سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا


کودکان کار مترو ؛آسیبی که از چشم ها به دور مانده است


کودکان کار مترو ؛آسیبی که از چشم ها به دور مانده است
‌دستمال فالی بسته ای ۲۰۰ تومان، خاک ژله ای بسته ای ۵۰۰ تومان،‌سبزی خشک بسته بندی شده، ‌لوازم ‌آرایش و بسته های کبریت اینها جملاتی است که روزانه در واگن های مترو بسیار شنیده می شوند. ‌روزانه ممکن است یکبار سوار شدن در مترو و مسیرهای مختلف آن را تجربه و با بازار روزی که در آن به راه ‌افتاده است، برخورد کرده باشید. ‌بازار روزی که با انواع وسایل نقاشی،‌ورزشی، مواد خوراکی و غذایی و پوشاک تشکیل شده، اما برای فروش ‌آن هزینه دکوراسیون لازم نیست، دغدغه داشتن فروشگاه ندارد و فاقد ویترین و دکور است و خیال فروشندگان آن ‌از بابت پرداخت اجاره بهای فروشگاه راحت است. ‌عرضه کنندگان کالا در این بازار روز‌، به معنای واقعی فروشنده نیستندو ناخواسته و به دلایل مختلفی از قبیل نیاز ‌به کسب درآمد و‌تامین هزینه های زندگی فروشنده شده اند. فروشندگانی که البته کم سن و سال هستند، اما سعی دارند لحن صحبت هایشان مانند بزرگسالان باشد تا از طرف ‌مشتریانشان جدی گرفته شوند و بتوانند کالاهای همراه خود را به فروش برسانند. ‌
به نظر می رسد ساک و کیف هایشان از کالاهایی پر باشد که سر و کار داشتن با آنها، حداقل از منظر سن و ‌سال ‌برایشان زود است و هنوز فرصت دارند تا در سنین بالاتر به آنها بیندیشند. ‌این فروشندگان نوجوان، برخی بسیار ژولیده و برخی خوش پوش هستند، اما همه در یک واقعیت مشترکند "نیاز به ‌کسب درآمد برای گذران زندگی خود و احتمالا چند نفر دیگر." ‌با کمی دقت درمی یابیم که جای اصلی آنان نشستن بر پشت میز و نیمکت ها و قرار گرفتن در فضای زیبا و با ‌نشاط مدرسه، ‌زمزمه الفاظ و آموختن شعرهای کودکانه و یا لذت بردن از بازی های زیبای این دوران است.فروشندگان کوچک این بازار روز،‌حاضر نیستند اجناسشان را کمتر از قیمت های تعیین شده به مردم بدهند و ‌حتی از چانه زدن مشتریان برای گرفتن تخفیف بیزار هستند. ‌اما به شدت برای فروختن کالاهایشان به مسافران اصرار می کنند،‌گویی کسی برای فروش همه کالاهای آنها در ‌یک روز به آنان جایزه می دهد. ‌در یکی از واگن های قطار درون شهری در قسمت بانوان، دختر جوانی که ظاهرش همانند دخترهای همسن و ‌سالش مرتب است، ‌دقایقی پس از سوار شدن و اطمینان خاطر از نبود ماموران، ‌کیف رنگی اش را باز ‌می‌کند تا بسته های جوراب زنانه را بفروشد.
شکل و قیافه اش هیچ فرقی با دخترانی که روی صندلی مترو نشسته‌اند، ندارد و آراسته است، اما با زبانی گویا و ‌کلامی شیوا در تلاش برای جذب مشتری و فروش جوراب های همراه خود اسـت.‌‌احتمـال اینکـه او کلاس درس را برای کسب درآمد رها کـرده بـاشـد و بـهترین روزهای عمرش را در واگن مترو ‌برای اثبات بزرگ شدن و امرار معاش سپری کند، دور از ذهن نیست. ‌‌"الهام"‌نوجوانی که در حال نشان دادن بـادکـنـک های رنگی است،‌می گوید: چند روز پیش ‌توسط دوستم که ۶ ماه است در مترو دستفروشی می کند،‌با این شغل آشنا شدم.‌‌‌"سمیرا" نوجوانی که در واگن مترو در حال فروش کالای خود است، می‌گوید: روزی چهار ساعت کار می کنم و ‌تقریبا به کارم وابسته شدم، با اینکه نیمی از روز را سر پا هستم، اما عادت کرده‌ام. ‌وی در ارتباط با برخوردهای مسافران،‌ادامه داد: سعی کردم از برخورد و نگاه های سوال برانگیز مسافران ‌ناراحت نشوم و کارم را انجام دهم و برای آینده پس انداز کنم. ‌‌"محمد علی" که اهل کرمانشاه است می‌گوید: پدرم را در یک حادثه تصادف از دست دادم و مجبور شدم برای سیر کردن شکم ‌خواهرم و گذران زندگی پس از مدت ها گل فروشی در کنار خیابان ها،‌به این کار بپردازم. ‌این نوجوان ادامه می دهد: تعداد مسافران مترو بسیار زیاد است و در نتیجه درآمد این کار بیشتر از دستفروشی در چهار ‌راه ها و خیابان هاست. ‌وی می گوید: اگر پدرم زنده بود،‌هیچگاه دستفروشی نمی کردم و وقتم را صرف کلاس های مختلف فرهنگی و ‌آموزشی می‌نمودم.نوجوان دیگری که خود را "پری" معرفی می کند، با صورتی سیاه که تنها نگرانی‌اش گرفتار شدن در دام ‌ماموران مترو است نیز می گوید: اگر آنان نباشند، مجبور نیستیم که کالای خود را یواشکی و با بسته بندی های مختلف ‌وارد واگن های مترو کنیم. ‌وی ادامه داد: پدرم اعتیاد دارد و مادرم نیز خانه را ترک کرده و اگر من و خانواده ام زیر یک سقف زندگی می‌کردیم،‌هیچگاه این کار را انتخاب نمی کردم. ‌رئیس انجمن علمی مددکاری ایران در این خصوص می گوید: در حال حاضر، ‌وضعیت ‌درآمدی مردم ایران با تورم موجود در کشور همخوانی ندارد. ‌‌"مصطفی اقلیما" افزود: در کشورهایی که نرخ تورم آنها بالاست،‌فقر در آنها به وضوح مشاهده می شود و ‌متاسفانه کشور ایران نیز از این قاعده ‌مستثنا نیست. ‌وی با اشاره به وضعیت معیشتی مردم ایران، ‌گفت: ‌درآمد اغلب خانواده های ایرانی بسیار کم است و با حقوق ‌ماهیانه۳ میلیون ریال نمی توان یک زندگی ایده آل را گذراند و مخارج اعضای خانواده را تامین کرد. ‌رئیس‌انجمن علمی مددکاری ایران ادامه داد: این حقوق حتی برای پرداخت اجاره خانه و هزینه مسکن در بسیاری ‌از مناطق کافی نیست، چه رسد به اینکه بخواهند با این مبلغ هزینه های زندگی خانواده هایی با ۴ تا ۵ فرزند ‌را تامین کنند. ‌اقلیما با بیان اینکه این مسئله باعث شده تا خانواده ها ناگزیر شوند، فرزندانشان را نیز وارد بازار کار کنند،
گفت: آنان متوجه نیستند کودک و یا نوجوانی که به بازار کار وارد می‌شود و درس و تحصیل را رها مـی‌کنـد، ‌ممکـن ‌است به کارهای خـــلاف نــیـز رو آورد.‌‌وی علـت دسـتـفـروشی کودکان و نوجوانان در مترو را پایین بودن سطح درآمد خانواده ها عنوان کرد و گفت: این کــودکــان نـیـاز مالی دارند و اگر بـا پـوشـش شـیک در مترو ظاهر می شوند، به دلیل نگرانی و ترس از پلـیس است. ‌این استاد دانشگاه گفت: آنان سعی دارند خود را بدون درد و به دور از آسیب های اجتماعی نشان دهند،‌اما واقعیت، ‌از فقیر بودن آنها روایت ‌دارد.
منبع: ایرنا ‌
منبع : روزنامه آفتاب یزد