یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

وصف مرگ دنیاخوار


وصف مرگ دنیاخوار
سختی جان کندن و حسرت از دست دادن دنیا به دنیاپرستان و دنیاخواران هجوم آورد.
بدن ها در سختی جان کندن سست شده و رنگ می بازند مرگ آرام آرام همه اندامشان را فراگرفته زبان را از سخن گفتن بازمی دارد و او در میان خانواده اش افتاده با چشم خود می بیند و با گوش می شنود و با عقل درست می اندیشد که عمرش را در پی چه کارهایی تباه کرده و روزگارش را چگونه سپری کرده
به یاد ثروت هایی که جمع کرده می افتد همان ثروت هایی که در جمع آوری آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناک گرد آورده و اکنون گناه جمع آوری آن همه بر دوش اوست که هنگام جدایی از آنها فرارسیده و برای وارثان باقیمانده است تا از آن بهره مند گردند و روزگار خود گذرانند.
راحتی و خوشی آن برای دیگری و کیفر آن بر دوش اوست و او در گرو این اموال است که دست خود را از پشیمانی می گزد به خاطر واقعیت هایی که هنگام مرگ مشاهده کرده است .
در این حالت از آنچه که در زندگی دنیا به آن علاقمند بود بی اعتنا شده آرزو می کند ای کاش آن کس که در گذشته بر ثروت او رشک می برد این اموال را جمع کرده بود.
اما مرگ هم چنان بر اعضای بدون او چیره می شود تا آن که گوش او مانند زبانش از کار می افتد پس در میان خانواده اش افتاده نه می تواند با زبان سخن بگوید و نه با گوش بشنود پیوسته به صورت آنان نگاه می کند و حرکات زبانشان را می نگرد اما صدای کلمات آنان را نمی شنود سپس چنگال مرگ تمام وجودش را فرامی گیرد و چشم او نیز مانند گوشش از کار می افتد و روح از بدن او خارج می شود و چون مرداری در بین خانواده خویش بر زمین می ماند که از نشستن در کنار او وحشت دارند و از او دور می شوند. نه سوگواران را یاری می کند و نه خواننده ای را پاسخ می دهد سپس او را به سوی منزلگاهش در درون زمین می برند و به دست عملش می سپارند و برای همیشه از دیدارش چشم می پوشند . (نهج البلاغه خطبه ۱۱۹ )
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی