پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دام اصولگرایانه


دام اصولگرایانه
۱) روزی بعد از انتخابات ریاست جمهوری، نگارنده در جمعی بود؛ جمعی که همگی یا در انتخابات به دکتر معین رای داده بودند یا اینکه از تحریمی‌های انتخابات بودند. بحث حول محور رفتار دولت با فعالان سیاسی می‌گذشت که یکی از دوستانی که در آنجا بود، گفت: «ای کاش قالیباف در انتخابات رای آورده بود.» این حکایت امروز اصلاح‌طلبان است. روزهایی که می‌گذرد، «اصلاح‌طلبان»، در پی دغدغه‌هایی جدیدند. این بار چون سال‌های گذشته شاهد سخنان پرشور در باب دموکراسی و جامعه مدنی و. . . نیستیم. نهال نوپای اصلاحات، بسیار زود خزان‌زده شده و اکنون سخن‌ها در باب این است که برای ریاست مجلس حداد عادل ارجح‌تر است یا لاریجانی و اصلاح‌طلبان اکنون به همین سهم دلخوشند که نقشی هر چند ناچیز در به قدرت رسیدن گزینه‌ای داشته باشند که در تضاد - هر چند نه ماهوی که فقط ظاهری - با قدرت فائقه قرار دارد. همان طور که اصلاح‌طلبان شورای شهر نیز بعد از اینکه موفق شدند در ابتدای شورای سوم، سهمی در به قدرت رسیدن قالیباف به کرسی شهرداری تهران داشته باشند. اما آیا اکنون این شادی‌ها برای به قدرت رسیدن قالیباف و شاید لاریجانی می‌تواند تبدیل به دلخوشی برای اصلاح‌طلبان باشد؟
اکنون که در میان اصولگرایان حداقل سه گزینه مطرح برای انتخابات وجود دارد - احمدی نژاد، لاریجانی و حدادعادل - اصلاح‌طلبان چه باید بکنند؟ با توجه به وضع نظارت بر انتخابات در مجلس هشتم، به نظر نمی‌رسد که گزینه‌های اصلی اصلاح‌طلبان قادر به عبور از فیلتر شورای نگهبان باشند و گزینه‌هایی چون خاتمی نیز بعید است که وارد صحنه شوند. این یادداشت کوتاه در پی آن است تا تلاش کند نشان دهد که مابین سه گزینه محتمل در میان اصولگرایان - آن طور که اکنون در محافل سیاسی مطرح است - تفاوت ماهوی وجود ندارد و اختلافات تنها در روش‌هاست و نه در اهداف.
۲) روزهای انتخابات نهم ریاست‌جمهوری، هنوز در خاطر بعضی‌ها مانده است؛ روزهایی که اصلاح‌طلبان دچار تشتت، هر روز بیشتر از روز قبل خطر از دست دادن کرسی ریاست‌جمهوری و به قدرت رسیدن محمدباقر قالیباف را احساس می‌کردند. در آن روزها سخنان زیادی درباره نقش قالیباف در دستگیری وبلاگ‌نویسان، نامه فرماندهان ارشد نظامی به خاتمی و. . . در محافل و روزنامه‌های اصلاح‌طلب نقش بسته بود. قالیباف برای ما - منظور از ما طرفداران و دلدادگان اصلاحات است - مظهری بود از محافظه‌کارانی که هشت‌سال بر طبل مخالفت با اصلاحات کوبیده بودند و نگران بودیم که نکند با به قدرت رسیدن قالیباف همه آنچه در هشت سال رشته شده، ناگهان پنبه شود.
برای ما، فرقی میان سه‌گانه قالیباف - لاریجانی - احمدی نژاد وجود نداشت، مگر این نکته که سردار قالیباف با تبلیغات وسیعی‌ای که انجام داده و سازمان دادن به آرا، خطر بالقوه‌ای برای اصلاحات بود. شاید به همین جهت بود که او را مصداق «رجل سیاسی» نمی‌دانستیم و همچنان از مردان «لشکری» می‌خواندیمش.
انتخابات تمام شد و برخلاف پیش‌بینی‌ها، این احمدی‌نژاد بود که در میان اصولگرایان سر برآورد و در دور دوم نیز به کاخ ریاست‌جمهوری رسید. قالیباف نیز به شهرداری تهران رفت، تا در آن جا به تامل در دلایل شکست خود بپردازد. اما چندی نگذشت که با آغاز به کار شورای سوم و اختلافی که در میان اصولگرایان افتاد، او را از مصادیق اصولگرایانی دانستند که به اصلاح‌طلبان نزدیک‌تر است. اینکه چرا و چگونه و چطور این اتفاق افتاد، مهم نیست، مهم تحولی بود که به خواست دوستان اتفاق افتاد و آقای قالیباف از مظاهر اعتدال و عقل‌گرایی و تخصص‌گرایی در میان اصولگرایان دانسته شد.
۳) علی لاریجانی، آن هنگام که از ساختمان جام جم، به ساختمان شورای عالی امنیت ملی رفت تا دبیری این مهم‌ترین نهاد در سیاست خارجی کشور را به دست آورد، شاید تصور نمی‌کرد که برخلاف صدا وسیما، بسیار زود منصب جدید را از دست بدهد. عملکرد لاریجانی برای اصلاح‌طلبان روشن بود، در صداوسیما و برنامه‌سازی علیه اصلاح‌طلبان زمانی گزارش تحقیق و تفحص مجلس اصلاحات را از صدا وسیما «کشکی» خواند و زمانی دیگر دیپلماسی دولت اصلاحات را تعویض «در غلتان با آب نبات چوبی» دانسته بود. اما استعفای لاریجانی - بر اثر فشارهای رئیس‌جمهور - ناگهان وی را نیز در زمره «اصولگرایان اصلاح‌طلب» قرار داد. گویا اکسیر استعفا از دولت نهم، مس اصولگرایی هر شخصی را تبدیل به طلای اصلاحات می‌کرد که اکنون لاریجانی نیز در زمره آنان در آمد که یک شبه جامه اصلاحات را بر تن می‌کنند و هر پیروزی برای آنان، به نام اصلاحات نوشته می‌شود. همان‌طور که خبر انتخاب وی از شهر قم برای مجلس هشتم یا زمزمه‌های وی برای ریاست بر مجلس هشتم، اصلاح‌طلبان را به سر شوق و ذوق در می‌آورد و هرکس از گوشه و کنار اصلاحات، ‌سازی برای خوشامدگویی به وی می‌نوازد. البته اینکه لاریجانی کاندیدای اصولگرایان بوده و یا از حمایت جامعه مدرسین برخوردار بوده مهم نیست، مهم این است که آقای لاریجانی اکنون اصلاح‌طلب است.
۴) این قصه سر دراز دارد و می‌توان آن را تا به انتها ادامه داد. سیاهه آنان که در سه سال اخیر و به لطایف‌الحیل دوستان، به هیات اصلاح‌طلبی درآمده‌اند، تمامی ندارد: دانش‌جعفری، پورمحمدی، وزیری هامانه، فرهاد رهبر و. . . اما این نام‌گذاری‌ها و این تحلیل‌ها آیا بهره‌ای از واقعیت نیز در خود دارد؟
متاسفانه عده‌ای از دوستان اصلاح‌طلب نادانسته و ناخواسته - شاید هم دانسته و خواسته - به راهی می‌روند و در دامی می‌افتند که اصولگرایان می‌خواهند. چندی پیش حسین شریعتمداری، در روزنامه کیهان، مقاله‌ای نوشت و در آن از بعضی گروه‌های اصلاح‌طلب خواست تا به جرگه اصولگرایی وارد شوند و «تندروها» را طرد کنند.
پیام نانوشته، اما واضح این مطلب چیزی نیست جز این نکته که باید به هر طریق ممکن اصلاح‌طلبان را از دور خارج کرد. عده‌ای را با انگ تندرو بودن، عده‌ای را با انگ پیشرو بودن و آنانی را نیز که قابل حذف نیستند، باید به جبهه خود بخوانیم تا دوگانه اصلاح‌طلبی - اصولگرایی، تبدیل به دوگانه اصولگرایی - اصولگرایی شود، به گونه‌ای که دیگر کمترین خطری از ناحیه اصلاح‌طلبان متوجه اصولگرایان نشود. این سناریو چندی است که به روی پرده نمایش درآمده و در حال اجراست. اصلاح‌طلبان یکی‌یکی مشمول حذف می‌شوند و دستی شعبده باز چهره‌های مخالف و منتقد دولت را از کیسه اصولگرایان بیرون می‌آورد.
شاید آسان‌ترین راهی که می‌توان به وسیله آن، ابهامات را برطرف کرد این نکته باشد که اصولا اختلاف اصلاح‌طلبان با دولت نهم، بر سر چیست؟ آنان که معتقدند مشکل بر سر تقسیم قدرت و تقسیم غنایم است، بی‌شک همان راهی را می‌روند که حسین شریعتمداری از آنان خواسته، اما اگر مشکل خود با دولت فعلی را بر سر «دموکراسی» و مفهوم آن بدانیم، هرگز نمی‌توانیم دست به ائتلاف با آنانی بزنیم که تنها بر اثر از دست دادن پست‌های مدیریتی با دولت اختلاف پیدا می‌کنند و با به دست آوردن پستی دیگر به طرفدار همه‌جانبه دولت تبدیل می‌شوند. شاید وقت آن است که باور کنیم «دولت امیدی» که قرار بود «هوایی تازه» برایمان به ارمغان بیاورد، چیزی جز ترجمه طابق النعل بالنعل وضعیت امروز نیست، با این تفاوت که یکی از روش‌های مهندسی و دیگر از راه فیلسوفانه و در پی تحقق آن است.
آرش بهمنی
منبع : روزنامه مردم سالاری