگی می توان به چند نکته اشاره کرد .میلی قوی و دستی بیرونی همواره در مراقبت از کودکان دیده می شود و این گرایش بیشتر از خواست خدایگانی و شعارگونه نویسنده و کارگردان ناشی می شود تا الزامات روایی. نوعی اسرار وجود دارد برای اینکه اپیزودها پذیرای نوعی وحدت در خویش باشند؛ برای مثال نحوه آگاهی یافتن از موضوع بارداری در تمام موارد یکسان است .در تمام بخش‌ها سقط جنین در یک کلینیک در حال انجام نشدن باقی می‌ماند کلینیکی که در آن یک پزشک و یک دستیار که روز به روز (اپیزود به اپیزود ) به تولد فرزندش نزدیک می شود با تکرار نقش خود توهم وحدت قصه ها را در ببینده تقویت می کند. برف و سرما نیز از جمله این موارداند که با حضور بلا فصل خود سعی در گفتن این سخن آشنا دارند"هوا بس نا جوانمردانه سرد است".این اسرار برای ایجاد وحدتی درونی در چیست؟ آیا ما در این کنش جز با پیامی این چنین مواجهیم که می گوید این یک :جامعه است . شبکه ای از مناسبات به هم مربوط و فاصله‌ای طبقاتی انکار نا پذیر موجود در آن ؛‌ با تفاوت دیدگاهها و دغدغه های ادم هایش . در تمام موارد چیزی که باعث تصمیم به سقط یا نگهداری کودک می شود نگاه دیگریست. این نگاه تماشاچیان و طرفداران است که موجب می شود تا زن بازیگر با وجود اسرار بی اندازه همسرش نتواند به دنیا آوردن کودکش حتی بیاندیشد. این نگاه پیرزن است که چیزی ناخوانده مخل و دور ریز را به گوهری ارزشمند و ربودنی بدل می‌کند. این نگاه عرف است که به دنیا آوردن تصادفی یک نوزاد را برای زنی پابه‌سن گذاشته ممنوع می داند و این تمنای ناگفته مردی است که از همسر پزشک خود می خواهد که به هر طریق،حتی به قیمت حمل کودکی از غیر برای او فرزندی را به دنیا بیاورد و در آخر این از چشمان همان قوانین نانوشته است که زنی تنها و عقیم را به دلیل بر آشفتن اعتباری ریاکارانه از داشتن نوزادی به ناگه رسیده باز می دارد.
فیلم به دلیل ساختار اپیزودیک و استفاده از پنج زوج و حواشی اطراف‌شان تقریباً از نظر بازی و بازی گردانی در برخی موارد با مشکلاتی روبروست استفاده از بازیگران حرفه ای و به قولی امتحان پس داده خود می تواند نشان دهنده این مواجهه و به نوعی سعی در حل و فصل این معضل تلقی شود و نشان دهنده وسواس و نگاه حرفه ای فیلمساز به اثر و وضعیت گیشه باشد. اما این میل در جایی به بحران کشیده میشود که خواسته یا نا خواسته در انتخاب خود اشتباه کنیم .بخش دوم قصه آنجا که به بازی محمدرضا فروتن وسحر جعفری جوزانی مربوط می شد واقعاً با انتخاب و معرفی دو چهره جدید یا کمتر دیده شده می توانست سرو سامانی به خود بگیرد حداقل این قدر زور زدن و اغراق در به کارگیری یک لهجه شهرستانی توی ذوق ببیننده نمی‌زد البته این موضوع را هم نمی توان نادیده گرفت که گویی محمدرضا فروتن همواره میل به بازی نامتعارف را از خود بروز داده است و شاید بعد از دیدن بازی او در " وقتی همه خواب بودند" ساخته فریدون حسن‌پور بیشتر بر این باور استوار شدم که سودای "مجید"شدن (اشاره به فیلم سوته‌دلان)سودای کمرنگی در ناخوداگاه بازی این بازگیر حرفه ای نیست.
فرهاد اکبرزاده


همچنین مشاهده کنید