یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جایگاه حزب در اسلام


مقدّمه
مفهوم نوین حزب كه مولود پارلمانتاریسم است، رهاورد مدرنیته است و حداكثر پیشینه آن به دو سده اخیر برمی گردد و با حزب و قبیله كه در گذشته مطرح بوده است تمایز اساسی دارد. با بسط سكولاریسم در غرب، حزب مقوله ای بود كه هدف از آن پر كردن خلأ دین و كلیسا در جامعه غربی بود. با گسترش فرهنگ غرب در سایر كشورها بسیاری از مفاهیم و از جمله حزب، كه ناشی از مؤلفه های فرهنگ غرب بود، در سایر كشورها رواج یافتند. در ایران همزمان با نهضت مشروطه، احزاب شكل گرفتند و با پیروزی انقلاب اسلامی، مناقشه درباره مقوله های فرهنگی غرب و از جمله حزب كه آیا با ارزش ها و آموزه های دینی سازوار است یا نه؟ موافقان و مخالفانی را به خود جلب كرد. برخی حزب را به علت تعارض با آموزه های دینی نفی و عده ای دیگر آن را پذیرفتند و گروهی معتقد به بازسازی آن بر اساس اندیشه های اسلامی شدند. در این نوشتار، پیش از بررسی جایگاه حزب در اسلام، نخست نیم نگاهی به تعریف و گذار تاریخی حزب خواهیم افكند.
۱. ماهیت و تعریف حزب
گفته می شود نخستین بار ادموند برك (۱۷۹۷ـ۱۷۲۹) درباره احزاب سخن گفته است. این امر پس از آن بود كه با تحولات ناشی از رنسانس، حاكمیت از آن مردم دانسته می شد.۱ پس از او جیمز مدیسن (۱۸۳۶ـ۱۷۵۰)، حزب را ضرورتی انكارناپذیر دانست. وی دیدگاه های متنوع افراد درباره حكومت، تنوع عقاید مذهبی و توزیع ناعادلانه ثروت را برترین خاستگاه این امر برمی شمرد.۲ در قرن نوزدهم احزاب شكل گرفتند.
درباره خاستگاه احزاب در غرب نگره های گوناگونی ذكر شده است.۳ موریس دورژه آن را مولود پارلمانتاریسم برمی شمرد «احزاب سیاسی همزمان با آیین های انتخاباتی و پارلمانی به وجود آمده اند و توسعه آن ها توأمان صورت گرفته است.»۴ برخی نیز حزب را ضرورتی در جهت فرایند توسعه و نوسازی غرب برمی شمرند. روند دنیوی گرایی و حذف نهادهای كلیسایی موجب خلأهایی گشت كه حزب در جهت پر كردن آن خلأها مطرح گردید.۵ دان كیوپیت دین شناس معاصر انگلیسی بر این باور است كه در جهان پیش از رنسانس، روابط افراد بر پایه كلیسا و آیین مسیحیت تعریف می شد. اما با رنسانس و فروپاشی ساختار كلیسایی، ضرورت باز تعریف روابط اجتماعی بر پایه فرهنگ مدرنیته امری گریزناپذیر بود. در این راستا حزب ساز و كاری در جهت برقراری ارتباط میان افراد معرفی گردید.۶ اشپلنگر نیز پیدایش احزاب را از مظاهر شهرنشینی جدید برمی شمرد و معتقد است از زمانی كه شهرها از روابطی كه با ولایات اطراف داشتند آزاد شدند سیاست دودمانی جای خود را به سیاست حزبی داد.۷ بر پایه نگرش ماركسیستی نیز حزب نتیجه تضاد طبقاتی است. در تبیین مفهوم حزب در فرهنگ سیاسی معاصر مشكلاتی خودنمایی می كند. مشكل نخست به تحول مفهومی آن در گذر زمان بازمی گردد. دوم آنكه، تنوّع احزاب در جوامع موجب شده است كه نتوان برای آن شاخص های مشتركی كه منطبق بر همه گونه های حزبی باشد ارائه كرد و سوم، به تفاوت بینش و نگرش كسانی باز می گردد كه درصدد تبیین آن برآمده اند. برك حزب را گروهی از افراد جامعه می داند كه با یكدیگر متحد شده و بر مبنای اصول خاصی كه مورد پذیرش همه آن هاست برای حفظ و توسعه منافع ملی می كوشند.۸ مدیسن در این باره معتقد است كه «حزب عده ای در افرادند كه چه در مقام اكثریت باشند و چه در مقام اقلیت، بر اساس منافع و یا هدف های مشترك خود كه با منافع و هدف های سایر افراد و نیز منافع و هدف های دایمی و كلی جامعه در تضاد است، با یكدیگر طرح اتحاد ریخته اند.»۹ دورژه گوید: «حزب مجموعه ای از گروه های پراكنده در اطراف كشور است كه در طریق سازمان های هماهنگ كننده به هم پیوسته اند.»۱۰ دیوید رابرتسون به این نكته اشاره می كند كه «حزب گروهی سازمان یافته از كسانی است كه دیدگاهی مشترك دارند و درصدد دستیابی به قدرت سیاسی باشند.»۱۱ با توجه به تعریف های گوناگون از حزب، به نظر می رسد می توان از طریق بیان ویژگی یا شاخص های حزب تصویر دقیق تری از حزب ارائه كرد. در این راستا برخی نویسندگان محورهای ذیل را برشمرده اند:
ـ وجود تشكیلات پایدار مركزی;
ـ وجود شعبه هایی كه با مركز پیوند و ارتباط داشته باشند;
ـ پشتیبانی مردم;
ـ كوشش برای دستیابی به قدرت سیاسی.۱۲
نقد و ارزیابی
تعریف و ویژگی هایی كه برشمردیم با گفتمان اندیشه سیاسی غرب همنوایی و انسجام دارد; زیرا همان گونه كه اشاره كردیم، روندی طبیعی را طی كرده است. در واقع، حزب زمانی شكل گرفت كه جامعه غرب از سویی از سنّت گسسته بود و از سوی دیگر، فرهنگ مدرنیته به طور كامل شكل نگرفته بود. و حزب در جهت پر كردن شكاف های اجتماعی ظهور یافت. از سوی دیگر، «حزب» دغدغه نیل به قدرت و حفظ و گسترش آن را دارد كه به لحاظ تئوریك ریشه در فلسفه سیاسی معاصر غرب دارد و می توان اندیشه های ماكیاولی، هابز و نیچه را در تبارشناسی آن برشمرد و مكتب اصالت قدرت را كه در روابط بین الملل نیز مورد توجه است در این چارچوب ذكر كرد و نكته سوم آنكه حزب اگر رهاورد مدرنیته هست، بی تردید همراه با دنیوی گرایی، اومانیسم و مبادی معرفت شناختی اندیشه معاصر پیوند خورده است و با تشكل ها، گروه ها و احتمالا احزابی كه در قبل از مدرنیته در فرهنگ های گوناگون یافت می شده اند تمایز اساسی دارد.
اگر بخواهیم «حزب» را فارغ از گفتمان فرهنگ غرب و با توجه و به دو عنصر، یعنی گفتمان اندیشه اسلامی (شیعه) و جامعه ایرانی، مورد بررسی قرار دهیم آن گاه به نظر می رسد نكات ذیل حایز اهمیت باشند:
۱. حزب در ایران بر خلاف رخداد طبیعی آن در غرب، ناشی از سیطره طلبی فرهنگ غرب و تلاش منوّرالفكرها برای به چالش كشیدن اندیشه اسلامی ظهور و بروز یافت. نخستین سازوكارهای حزبی در آغاز مشروطیت با كوشش افرادی نظیر تقی زاده شكل گرفت. وی یكی از شرایط ورود به حزب را تفكیك دین از سیاست اعلام كرد.۱۳ می توان نتیجه گرفت كه حزب و دیگر مؤلفه های فرهنگی مدرنیته در غرب یك پروسه بود و در ایران و كشورهای اسلامی یك پروژه. و چون با عقاید و ارزش های دینی در چالش بود هیچ گاه نهادینه نشد و سنّت حزبی شكل نگرفت.
۲. خاستگاه حزب در غرب با پارلمان ارتباط نزدیكی دارد. حزب در غرب از پایین به بالا شكل گرفت. در حالی كه در ایران و برخی دیگر از كشورهای مشابه، از بالا شكل گرفت. از این رو، خاستگاه حزب در دو گفتمان متمایز است. حتی امروزه كه بیش از یك سده از نخستین احزاب نشأت گرفته از قدرت سیاسی در ایران می گذرد نیز احزاب سرنوشت مشابهی دارند; چرا كه در تحولات پس از انقلاب نیز تشكّل هایی همچون كارگزاران و جبهه مشاركت بر همان سیاقی شكل گرفتند كه حزب دموكرات قوام در دهه بیست، و حزب رستاخیز در دهه پنجاه و حزب دمكرات در مشروطیت.
۳. اگر بخواهیم حزب را با توجه به اسلام و اندیشه های دینی مورد كاوش قرار دهیم به نظر می رسد در چارچوب گفتمان اندیشه غرب، تلاشی بیهوده است و ضروری است فارغ از اندیشه غرب و در پارادایم اندیشه اسلامی مفهوم سازی كنیم. اندیشه اسلامی در مقایسه با مدرنیته و اندیشه غربی دو چارچوب متمایزند كه زیرساخت و مبانی آن دو تفاوت اساسی دارند و طبعاً رو بناها و مشتقات سیاسی آن دو نیز متفاوت اند. از مبانی متمایز آن دو كه صرف نظر كنیم، برخی پیش فرض ها و ویژگی های متمایز آن را می توان برشمرد.
الف. حزب در اندیشه غرب دغدغه كسب، حفظ و گسترش قدرت دارد. این امر در ویژگی های حزب و تعریف آن نیز مورد توجه قرار گرفته است. در فرهنگ اسلامی «قدرت» از اصالت برخوردار نیست. قدرت از اهداف میانی برای مسلمانان به شمار می رود كه برای دستیابی و حفظ و گسترش آن تلاش فراوانی صورت می گیرد، اما در جهت آرمان ها، رشد و تعالی معنوی و حفظ اسلام مورد بهره برداری قرار می گیرد. از این رو، از منظر امام خمینی(قدس سره) حفظ نظام اسلامی از واجب ترین واجب ها قلمداد گردید; زیرا حكومت مقدمه ای ضروری برای بسط ارزش های دینی و برپا داشتن دیگر واجبات به شمار می رود.ب. حزب در اندیشه معاصر غربی هیچ محدودیتی به جز منافع ملی را به رسمیت نمی شناسد. به نظر می رسد حزب در اندیشه اسلامی سازوكاری در جهت عملیاتی ساختن اصول و قواعد دینی است. هدف حزب یافتن راهكارهای اجرایی احكام و دستورات دینی است و همواره در چارچوبی كه به مثابه خط قرمز فعالیت هایش قلمداد می شود، فعالیتش را تنظیم می كند. از این رو، حزب مولّد راهكارهای اجرایی و اندیشه در چارچوب منافع ملی و احكام و قواعد اسلام می باشد. حد و مرز آزادی آن در چارچوبی فرهنگی تعریف می شود.
اسلام و تحزب
الف. مفهوم حزب
حزب در ادبیات فارسی و عربی از پیشینه زیادی برخوردار است. حزب در لغت به معنای جماعتی از مردم، پیروان و هم مسلكان شخص، بهره و قسمت آمده است.۱۴ راغب اصفهانی در تبیین مفهوم قرآنی آن بر این باور است كه حزب به جماعتی اطلاق می شود كه با شور و حماسه از آرمان های مشترك خود دفاع كنند: «الحزب جماعة فیها غِلَظ.»۱۵ و گفته شده است كه با توجه به ادبیات و مفاهیم قرآن كریم «حزب تجمع گروهی است كه بر اندیشه و هدف واحدی توافق داشته باشند و از آن با حمیّت دفاع كنند.»۱۶
با تأمّل در معنی و مفهوم لغوی حزب می توان دریافت كه حزب بیانگر تجمع و تفرّق است. دسته بندی و تجمع درباره آرمان ها، باورها و منافع مشترك (اشتراك ها) و تفرّق پیكار و مبارزه است.۱۷ نقاط اشتراك در حزب هویت ساز بوده و موجب جدایی و پیكار آن با گروه ها و تشكل های دیگری می شود كه باورهای هویت ساز دیگری دارند. از این رو، در قرآن كریم به صف آرایی مؤمنان در مقابل كفار اشاره رفته، و از آن به حزب تعبیر شده است.
ب. كاربرد واژه حزب در قرآن كریم
با نگاهی اجمالی به آیات قرآن كریم می توان دریافت كه واژه حزب در موارد فراوانی به كار رفته است. واژه «احزاب» كه به صورت جمع به كار رفته است در ده آیه قرآنی مورد توجه قرار گرفته است. مثل (وَ مَنْ یَكفُرْ بِهِ مِنَ الأَحزابِ فَالنَّارُ مُوعِدَهُ...)(هود: ۱۷)، (وَ مِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنكِرُ بَعْضَهُ...)(رعد: ۳۶)، (فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ)(مریم: ۳۷) و سایر آیات.۱۸
در تحلیل آیات یادشده می توان گفت:
۱. برخی از آیات یادشده بر تجمع های عرب یهودی اشاره دارد كه در جنگ خندق در مقابل پیامبر ایستاده و در جهت مقابله با آموزه های دین اسلام تلاش كردند. بعضی دیگر از آیات به این امر اشاره دارد كه پیامبر اسلام بر حق بوده و دشمنان آن حضرت، اعم از مشركان و غیر ایشان، كه از فكر مشتركی نیز برخوردار نبودند و از این رو، از آن ها تعبیر به احزاب شده است، بر باطل هستند.
۲. آیاتی كه در آن واژه حزب به صورت جمع به كار رفته است، ناظر به كفر، انكار حق، و ایستادگی در مقابل دین اسلام می باشد. احزاب در این امر اشتراك نظر دارند كه در نفی اسلام و حق پای فشرند. در عین آنكه هر حزبی دارای اشتراك پیونددهنده افراد خود بوده و از حزب دیگر متمایز می باشد. اما منفعت بزرگی چون معارضه با اسلام موجب وحدت نسبی آن ها شده است.
واژه حزب به صورت تثنیه تنها یك بار در قرآن كریم به كار رفته است (ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَی الْحِزْبَیْنِ أَحْصی لِمَا لَبِثوُا أَمَداً)(كهف: ۱۲) كه گویای این امر است كه یكی بر حق و دیگری بر باطل است. در نظام اسلامی بر اساس رهیافت قرآنی، حزبی كه بر حق باشد مجاز به فعالیت می باشد و حزب غیردینی كه معتقد به ادیان دیگر آسمانی نظیر یهودیت، مسیحیت و زرتشتیت باشد تنها در صورتی مجاز به فعالیت می باشد كه در چارچوب قوانین دولت اسلامی كوشش كند. حزب در قالب موارد در دو چارچوب «حزب الشیطان» و «حزب اللّه» به كار رفته است. به حزب الشیطان در دو مورد كه هر دو در یك آیه هست اشاره شده است. (أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ.) (مجادله: ۱۹) سه شاخصه مهم حزب الشیطان در قرآن عبارت است از نپذیرفتن ولایت پیامبر، غضب الهی نسبت به آنان و فراموشی خداوند. واژه «حزب اللّه» در دو مورد استعمال شده است: (فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ) (مائده: ۵۶) و (أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.) (مجادله: ۲۲) بر اساس شاخصه های قرآنی، حزب اللّه قیادت و اقتدار خداوند را پذیرا، برپادارنده خوبی ها و ارزش های الهی است. تردیدی نیست كه به رغم استعمال حزب در آیات و متون روایی، واژه حزب در ادبیات سیاسی معاصر مفهوم خاصی دارد كه با آنچه در گذشته مطرح بوده، متفاوت است.
ج. مفهوم حزب بر اساس آموزه های اسلامی
اگر سیاست را مدیریت جامعه بر اساس مصالح مادی و معنوی در نظر بگیریم، طبعاً برای آنكه مؤلفه های نظام سیاسی و از جمله حزب با مفهوم سیاست سازواری و انسجام داشته باشد، می توان در تعریف حزب گفت: «حزب در اندیشه اسلامی به گروهی از انسان ها اطلاق می شود كه دارای انسجام و تشكّل بوده و در راستای تأمین مصالح مادی و معنوی تلاش می كنند» و یا در جهت تأمین سعادت و ارزش های دینی می كوشند. طبیعی است تعریف فوق درون دینی بوده و بر تشكّل های حزبی در جامعه اسلامی قابل انطباق است. البته می توان تصوّر كرد كه در جامعه اسلامی احزابی شكل گرفته باشند كه حتی معتقد به ارزش های اسلامی نباشند; یعنی به جهت اعتقادی از ادیان به رسمیت شناخته شده باشند. طبیعی است چارچوب فعالیت این احزاب قانون اساسی حاكم در جامعه، كه الهام گرفته از اسلام است، می باشد. یعنی برآیند فعالیت آنان از سویی، نباید به تضعیف نظام اسلامی منجر شود و از سوی دیگر، می بایست مستقیم و غیرمستقیم جهت گیری فعالیت آنان به تأمین معاش و معاد كمك كند.
علاوه بر تعریف مزبور، می توان تعریف دیگری از حزب ارائه كرد كه در اندیشه غربی نیز مطرح است; یعنی «حزب به گروهی از انسان های متشكل اطلاق می شود كه در جهت نیل به قدرت تلاش می كنند.» در اسلام نگاه به قدرت از دو منظر قابل توجه است: گاه از آن به عنوان یك وسیله برای برپایی آموزه های دینی یاد می شود كه تلاش در جهت نیل بدان در اسلام واجب است; و گاه به عنوان هدف یاد می شود كه در اسلام پذیرفته نیست. در هر حال، نیل به قدرت در اسلام هدف میانی است در جهت نیل به اهداف غایی اسلام و نه خود هدف غایی.
هـ. ارزیابی دیدگاه ها
درباره جایگاه حزب در اسلام دیدگاه های گوناگونی، كه هریك بر گفتمان و رهیافت خاصی استوار است، قابل طرح می باشد. در این زمینه می توان به سه دیدگاه اشاره كرد:
۱. تبیین تحزب در گفتمان درون دینی و بی توجهی به مفهوم معاصر آن: احمدحسین یعقوب در تبیین حزب در اسلام نخست آیاتی را كه دربردارنده واژه حزب هست یادآوری می كند و می افزاید: واژه «احزاب» ده مورد در قرآن آمده، و تنها در یك مورد به صورت تثنیه «حزبین» به كار رفته است. دو مرتبه اصطلاح «حزب الشیطان» در قرآن یافت می شود و در مقابل، «حزب اللّه» در دو آیه قرآنی به كار رفته است. وی پس از تبیین مفهومی آیات یاد شده به تمایز حزب اللّه و حزب الشیطان اشاره می كند. نویسنده بدون اشاره به اصطلاح «حزب» در جهان معاصر به بررسی معنا و مفهوم حزب در ادبیات دینی و قرآنی اشاره كرده و معتقد است در اسلام حزب وجود دارد و شاخص های حزب را بر اساس آیات قرآن بیان می كند. در حالی كه ما بر این باوریم كه واژه حزب در متون دینی اشاره به نحله ها و جریان دینی و یا غیردینی دارد. امری اعتقادی را بیان می كند و ارتباطی با حزب در عرصه سیاست و مدیریت جامعه ندارد.۱۹ برخی از نویسندگان داخل كشور نیز در تبیین مقوله حزب در اسلام به این امر بسنده كرده اند كه كاربرد واژه «حزب» و مشتقات آن در قرآن كریم و متون روایی بیانگر وجود حزب در اسلام است.۲۰
در ارزیابی نگرش یادشده می توان گفت:
۱. متدلوژی فقهای شیعی در تبیین مسائل اسلامی بر این امر استوار است كه نخست موضوع مورد گفتوگو را مورد مداقّه قرار دهند و پس از بررسی ابعاد گوناگون مسئله احكام مربوط را بیان می كنند. طبعاً بدون بررسی دقیق مفهوم حزب و سیر تطور مفهومی آن در گذر تاریخی و تأكید صرف بر كاربرد آن در متون دینی موجب داوری درباره وجود حزب یا فقدان آن در اسلام نخواهد شد.
۲. حزب در ادبیات شرعی و فقه اللغه عربی و اسلامی معنا و مفهوم خاص خود را دارد كه با آنچه امروزه رایج است تمایز اساسی دارد. از این رو، برای وجود حزب در اسلام و تجویز فعالیت های حزبی در جامعه نمی توان صرفاً به كاربردهای واژه حزب در قرآن كریم استناد جست، بلكه تبیین دقیق مفهوم و جایگاه حزب در اسلام، منوط به تعریفی روشن از حزب و شاخصه هایی است كه عالمان علوم اجتماعی در عصر كنونی ذكر كرده اند. پس از آن می بایست بر اساس آیات و روایات به روشنگری درباره آن پرداخت. طبیعی است، راهكار عملی آن است كه نخست كلید واژه هایی را كه گویای حزب باشد جستوجو و سپس منابع روایی و قرآن را بر اساس آن مورد توجه قرار دهیم.
۳. چنین رویكردی در تجویز حزب ناشی از عوامل گوناگون و از جمله ساده اندیشی و یا انگیزه های دیگری است. یك انگیزه مهم دیگر بی توجهی به مفهوم امروزین آن در ادبیات سیاسی است. به علاوه، برخی نویسندگان صرفاً در پی مباحث درون دینی بوده و توجهی به مفاهیم رایج در جوامع ندارند. طبعاً آن ها در پی پاسخ به جایگاه حزب معاصر در قرآن و دین نیستند، بلكه درصدد بررسی آیات قرآنی بدون توجه به حزب معاصر می باشند.
۲. رویكرد سكولاریستی به دین اسلام و نفی حزب در اسلام: سكولارها با نگاهی سكولاریستی به اسلام مدعی گسست میان سنّت و مدرنیته می باشند. آنان بر این عقیده اند كه مقوله هایی همچون حزب و دیگر مفاهیم مشابه ناشی از مدرنیته بوده و با سنّت و ادیان بیگانه اند. در این راستا مدعی سكوت دین در برابر مفاهیم جدید بوده و یا به فرض اگر دین بخواهد در این باره اظهارنظر كند نگاه و متدلوژی سنّتی فقها ناكارآمد است و بایستی با رویكردی مدرن به دین به تبیین آن ها همت گماشت.۲۱
در ارزیابی نگرش فوق توجه به نكات زیر مناسب است:
۱. نویسندگان سكولار بر مدرنیته و مبانی فكری آن تأكید داشته و آن را اصالت می بخشند. آنان با مبانی معرفت شناختی غرب نگاهی شیءانگارانه به دین و مقوله های اسلامی داشته و بر پایه مدرنیته به توجیه و تأویل آن می پردازند.
۲. در نگرش فوق، اسلام بر منوال مسیحیت و صرفاً در رابطه انسان و خداوند خلاصه می شود و از این رو، اسلام فاقد نظامات سیاسی ـ اقتصادی، اجتماعی تلقّی و معرفی گردیده است.۲۲
۳. نویسندگانی نظیر شبستری، عبدالكریم سروش، محمد اركون و حامد ابوزید بر پایه مبانی معرفت شناختی خود، رویكردی تاریخی به اسلام دارند. بر این اساس، فقه جواهری و اجتهادی را كه پاسخ گوی مسائل در گذار تاریخی است پذیرا نیستند. از این رو، می توان گفت نگرش فوق در چارچوب گفتمان سكولار و با اصالت بخشیدن به ارزش های مدرنیته به اسلام می نگرد. در این رویكرد، از اسلام رویكردی سكولار عرضه شده و طبعاً اسلام فاقد نظامات تلقّی شده و آن را ناكارآمد در اداره جامعه می داند. در حالی كه همه پیش فرض های نگرش فوق بر پایه مبانی اندیشه اسلامی قابل نقد و ارزیابی است.
۴. مدرنیته گفتمانی است كه با عصر روشنگری شكل گرفت، و اسلام دینی است كه بر اساس آیات و متون روایی مدعی اداره بشر در طول تاریخ می باشد. برخورد این دو موجب جذب و دفع هایی است كه در خلال گفتوگوی آن دو، رخ می دهد. فرهنگ ها هریك نقاط ضعف و قوّتی دارند كه در این راستا اسلام بر پایه مبانی خود، ضمن پاسخ گویی به نیازها، مؤلفه های فرهنگی را مورد ارزیابی قرار می دهد.
۳. تأویل مبانی اندیشه اسلامی در توجیه حزب در اسلام: برخی از نویسندگان معاصر نیز در توجیه جایگاه حزب در اسلام در نوشتاری با هدف تبیین مبانی آزادی و حزب در مذهب شیعه۲۳ كوشیده اند نسبت میان حزب با مبانی كلامی و فقهی شیعه را بررسی و از آن مشروعیت احزاب در زندگی سیاسی شیعیان را نتیجه گیری كنند. اینان از كلام شیعه و اصولی نظیر عدل و امامت و از مبانی فقه سیاسی نظیر عقل گرایی اصل عدم تكلیف، اصل خطاپذیری و تمسّك به مقدمه واجب در ضرورت حزب در تبیین حزب بهره گیری می كنند. در دیدگاه فوق، نكات زیر شایان توجه است:
۱. نویسنده برای سازگاری حزب با اندیشه اسلامی، نگاهی گزینشی دارد. وی هم در تبیین مقوله حزب چنین نگرشی دارد و هم در چارچوب اندیشه اسلامی، به اصول و مسائلی عطف توجه می كند كه قادر به تأیید فرضیه گردد. از این رو، دچار كاستی های فاحشی گردیده است. وی در طرح مسئله و تبیین حزب می گوید: «اگر آزادی، عقل گرایی و مسئولیت فرد در زندگی سیاسی را مهم ترین مبانی شكل گیری احزاب سیاسی تلقّی كنیم، كلام و فقه شیعه... بیشترین مراتب را با مبانی فوق نشان می دهند.»۲۴ شكی نیست خاستگاه حزب مدرنیته است و سكولاریسم، اومانیسم، مبانی معرفت شناختی غرب، و پلورالیسم سیاسی از شاخصه های مهم شكل گیری احزاب سیاسی به شمار می روند كه در نوشتار مورد توجه قرار نگرفته اند.
۲. نویسنده در جهت آشتی میان حزب و اسلام، سعی كرده از واژگانی سیاسی بهره برد بدون آنكه تعریف روشنی از آن ها ارائه كند. وی یكی از مبانی شكل گیری احزاب سیاسی را «عقل گرایی» برمی شمارد. از سوی دیگر، به این نكته اشاره می كند كه «مذهب شیعه هم در كلام و هم در فقه مذهبی عقل گرا و آزادمنش» است.
نویسنده نه از عقل، كه از مبانی حزب به شمار می رود، تعریفی ارائه می كند و نه از آزادمنشی فقه و كلام شیعی. و فقدان تعریف روشن گاه گامی بس مهم در جهت هرگونه نتیجه گیری نارواست. از عقل در فرهنگ غرب تعاریف گوناگونی ارائه شده، چنانكه در فرهنگ اسلامی نیز بر پایه حوزه های گوناگون بحث نظیر كلام، فلسفه، فقه و روایات تعریف های گوناگونی عرضه گردیده است. به نظر می رسد برای دوری از هرگونه خلط مباحث،تعریف واژگان امری ضروری باشد.۳. نویسنده در توضیح عدل به نكاتی اشاره می كند كه مناقشه برانگیز است. وی عدل را اصلی سیاسی می شمرد، در حالی كه عدل امری اعتقادی و كلامی است و پای بندی به آن نتایج سیاسی در پی دارد. خلط مهمی كه نویسنده در مواضع مختلف دچار شده، مغالطه تكوین و تشریع است; بدان معنا كه از آزادی و اختیار تكوینی، آزادی در مقام تشریع را استنتاج می كند، در حالی كه بر اساس مبانی اعتقادی، آزادی تكوینی لزوماً آزادی تشریعی را در پی ندارد. انسان آزاد آفریده شده، اما در مقام عمل و تشریع ملتزم به بایدها و نبایدهایی است كه شریعت فراروی وی قرار داده است كه عقل سهم اندكی در فهم آن ها بر پایه حسن و قبح عقلی دارد.
۴. نویسنده به این نكته اشاره دارد كه «اصل امامت صرفاً به منظور تأمین آزادی ملحوظ در اصل عدالت و برای پرهیز از افراط و تفریط در اعمال آزادی سیاسی توسط مؤمنان مقرّر شده است.»۲۵ متكلّمان شیعی معتقدند كه فلسفه اصل امامت در راستای هدایت انسان و رشد و تعالی وی مقرر شده و مهم ترین كار ویژه های امامت تبیین احكام، رهبری سیاسی و قضاوت و داوری می باشد. نویسنده درباره آزادی گویی براین باور است كه در مقام رفتار و عمل اصل بر آزادی است و امامت به منظور تأمین آن برقرار شده است. در حالی كه در مقام تكوین انسان آزاد است (لاَ إِكْرَاهَ فِی الدِّینِ) (بقره: ۲۵۶) اما پس از پذیرش اسلام و دین بر حق، آموزه و احكام دین از اصالت برخوردار بوده و مدار آزادی بر پایه قواعد حقوقی دین اسلام تنظیم می گردد.
۵. نویسنده درباره امامت و جایگاه مردم معتقد است: «البته نصب امام معصوم(علیه السلام) به معنای تحمیل حكومت او بر مردم نبوده و بلكه صرفاً حجتی است كه در صورت تمایل و مراجعه مردم در دسترس آنان باشد و آنان عذری برای تقصیر احتمالی خود نداشته باشند.»۲۶
درباره دیدگاه مزبور چند نكته شایان ذكر است:
الف. در دیدگاه فوق میان آزادی و توانایی تكوینی و تشریعی خلط شده است. نویسنده در مواضع گوناگون نوشتار چنین القا می كند كه مردم آزاد و مختارند كه به امام معصوم(علیه السلام)مراجعه كنند یا نه. در حالی كه از نظر تشریعی بر مردم واجب بود كه در عصر امام علی(علیه السلام)و سایر ائمّه اطهار(علیهم السلام) بدان ها مراجعه كنند و عدم رجوع بدان ها معصیت قلمداد شده و در آخرت مورد بازخواست می باشند; نظیر خودكشی كه توانایی انسان ها بر انجام آن به معنای جواز شرعی نمی باشد. بر این اساس اطاعت از امام جزء اختیارات تكوینی مردم است كه می توانند اطاعت كنند و یا مخالفت نمایند. اما از نظر تشریعی اطاعت از امام امری لازم و ضروری است و دیگر جایی برای اختیار آدمی نیست.
در عصر غیبت نیز نویسنده به این امر اشاره می كند كه «مردم در صورت تمایل به انتخاب و یا مراجعه به شایستگان موردنظر امام معصوم(علیه السلام) به آنان رجوع كرده و موجب تحقق حكومت مشروع در دوره غیبت شوند...; در حالی كه از منظر فقها و از جمله امام خمینی(قدس سره)، مراجعه مردم به فقها برای برپایی و تداوم حكومت اسلامی واجب است.
۵. عقل یكی از منابع استنباط احكام به شمار می رود. نویسنده برای تبیین دیدگاه خود درباره حزب جایگاه بسیار مهمی برای عقل قایل است. ما ضمن ارج نهادن به جایگاه پراهمیت عقل در منابع احكام و اینكه براساس علم اصول فقه در دو گستره مستقلات و غیر مستقلات عقلیه مطرح می باشد; به این نكته اشاره می كنیم كه عقل قدرت درك همه مصالح و مفاسد را ندارد. از این رو، عقل قلمرو محدودی را تحت پوشش قرار می دهد و برای تبیین مسائل باید از سایر منابع مدد جست.
۶. نویسنده با توجه به اصل عدم ولایت، آزادی و ضرورت احزاب را در جامعه نتیجه می گیرد، در حالی كه به نظر می رسد اصل عدم ولایت هیچ ارتباطی به موضوع بحث ندارد. بر مبنای اصل عدم ولایت، هیچ انسانی بر دیگری ولایت ندارد. ولایت انحصار در خداوند دارد. و از این رو، تنها هنگامی ولایت پذیری مطرح می گردد كه از طریق دلیل ثابت گردد كه خداوند ولایتش را به دیگری اعطا كرده است و دلایل نقلی و عقلی فراوانی بر ولایت پیامبر و سپس ائمّه اطهار(علیهم السلام) و در عصر غیبت ولایت فقیه ارائه شده اند.
نكته دیگری كه قابل طرح است، «حزب» با توجه به مبانی و لوازمش كه برآمده از مدرنیته است در چالش با دین و آموزهای آن است. حال پرسشی كه مطرح است اینكه چگونه می توان برای چنین حزبی مبانی دینی را نیز به استخدام درآورد؟!
۷. نویسنده بر پایه «اصل خطاپذیری و عدم تصویب» سعی در توجیه جایگاه حزب در اسلام دارد. وی در این راستا چنین نتیجه می گیرد كه با توجه به احتمال خطای مجتهد و حاكم اسلامی «حزب» و مرجعیت حزبی و «آرای عقلا» جایگزین «مرجعیت دینی» می گردد و به این ترتیب، خواسته یا ناخواسته به ترجیح حاكمیت حزب و دموكراسی و طرد حاكمیت دینی تن می دهد.
۸. تمسّك به مقدمه واجب در تبیین ضرورت حزب صحیح نیست. در گذشته نیز افرادی در ضرورت حزب به مقدمه واجب تمسّك جسته اند.۲۷ در این باره نیز دو نكته قابل ذكر است:
الف. احزاب به مثابه مقدّمه برای حفظ نظام اسلامی و شناسایی حاكم اسلامی در نظر گرفته شده اند، در حالی كه تنها مقدّمه برای نیل به ذی المقدمه نمی باشند. در علم اصول در صورتی كه تحقق ذی المقدمه منوط به تحقق تنها یك مقدمه باشد آن مقدمه واجب است. در غیر این صورت، اگر بتوان حفظ نظام اسلامی و یا شناسایی حاكم اسلامی را با ابزار و مقدمات دیگری عینیت بخشید دیگر نیازی به احزاب از باب مقدّمه واجب نمی باشد، علاوه بر اینكه اشاره كردیم احزاب مدرن محصول مدرنیته اند.
ب. استدلال مذكور مرجعیت نهایی شناسایی حاكم اسلامی و حفظ و تداوم نظام اسلامی را منوط به شكل گیری احزاب می داند كه بدون در نظرگرفتن احكام و ضوابط اسلامی می تواند گامی در جهت عرفی سازی جامعه قلمداد گردد.
ز. رویكرد مطلوب و ایده آل
با توجه به تمایز اساسی اندیشه اسلامی با اندیشه غربی و تفاوت خاستگاه و مبانی آن دو ضروری است تعریف و ویژگی های حزب در اندیشه معاصر را با دقت مورد كنكاش قرار دهیم. دو نگرش در اینجا قابل ارائه است: نخست آنكه به موازات توسعه ادبیات غربی درباره حزب، به بررسی ابعاد گوناگون مسئله از منظر اسلامی نظر كنیم; نظیر دیدگاهی كه هم اكنون درباره مردم سالاری دینی عرضه شده است; یعنی توجه به این نكته كه مردم سالاری دینی نسخه ای الگو گرفته از دموكراسی غربی نیست، بلكه ریشه در تعالیم اسلامی داشته و شاخصه ها و مؤلفه های آن برگرفته از اسلام است.
دوم آنكه با حفظ پای بندی نسبت به روش شناسی استنباط مسائل اسلامی و توجه به مبانی معرفت شناسی و هستی شناسی به بررسی ابعاد «حزب» بپردازیم. در این رویكرد، بر خلاف شیوه پیشین از میان انبوهی از تعاریف ارائه شده از سوی نویسندگان، آنچه را كه با مبانی دینی سازگار است اخذ كنیم و سپس با بازسازی آن در اندیشه اسلامی به گفتوگو با اندیشه غربی و اندیشهوران غربی می نشینیم. به نظر می رسد كه در هر دو شیوه تعهد به روش و مبانی اندیشه اسلامی وجود دارد، اما توجه به این شیوه زمینه گفتوگو و تعامل را مهیاتر می كند; چرا كه تعریف و شاخصه ها مشترك و قابل فهم برای دو طرف مذاكره می باشد.
درباره جایگاه حزب در اسلام پرسش های گوناگونی مطرح است كه تبیین آن ها مجال بیشتری می طلبد. اینكه حزب در اسلام دارای چه ویژگی ها و شاخصه هایی است؟ با توجه به وجود نهاد مرجعیت و حاكم اسلامی و ضرورت مسئله تقلید، مسئله وفاداری به برنامه های حزبی و رهبران آن چگونه قابل توجیه است.
اسلام و ضرورت حزب
حزب از مؤلفه های ساختار نظام سیاسی به شمار می رود كه امروزه مطرح، و هم اكنون نیز با چالش هایی در جوامع غربی مواجه شده است. در حقیقت، اسلام در چگونگی مدیریت جامعه اصول، مبانی و رعایت احكامی را خواستار گردیده، اما سازوكار تحقق و اجرای آن را به شهروندان جامعه اسلامی واگذار كرده است. در این راستا، چگونگی ساختار جامعه و همچنین مؤلفه هایی نظیر «تحزب» به خواست و اراده مجریان جامعه باز می گردد كه می بایست بر اساس اجتهاد در متون به پاسخ آن دست یافت. برای تبیین جایگاه حزب در اسلام نخست ضروری است از آن تعریف دقیقی ارائه كنیم، سپس به سابقه تاریخی آن توجه و سیر تطور مفهومی آن را مدّنظر قرار دهیم. آن گاه با توجه به مفهوم دقیق، كه قاعدتاً در بیان ویژگی ها و شاخص های آن بهتر قابل تبیین است، گونه های مختلف حزب را، كه در عینیت خارجی نیز وجود دارند، مورد توجه قرار داده، جایگاه شرعی هریك را تبیین كنیم و در پایان با توجه به شاخصه های دین اسلام و جامعه ایرانی، به ارائه راهكار نایل شویم. برای تبیین حزب می توان به دلایل و شاخصه هایی در قرآن اشاره كرد; نظیر:
۱. وفای به عهد: (أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ) (مائده: ۱)
۲. همیاری و تعاون در جهت تحقق ارزش های الهی: (وَتَعَاوَنُواْ عَلَی الْبرِّ وَالتَّقْوَی)(مائده: ۲)
برای فعالیت احزاب سیاسی نیز می توان شرایطی را برشمرد; نظیر:
۱. اطاعت از رهبران حزبی در چارچوب اسلام. «لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق»
۲. پای بندی به باورها، احكام و آموزه های دین اسلام. (إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ)(آل عمران: ۱۹)
۳. انسجام و هماهنگی گروه های اسلامی در درون جامعه و مقابله با جریان های انحرافی.
۴. تلاش در حوزه كارآمدی جامعه و حكومت اسلامی و اعتقاد به حاكمیت و مشروعیت الهی.
۵. نظارت مستمر احزاب بر تحقق احكام اسلامی در جامعه و پرهیز از مناقشه های تضعیف كننده نظام.
۶. جبهه بندی در مقابل جریان های الحادی و غیر اسلامی.پی نوشت ها
۱ـ احمد پیشهوری، درس نامه جامعه شناسی سیاسی (پلی كپی)، تهران، دانشكده حقوق و علوم سیاسی، ص ۷۲.
۲ـ همان، ص ۷۳.
۳ـ حسن محمدی نژاد، احزاب سیاسی، تهران، امیركبیر، ۱۳۵۵، ص ۱۷.
۴ـ موریس دورژه، اصول علم سیاست، ترجمه ابوالفضل قاضی، تهران، فرانكلین، ۱۳۴۹، ص ۱۳۷.
۵ـ الوین. ی، سو، تغییر اجتماعی و توسعه، ترجمه محمود حبیبی مظاهری، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردی، ۱۳۷۸، ص ۴۱.
۶ـ برای آگاهی بیشتر ر.ك: دان كیوپیت، دریای ایمان، ترجمه حسن كامشاد، تهران، طرح نو، ۱۳۷۷، ص ۴۱۳.
۷ـ اسوالد اشپلنگر، فلسفه سیاست، ترجمه هدایت الله فروهر، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹، ص ۴۹.
۸ـ حسن محمدی نژاد، پیشین، ص ۳۴.
۹ـ همان، ص ۳۵.
۱۰ـ موریس دورژه، جامعه شناسی سیاسی، ترجمه ابوالفضل قاضی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۷، ص ۴۲۶.
۱۱ـ دیوید رابرتسون، فرهنگ سیاسی معاصر، ترجمه عزیز كیاوند، تهران، البرز، ۱۳۷۵، ص ۱۱۰.
۱۲ـ علی آقابخشی، فرهنگ علوم سیاسی، تهراان، سازمان مدارك علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴، ص ۲۴۴ / عبدالرحمن عالم، بنیادهای علم سیاست، تهران، نشر نی، ۱۳۷۴، ص ۳۴۴.
۱۳ـ ایرج افشار، اوراق تازه یاب مشروطیت، تهران، تاریخ معاصر ایران، ۱۳۶۰، ص ۲۳۲.
۱۴ـ ر.ك: فرهنگ لغت منتهی الادب.
۱۵ـ ر.ك: راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن الكریم.
۱۶ـ حسن مصطفوی، التحقیق فی كلمات القرآن، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۶۱.
۱۷ـ حجت اللّه ایوبی، پیدایی و پایانی احزاب سیاسی در غرب، تهران، سروش، ۱۳۷۶، ص ۳۶.
۱۸ـ این آیات عبارتند از: احزاب: ۲۰ / ص: ۱۱ / غافر: ۳ و ۵ / زخرف: ۶۵/ احزاب: ۲۰ و ۲۲.
۱۹ـ احمدحسین یعقوب، النظام السیاسی فی الاسلام، قم، انصاریان، ۱۴۱۲ ق، ص ۲۶۹ـ ۳۰۲.
۲۰ـ عبدالواحد موسوی لاری، «حزب در اسلام»، روزنامه ایران.
۲۱ـ محمد مجتهد شبستری، نقدی بر قرائت رسمی از دین، تهران، طرح نو، ۱۳۷۹، ص ۱۸.
۲۲ـ همان، ص ۶.
۲۳و۲۴ـ داوود فیرحی، «مبانی فقهی و كلامی حزب در مذهب شیعه»، تحزب و توسعه، همشهری، تهران،۱۳۷۸،ج سوم،ص ۹۹.
۲۵و۲۴ـ همان، ص ۱۰۳/ ص ۱۰۴.
۲۶
۲۷ـ آیة اللّه منتظری در پاسخ به استفتایی كه راجع به احزاب شده گفته اند: امر به معروف و نهی از منكر در جامعه اسلامی واجب است، و احزاب مقدّمه ای برای آن می باشند. مقدمه واجب هم واجب است. نتیجه این صغری و كبری، وجود تشكیل احزاب در جامعه اسلامی است.
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید