جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
جوشش درونی ساروت در گرایشهایش
ناتالی ساروت که نام اصلیاش ناتالی چرنیاک است، در هجدهم ژوئیه ۱۹۰۰ در روسیه به دنیا آمد. پدر و مادرش ایلیا چرنیاک و پالین چاتونووسکی در دوران تحصیل در دانشگاه ژنو با یکدیگر آشنا شدند. ایلیا دکترای خود را در شیمی گرفت و به وطن بازگشت، با پالین ازدواج کرد و یک کارخانه رنگسازی در شهر ایوانوو که پارچهبافی در آن رواج دشت، برپا کرد. ناتالی دو ساله بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند و او به همراه مادرش روسیه را به قصد زندگی در پاریس ترک گفت. ساروت پس از اخذ گواهینامه از مدرسه کوچک اقلیتها در دبیرستان فنلن نام نوشت و در آنجا علاوه بر درسهای دیگر، فیزیک هم خواند و در سال ۱۹۱۴ دیپلم گرفت. پس از آنکه دوره لیسانس ادبیات زبان انگلیسی و هنر را در سوربن به پایان رساند، سال ۱۹۲۰ به آکسفورد رفت و در رشته جامعهشناسی فوقلیسانس گرفت. سپس مطالعات خود را در حوزه تاریخ و جامعهشناسی در دانشگاه برلین ادامه داد و پس از بازگشت به فرانسه وارد دانشکده حقوق شد. همانجا با رمون ساروت آشنا شد و دو سال بعد با وی ازدواج کرد.
وی پیش از نگارش اولین کتابش ”گرایشها“ که در سال ۱۹۳۹ به چاپ رسید وکیل بود اما بعد نویسندگی را پیشه خود کرد. از جمله آثار ناتالی ساروت میتوان به چهره یک ناشناس ۱۹۴۸، مارترو ۱۹۵۳، عصر بدگمانی ۱۹۵۶، بین مرگ و زندگی ۱۹۶۸، صداهایشان را میشنوید؟ ۱۹۷۳، کودکی ۱۹۸۳، تو خودت را دوست نداری ۱۹۸۹، اینجا و مجموعه مقالاتی درباره رمان همچون کاربرد سخن ۱۹۸۰ و نمایشنامههائی چون دروغ، سکوت، ایسما، زیباست و بهخاطر هیچ و پوچ اشاره کرد.
ساروت نیز مانند نویسندگان رمان نو یا واقعاندیشان جدید همچون میشل بوتور، آلن ربگرییه، کلود سیمون، کلود اولیه و روبر پنژه؛ از روش سنتی نوشتن داستان براساس طرح و شخصیتسازی و صحنه و توالی زمانی دست کشید. ساروت قصه نمیگوید، شخصیت هم نمیآفریند، او مانند نویسندگان رمان نو صناعات مندرس بالزاک، فلوبر و زولا را کنار گذاشت که طرحی ساختارمند میریختند و آدمهائی از گوشت و خون که روان آنها جهت معینی داشت، میآفریدند و به توصیفهای واقعاندیشانه دست میزدند. خواننده سطحی داستان سنتی عموماً حوادث مهیج، کشمکشها و احساسات آدمهای داستان را با ولع میبلعد. نویسندگان رمان نو معتقد هستند که این طرز خواندن انسان است و چیزی جز سرگرمی مطبوع نیست. اما ساروت از هر چه آسان و آشکار، بیزار است. در نظر او خواندن را نباید نوعی تفریح دانست بلکه نوعی کار پرزحمت و نوعی معما است که مستلزم متنهای حواس جمعی و تلاش فکری است.
ساروت خود میگوید: ”هر کدام از نویسندگان رمان نو به طرز خاص خود مینویسد، مثلاً آلن ربگرییه جهان خارج را وصف میکند، چیزها و اشیاء را چنان که از بیرون دیده میشوند. من برخلاف، دگرگونیهای درونی را توصیف میکنم. عالم آلن ربگرییه کمابیش بیحرکت است در حالی که عالم من در حرکت مداوم است؛ پیوسته در حال دگرگونی است. میتوان گفت که شیوههای نوشتن ما در دو قطب مخالف قرار دارد هم از لحاظ سرشت و هم از لحاظ بینش...“
در کتاب ”عصر بدگمانی“ که شامل چهار مقاله انتقادی است، ساروت آثار نویسندگان گذشته را در چارچوب بینش ادبی خود کشف میکند. او درمییابد که در پشت واقعیت سلبی که بالزاک به نظر خوانندگان خود میرساند، یک جنبه خفی مرموز شعله میکشد و میگوید که مقلدان صناعات ادبی بالزاک آنچه را در زمان او نوآوری بهشمار میرفته است، تباه کردهاند. وی در ضمن میگوید که نقش بیاصالتی که بسیار مورد توجه او بوده است در مادام بوواری اثر فلوبر با یک رشته تصویرهای پیشافتاده و احساسات متداول اجرا شده است که در پشت رؤیاها، اِما بوواری پنهان است؛ این رؤیاها هم از قماش همان مبتذلات قالبی رمانتیسم است. نظر فلوبر درباره موضوع داستان نیز اهمیت دارد. ساروت از فلوبر نقل قول میکند که ”دوست دارم دست به تألیف کتابی درباره هیچ بزنم... کتابی که تقریباً هیچ موضوعی نداشته باشد یا دستکم در صورت امکان موضوع آن تقریباً نامرئی باشد“. به نظر ساروت، داستاننویسی معاصر باید همین راه را در پیش گیرد. موضوع رمان باید هیچ باشد تا بتوان آن را اثری هنری ناب نامید. ساروت از داستایوفسکی آموخت که جهان ناهنجار را با جمع اضداد و حالتهای ذهنی اسرارآمیز آن بنگرد، جهانی زیر زمینی را که درون آن ماجرای واقعی وجود دارد. پروست و جویس که از چشم تیزبین و گوش حساس خود بهره میگرفتند ساروت را بدان میخواندند که جهان را از پشت یک ذرهبین تماشا کند و در عین حال به گفتوگو و صورت زیرین گفتوگوهای شخصیتهائی که پیوسته در تغییر هستند گوش کند. ویرجینیا وولف نیز راه را برای فرارسیدن واقعیت روانشناختی، واقعیتی عاری از قراردادهای سنتی زمان و مکان و شخصیت هموار کرده بود.
ساروت درباره جزئیات مربوط به نام، سن، سابقه، محیط یا هیچیک از خصوصیات جسمی و فردی شخصیت داستان خود چیزی نمیگوید. اینها همه تکیهگاههائی است که خوانندگان غربی عادت دارند برای شناخت حالات شخصیتهای داستان به آنها تکیه کنند و ساروت داستان خود را از این تکیهگاهها عاری میکند. وی اینگونه صناعات را پسمانده بیاهمیت روشی سطحی و گمراهکننده برای نگریستن به زندگی و روند آفرینش هنری میدانست؛ این صناعات در نظر ساروت فقط رشوتی است که به کاهلی خوانندگان داده میشود تا نوعی پوشش ایمنی داشته باشند که آن را برگیرند و به آن متشبث شوند. او در عوض، مستقیماً در اندیشههای کسی از کسان فرو میرود در عین آن که در ظاهر گمنامی آن فرد را حفظ میکند. پروردگان خیال او نیز انسانهای خاکی نیستند. ساروت معتقد است که نامهای خاص، آشفتگی فکری میآورد و مخل هر گونه ارتباط واقعی بین او و آن موجود درونی است که او میخواهد دربارهاش به کندوکاو بپردازد و او را بر خواننده عیان کند.
اغلب اوقات ساروت در روایت خود سوم شخص بهکار میبرد (به شخصیتها با ”او“ و ”آنها“ اشاره میکند) و بدین ترتیب خط سیرهای موجوداتی را که مشخصه عالم آنها را به تصویر کشیده، مشخص میکند. او در صدد است از خوانندگان آثار خود آشنائیزدائی کند و از اینروست که آنها را وامیدارد تا مستقیماً به جنبوجوشهای درونیای برسند که در بطن گفتارها و اشارههای سر و دست وجود دارد. ساروت این جنبوجوشها را ”گرایش“ میخواند. خواننده که پریشان میشود، ناگزیر باید خود را با این واقعیت بریده بریده و در هم و برهم منطبق کند و از نظر جسمی و روحی در آبهای آنکه همواره تازه میشود و از نو سرازیر میگردد غوطهور شود؛ یا تقلایش بهجائی نرسد و غرق شود.وی در کتاب عصر بدگمانی، گرایشها یا گشت و گذار درونی را که در کانون بینش ادبی او قرار دارد، چنین تعریف میکند: ”این گرایشها، جنبوجوشهای وصفناپذیری هستند که با سرعت بسیار به مرزهای انتهائی خودآگاهی میرسند؛ اینها همه در بن اشارههای سر و دست یا سخنان ما جای دارند و ریشه احساسهائی هستند که از خود ظاهر میکنیم و گمان میبریم که حس میکنیم و میتوانیم آنها را وصف کنیم. به نظر من چنین میرسید و هنوز هم میرسد که این گرایشها منبع نهائی وجود ما را تشکیل میدهند. هنگامی که این جنبوجوشها را به انجام میرسانیم، به بیان درنمیآیند. حتی یک کلمه هم پدید نمیآید ـ در اندرون ما پرورش مییابند و با شتاب بیاندازه محو میشوند بیآنکه به راستی آنها را به روشنی درک کنیم. غالباً در ما احساسهای بسیار شدید اما زودگذر پدید میآورند؛ این احساسها را تنها از طریق تصویرهائی که معادل آنها بهشمار میروند میتوان به خواننده منتقل کرد تا خواننده بتواند موقعیت مشابه را احساس کند. این جنبوجوشها را باید تجزیه کرد و وانهاد تا به شیوه حرکت آهسته فیلم در ذهن خودآگاه خواننده از هم باز شوند. در اینجا دیگر زمان مانند زمان زندگی واقعی احساس نمیشود. بلکه بهصورتی تحریف شده و همچون زمان حال بینهایت گسترده احساس میشود“.
گرایشها جوهره مایه اعتقاد فکری و هنری ساروت است. این گرایشها که او آنها را جنبوجوشهای دستدوم میخواند، در بطن هر کدام از رمانها و نمایشنامههای او به زبانی خوشایند و پرمایه اما فوقالعاده دقیق جای گرفته است و هم خوانندگان را گلولهباران و محسور میکند، هم آن موجودات بینامی را که در رمانهای خود به آنها توجه میکند. احساسهائی را که این گرایشهای اسرارآمیز و خفی برمیانگیزند، نگرنده حساس در پشت پیش پا افتادهترین گفتوگوها و جزئیترین اشارهها درک میکند.
ساروت درباره نوشتن اولین اثر خود ”گرایشها“ میگوید: ”نوشتن گرایشها را در سال ۱۹۳۲ آغاز کردم. متونی که این نخستین کناب از آنها ترکیب یافته بیانی است طبیعی و خود به خود از تأثراتی بسیار شدید؛ صورتی هم که زندگیبخش این تأثرات است به همان اندازه طبیعی و خود به خود است. در اثنای کار دریافتم که این تأثیرات ناشی از حالات و فعل و انفعالاتی درونیاند که از دیرباز و در حقیقت از کودکی توجه مرا به خود معطوف میداشتند. اینها حالاتی تعریفناپذیرند که برقآسا تا منتهیالیه اعماق آگاهی ما نفوذ میکنند؛ بن مایه حرکات ما، سخنان ما و عواطفی هستند که ما از خود نشان میدهیم و میپنداریم که آنها را احساس میکنیم و نیز میپنداریم که به تعریف درمیآیند. این حالات در نظر من چنین هستند. چون هنگامی که دستخوش این حالات میشویم هیچ کلمهای ولو کلمات گفتار درونی، آنها را بیان نمیکند (چه در درون ما نشو نما مییابند و به یک چشم به هم زدن و بیآنکه به روشنی دریابیم که چه هستند محو میشوند؛ و با این همه احساساتی غالباً بسیار شدید ولی زودگذر در ما بهجای میگذارند)، از اینرو برای من ممکن نبود آنها را جزء با تصاویری همارز آنها که همان احساسات را برانگیزند، به خواننده انتقال دهم، وانگهی لازم بود که این حالات را به اجزای مشکل آنها تجریه کنم و آنها را مانند فیلمی با دور آهسته در برابر آگاهی خواننده بگشایم. از اینرو، دیگر زمان، زمان زندگی واقعی نبود، زمان حالی بود که کش آمده باشد. از گشایش آنها درامهائی حقیقی بهوجود میآید که در پس متعارفترین گفتوگوها و عادیترین حرکات پنهان میشوند و در هر لحظه از پس این ظواهر، یعنی گفتوگوها و حرکات، رخ مینمایند و این ظواهر در عین حال، هم بر آنها نقاب میکشند هم نقاب از آنها برمیدارند.
درامهای ناشی از نشو نمای این حالات، به خودی خود، علاقه مرا برمیانگیختند. هیچچیز نمیتوانست توجه مرا از آنها باز دارد. از اینرو هیچ چیز هم نمیبایست توجه خواننده را از آنها باز دارد: نه کاراکترهای شخصیتهای رمانی و نه انتریک رمان که معمولاً کاراکترها با استفاده از آن شرح و بسط مییابند و نه احساسات شناخته شده و هر یک به نامی نامیده، فقط شخصیتهائی بینام و نشان و تقریباً نادیدنی میبایست نقش حامل سادهای را برای این حالات که در همه کس هستند و هر لحظه ممکن است به گسترش درآیند، برعهده بگیرند.
نخستین کتاب من حاوی تخمهای بود از همه آنچه در آثار بعدی خود پیوسته در پروردن آن کوشیدهام. ”گرایشها“ همواره جوهر زنده همه کتابهای من بودهاند. منتها گستردهتر شدهاند؛ به این معنی که عمل درامی ناشی از این گرایشها امتداد بیشتر و بازی مداوم میان گرایشها و ظواهر که گرایشها در آنها به بیرون راه مییابند؛ گفتوگوهای ما است؛ کاراکتری است که مینمائیم داریم، شخصیتهائی است که در نظر یکدیگر مینمائیم. احساساتی است قراردادی که میپنداریم به ما دست میدهد یا در دیگران مییابیم و نیز این عمل درامی سطحی ساخته و پرداخته انتریک است که به منزله پنجره مشبکی است قراردادی که ما بر زندگی میگذاریم.
یادداشتها
۱. عصر بدگمانی: گفتارهائی درباره رمان، ناتالی ساروت، ترجمه اسماعیل سعادت، کتاب پرواز ۱۳۸۱.
۲. صداهایشان را میشنوید؟ ناتالی ساروت، ترجمه مهشید نونهالی، نیلوفر ۱۳۷۹.
۳. کودکی، ناتالی ساروت، ترجمه مهشید نونهالی، نیلوفر ۱۳۸۱.
۴. تو خودت را دوست نداری، ناتالی ساروت، ترجمه رؤیا بشنام. سرمدی ۱۳۸۳.
رؤیا بشنام
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
هلال احمر یسنا قوه قضاییه آتش سوزی پلیس تهران بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
حقوق بازنشستگان قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار خودرو دلار سایپا ایران خودرو بانک مرکزی کارگران تورم
فضای مجازی شهاب حسینی سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر باشگاه استقلال لیگ برتر لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بایرن مونیخ باشگاه پرسپولیس
کولر هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی دیابت کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی