شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

قطعنامه ای که فراموش شد


قطعنامه ای که فراموش شد
نویسنده مطلب حاضر معتقد است تشکیل کشور واحد یهودی - فلسطینی در اراضی اشغالی تنها راه حل از بین رفتن اسرائیل و اعاده حقوق ملت مظلوم فلسطین است
شصت سال قبل یعنی روز ۱۱ دسامبر ۱۹۴۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه مهمی را در باره اسرائیل و فلسطنیان به تصویب رساند. در آن قطعنامه از اسرائیل تازه متولد شده خواسته شده بود آن دسته از آوارگان فلسطینی را که “مایلند با همسایگان خود در صلح و صفا به سر برند... در سریعترین زمان ممکن، ” به خانه و کاشانه هایشان بازگرداند و به خاطر خساراتی که دیده اند به آنان غرامت پرداخت کند.
یک کمیسیون آشتی نیز تشکیل گردید تا بر بازگشت آوارگان نظارت کند. قطعنامه ۱۹۴، هرچند هرگز اجرا نشد و نادیده گرفته شد، از همان زمان گریبانگیر روند صلح اسرائیل - فلسطین و یکی از غیرقابل عبورترین موانع در تمام مذاکرات صلح بوده است. این قطعنامه اساس حقوقی “حق بازگشت” است که شصت سال است فلسطینیان آن را رها نکرده اند.
این حق، نه تنها بخش عمده ای از نهضت فلسطینیان بوده و همچنان حفظ و محافظت شده، بلکه میان احزاب مختلف مانند توپ فوتبالی سیاسی بوده که گاهی مورد حمله، گاهی مورد دفاع و اکنون مورد معامله قرار گرفته است. سخن گفتن از حق بازگشت آوارگان فلسطینی از طریق این فرایند، در واکنش به نگرانی های اسرائیل، عمدا به موضوعی مبهم و دوپهلو مبدل شده است.
امروزه برخی محافل برای جلب رضایت اسرائیل، اظهار اینکه حق بازگشت، جز لاینفک هر گونه راه حلی برای مشکل اسرائیل - فلسطین است، را “غیرواقع گرایانه” و “از مد افتاده”، و حتی مانعی برای نیل به صلح تلقی می کنند، تو گویی، گذشت شصت سال زمان از فلسطینیان برای داشتن حق بازگشت به وطن خود صلح صلاحیت کرده است. اما اسرائیل در این باره هیچ ابهامی نشان نمی دهد و صریحا حق بازگشت آوارگان فلسطینی را رد می کند.
بزرگترین مورد مبهم سازی این حق، که با هدف کشاندن اسرائیل پای میز مذاکره با اعراب مطرح شده، طرح صلح عربستان سعودی (که اکنون مورد حمایت بقیه اعراب هم قرار گرفته) می باشد که ابتدا در سال ۲۰۰۲ تدوین شد. بر اساس نسخه اصلی این طرح، پیش بینی شده که اسرائیل به مرزهای چهارم ژوئن ۱۹۶۷ عقب نشینی کند، یک کشور فلسطینی تشکیل شود، و بیت المقدس پایتخت اسرائیل و “فلسطین” باشد.
این طرح همچنین شامل یک شرط مبهم در باره بازگشت آوارگان فلسطینی است اما بی آنکه مشخص کند که آیا این آوارگان باید به اسرائیل بازگردند یا به کشور فلسطینی ای که قرار است ایجاد شود. وقتی جامعه عرب در سال ۲۰۰۲ این طرح را در بیروت به تصویب رساند، بنا به اصرار لبنان تاکید بیشتری بر روی موضوع حق بازگشت آوارگان فلسطینی قرار گرفت و بندی به آن افزوده شد که هرگونه بازگشت فلسطینیان که مغایر با شرایط خاص کشورهای عرب میزبان آنان باشد را ممنوع ساخت.
اما به آن طرح صلح هیچ جزئیات مشروحی در باره تعداد آوارگانی که باید برگردند و یا مکانیسم بازگشت آنان افزوده نشد، هرچند دیگر بندهای این طرح بی ابهام بود. طرح صلح ابتکاری اعراب در نسخه کنونی خود از نیل به یک راه حل واقعی برای حل مشکل آوارگان فلسطینی حرف می زند که باید بر اساس قطعنامه ۱۹۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد مورد موافقت قرار گیرد.
در سال ۱۹۴۸، یعنی زمانی که رژیم صهیونیستی تشکیل شد، بسیاری از کشورهای غربی ادعا کردند که پرداخت غرامت به یهودیان به خاطر خسارات و لطماتی که آلمان نازی به آنها وارد ساخته بود کاری اخلاقی و لازم است. همچنین یک کشور دورافتاده عمدتا تحت کنترل کشورهای غربی که نتواند از خود دفاع کند، یعنی فلسطین پناهگاه خوبی برای یهودیان اروپایی به نظر می رسید. ظرف چند ساعت بعد از اعلام موجودیت اسرائیل در ۱۴ ماه مه ۱۹۴۸، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی آن‌را به عنوان یک کشور جدید التاسیس به رسمیت شناختند و بعد بسیاری از کشورها هم به پیروی از آنان این کار را کردند. یک ماه بعد یعنی در روز ۱۱ ماه مه ۱۹۴۸، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ضمن تائید این حرکت، با اکثریت ۱۷ رای به عضویت اسرائیل به عنوان عضو جدید این نهاد جهان رای داد.
در میان شادمانی از اسکان آوارگان یهودی بعد از جنگ جهانی دوم و در عین حال حل مشکل یهودیان که قرنها بود گریبان اروپا و یهودیانش را گرفته بود، هزینه ای که ملت بومی فلسطین پرداختند به دست فراموشی سپرده شد. از آن پس طی سالهای متمادی تراژدی ناشی از این کار برای ملت فلسطین به طور بی پایان و مستند به ثبت رسیده است. به رغم تبلیغات دروغ اسرائیل، با توجه به عزم بنیانگذاران اسرائیل برای ایجاد یک کشور یهودی در سرزمینی که یهودی نبود، این تراژدی و فاجعه غیرقابل اجتناب و قابل پیش بینی بود.
آنها از همان ابتدا می دانستند که برای ایجاد کشور یهودی باید بافت جمعیتی فلسطین را تغییر داده و اکثریت عربی آن را به اکثریت یهودی تبدیل کنند. آثار مکتوب صهیونیستی برجامانده از اواخر قرن ۱۹ میلادی به این سو، آشکارا از لزوم پاکسازی زمین از اعراب سخن گفته اند. تئودور هرتزل، بنیانگذار صهیونیسم سیاسی در روز ۱۲ ژوئن ۱۸۹۵ میلادی در کتابچه خاطرات روزانه اش نوشت: ” ما باید از این سو به آن سوی مرز به اعراب مفلس تکانی بدهیم.... هر دو کار اخراج و کنار زدن این مفلسین باید با احتیاط و ملاحظه کاری صورت بگیرد. ”
یورام بار پورات همین موضوع را در روز ۱۴ ژوئیه ۱۹۷۲ در مطلبی که در روزنامه ایدیوت آخارونوت به چاپ رساند به نحوی بی پرده تر مطرح کرد. او نوشت: ”بدون اخراج و نفی بلد از اعراب و سلب مالکیت آنان از اراضی شان، هیچ صهیونیسم، استعمار و یا کشور یهودی ای وجود نخواهد داشت. ” رافائل ایتان، رئیس اسبق ستاد مشترک ارتش اسرائیل در روز ۱۴ آوریل ۱۹۸۳ در مصاحبه با روزنامه نیویورک تایمز گفت: ”اعراب هیچ حقی ندارند که حتی در یک سانتی متر از خاک اسرائیل سکنی گزینند. ”
این طرز تفکر به طور غیرقابل اجتناب، منجر به اخراج و فرار ۷۵۰ هزار فلسطینی در سال ۱۹۴۸ شد یعنی ۹۰ درصد از کل.
در راستای اجرای استراتژی صهیونیستی، یک سوم از این تعداد حتی قبل از اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی به دست نیروهای یهودی از اراضی شان اخراج شدند.
فلسطینیان این رویدادهای فاجعه بار را “نکبت” می نامند و هرسال مراسم مربوط به آن را با تاسف و خشم برگزار می کنند. این فلسطینی ها به صورت آواره در اردوگاههای واقع در کشورهای عرب مجاو و یا به صورت مهاجر در جهان عرب و ماورای آن پراکنده شدند. همین آواره سازی و نگرانی کشورهای عربی میزبان این آوارگان و مهاجران فلسطینی بود که زمینه ساز تدوین و تصویب قطعنامه ۱۹۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد شد.
هیئت مصر در سازمان ملل در آن زمان برای اظهار نگرانی اعراب، تاکید کرد که کشورهای عربی را نمی توان مسئول آوارگانی دانست که اسرائیل اخراج کرده و اصرار کرد که اسرائیل این آوارگان را بدون تاخیر بازگرداند.
رژیم صهیونیستی این درخواستها را از بیخ و بن رد کرد هرچند شرایط الحاق آن به عضویت سازمان ملل مستلزم رعایت قطعنامه های آن سازمان از جمله قطعنامه ۱۹۴ بود.
کنت برنادوت دیپلمات سوئدی که میانجی سازمان ملل در امور فلسطینیان بود، از دیدن اوضاع اسفبار آوارگان فلسطینی شوکه شد و زمانی که سعی کرد در راستای قطعنامه ۱۹۴ برای بازگشت آنان به خانه و کاشانه شان فشار آورد، سازمان ایرگون اسرائیل به رهبری مناخیم بگین (که بعدا نخست وزیر اسرائیل شد) در سپتامبر ۱۹۴۸ او را ترور کرد.
برای تغییر مخالفت اسرائیل با بازگشت آوارگان فلسطینی هیچ تلاشی موفق نبوده است. طی شصت سال، رژیم صهیونیستی حتی به یک نفر از این آوارگان هم اجازه بازگشت نداده و حتی به خاطر رفتارش در سال ۱۹۴۸ عذرخواهی نکرده و در عوض درخواست کرده است که آنها را در کشورهای دیگر اسکان دهند و از محل صندوق های بین المللی به آنها غرامت پرداخت شود.
امروزه تعداد آن آوارگان و فرزندان و نوادگانشان به حدود پنج میلیون نفر می رسد و همگی در اردوگاههای آوارگان در بخشهایی از فلسطین و کشورهای مختلف سرگردان هستند. به گزارش سازمان ملل متحد، در سال ۲۰۰۷، در اردن، لبنان، سوریه و کرانه باختری رود اردن و غزه، چهار و نیم میلیون فلسطینی آواره به ثبت رسیده بود. اسرائیل هرگز به این آوارگان اجازه بازگشت نداده است.
دیوید بن گوریون، اولین نخست وزیر اسرائیل در روز ۱۸ ژوئیه ۱۹۴۸ در دفتر خاطرات روزانه اش نوشت: ”ما باید کاری کنیم که آنها (آوارگان فلسطینی) هرگز نتوانند بازگردند. پیران خواهند مرد و جوانان فراموش خواهند کرد. ” اسرائیل در راستای اجرای این وعده، سیاست تیراندازی به قصد کشت را علیه فلسطینیانی که سعی داشتند بازگردند، اعمال کرد که در نتیجه، طی سالهای دهه ۵۰ میلادی هزاران فلسطینی کشته شدند.
اما فلسطینیان فراموش نکردند. من به هنگام بازدید از یک اردوگاه آوارگان فلسطینی در بیروت در سال ۱۹۹۸، کودکان خردسال فلسطینی ای را دیدم که هنوز خواندن و نوشتن یاد نگرفته بودند اما نام اماکنی را در اسرائیل تکرار می کردند و می گفتند خانه شان آنجا است و با حرارتی کودکانه اعلام می کردند که بازخواهند گشت.
از زمان صدور قطعنامه ۱۹۴ به این سو، هر طرح صلح جدی ای که مطرح شده به خاطر موضوع آوارگان فلسطینی به شکست انجامیده. طرح صلح عربستان سعودی با تمام محدودیتهایش، باز با پذیرش محوریت موضوع آوارگان در هر توافق بادوامی، موضوع حل عادلانه این مسئله را خواستار شده بود. با این حال هیچ یک از این طرحهای صلح تا به امروز موفق نبوده و فلسطینیان که قدیمی ترین جامعه آوارگان موجود در جهان هستند، هنوز بدون هیچ حقوق و یا آینده ای، در حالتی غیرعادی سرگردانند. آخر طبق کدام منطق مثلا، آوارگان کوزوویی، باید بتوانند به کاشانه های خود بازگردند اما فلسطینیان نمی توانند بازگردند؟
اصلاح این بی عدالتی یک ضرورت اخلاقی و عملی است. کاستن از اهمیت حق بازگشت، آن‌گونه که پیشنهاد دهندگان مختلف طرحهای صلح تلاش دارند صورت دهند، نه قانونی است و نه عادلانه و محکوم به شکست است. تنها، راه حلی می تواند موفق باشد که بتواند ضمن درنظر گرفتن حقوق دیگران، حق بازگشت فلسطینیان را اعاده کند. طرح تشکیل دو کشور اسرائیلی و فلسطینی که در حال حاضر تبلیغ می شود نمی تواند چنین دستاوردی داشته باشد.
این طرح باعث به وجود آمدن یک منطقه ارضی فلسطینی می شود که قادر به جذب آوارگان نخواهد بود و بر مدعای اسرائیل در اکثریت بودن یهودی صحه خواهد نهاد که یعنی آوارگان حق بازگشت ندارند. در تلاشهای قدرتهای غربی برای یافتن راه چاره ای به جای اعاده حق بازگشت به آوارگان فلسطینی که از سالهای دهه ۹۰ میلادی آغاز شد، پیشنهاد شده است که این آوارگان در کشورهای میزبان جذب شوند، به آنان غرامت پرداخته شود و یا اینکه به کشورهای غربی مهاجرت کنند.
اکثر فلسطینیان نمی خواهند در برابر این تلاشهای رسوا برای تضییع حق بازگشت شان تسلیم شوند.
برای این بن بست شصت ساله تنها یک راه حل وجود دارد که می تواند حقوق فلسطینیان را اعاده کند، حقوق اسرائیلی ها را رعایت کند و ملزومات عدالت را برقرار کند. تنها تشکیل یک کشور واحد اسرائیلی - فلسطینی می تواند بازگشت آوارگان را در برگیرد، و همزیستی بادوام فلسطینیان با جامعه یهودی اسرائیل را تضمین کند، هر چند حضور آنان در این سرزمین خلافی فاحش است.
در سالگرد صدور قطعنامه ۱۹۴ شورای امنیت سازمان ملل، وقت آن است که این قطعنامه نه تنها به خاطر نادیده گرفته شدنی که اسرائیلی ها امید آن را داشته اند، بلکه به واسطه صدور قطعنامه ای جدید به خاک سپرده شود. بهتر است این قطعنامه جدید بر حق بازگشت فلسطینیان به شهرها و روستاهایی که اجدادشان نسلها در آن ساکن بوده اند تاکید کند و از اسرائیل ها و فلسطینی ها بخواهد تا اراضی میان دریای مدیترانه و رود اردن را در قالب یک کشور دموکراتیک میان خود تقسیم کنند که در آن حقوق تمام شهروندان برای داشتن دین دلخواه، امنیت و مساوات با پشتوانه قانون تامین و تضمین گردد.
تلاشهای اسرائیل بر سر تملک فلسطین تاریخی نه تنها موفق نبوده بلکه باعث مناقشه و رنج بی پایان شده است. سازمان ملل اسرائیل را ساخت، و حالا هم باید به وجود آن خاتمه بدهد، البته نه با انفجار و اخراج مردم آن گونه که در سال ۱۹۴۸ صورت گرفت، بلکه با تبدیل میراث متروک و غم افزای آن سرزمین به آینده ای پر از امید برای هر دو ملت در قالب یک کشور. اگر این اتفاق بیفتد، آن وقت سالگردهایش واقعا ارزش جشن گرفتن خواهد داشت.
نویسنده: قضا کرمی
* قضا کرمی یک فلسطینی و مولف کتابی است تحت عنوان: “مزدوج با مردی دیگر: معمای غیرقابل حل اسرائیل در فلسطین.”
منبع : خبرگزاری فارس