جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


جوانی از دست رفته فیلمساز


جوانی از دست رفته فیلمساز
ای. اï. اسکات؛ «جوانی بی جوانی» به عنوان اولین فیلم فرانسیس فورد کاپولا پس از ده سال، داستان یک پروفسور زبان شناس اهل رومانی است که پس از برخورد با یک صاعقه جوانی از دست رفته خویش را بازمی یابد؛ پروفسوری به نام ماتئی (تیم راث) که پس از برخورد با این صاعقه علاوه بر حفظ حافظه و تجربیات دهه هفتاد عمرش به لحاظ جسمی توانایی و ظاهر سی سالگی اش را به دست می آورد و به طرز اسرار آمیزی در مقابل زمان ایمن شده و هرگز پیر نمی شود.
«جوانی بی جوانی» مشابه داستان کوتاه میرچا الیاده که فیلم بر اساس آن ساخته شده، وضعیت پروفسور زبان شناس را هم به صورت یک نمونه نادر پزشکی به تصویر می کشد و هم به صورت معما و مساله یی متافیزیکی. در واقع فیلم آقای کاپولا درست مانند داستان الیاده اثری است کاملاً نمادین که در عین حال ماجراهای خود را در بستری وقایع نگارانه بیان می کند و گهگاه به مفاهیمی همچون ماهیت زبان و هویت بشر هم گریز می زند. و البته در کنار همه اینها از حسرت و میلی آشنا و شایع در میان انسان ها نیز سخن می گوید؛ چه می شد اگر می توانستیم بدون از دست دادن اطلاعات و دانش کنونی مان به عقب بازگشته و همه چیز را از نو شروع کنیم؟
تابستان امسال، زمانی که برای اولین بار «جوانی بی جوانی» را دیدم، تمام تلاشم بر این بود که میان فیلمساز این فیلم و قهرمانش نسبت و رابطه یی برقرار نکنم. برایم سوال بود که آیا آقای کاپولا با بیان این داستان قصد دارد جوانی از دست رفته خود را باز پس بگیرد؟ آیا بازگشت کارگردان این فیلم به فیلمسازی بعد از وقفه یی نسبتاً طولانی تلاشی است برای به عقب بازگرداندن زمان و شروعی دوباره؟ نباید به چنین سوالاتی از فرط وضوح و روشنی شان توجه می کردم اما تلاشم چندان ثمری نداشت تا اینکه تلفنی با خود کاپولا صحبت کردم و از زبان خودش شنیدم که می گفت «شباهت من به شخصیت پروفسور این فیلم غیرقابل انکار است.»
«جوانی بی جوانی» بیش از هر چیز حاصل دست یکی از اساتید هنر و بزرگان سینما است که احتمالاً برای ساخت این فیلم هر آنچه در دانشگاه یو. سی. ال. ای به عنوان دانشجوی فیلمسازی آموخته بوده را به فراموشی سپرده تا بتواند از پس سکانس های دشوار و روایت پیچیده دلخواهش برآمده و به ایده آل هایش نزدیک شود. به همین دلیل این فیلم با اینکه در ظاهر از وجود کارگردانی سالخورده سود برده است اما گویی توسط جوانی جسور و خستگی ناپذیر ساخته شده تا شاید پاسخی باشد برای بلند پروازی های ذهنی این جوان در عالم سینما. و به همین دلیل این فیلم بیش از آنکه اثری اتوبیوگرافیک باشد فیلمی است به شدت شخصی که در راستای ایده آل های کاپولا در سینما ساخته شده است.
البته سال ها پیش اندرو ساریس در کتاب خود با موضوع کارگردانان سینمای امریکا با احتیاط درباره کاپولا گفته بود وی «شاید اولین فیلمساز سینمای امریکا باشد که از تحصیلات دانشگاهی خود به نحو احسن در فیلمسازی استفاده کرده است و به همین خاطر به کارگردانی بزرگ در سینما بدل خواهد شد». حکایت این روز های آقای کاپولا دقیقاً برعکس گفته ساریس شده است چرا که در شرایط فعلی دیگر نه تنها اندوخته های آکادمیک خود را فراموش کرده بلکه تصمیم گرفته برخلاف رویه سابق شور و اشتیاق جوانانه اش را سرلوحه خویش قرار دهد. در چنین شرایطی تعجب نمی کنیم زمانی که می شنویم کارگردان «جوانی بی جوانی» برای پروژه بعدی اش تصمیم گرفته مستقل از هر استودیویی و با حداقل امکانات رهسپار آرژانتین شود و یک فیلم شخصی دیگر بسازد. در این میان ظاهراً تنها بخش دوم پیشگویی ساریس محقق شده و آقای کاپولا نه تنها به شهرت و اعتباری مثال زدنی دست یافته بلکه به یکی از بزرگان تاریخ سینما نیز بدل شده است. ساریس در همان کتابش نوشته بود؛ «فرانسیس فورد کاپولا نامی است که در آینده قطعاً بیشتر آن را خواهید شنید.» حال تنها می توان پرسید آیا پیشگویی ساریس درباره چنین فیلمسازی هنوز هم می تواند معتبر باشد؟
ای. اï. اسکات
منبع : روزنامه اعتماد