دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا
من حق دارم زندگی کنم
چند سال قبل برای جمعی از دانشجویان دانشکده روانشناسی سخنرانی میکردم. موضوع صحبت من ابراز وجود بود.
از دانشجویان پرسیدم :« آیا به خود حق زندگی کردن میدهند؟». همه دستهایشان را به علامت تأیید بلند کردند. بعد خواستم کسی داوطلبانه مرا در نشان دادن موضوعی کمک کند، مرد جوانی به جلو کلاس آمد. به او گفتم :«لطفاً رو به روی کلاس بایست، چند بار پیاپی این جمله را با صدای بلند بگو:« من حق زندگی کردن دارم.» بعد این عبارت را با صدای آهسته بیان کن. ببین چه احساسی پیدا میکنی. در حالی که تو این کار را میکنی سایر دانشجویان کلاس باید قضاوت کنند که آیا حرفت را باور میکنند یا نمیکنند»
مرد جوان دستهایش را به کمر زد و به طرزی خصمانه گفت : «من حق زندگی کردن دارم». طوری گفت که انگار خودش را برای مبارزهای آماده میکرد. با هر تکرار حالت خشمگینانهتری به خود میگرفت.
به او گفتم :« کسی با تو سر نزاع و یا مخالفت ندارد. میتوانی جملهات را به شکل غیر تدافعی بیان کنی؟»
امّا نمیتوانست. صدایش نشان میداد که حملهای را پیشبینی میکند . کسی حرفش را باور نکرد.
بعد زن جوانی آمد و با صدای ملایم و در حالیکه لبخندی میزد، ابتدا از سایر دانشجویان عذرخواهی کرد و گفت: «من حق زندگی کردن دارم». کسی حرف او را هم باور نکرد.
کس دیگری آمد . به نظر متکبر و خودخواه میرسید، حالت بازیگری را داشت که میخواهد نقشی ایفا کند.
دانشجویی در مقام اعتراض گفت:«آزمون منصفانهای نیست. این دانشجویان خجالتی هستند، عادت ندارند جلو بقیه حرف بزنند». از این دانشجو خواستم به جلو کلاس بیاید و خیلی ساده بگوید: «دو به علاوه دو میشود چهار». دانشجو این جمله را به راحتی و با اطمینان ایراد کرد. بعد به او گفتم: «حالا بگو من حق دارم که زندگی کنم». لحن صدایش تغییر کرد به نظر نامطمئن میرسید.
دانشجویان جملگی خندیدند. دانستند گفتن« دو به علاوه دو میشود چهار»، ساده است. امّا ابراز وجود کردن و از حق زندگی کردن حرف زدن کار آنقدرها سادهای نیست.
پرسیدم: «جمله من حق زندگی کردن دارم چه مطلبی را به شما القا میکند؟» دانشجو گفت :«این عبارت بیشتر حالت روانی دارد. امّا چه معنایی دارد؟ معنایش این است که زندگی من متعلق به من است.» دانشجوی دیگری گفت: «منظور این است که حق دارم کارهای مربوط به خودم را شخصاً انجام دهم و درباره ی آنها تصمیم بگیرم». دانشجوی دیگری اضافه کرد: «منظور این است که پدر و مادرم درباره طرز زندگی من تصمیمگیری نکنند». دانشجوی دیگری گفت :«منظور این است که هروقت بخواهم میتوانم جواب (نه) بدهم». دانشجوی بعدی گفت: «منظور این است که باید به منافعم احترام بگذارم». «منظور این است که آنچه را میخواهم مهمّ است.» «منظور این است که میتوانم هر چه را به نظرم درست میرسد بگویم و انجام دهم». «منظور این است که میتوانم به میل خود رفتار کنم.»
اینها بخشی از معانی خصوصی بودند که دانشجویان برای عبارت «من حق دارم زندگی کنم» در نظر گرفتند. با این حال نمیتوانستند این عبارت را محکم و با قاطعیت در حضور سایر دانشجویان ابراز کنند. اینگونه بود که سخنم را با آنها شروع کردم.
● ابراز وجود یعنی چه؟
ابراز وجود کردن یعنی احترام گذاشتن به خواستهها، نیازها و ارزشهای خود.
ابراز وجود کردن به معنای روی پای خود ایستادن، حرف خود را زدن و خود بودن است، بدین معناست که به خود در همه زمینههای انسانی احترام بگذاریم.
ابراز وجود کردن سالم مستلزم «نه» گفتن در وقت مناسب خود است، امّا باید به کیفیت این نه گفتن توجّه داشت. زندگی اگر سراسر در «نه» گفتن و نشان دادن رفتارهای منفی خلاصه شود، تلف کردن اوقات گرانبهای عمر است. نشانه ی تاسف و یک تراژدی است. ابراز وجود کردن به معنای صحبت کردن از ارزشهای خویشتن است. و بدین مفهوم با انسجام و همیّت رابطه دارد.
ابراز وجود کردن با اندیشیدن شروع میشود، امّا با اندیشیدن تمام نمیشود. ابراز وجود کردن به معنای قدم گذاشتن به جهان است. ابراز وجود کردن آرزو داشتن نیست، بلکه تبدیل نمودن این آرزو به حقیقت است.
داشتن ارزش نیز با ابراز وجود کردن تفاوت دارد، امّا نشان دادن این ارزشها و پایبندی به آنها ابزار وجود است. یکی از مشکلات عمده این است که خود را صاحب ارزش میدانیم امّا این مالکیت را در عمل نشان نمیدهیم.
ابراز وجود کردن مستلزم این باور است که برای خود حق وجود داشتن قایل شویم و بدانیم که زندگی ما به خاطر دیگران نیست و قرار نیست که مطابق میل و خواسته ی دیگران ظاهر شویم. برای بسیاری از مردم این یک مسئولیت هولانگیز است. بدین معناست که زندگیشان در دستهای خود آنهاست، بدین معناست که روی پدر و مادر و بستگان و دوستان به عنوان حامی و حمایتگر حساب نکنیم. بدین معناست که آنها مسئول زندگی خودشان هستند، آنها نیز مسئول حمایت از امنیت خاطر خود هستند. امّا نه ترس از مسئولیت، که تسلیم شدن به آن است که به عزّت نفس لطمه میزند. اگر به خاطر حق موجودیت خود بپا نخیزم، اگر به این توجّه نکنم که این حق من است که به خود تعلق داشته باشم چگونه میتوانم شأن و منزلت خود را تجربه کنم؟ چگونه میتوانم به عزّت نفس برسم؟
منبع : ترانه ها
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
خلیج فارس ایران مجلس شورای اسلامی آمریکا مجلس دولت شورای نگهبان حجاب بودجه دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران مجلس یازدهم
شهرداری تهران تهران هواشناسی فضای مجازی قتل سیل شورای شهر شورای شهر تهران پلیس وزارت بهداشت سازمان هواشناسی آموزش و پرورش
ایران خودرو قیمت دلار خودرو قیمت خودرو دلار بازار خودرو مالیات بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن تورم
تلویزیون سریال رسانه تئاتر سینمای ایران موسیقی فیلم بازیگر ازدواج سریال پایتخت سینما کتاب
سازمان سنجش شورای عالی انقلاب فرهنگی انتخاب رشته
رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل فلسطین جنگ غزه حماس روسیه عربستان ترکیه اوکراین نوار غزه طوفان الاقصی
استقلال فوتبال پرسپولیس سپاهان تیم ملی فوتسال ایران فوتسال بازی تراکتور لیگ برتر جام حذفی آلومینیوم اراک باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی اپل ایلان ماسک امارات گوگل تبلیغات همراه اول آیفون سامسونگ بنیاد ملی نخبگان ایرانسل
مواد غذایی خواب ویتامین طول عمر دیابت سلامت روان مالاریا بارداری دندانپزشکی آلزایمر