سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

کاخ سفید و سالهای پردردسر


کاخ سفید و سالهای پردردسر
سال ۲۰۰۶ میلادی در حالی در آمریکا و اروپا پایان یافت که واشنگتن وغرب کماکان ادعای استیلا بر معادلات سیاسی در کل نظام بین‌الملل را داشتند. سیاست کلان خاورمیانه‌ای ترسیم شده جمهوریخواهان کاخ سفید از ابتدای سال ۲۰۰۱ تا پایان سال ۲۰۰۶ میلادی بر مبنای اعمال قدرت بلامنازعه در این منطقه حساس واستراتژیک صورت پذیرفته است.
واقعیت امر این است که جایگاه ایالات متحده آمریکا در جهان از قالب “قدرت بازدارنده” خارج شده و در عرض دیگر کشورهای قدرتمند جهان قرار گرفته است. بر این اساس دیگر نمی‌توان آمریکا را یک ابرقدرت جهانی خواند زیرا بافت نظام بین‌الملل امروز پذیرای چنین مسئله‌ای نیست. بحثهای صور ت گرفته در کنفرانس مونیخ و اظهارات سران کشورهای چین و روسیه و... نشان دهنده مقدمات‌گذار جهان به قطب‌های اقتصادی است. در این شرایط دیگر قدرت نظامی و مبنا قرار دادن دخالت مستقیم یا غیرمستقیم در امور سایر کشورهای جهان جایی در ادبیات جهان ندارد. با آغاز سال ۲۰۰۷ میلادی و جدی‌تر شدن بحث “انرژی” در معادلات اقتصادی اروپا و نظام بین‌الملل روند فوق الذکر شدت بیشتری به خود گرفته است.
بر این مبنا همه کشورها با تکیه بر منافع کشور خود پای به معادلات سیاسی جهان خواهند گذاشت. یعنی دغدغه تامین منابع گازی، نفتی و غیرنفتی در جهان به دغدغه اصلی تبدیل خواهد شد. این در حالی است که تکیه بر میلیتاریسم و نظامی‌گری هر لحظه کمرنگ‌تر می‌شود. پس در قالب توازنی آشکار شاهد کمرنگ‌تر شدن قدرت نظامی و پررنگ‌تر شدن قدرت اقتصادی در جهان هستیم.
کاخ سفید سالهای پردردسری را سپری می‌کند. به نظر می‌رسد سال ۲۰۰۷ میلادی برای بوش و همراهان وی سالی پردردسر خواهد بود. پیروزی اخیر دموکرات‌ها در انتخابات کنگره و سنا سوالات و دغدغه‌های جدیدی را در واشنگتن شکل داده است.
مهمترین این دغدغه‌ها ایجاد توازن میان سازمان‌های سیاسی وامنیتی آمریکاست. هم اکنون تعادل ارتباطی میان سیا، پنتاگون و وزارت امور خارجه آمریکا، کاخ سفید، کنگره و سنا به طور کلی درهم ریخته است. این در هم ریختگی محصول سیاست‌ها و طرز تفکر بوش و نومحافظه‌کاران نسبت به مسائل سیاسی داخلی و خارجی آمریکاست.
با توجه به اینکه “کاندولیزارایس” و “دیک چنی” به عنوان دو فرد افراطی در کنار بوش پسر قرار دارند، بعید به نظر می‌رسد که بتوان در طول سال‌جاری با ایجاد هماهنگی میان نهادهای سیاسی وامنیتی آمریکا گوشه‌ای از دغدغه‌های بوش پسر رفع شود. رویکرد تند وافراطی بوش و همراهانش نسبت به مخالفان خود باعث شده است تا فاصله‌های به وجود آمده در فضای سیاسی آمریکا هرلحظه گسترده‌تر و عمیق‌تر شود.
همچنین به نظر می‌رسد در سال ۲۰۰۷ میلادی عراق همچنان به عنوان مهمترین معضل سیاست خارجی کاخ سفید محل جدل و بحث دموکرات‌ها و جمهوریخواهان آمریکا قرار گیرد. تصمیم خودسرانه بوش مبنی بر اعزام بیست و یکهزار نیروی نظامی بیشتر به عراق و عدم توجه به گزارش “بیکی هامیلتون” موجب نارضایتی شدید دموکرات‌ها و حتی برخی هم حزبی‌های جمهوریخواه رئیس جمهور آمریکا از وی شده است.
در کل بحران عراق هزینه خسارات شدیدی برای کاخ سفید به همراه داشته است.
در انزوا قرار گرفتن کاخ سفید پس از اشغال عراق هر لحظه بیشتر می‌شود .در جریان اعلام استراتژی جدید بوش شاهد بودیم که همپیمانان آمریکا از جمله استرالیا و ژاپن به صورت ضمنی مخالفت خود را با افزایش نیروهای نظامی بیشتر به عراق اعلام کردند.
از سوی دیگر بحران عراق سبب شده است تا تعهدات بین‌المللی آمریکا حالتی کاملا بی‌اعتبار یابند و گرایش سایر کشورهای جهان جهت ایجاد ارتباط با چین و روسیه افزایش یابد. در جریان برگزاری کنفرانس مونیخ شاهد پررنگ‌تر شدن زیرساخت‌های در حال گسست نظام بین‌الملل بودیم. مسکو در این کنفرانس مخالفت صریح خود را با سیاست‌های واشنگتن در خلیج فارس و سایر نقاط جهان اعلام کرد.
همچنین بازارهای اقتصادی مورد نظر آمریکا در سال‌های اخیر نتوانستند رشد پیدا کنند و گرفتاری کاخ سفید در باتلاق عراق مانع از رشد بازارهای جهانی به سود منافع واشنگتن شد.
در نهایت اینکه رفتارهای بوش پسر باعث شده است تا کاخ سفید سالهای پردردسری را سپری کند. به نظر می‌رسد واشنگتن در سال ۲۰۰۷ یکی از پرتنش‌ترین سالهای حیات سیاسی خود را سپری کند. سالی که بحران‌های به وجود آمده در سیاست خارجی آمریکا موجب انزوای بیشتر نومحافظه‌کاران افراطی خواهند شد.
عقیل ابراهیم زاده
منبع : روزنامه رسالت