شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

یازده سپتامبر اردن


یازده سپتامبر اردن
احتمالاً تاكنون نام احمد الخلیله را نشنیده اید. این فرد سابقاً در یك فروشگاه محصولات فرهنگی در زرقاء شهرك فقیرنشین حاشیه امان پایتخت اردن مشغول كار بود. اما یقیناً در روزهای آینده مطالب بیشتری از این تبهكار تغییر مسیر داده خواهید شنید. او كسی نیست جز ابومصعب الزرقاوی كه از یك اوباش خیابانی به سمبل دوره متاخر خشونت جهادی تغییر چهره داده است.هنوز خبر كشتار و خونریزی سه انفجار تقریباً همزمان در سه هتل بزرگ و مجلل امان پخش نشده بود كه انگشت ها به سمت زرقاوی رئیس جدید القاعده نشانه رفت. سخنگوی القاعده در عراق طی بیانیه ای با كلام همیشگی مسئولیت انفجارها را بر عهده گرفته است. در اعلامیه القاعده آمده است: «مطابق اطلاعاتی كه داریم به رغم اقدامات امنیتی كه خائن به ملت برای حفاظت از این پناهگاه ها تدارك دیده بود، سربازان القاعده توانستند به اهداف خود دست یابند و وظایف خود را به انجام برسانند. جزییات حملات و افرادی كه آن را به انجام رساندند متعاقباً اعلام می گردد. ستمگر اردن بداند كه دیوارهای حفاظتی كه برای یهودیان در اردن ساخته و عقبه اردوگاه ارتش صلیبیون اكنون در تیررس مجاهدین است.» اما این گروه از چه تشكیل شده و چه جریانی را نمایندگی می كند. شهروندان امان می گویند كه كشورشان میان عراق و یك منطقه حساس واقع شده است. محل وقوع این حملات حلقه دیگری است در زنجیره خشونت سیاسی و بی ثباتی حاصل از مناقشه فلسطین_ اسرائیل از یك سو و هرج و مرج عراق از سوی دیگر. در مدتی كه این مناقشه دوسویه یكدیگر را تشدید كرده اند، اردن باثبات و آرام باقی مانده است. در حقیقت دقیقاً به دلیل جنگ عراق كشور اردن به مركز تجاری و لجستیك منطقه تبدیل شده است. این محاسبه كه امان پلی میان این دو صحنه نبرد ظاهراً مجزا خواهد بود القاعده را به انجام اقدامی كه نخستین از نوع خود در این كشور است واداشته است. در نگاه مردم امان حوادث فلسطین و عراق كاملاً با یكدیگر مرتبطند و اردن میزبان شمار قابل توجهی از پناهندگان هر دو كشور است. از همین رو حوادث اخیر امان تعمیق جنگی است كه كنترل آن به سرعت از دست می رود. امواج تروریسم تاكنون توانسته است نیویورك، واشینگتن، بالی، مسكو، تل آویو، استانبول، ریاض، لندن، شرم الشیخ، بغداد، دهلی ... و اكنون امان آرام ترین پایتخت در یك منطقه شدیداً بی ثبات و یكی از محورهای حمایت از سیاست منطقه ای ایالات متحده را درنوردد. لیست شهرهایی كه مقهور قدرت نابودگر جهاد شده است یقیناً اسامی دیگری را ثبت خواهد كرد. اسامه بن لادن احتمالاً هیچ گاه در خواب هم نمی دید كه اندیشه هایش تا این اندازه خرابی به بار آورد. در عصر اطلاعات ماهواره ای احتمال بروز این خطا وجود دارد كه تمام این حوادث مختلف تروریستی كه در سراسر جهان به وقوع می پیوندد را تحت سرفصل تروریسم جهانی گرد آوریم و خصوصیات متمایز هر كدام را كم اهمیت تلقی كنیم. فهم حقیقی این پدیده نیازمند تمایز و تجزیه نیروهای پیچیده ای است كه در سطوح مختلف پدیده ای را كه تروریسم اسلامی می شناسیم تحت پوشش قرار می دهد.
• چهار عنصر اصلی خشونت اسلامی
خشونت به نام اسلام را نمی توان به یك ریشه واحد و مشخص محدود كرد. علل، انگیزه ها و اهداف این پدیده متفاوت و دائماً در حال تغییر و تحول است. این نوع تروریسم در نتیجه تركیب های متفاوت چهار عامل اصلی سیاسی، اجتماعی و روانشناختی به وقوع می پیوندد. این چهار عامل عبارتند از:
*فروپاشی دین سنتی در مواجهه با مدرنیته
*برداشت و تلقی ناصحیح از سیاست خارجی غرب
*سركوب و اعمال استاندارد دوگانه در سیاست داخلی
*دوام قواعد فرهنگی سنتی
پیامدهای روانی این عوامل آمیزه شدیداً قابل اشتعالی از ناامیدی، خشم، نفرت و شرم را موجب می شود.
نخستین عامل یعنی فروپاشی فرهنگ دینی سنتی به سردرگمی اگزیستانسیال می انجامد كه فرد را به جست وجوی ناامیدانه معنا و مفهوم زندگی سوق می دهد و از همین رو در معرض ایدئولوژی های افراطی رها می كند كه ظاهراً توان فوران حقیقت در برهوت مشكلات روانشناختی را داراست. جنبش های متعدد و ناقص احیای دین در دهه های اخیر تلاشی برای غلبه بر این از هم گسیختگی روانی و نتیجه فرایندی مشابه است. عامل دوم سیاست خارجی غرب به خصوص حمایت تقریباً بدون قید و شرط ایالات متحده از اسرائیل؛ حمایت بلندمدت از ثبات دیكتاتورها در قبال خطرات ناشی از دموكراسی است كه نفرت عمیقی را در خاورمیانه برانگیخته است. تاریخ به كرات نشان داده ـ و اسامه بن لادن اكنون برای آن برنامه ریزی كرده است ـ كه تهدید خارجی و اشغال خارجی می تواند سنت اسلامی میانه رو صلح آمیز را به جهادگرایی مقابله جویانه تبدیل كند. تاریخ اخیر چچن و فلسطین گواهی است بر این مدعا. عامل سوم سركوب مخالفان سیاسی و حذف فرصت های اقتصادی از پیش روی مردم به نفع طبقه حاكم در منطقه خاورمیانه است كه موجب برانگیختن خشم و نفرت شده تا حدی كه این خشم و نفرت برای بسیاری از مردم به نقطه جوش نزدیك می شود. جملات شخص بن لادن به وضوح احساس نفرت عمیق او از خانواده حاكم فاسد و خودپرست سعودی را بازگو می كند. برداشتن علم اصلاح دینی از نوع رادیكال؛ ابزار دیگری برای بسیج به حاشیه رانده شدگان است. چهارمین عامل؛ صعود افراط گرایی اسلامی و خشونت در ابعاد فرهنگی است كه بر دیگر سنت های جاری و سنتی خاورمیانه (همچون سایر نقاط دنیا) چیره شده است. برای بسیاری از مردم صرف میزبانی نیروهای مسلح خارجی در خاك وطن توهینی غیرقابل تحمل است كه باید به هر صورتی با آن مقابله كرد. جنبه دیگر این موضوع نفرتی است كه از مقاومت آداب و رسوم سنتی در خصوص مسائل جنسی و ازدواج در یك جهان بدون مرز به وجود می آید؛ گزینه های جایگزین این آداب و رسوم روی كانال های تلویزیونی ماهواره ای و اینترنت به وفور یافت می شود. ارتباط مستحكمی میان تحقیر و اشتیاق به برقراری مجدد شكوه و افتخار از طریق خشونت وجود دارد. نخستین بمب گذار انتحاری چچن زنی ۲۲ ساله بود كه ۱۶ نفر از نزدیكترین بستگانش- از جمله شوهر، دو برادر، یك خواهر و چند پسر و دخترعمو و عمه و خاله و دایی- ظرف سال منتهی به اقدام انتحاری از سوی ارتش روسیه به قتل رسیده بودند. چنین نمونه هایی مدرك كافی و روشنی است كه مداخله مسلحانه با هدف پایان دادن به مناقشه معمولاً موجب تعمیق معضل و تشدید ناخواسته خشونتی است كه دولت ها تلاش می كنند از آن پرهیز كنند.• تنوع اسلامگرایان
چگونگی تعامل میان این چهار عامل اصلی موجب بروز انواع متفاوتی از اسلامگرایی شده است كه در سه دسته جای می گیرند:
آنارشیست ها كه بیشتر دغدغه مسائل شخصی خود را دارند.
مروجان دین كه بیشتر دغدغه تغییر دین افراد را دارند.
دموكرات ها كه بیشتر دغدغه موضوعات اجتماعی و بنای جامعه ای بر مبنای عدل از دیدگاه خداوند را دارند. حزب عدالت و توسعه حزب حاكم تركیه نمونه ای از دسته اخیر است. این حزب ناچار بود برای دستیابی و حفظ قدرت از یك سو به اصول اسلامی بنیادین تكیه زند و از سوی دیگر پیوستن به اتحادیه اروپا را به پیش برد. در سمت دیگر طیف؛ افرادی چون بن لادن و الزرقاوی را می بینیم كه خواست های مبهم و اتوپیایی آنها را هیچ دولتی نمی تواند بپذیرد. از همین رو لازم است هنگام پرداختن به چهار علت ریشه ای میان انواع مختلف تروریسم اسلامی تفاوت قائل شویم به خصوص برای این كه میان آنها كه اهل گفت وگو هستند و آنها كه مذاكره را جایز نمی دانند فرق بگذاریم. در ماه مارس سال ۲۰۰۵ گروه بحران بین الملل گزارشی منتشر كرد (به نام درك اسلام) و نسبت به در پیش گرفتن رویكرد چكشی (تمایز قائل نشدن) علیه گونه های مدرن و بنیادگرای اسلامگرایی هشدار داد. ضرورت گفت وگو با اسلام سیاسی معتدل به تدریج بیش از سابق احساس می شود. غرب باید برای برقراری آرامش و پرهیز از رویارویی گسترش دموكراسی با تجدیدحیات اسلام؛ آمادگی پذیرش دیدگاه های متفاوت در خصوص مدرنیته را داشته باشد.
در همین زمان اسامه بن لادن به رغم انتقادهایش از حكومت های عربستان سعودی و سایر نقاط هیچ دستور كار اجتماعی سیاسی مشخصی كه بتوان آن را مورد ارزیابی قرار داد ندارد. این موضوع برای دستیارش الزرقاوی كه به نظر می رسد از دسته آنارشیست خودمحور باشد نیز صادق است. الزرقاوی به هیچ رو علاقه مند به دستور كاری نیست كه بتواند در جذب توده ها موثر واقع شود. او در انتهای طیف اسلامگرایی قرار می گیرد. الزرقاوی به تدریج از ارائه برنامه برای اداره حكومت به سمت اسلامگرایی جزء نگر و خودمحوری گام برداشته است كه بیشتر دغدغه ایجاد هرج و مرج و بر هم زدن نظم عمومی و یا بهره مندی از فواید زندگی اخروی را دارد تا بنای یك نظم جدید اجتماعی سیاسی جدید. جنگ عراق عرصه جدیدی خلق كرده كه در آن اجزای پراكنده و مجزای رادیكالیسم با یكدیگر ائتلاف كنند. حقیقت این است كه عراق بیش از اتوپیای رویایی نومحافظه كاران به محل تلاقی مرگبار منافع شورشیان بومی عراقی كه مناقشه را از منظری بیشتر محلی و ملی می بینند و جنبش جهادی بین الملل تبدیل شده است. جنبشی كه در عراق اجتماع كرده تا علیه آنچه الزرقاوی «كفر جهانی» می نامد به نبرد برخیزد. بن لادن به رغم بی علاقگی به معامله بر سر اصول، روشن ساخته است كه اتحاد استراتژیك با آنها كه از نظر اعتقادی كافرند را در شرایطی مجاز می داند. او از همكاری جهادگران بین المللی تحت امرش با اعضای سابق حزب بعث برای ایجاد ناامنی و بی ثباتی ناخشنود نیست. احتمالاً اكنون زمان آن رسیده كه این هرج و مرج از خطوط مرزی عراق بگذرد و به كشورهای همسایه ای مانند اردن محل استقرار ایالات متحده سرایت كند.
• امان در جنگ جهانی
در برآورد اولیه می توان نتیجه گیری كرد كه بمب گذاری های امان احتمالاً ناشی از آمیزش مخالفت سیاسی داخلی با انزجار از حضور گسترده آمریكا در این كشور است. این حضور اشكال متفاوتی دارد كه سمبل های فرهنگی چون هتل های زنجیره ای پنج ستاره تا استقرار پرسنل نظامی و اطلاعاتی را دربر می گیرد.
تردیدی نیست كه مهاجمان مخالف استفاده ایالات متحده از اردن به عنوان یك پایگاه در جنگ پرمخالف عراق، سه هتل ممتاز امان را به عنوان اهداف همزمان خارجی و داخلی برگزیدند. این هتل ها نمادهای آشكار تاثیر غرب است كه مورد انزجار شدید اقلیت اسلامگرای هوادار اصالت فرهنگی است. انجام حملات علیه نمادهای فرهنگی- اقتصادی و نه سیاسی یا نظامی موضوع را پیچیده تر و هراسناك تر می كند؛ در عصر جهانی شدن این نمادها را نمی توان در زمان كوتاهی برچید. همكاری نزدیك اردن با آمریكا، صلح رسمی با اسرائیل و تاثیرپذیری زیاد این كشور از سرنوشت عراق در مجموع اردن را به هدف منطقی تروریست ها تبدیل می كند. اردن كه در قلب استراتژیك خاورمیانه واقع شده است با یك مركزیت ژئوپولتیك ایفاگر نقش برقراركننده ثبات در منطقه است و در سیبل انتقادات كسانی قرار می گیرد كه از هنر مصالحه بی بهره اند.همانند واكنش به حملات انتحاری جولای ۲۰۰۵ لندن، در این مورد نیز تحلیل دلسردكننده و اجتناب ناپذیری وجود دارد. به رغم شهرت نیروهای امنیتی اردن به توانایی و تبحر، دیوار دفاعی مستحكمی در مقابل كسانی كه می خواهند خود را خاكستر كنند وجود ندارد. آنچه در این مورد حقیقتاً تكان دهنده است سهولت انجام چنین حملاتی است؛ نیاز به بسیج ارتش و یا به كارگیری سلاح پیچیده نیست. دستگاه امنیتی اردن سابقاً موفق به كشف و خنثی سازی حملاتی از این دست شده بود اما این مورد كه احتمالاً از عراق هدایت شده است موفق به عبور از سد امنیتی شد. تردیدی نیست كه رسانه های جهانی تا حدودی در ظهور شخصیت های بلندآوازه ای چون بن لادن و الزرقاوی نقش داشته اند. ظرف مدت چند دقیقه از انجام حملات؛ تحلیلگران تروریسم در شبكه های خبری عمده به بحث و بررسی درباره ماهیت اهداف، همزمانی انجام حملات و این كه همگی نشان القاعده داشتند داد سخن سردادند. اما تكه تكه شدن ایدئولوژی جهاد جهانی و بدنام ترین سازمان هایش بدین معناست كه حملات تروریستی اخیر احتمالاً توسط افرادی به مرحله اجرا درنیامده است كه در افغانستان آموزش دیده اند بلكه توسط گروه هایی به انجام رسیده است كه تا حدودی تحت تاثیر ایدئولوژی بن لادن قرار گرفته اند. در هر حال این سایه پشت سر هر عملیات تروریستی قرار دارد و مسئولیت آن را به عهده می گیرد. بن لادن و الزرقاوی فرمانده اصلی و مغز متفكر این حملات دیده می شوند و بی علاقه نیستند كه رسانه ها آنها را مسئول همه چیز بدانند. از آنجا كه الزرقاوی اردنی تبار است به سرعت در صدر لیست مظنونین قرار گرفت اما ورای این استنتاج ساده انگارانه، هیچ كس نشانه ای از دخالت او در این ماجرا ندارد. ائتلاف استراتژیك او با بن لادن تحولی است كه مدت زیادی از وقوع آن نمی گذرد. قابل توجه است كه او پس از گذشت چند ساعت و نه بلافاصله مسئولیت حملات را به عهده گرفت. از آنجا كه تمامی طرفین در نسبت دادن حملات به الزرقاوی نفع می برند، بدون تحقیق و بررسی بیشتر نمی توان این ادعا را پذیرفت.
• القاعده در عصر جهانی شدن
تقریباً تردیدی وجود ندارد كه این بمب گذاران همانند بمب گذاران انتحاری سعودی تا حدودی تحت تاثیر سخنان بن لادن بوده اند. اما آنچه به تدریج بیشتر مورد توجه قرار می گیرد این است كه آیا القاعده بر تمامی فرآیند عملیات از ابتدا تا انتها نظارت داشته و آن را به مرحله اجرا درآورده است یا اینكه گروه های فرعی، خرده سازمان ها، ستایندگان، مقلدان و جهادگران آماتور آن را به پیش برده اند كه همگی جزء مفهوم القاعده و نه سازمان القاعده هستند. القاعده از سال ۲۰۰۱ تاكنون از یك پایگاه (قاعده در زبان عربی) فیزیكی به یك پایگاه معنایی تبدیل شده است. القاعده اكنون ماركی برای تروریسم است كه هر كسی در هر نقطه از جهان می تواند از آن استفاده كند. به یمن اینترنت هیچ ارتباط فیزیكی و عملی مورد نیاز نیست. از همین رو نسبت دادن یك عملیات به سازمان القاعده چندان ملموس نیست. ارتباطات عملی نیست بلكه ایدئولوژیك است و ایدئولوژی و عقاید آزادانه از طریق زیرساخت جهانی سازی نشر می یابد. یك جنبش بی شكل، پراكنده و دائماً در حال تغییر می تواند مسئولیت دست كم بخشی از الهام بخشی این وقایع را برعهده داشته باشد. اكنون كه به نظر می رسد بن لادن در جایی دوردست پناه گرفته است؛ ابومصعب الزرقاوی و ایمن الظواهری از پایگاه های خود در عراق و جنوب آسیا به تهدید می پردازند. فراهم كردن پوشش رسانه ای و توجیه ایدئولوژیك البته به خودی خود مداخله فیزیكی را الزامی نمی كند. سازمان های امنیتی ممكن است تحلیل دردآور سازمان اطلاعات بریتانیا از حملات تروریستی لندن را در حوادث امان نیز بپذیرند مبنی بر این كه تنها یك سلول خودكفا ناگهان فعال شده و عملیات تروریستی لندن را به وجود آورده است.اگر عراق حقیقتاً تبدیل به محل تمرین تازه جهادگرایی بین المللی شده باشد، ارزیابی نتایج تهاجم و اشغال عراق ممكن است سال ها وقت بگیرد. اكنون به نظر می رسد مردم اردن در حال پرداخت بهای این موضوعند. مارتین لوتركینگ این جملات را در زمان و مكان متفاوتی به كار برد؛ اما می توان آن را وصف اوضاع امروز منطقه در پیامد جنگ عراق دانست: «اگر تسلیم وسوسه كاربرد خشونت در رویارویی شوید؛ نسل های آینده دشمنی پیشه خواهند كرد و میراث اصلی شما برای آینده چیزی جز خشونت بی پایان نخواهد بود.»
منبع:Open Democracy
جیمز هاوارث
ترجمه: احسان صحافیان
منبع : روزنامه شرق