چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

جایگاه کوایزومی در صحنه سیاسی ژاپن


جایگاه کوایزومی در صحنه سیاسی ژاپن
«جونیچیرو كوایزومی» اعلام كرده در ماه سپتامبر سال جاری میلادی از رهبری حزب حاكم لیبرال دموكرات و نخست وزیری ژاپن كناره گیری می كند. وی به لحاظ دوره زمامداری در میان نخست وزیران ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، رتبه سوم را پس از «ایساكو ساتو» و مسیگرو یوشیدا» دارد. ولی شاید بتوان كوایزومی را با توجه به كارنامه درخشانی كه در طول دوران زمامداریش بر جای گذاشته، یكی از شاخص ترین چهره های سیاسی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم دانست. دلایل این مدعا را می توان چنین دانست:
موتور توسعه اقتصادی ژاپن در دهه ۱۹۸۰ میلادی قدرتمند بود. در سال ،۱۹۸۰ ارزش سهام بنگاه های املاك به شدت افزایش یافت و وضعیت به گونه ای شد كه منجر به انباشت پول و نقدینگی گردید. در نتیجه پول نقد در دست مردم زیاد شد و آنها این نقدینگی را در بخش زمین و مسكن سرمایه گذاری كردند و همین امر باعث شد تا ارزش سهام آنها به شدت افزایش یابد، در نتیجه قشر حقوق بگیر و كارمند با افزایش قیمت ها قادر به خرید زمین و مسكن نبودند و در فاصله سال های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۰ میلادی نیز بانك مركزی نرخ بهره را ۵ بار افزایش داد، دولت نیز برای وام دادن در بازار رسمی حد و مرز قایل شد، بازار بورس ۶۰درصد ارزش سهام خود را از دست داد و چون مردم قدرت خرید نداشتن ركود و بحران آغاز شد. از این رو اقتصاد ژاپن به عنوان دومین قدرت برتر جهان پس از ایالات متحده وارد مرحله ای شد كه انجام اصلاحات بنیادین در آن اجتناب ناپذیر می نمود. عدم توانایی دولتمردان در رفع بحران اقتصادی و در كنار آن افشای فسادهای مالی سردمداران حزب حاكم موجب شد تا در سال ۱۹۹۳ میلادی اعتماد مردم نسبت به حزب حاكم لیبرال دموكرات و سیاستمداران از بین رفت و این حزب پس از ۳۸ سال حكومت مقتدرانه و بی وقفه بر ژاپن در انتخابات مجلس نمایندگان شكست خورد و قدرت را به احزاب دیگر واگذار كرد.
از آن هنگام در ژاپن هفت دولت بر سر كار آمد كه عمدتاً عمر كوتاهی داشتند و همه آنها براساس ائتلاف شكل گرفتند. هر یك از این دولت ها بدون استثنا، بر اصلاحات ساختاری تأكید كردند و قول دادند با ایجاد اصلاحت بنیادین در اقتصاد و جامعه ژاپن روند توسعه جدیدی را به وجود آورند. اما در حقیقت، هیچ پیشرفتی برای درك یا اجرای این طرح های پر سروصدا صورت نگرفت. طی این مدت سیاستمداران كاری جز حمایت لفظی و ظاهری از اصلاحات ساختاری انجام ندادند.
در آمریكا یا برخی از كشورهای دیگر، هنگامی كه دولت جدیدی شكل می گیرد، توجهات روی ۱۰۰ روز نخست متمركز می شود؛ یعنی دوره ای كه دولت جدید یك سری سیاست های جدید و اصلاحات سیستماتیك را اعمال می كند. طی این مدت كه «ماه عسل» دولت جدید خوانده می شود، تعهداتی كه حزب حامك قبل از سر كار آمدن داده بود، به سرعت و با شتاب اجرا می شوند. اما در ژاپن چنین اتفاقی رخ نداد و احزاب حاكم، آغاز به كار دولت را زمینه ای برای تأسیس مجموعه ای از كمیته ها و گروه های تحقیقاتی برای گفت وگو و تبادل نظر در مورد سیاست و اصلاحات موردنظر می دانستد. از سال ،۱۹۹۳ برنامه های اصلاحات ساختاری بسیاری تدوین شد و دولت های متعددی بر سر كار آمدند، اما تقریباً هیچ یك كاری از پیش نبردند. یكی از دلایل این امر، آن بود كه هر دولت تنها این هدف را داشت كه اعضای كافی در پارلمان داشته باشد و نیز از اكثریت برخوردار باشد. برای نمونه دولت «مورایاما» كه در ژوئن ۱۹۹۴ میلادی شكل گرفت یك ائتلاف ۳حزبی میان حزب لیبرال دموكرات (LDP)، حزب سوسیال دموكرات (SDPJ) و ساكی گاكه نوین بود.
LDP و SDPJ، از زمان ایجاد آنها در سال ۱۹۹۵ میلادی، همواره از لحاظ ایدئولوژیكی اختلافات بنیادی داشته اند. این ائتلاف فقط بدان جهت شكل گرفت كه قردت دولت حفظ شود، نه اینكه برنامه های اصلاحی اجرا شود. به طور قطع، احزابی كه تفكر مخالف و متفاوت داشتند، تنها در صورتی می تانستند به ائتلاف دست یابند كه از مباحث و مجادلات اساسی در مورد اصلاحات و سیاست هایی كه باید اعمال می شد، خودداری می كردند. تغییر مداوم دولت ها یكی پس از دیگری و فقدان تلاش هایی برای تحقق سیاست ها و اصلاحات، انتظارات عمومی را تضعیف و ژاپن را دچار خفقان كرد در نتیجه موجب شد تا شركت مردم در انتخابات كاهش یابد. در این كشور انتخابات به مثابه مرحله ای بود كه احزاب از طریق آن وعده های تهی می دادند. این وعده ها به ۲ دلیل تهی بودند: اول اینكه این وعده ها بسیار انتزاعی و خلاصه و نیز فاقد شاخصه های ویژه برای اجرای مستقیم پس از انتخابات بودند. دوم آنكه، نامزدها نیز به طور فردی وعده هایی می دادند، اما ظاهراً این وعده و وعیدها فقط فهرستی از خواسته ها و آرزوها بودند كه منابع لازم و یا شیوه های خاص برای تحقق آنها ذكر نشده بود. این قول ها اغلب فاقد انسجام لازم با سیاست های حزب بوده و بلافاصله پس از انتخابات به فراموسی سپرده می شدند. بنابراین جامعه ژاپن نیاز به یك شوك داشت تا از این وضعیت كه در آن قرار گرفته بود رهایی یابد و اعتماد از دست رفته مردم نسبت به دولت و سیاستمداران بار دیگر احیا شود.
هنگامی كه «یوشیرو موری» نخست وزیر سابق ژاپن با محبوبیت ۸ درصدی در افكار عمومی،مجبور به كناره گیری از قدرت شد، تمام نگاه ها به جانشین وی در حزب لیبرال دموكرات (LDP) دوخته شد و این كه چه كسی ناخدای كشتی توفان زده LDP خواهد بود و چگونه آن را به ساحل نجات خواهد رساند؟
با وضعیتی كه حزب حاكم و دولت ائتلافی در زمان كناره گیری «موری» از قدرت، داشت، احزاب مخالفت دولت، خود را برای شركت در انتخابات مجلس مشاوران در تابستان سال ۲۰۰۱ میلادی آماده می كردند و بر این باور بودند كه حزب لیبرال دموكرات در این انتخابات متحمل شكست سختی خواهد شد. در چنین شرایطی LDP تنها یك راه داشت و آن انتخاب یك فرد مقبول و محبوب در افكار عمومی ژاپن برای سپردن سكان رهبری حزب به وی، تا بدین سیله در مدت زمان اندكی كه به انتخابات مجلس مشاوران باقی مانده بود، LDP بتواند بخشی از اعتماد از دست رفته مردم نسبت به دولت را بازگرداند. لذا در این راستا چهار نفر از اعضای بلندپایه حزب لیبرال دموكرات ژاپن خود را نامزد سمت رهبری حزب و در نهایت نخست وزیری كردند (در ساختار سیاسی ژاپن رهبر حزبی كه اكثریت را در پارلمان دارد به عنوان نخست وزیر انتخاب می شود) این چهار نفر عبارت بودند از: «ریوتارو هاشیموتو» نخست وزیر اسبق و وزیر اصلاحات در دولت «موری»، «جونیچیرو كوایزومی» وزیر پیشین بهداشت و رفاه، «تارو آسو» وزیر مسؤول سیاست گذاری مالی و اقتصادی، و «شیزوكو كامه ای» رئیس شورای پژوهشی سیاسی حزب لیبرال دموكرات. در انتخابات درون حزبی كه در تاریخ ۲۴ آوریل ۲۰۰۱ برگزار شد، كوایزومی با سكب ۲۹۸ رأی به عنوان بیستمین رهبر حزب لیبرال دموكرات انتخاب شد. در حالی كه تعداد زیادی از صاحب نظران در آغاز مبارزات انتخاباتی نامزدهای معرفی شده جهت تصدی ریاست حزب لیبرال دموكرات، معتقد بودند كه هاشیموتو به خاطر حمایت جناح «كامه ای» در دور نهایی انتخابات، بخت بیشتری برای پیروزی خواهد داشت. كوایزومی با پیروزی شگفت آور خود درانتخابات شعبات استانی زمینه مناسبی را برای پیروزی در انتخابات رهبری حزب به وجود آورد، به گونه ای كه وی در همان مرحله اول انتخابات موفق شد نه تنها اكثریت لازم را به دست آورد، بلكه توانست به میزان ۵۴ رأی بیش از حد نصاب موردنیاز را كسب كند كه البته در این راه همكاری جناح «كامه ای» بسیار ارزشمند بود، چرا كه «كامه ای» در آخرین لحظات تصمیم گرفت مبارزات انتخاباتی خود را متوقف كند و در انتخابات ریاست حزب كه با حضور نمایندگان پارلمان برگزار شد، شركت نكند و در عوض جناح وی به كوایزومی رأی بدهد. اما دلیل حمایت جناح «كامه ای» از كوایزومی در مقابل هاشیموتو را باید در این نكته دانست كه هاشیموتو قبلاً در سمت رهبر حزب و نخست وزیری ژاپن نتوانسته بود برای بحران های فزاینده اجتماعی و اقتصادی كشور راه حلی بجوید و دولت وی موفق نشده بود كه در مورد چاره اندیشی جهت حل نارسایی های اقتصادی كشور كارنامه قابب قبولی را به مردم ارائه كند و به همین دلیل هاشیموتو از سمت رهبری حزب و نخست وزیری ژاپن به صورت ارادی كناره گیری كرده بود. همچنین كوایزومی برخلاف اكثر سیاستمداران ژاپنی و اعضای بلندپایه حزب حاكم كه در كارنامه آنها اتهام فساد مالی به چشم می خورد، فردی پاك محسوب می شد، كه این مسأله خود عامل بسیار مهمی در جلب افكار عمومی بود. بنابراین اعضای حزب لیبرال دموكرات در انتخابات كوایزومی به رهبری كاملاً منطقی و درست عمل كردند.
كوایزومی كه با شعار «تغییر حزب لیبرال دموكرات، تغییر ژاپن» پا به عرصه رقابت گذاشته بود. در مجلس ۴۸۰ نفره نمایندگان ۲۷۸ رأی به دست آورد و در مجلس ۲۵۲ نفره مشاوران با كسب ۱۳۸ رأی موافق به صورت رسمی به مقام نخست وزیری ژاپن رسید.كوایزومی هنگامی وارد كاخ نخست وزیری شد كه قبل از وی، هفت دولت بر سر كار آمده بودند. دولت هایی كه عمدتاً عمر كوتاهی داشتند و همه آنها بر اصلاحات ساختاری تأكید و قول ایجاد اصلاحات بنیادین در اقتصاد و جامعه را داده بودند كه هیچ یك موفق به انجام آن نشدند. بسیاری بر این باور بودند كه دولت كوایزومی نیز همانند دولت های قبلی عمر كوتاهی خواهد داشت، ولی امروز شاهد هستیم كه كوایزومی پنجمین سال ورودش به كاخ نخست وزیری را كامل كرده است.
●دلایل این ماندگاری چیست؟
در پاسخ به این سؤال می توان به عوامل مختلفی اشاره كرد از جمله: شخصیت منحصر به فرد كوایزومی، از وی یك شخصیت كاریزما در جامعه ژاپن ساخته است. یكی از ویژگی های مهم وی، آلوده نبودنش به فساد مالی است. بحث فساد مالی در صحنه سیاسی ژاپن تقریباً به صورت یك سنت درآمده است و كمتر سیاستمداری در ژاپن می توان یافت كه به نوعی درگیر این مسأله نبوده باشد. از دیگر ویژگی های كوایزومی، مخالفت با تفكرات كهنه و سنتی حزب لیبرال دموكرات سات.
عملكرد وی نشان داد كه شخصیتی مستقل و خواهان نوآوری و تحول در حزب با تأكید بر نیروهای جوان آن است. كوایزومی موفق شد با ایجاد ثبات در سیستم مدیریتی دولتش و نیز كنترل وخنثی كردن مخالفت های درون حزبی، حمایت جناح های قدرتمند حزب حاكم لیبرال دموكرات را جلب كند و در حال حاضر وی درون حزب حاكم لیبرال دموكرات مواجه به هیچ رقیب خطرناك و بالقوه ای نیست اعتقاد راسخ كوایزومی بر ضرورت اصلاحات ساختاری به منظور حل مشكلات اقتصادی ژاپن و تشریح دقیق این ضرورت برای مردم و نخبگان اقتصادی و سیاسی، از جمله رمزهای موفقیت كوایزومی در آوردگاه سیاسی و اقتصادی بود.
هنگامی كه وی در سال ۲۰۰۱ میلادی قدرت را در دست گرفت، اصلاحات را سرلوحه شعارهای خود قرار داد و گفت: «ژاپن نیاز به اصلاحات دارد. هرچند این اصلاحات در كوتاه مدت دردآور بوده و همین مسأله فشارهایی را به دولت و مردم ژاپن وارد خواهد كرد» ولی از دید كوایزومی، این فشارها باید در كوتاه مدت تحمل می شد تا در آینده، اقتصاد ژاپن از ركود به حركت وادار شود. از جمله دستاوردهایی كه سبب شده است دولت كوایزومی به یكی از پایدارترین و باثبات ترین دولت های ژاپن در دهه های اخیر تبدیل شود، بهبود وضعیت اقتصادی كشور در كنار تلاش برای اجرای اصلاحات ساختاری می باشد. در ژاپن ثبات و شرایط خوب اقتصادی از متغیرهای اصلی در جلب حمایت مردم این كشور در زمانی طولانی شمرده می شود. در حال حاضر میزان بیكاری در ژاپن به ۴‎/۱ درصد رسیده كه پایین ترین حد در طی هفت سال و نیم گذشته است. شاخص نرخ سهام نیكی در ژاپن كه در سال های گذشته تا سطح ۷ هزار ین سقوط كرده بود. در بازار سهام توكیو به بالای ۱۷ هزار و ۵۶۳ ین رسید كه بالاترین حد در ۵ سال و ۹ ماه گذشته شمرده می شود. همچنین درصد میزان شغل پیشنهادی به جویندگان كار در ماه فوریه گذشته، ۱‎/۰۴ درصد بود كه این به معنای آن است كه برای ۱۰۰ نفر ژاپنی، ۱۰۴ شغل پیشنهاد شده است. افزایش شاخص نرخ مصرف را نیز كه یك متغیر مهم اقتصادی شمرده می شود باید به عوامل بالا افزود.
البته ناگفته نماند كه به دولت كوایزومی در زمینه سیاست خارجی در برخی ابعاد همچون روابط با چین و كره جنوبی و نیز اعزام نیرو به عراق می توان خرده گرفت و از آن انتقاد كرد، اما این انتقادات نتوانسته بنیان های سیاسی كوایزومی را در داخل ژاپن با چالشی جدی مواجه سازند. چرا كه اغلب مردم ژاپن رفتار ایدئولوژیكی ندارند و بیشتر به نتایج ملموس اقتصادی توجه دارند. بنابراین با نگاهی به هفت دولت قبلی و عملكرد كوایزومی مشاهده می كنیم كه وی برخلاف نخست وزیران پیشین ژاپن به وعده ها و شعارهایی كه در ابتدیا به قدرت رسیدن داده بود عمل كرد و یا می كند و مردم نیز كاملاً این مسأله را درك و لمس كرده اند. در نتیجه در انتخابات مجلس نمایندگان ژاپن كه در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۵ میلادی برگزار شد مردم نیز در مقابل خوش قولی های كوایزومی و وفای به عهده وی با شركت گسترده در این انتخاب باعث شدند حزب لیبرال دموكرات با كسب ۲۹۶ كرسی، اكثریت كرسی های مجلس نمایندگان ژاپن را به دست آورد.
و این امر نشان داد كه كوایزومی در طول دوره زمامداری خود موفق شده است كه اعتماد از دست رفته مردم ژاپن را نسبت به حزب حاكم و سیاستمداران و دولتمردان بار دیگر احیا كند و به همین دلیل است كه می توان وی را به عنوان یكی از شاخص ترین سیاستمداران ژاپن پس از جنگ جهانی دوم شناخت.
مهرداد جمالیان داریانی
منبع : روزنامه ایران