شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


سهم ایران؟


سهم ایران؟
سنجش ویژگی‌های روابط اقتصادی ایران و امریكا همواره در هاله غبارآلودی از تنش‌های سیاسی صورت گرفته است.حتی در صورت مهیا شدن شرایط عادلانه در مذاكره با لحاظ تامین منافع ملی ایران، جبران خسارتهای گذشته، احترام متقابل و سایر پارامترهای اساسی و غیرقابل اغماض در یك مذاكره مثبت و منصفانه، باز هم این فرضیه كه رابطه با امریكاموجب رشد و توسعه اقتصادی بیشتر خواهد شد، باید با روشهای علمی و مطالعات كاملاً پژوهشی رد یا اثبات شود.
سنجش ویژگی‌های روابط اقتصادی ایران و امریكا همواره در هاله غبارآلودی از تنش‌های سیاسی صورت گرفته است. از همان واپسین سال‌های عصر قاجاریه كه زمزمه‏های كشاندن پای مردم ینگه دنیا به عرصه‏های توسعه و ترقی ایران گه گاه به گوش می‏رسید تا هم اكنون كه بحث رابطه با امریكا از زاویه‏ها و با سلیقه‏های مختلف طرح می‏شود، این موضوع در چنبره اوهام و خیالات و شعارزدگی‏ها و احساسات مثبت و منفی محصور مانده است. به ویژه تلاش‏های آكادمیك و منسجم چندانی درخصوص تشریح علمی منافع یا مضرّات اقتصادی رابطه با امریكاصورت نگرفته است.
حتی در صورت مهیا شدن شرایط عادلانه در مذاكره با لحاظ تامین منافع ملی ایران، جبران خسارتهای گذشته، احترام متقابل و سایر پارامترهای اساسی و غیرقابل اغماض در یك مذاكره مثبت و منصفانه، باز هم این فرضیه كه رابطه با امریكاموجب رشد و توسعه اقتصادی بیشتر خواهد شد، باید با روشهای علمی و مطالعات كاملاً پژوهشی رد یا اثبات شود. مقاله حاضر درصدد ارزیابی رابطه اقتصادی ایران و امریكا می‏باشد.
مقاله حاضر با این هدف و با توجه به لزوم پرهیز از ساده‏انگاری‏های شعاری به رشته تحریر درآمده است كه شما را به مطالعه آن دعوت می‏كنیم.
●مقدمه
۱. حجم مقالات، مطالعات و تحقیقات انجام شده در ایران در خصوص رابطه با امریكا، در مقایسه با مطالعات انجام شده در امریكا، به‏صورت مهمترین چالش سیاست خارجی آن كشور طی سال‏های گذشته، بسیار اندك و حتی قابل چشم‏پوشی است.
۲. روشن است كه رابطه، عملی دو سویه است كه به تبادل چیزی از طرفی به طرف دیگر نیاز دارد؛ بنابراین، شرط داشتن رابطه، ایجاد مذاكره و تبادل دو سویه است و از طرفی، رابطه در شكل‏ها و ابعاد گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... نمود می‏یابد و اگر از رابطه اقتصادی بحث می‏شود، گرچه یكی از ابعاد مهم رابطه است، به تنهایی تمام جوانب بحث را در نظر ندارد و از مطالعه جوانب دیگر كفایت نمی‏كند.
۳. هدف از این نوشته، فقط ارزیابی رابطه اقتصادی با امریكاست. در این ارزیابی بدون بررسی دیگر ابعاد رابطه، به منافع و ضررهای هر یك از دوطرف اشاره خواهد شد؛ بنابراین، تجویز یا عدم تجویز رابطه با امریكا نمی‏تواند بر اساس ارزیابی صرف رابطه اقتصادی صورت گیرد.
۴. در این بررسی با اشاره به اهداف امریكا از داشتن رابطه اقتصادی با دیگر كشورها به نیاز روزافزون این كشور و كشورهای صنعتی به كشورهای در حال توسعه و جهان سومی توجه خواهد شد؛ سپس به‏طور خاص، رابطه اقتصادی ایران و امریكا پیش و پس از انقلاب بررسی، و در پایان، بعد از نتیجه‏گیری، پیشنهادهایی در این زمینه ارائه می‏شود.
●اهداف امریكا و كشورهای صنعتی از رابطه با دیگر كشورها
گستردگی و تراكم ثروت و انبوهی تولید، غرب و نظام سرمایه‏داری را بر آن داشت تا بخشی از تولید خود را به سرزمین‏های تحت نفوذ و سلطه خود منتقل كند و بدین ترتیب، برنامه به اصطلاح صنعتی كردن كشورهای فقیر و جهان سومی در دستور كار آنها قرار گرفت. سرمایه‏گذاری در این كشورها دو منفعت بزرگ به همراه داشت: یكی آنكه بیكاری و تورم را در كشورهای سرمایه‏دار صنعتی كاهش می‏داد و دوم آن‏كه سبب وابسته‏تر شدن كشور تحت سلطه شده، زمینه لازم را برای اِعمال سیاست تهی‏سازی و انتقال منابع و ثروت آن كشور به كشور صنعتی فراهم می‏آورد.
اهداف كلان و عمده امریكا و كشورهای صنعتی از داشتن رابطه اقتصادی با دیگر كشورها به‏طور كلی عبارتند از:
الف. وابسته كردن اقتصادی كشورهای در حال توسعه در زمینه كالاهای ضروری، مصرفی و فن‏آوری: كشورهای صنعتی و پیشرفته همواره می‏كوشند تا كشورهای تحت نفوذ خود را از نظر كشاورزی و صنعتی به خود وابسته كنند تا هیچ‏گاه به مرحله خودكفایی و استقلال اقتصادی نرسند. كشورهای شیلی، الجزایر، ایران پیش از انقلاب، نمونه‏های بارزی از این‏گونه كشورها هستند.(۱)
ب. سوق دادن كشورهای در حال توسعه به نداشتن برنامه‏ای منظم به‏منظور تخریب اقتصاد كشور: تجربه كشورهای در حال توسعه و جهان سومی نشان می‏دهد كه امریكا و دیگر كشورهای پیشرفته، كشور تحت سلطه را به‏گونه‏ای هدایت می‏كنند كه همواره مانند اسب عصاری هر چه می‏رود، سر جای اولش باشد. تشویق برای سرمایه‏گذاری در صنایع مونتاژ و استفاده از مزایای صنعتی شدن و فن‏آوری وارداتی از جمله كوشش‏ها در این زمینه است.
ج. اجرای سیاست تهی‏سازی در كشورهای در حال توسعه: كشورهای صنعتی پیشرفته از طریق سازوكارهای گوناگونی می‏كوشند تا منابع نفتی، زیرزمینی و معادن و منابع نفتی كشورهای در حال توسعه و عقب‏مانده را به همراه مغزهای فعال و نیروی انسانی متخصص این كشورها، به سرزمین‏های خود منتقل كنند.
د. عقب نگه‏داشتن اقتصاد كشورهای در حال توسعه: كوشش كشورهای صاحب سرمایه و فن‏آوری بر آن است كه كشورهای جهان سوم را از نظر اقتصادی عقب نگه‏دارند؛ چرا كه فقط از این طریق می‏توان آنها را وابسته، و سیاست تهی‏سازی را درباره آنان اجرا كرد. مونتاژی كردن كشورهای در حال توسعه، عمده‏ترین كوشش در این مسیر است.(۲) آثار سوء تحمیل و داشتن نظام اقتصاد تك محصولی، از دیگر علل عقب‏ماندگی اقتصاد كشورهای جهان سوم به شمار می‏رود.(۳)
ه. نیاز روزافزون كشورهای پیشرفته صنعتی به كشورهای جهان سوم در حال توسعه: برای تامین چنین نیازی، ایجاد وابستگی اقتصادی بهترین راه‏حل است:
با توجه به وابستگی اقتصادی جامعه جهانی، هیچ كشوری قادر به پیگیری سیاست‏های اقتصادی خود به‏طور جداگانه، مستقل و خارج از چارچوب اقتصاد بین‏الملل نخواهد بود و از آن‏جایی كه توسعه و رشد اقتصادی كشورها در گرو یكدیگرند، لذا رشد و توسعه اقتصادی در كشورهای صنعتی، بدون در نظر گرفتن رشد و توسعه اقتصادی و پیشرفت دیگر كشورهای جهان قابل دسترسی نیست.»(۴)
امریكا و دیگر كشورهای صنعتی پیشرفته، توسعه و پیشرفت خود را در گرو وضعیت اقتصادی كشورهای در حال توسعه می‏بینند:
«اگر بحران جنوب شرقی آسیا در سال ۱۹۹۷ به میزان ۴/۱ درصد از رشد اقتصادی ایالات متحده در سال ۱۹۹۸ می‏كاهد و در كار و اشتغال، حدود دو میلیون نفر در امریكا تاثیر منفی می‏گذارد، واضح است كه سیاستمداران ایالات متحده تمام كوشش خود را در مهار این بحران و نفوذ در اقتصاد چنین كشورهایی به كار خواهند گرفت.»(۵)
نتیجه این‏كه امریكا و دیگر كشورهای صنعتی به دو علت به كشورهای در حال توسعه نیاز دارند و در پی وابستگی اقتصادی آنها هستند: یكی آن‏كه این كشورها محل مناسبی برای سرمایه‏گذاری‏های خارجی بوده، سودهای كلانی از آنها عاید می‏شود و دوم آن‏كه این‏گونه كشورها به خوبی، منابع و مواد اولیه مورد نیاز امریكا و كشورهای صنعتی پیشرفته را تأمین می‏كنند(۶) و به این جهت است كه طی سال‏های گذشته، میزان واردات امریكا زیادتر شده، و به واردات مواد معدنی كه در آنجا كمیاب است، منحصر نمی‏شود؛ بلكه شامل همه نوع مواد اولیه است و هدف از آن، دست یافتن به منابع با صرفه‏تر و كنترل این منابع در عرصه رقابت‏های خارجی است.(۷)●اهمیت رابطه با خاورمیانه و جهان اسلام برای امریكا
منطقه خاورمیانه و جهان اسلام برای امریكا در این میان جایگاه ویژه‏ای دارد و از چند جهت دارای اهمیت است.
۱. اهمیت دینی و مركزیت دنیای اسلام
۲. اهمیت نظامی، راهبردی و جغرافیایی
۳. اهمیت اقتصادی از جهت ذخایر نفتی و بازار محصولات غرب
۱. از آنجا كه بیشتر كشورهای این منطقه، مشتریان مطمئن و بازارهای خوبی برای كشورهای غربی و صنعتی هستند، منطقه خاورمیانه به‏طور عام، و خلیج‏فارس به‏طور خاص، به مركز ثقل رقابت قدرت‏های بزرگ صنعتی تبدیل شده است و می‏توان انتظار داشت كه تركیب قدرت در منطقه خاورمیانه، آیینه تركیب قدرت در نظم نوین جهانی خواهد بود.(۸) این منطقه آنقدر برای سران امریكا دارای اهمیت است كه در بین آنان، اصلی به‏نام «اصل كارتر» وجود دارد و آشكارا بر تمایل امریكا به‏منظور سلطه بر این منطقه دلالت می‏كند. آن اصل چنین است:
«هر تلاشی كه از سوی هر قدرت خارجی برای كسب سلطه بر منطقه خاورمیانه صورت گیرد، تجاوز به منافع حیاتی امریكا تلقی خواهد شد و امریكا با استفاده از كلیه وسایل لازم، از جمله با استفاده از نیروهای نظامی در مقابل چنین تجاوزی خواهد ایستاد.»(۹)
نفت اعراب و فعالیت‏ها و صنایع مرتبط با آن، یگانه سود یا یگانه منبع تامین سودهای سرشار امریكا از كشورهای عربی در خاورمیانه نیست؛ زیرا افزایش درآمد اعراب، منطقه خاورمیانه را ابتدا به بازار مهم و بسیار غنی برای صادرات و خدمات امریكایی تبدیل می‏كند و این امر، موجب رونق اقتصاد داخلی كشور امریكا می‏شود. از سوی دیگر، حجم عظیمی از پول نقد اعراب به صورت‏های گوناگون در امریكا و بانك‏های این كشور سپرده‏گذاری و سرمایه‏گذاری می‏شود. داشتن اقتصادی تك محصولی و گسترش صنایع مونتاژ و وابسته نیز مزید بر علت و سبب وابستگی بیش از پیش این كشورها شده است:
«آمار نشان می‏دهد تنها در سال ۱۹۹۷ میلادی، كشورهای عربی ۱۲۰ میلیارد دلار در بانك‏های اروپا و امریكا ذخیره پولی داشته‏اند؛ به‏طوری‏كه در این میان، كشور عربستان به تنهایی ۸۶ میلیارد دلار را به خود اختصاص داده است. ... بدین ترتیب بوده كه سرمایه كشورهای نفت‏خیز عربی در اروپا و امریكا وسیله‏ای برای نجات سرمایه‏داری از بحران‏های احتمالی می‏شده است.»(۱۰)
مقام معظم رهبری در این باره می‏فرماید:
«امروز دولت امریكا به این قانع نیست كه بر كشور و منافع خود تسلط داشته باشد و خود را به‏عنوان یك كشور و یك ملت‏طبق میل و اراده خود اداره كند. آنها می‏خواهند در هر نقطه‏ای از عالم كه موقعیت جغرافیایی حساسی وجود دارد، حضور داشته باشند؛ هر جا آبراه مهمی وجود دارد، بر آن مسلط باشند؛ هر جا منافع حیاتی زیرزمینی‏ای وجود دارد، تحت سلطه آنها باشد؛ هر جا پول، قدرت و امكانی هست، آنها بتوانند بر آن تسلط داشته باشند؛ هر جا مجموعه‏ای از انسان‏ها زندگی می‏كنند، تا آنجا كه می‏توانند، اراده خودشان را بر آن مجموعه تحمیل كنند.»(۱۱)
●هدف از كمك‏های اعطایی به كشورهای در حال توسعه
اگر به موارد و میزان كمك‏های اعطایی در قالب وام و سرمایه‏گذاری‏های خارجی و نیز عایدی‏های ناشی از آنها كه همواره مورد توجه كشورهای صنعتی پیشرفته از جمله امریكا بوده است، اشاره شود، مفید خواهد بود. این مساله سبب می‏شود تا كشورهای غربی، نفوذ و منافع خویش را در ممالك توسعه نیافته و در حال توسعه، حفظ و تقویت كنند. امروزه به‏جای كنترل‏ها و دخالت‏های مستقیم، هدف، كنترل غیرمستقیم كشورهای در حال توسعه و جهان سومی است و اگر هم كمكی اعطا می‏شود و در كشوری سرمایه‏گذاری انجام می‏گیرد، نه به‏منظور كسب سود مستقیم، بلكه برای كنترل و در نتیجه، حصول سود غیرمستقیم در كشورهای در حال توسعه است.
امریكا و دیگر كشورهای صنعتی و صاحب سرمایه و فن‏آوری، فقط در شاخه‏هایی از صنایع كشورهای توسعه نیافته سرمایه‏گذاری می‏كنند كه امكان بهره‏برداری سرشار و منافع كلان مسلم باشد، و براساس همین اصل، اقتصاد كشورهای جهان سوم به صنایع استخراجی و تهیه مواد خام صنعتی و كشاورزی محدود است.(۱۲) در فاصله سال‏های ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰، كل سرمایه‏گذاری خارجی امریكا در جهان برابر با ۹/۲۳ میلیارد دلار، و سود حاصل از این سرمایه‏گذاری ۳۷ میلیارد دلار بوده است. از ۹/۱۴ میلیارد دلار سرمایه‏ای كه از امریكا به اروپا و كانادا سرازیر شده، ۴/۱۱ میلیارد دلار به صورت سود به امریكا بازگشته، و این به‏معنای خروج ۵/۳ میلیارد دلار سرمایه است؛ در حالی‏كه بین امریكا و سایر كشورهای جهان كه اغلب توسعه نیافته هستند، وضع برعكس بوده؛ به‏طوری‏كه ۹ میلیارد دلار سرمایه‏گذاری در این كشورها، سودی معادل ۹/۲۵ میلیارد دلار برای امریكا در برداشته است و این یعنی ورود ۶/۱۶ میلیارد دلار سرمایه به امریكا؛(۱۳) نتیجه اینكه با توجه به وجود ریسك و عدم حتمیت‏های موجود، امریكا بیشتر به‏دنبال سرمایه‏گذاری در كشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته است و در تأمین منافع سیاسی و اقتصادی خود در كشورهای جهان سوم در مقایسه با دیگر كشورهای اروپایی و امریكایی تمایل فراوانی دارد و بدین سبب در پی نزدیك شدن به این كشورها بوده، مایل است آنها را به خود وابسته‏تر كند.●وظایف و اهداف شركت‏های چندملیتی در كشورهای جهان سوم
با مطالعه تجربی، نقش شركت‏های چند ملیتی را می‏توان به شرح ذیل برشمرد:
۱ـ این شركت‏ها بازوی كشورهای پیشرفته بوده، در وابسته كردن كشورهای در حال توسعه می‏كوشند.
۲ـ سرمایه‏گذاری این شركت‏ها به‏گونه‏ای است كه همواره از فن‏آوری سرمایه‏بر استفاده می‏كنند؛ بدین سبب از نظر ایجاد اشتغال، نقش بسزایی را ایفا نمی‏كنند.
۳ـ فن‏آوری وارداتی بر اساس مقتضیات كشور میزبان، طرح‏ریزی نشده است؛ به همین علت، همواره كالاهای ساخت این شركت‏ها در كشور میزبان از كالاهای مشابه گرانتر تولید می‏شود.
۴ـ به علت وابستگی صنعت كشور میزبان، كالاهای ساخت شركت‏های چندملیتی نامرغوب است.
۵ـ موارد پیش گفته دست به دست هم داده‏اند تا میزان واردات از كشورهای پیشرفته صنعتی افزایش یابد.(۱۴) آمار ارائه شده در زمینه عایدی‏های كلان شركت‏های چندملیتی امریكایی، خود گواه خوبی بر اهداف و نیت‏های این شركت‏هاست:
«میزان كل پولی كه از كشورهای توسعه نیافته در طول سال‏های ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰ عاید شركت‏های چندملیتی امریكایی شده است، تقریبا معادل ۵۶ میلیون دلار می‏شود؛ یعنی در مقابل هر دلار سرمایه‏گذاری، حدود هفت دلار عاید شركت‏های چندملیتی امریكایی شده است.»(۱۵)
گذشته از بحث بازپرداخت وام‏ها و بهره آنها،(۱۶) نكته جالب آن است كه این وام‏ها و كمك‏های دریافتی، صرف آبادانی و رشد اقتصادی كشور پذیرنده نشده، بابت خرید كالاهای امریكایی هزینه می‏شود:
«تقریبا ۲۰۰۰ میلیون دلار از ۲۴۰۰ میلیون دلار كمك درخواستی، به‏طور مستقیم برای خرید كالاهای امریكایی صرف می‏شود و در جهت منافع اقتصادی امریكا و تأمین آنها مصرف شده است. از سوی دیگر، لازم به توضیح است كه قیمت كالاهای امریكایی كه كشورهای دریافت كننده وام (طبق موافقت به عمل آمده) از امریكا خریداری می‏كنند، ۴۰ درصد گرانتر از قیمت معمولی كالاها در بازارهای جهانی است و در خصوص برخی از وسایل و ابزار امریكایی، این افزایش حتی به ۱۰۰ تا ۲۰۰ درصد نیز می‏رسد.»(۱۷)
●مروری تاریخی به رابطه ایران و امریكا پیش از پیروزی انقلاب
ایران با داشتن موقعیتی راهبردی و برخورداری از منابع غنی نفت و گاز، همواره برای امریكایی‏ها اهمیت فوق‏العاده‏ای داشته است و بدین سبب، ایران در گذشته یكی از نزدیكترین هم پیمانان امریكا و غرب بود.
مهمترین تحولی كه پیش از انقلاب در بخش كشاورزی صورت گرفت و از طرف امریكا دیكته شد، اصلاحات ارضی بود:
در این مرحله كه گمان می‏رفت ۵۰ درصد زمین‏ها در اختیار كشاورزان قرار گیرد، تنها ۹ درصد آنان صاحب زمین شدند.(۱۸)
سیل مهاجرت روستاییان به شهرها از نتایج اصلاحات ارضی و نتیجه آن، فزونی واردات مواد مصرفی و غذایی بود و شهرها نیز برای پذیرایی این مهاجران امكانات كافی نداشتند.(۱۹) در بخش صنعت كشور نیز وضع چندان مناسبی حاكم نبود و هزینه‏های سرسام‏آور نظامی و تسلیحاتی بر مشكلات این بخش افزوده بود. سیاست‏های نادرست اصلاحات ارضی، عدم حمایت از كشاورزان، عدم فعالیت كافی سرمایه‏گذاران داخلی و واردات مواد غذایی و راهبردی و نیز گسترش صنایع مونتاژ، زمینه وابستگی را بیش از پیش فراهم ساخته بود.(۲۰)
بهانه ژاندارمی منطقه باعث شده بود كه ایران، قبرستان صنایع و كارخانه‏های وابسته و زرادخانه تسلیحات نظامی شود. ایران در دهه ۱۳۵۰، سلاح‏ها و تسلیحاتی داشت كه حتی برای ارتش امریكا نیز گران تشخیص داده می‏شد و از طرفی دارای سلاح‏هایی بود كه حتی نیروهای نظامی امریكا نیز به آنها مجهز نبودند.(۲۱) ده‏ها میلیارد دلار درآمد نفت در زمان شاه، یا صرف خرید كالاهای مصرفی و نظامی می‏شد یا اگر هم برای سرمایه‏گذاری به كار می‏گرفت، به‏گونه‏ای بود كه تأثیر چندانی بر رشد و توسعه اقتصادی پایدار كشور نداشت. روابط اقتصادی ایران و امریكا ماهیت امپریالیستی داشت:
مثلاً ایران در برابر هر دلاری كه از تجارت با امریكا به‏دست می‏آورد، حدود دو دلار برای خرید كالاها، تجهیزات و خدمات امریكایی می‏پرداخت.(۲۲)
جرج بال یكی از معاونان پیشین وزارت خارجه ایالات متّحده، ضمن اشاره به آماری در خصوص وابستگی ایران به امریكا، از اوج سلطه‏گری امریكا و سلطه‏پذیری ایران در زمان شاه پرده برداشته، به نقش مستقیم امریكا در سیاست‏گذاری‏های نظامی ایران اشاره دارد:
«ما شاه را به طور كامل تحت نظارت داشتیم. این ما بودیم كه می‏گفتیم شما به فلان سلاح احتیاج ندارید و به فلان سلاح احتیاج دارید.»(۲۳)
جالب اینجا است كه شاه نیز خود بر این مسأله اذعان داشته، و خود، دولت خود را به امریكا وابسته می‏دانست؛ وی در واپسین روزهای اقتدار خود در ایران، خطاب به وزیر خزانه‏داری وقت امریكا (در دوران ریاست جمهوری كارتر) گفت:
«ارتش در دست شما بود. اقتصاد مملكت را خودتان برنامه‏ریزی می‏كردید. ساواك را خودتان و اسرائیل تاسیس كردید. پلیس را دولت جنابعالی تربیت می‏كرد. چیزی نبود كه من از شما پنهان كرده باشم. حال هم نباید همه شكست‏هایتان را به گردن من بیندازید.»(۲۴)
به‏سبب همین مسائل است كه كارتر، سقوط شاه و وقوع انقلاب اسلامی ایران را برای امریكا فاجعه‏آمیز خوانده، می‏گوید:
«عجب است كه سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری امریكا، نه در شیكاگو و یا نیویورك، بلكه مستقیما در تهران تعیین می‏شود.»(۲۵)
●بررسی رابطه اقتصادی ایران و امریكا پس از پیروزی انقلاب
دولت وقت امریكا در سال‏های نخست پیروزی انقلاب ایران (پس از اشغال سفارت امریكا و قطع رابطه از سوی امریكا)(۲۶) در اجرای تحریم اقتصادی ایران، افزون بر قطع صادرات، بلوكه كردن مبلغ هشت میلیارد دلار ذخایر و سپرده‏های ارزی ایران در امریكا را نیز اعلام كرد. آثار منفی تحریم مذكور با توجه به وابستگی‏های شدید بخش‏های اقتصاد كشور، به طور طبیعی سخت و زیانبار ارزیابی می‏شد.(۲۷)در طول جنگ تحمیلی، امریكا بسیار كوشید تا قیمت نفت را پایین آورده، با محروم‏ساختن ایران از درآمدهای نفتی و ضعیف كردن آن در تهیه سلاح و مهمات، ایران را به كرنش در مقابل خود وادارد. پس از جنگ نیز همزمان با آغاز دوران بازسازی، امریكایی‏ها ادعا كردند كه تهران به رابطه بهتری با واشنگتن نیاز دارد؛ زیرا ایران قصد دارد اقتصاد بیمار و ضعیف ناشی از جنگ را بازسازی كند؛ یعنی امریكایی‏ها می‏گفتند كه امریكا نخواهد گذاشت دیپلماسی ایران، بدون ایجاد رابطه با امریكا شكل بگیرد و این مسأله باعث شد تا تحریم‏های امریكا برضد ایران به شكل گسترده‏ای آغاز شود.(۲۸) تحلیل‏گر امریكایی می‏گوید:
«جایی كه قانون، اجازه مداخله شركت‏های امریكایی را نمی‏دهد، رقبای اروپایی و آسیایی به سرعت جایگزین آنها می‏شوند و این امر تنها به زیان شركت‏های امریكایی خواهد بود.»(۲۹)
از دیگر رویدادهای واقع شده در مسیر رابطه ایران و امریكا، اِعمال سیاست مهار دو جانبه از سوی امریكا بود؛ سیاستی كه انزوا و تضعیف دو كشور ایران و عراق را مدنظر داشت. مقوله تحریم اقتصادی و مهار ایران در چارچوب سیاست‏گذاری خارجی امریكا جایگاه خاصی دارد؛ چرا كه با توجه به نبودن تحریم‏های سازمان ملل برضد ایران، دولت امریكا چاره‏ای جز ایجاد موقعیت مناسب برای جلب همكاری و هماهنگی متحدان اروپایی و غیراروپایی، پیش روی خود نمی‏بیند و از طرفی، دستیابی به توافق و اجماعی قابل قبول، ضرورتی انكارناپذیر برای تضمین اجرای كارآمد در جهت آغاز تحریم اقتصادی و فن‏آوری به شمار می‏رود.(۳۰) بدین ترتیب، مسأله چگونگی برخورد با سیاست اعمال تحریم برضد ایران به شاخص بسیار مهم و نقش‏آفرین در صحنه روابط متقابل امریكا با متحدان اروپایی و غیراروپایی تبدیل شده است.(۳۱) یكی از مقام‏های ارشد دولت امریكا می‏گوید:
«متحدان استراتژیك امریكا، منافع اقتصادی خود در خلیج فارس و جهان اسلام را بر سیاست تحریمی واشنگتن علیه ایران ترجیح می‏دهند و از طریق توسل به سیاست مذاكرات انتقادی می‏كوشند تا زمینه‏های توسعه و روابط اقتصادی و تجاری و سرمایه‏گذاری‏های كلان را در مورد ایران هموار ساخته و به یكی از طرف‏های تجاری مهم ایران تبدیل شوند.»(۳۲)
ایران به‏طور مستمر با تحریم‏ها و اقدام‏های قهرآمیز امریكا روبه‏رو است؛ ولی پس از گذشت سال‏ها، اكنون بسیاری از صاحب‏نظران معتقدند كه اقدام‏های پیشین نه تنها موجب انزوای ایران در صحنه بین‏المللی نشده، بلكه با گرایش ایران به كشورهای جنوب شرقی آسیا، خاورمیانه و اروپا و نیز كشورهای مشترك المنافع، موجبات كاهش وابستگی به امریكا، بیش از پیش فراهم شده است. از سویی، عدم رابطه اقتصادی به‏طور رسمی، هم برای دولت و هم برای شركت‏های امریكایی ضرر مالی و تجاری بسیاری را در برداشته است و شركت‏ها و مقام‏های ارشد دولت امریكا با عناوین گوناگون، دولت را به داشتن رابطه با ایران ترغیب می‏كنند جیمز بیل در این زمینه اذعان داشته است:
«اگر هدف امریكا این است كه ایران را به لحاظ اقتصادی، ضعیف و به لحاظ سیاسی، منزوی نماید، این امر نتایج بی‏حاصلی را ایجاد خواهد كرد و اگر امریكا، ضربه سیاسی و اقتصادی مهم و قابل توجهی را به ایران وارد نماید، در آن‏صورت بازتاب‏های فاجعه‏آمیزی در محیط سیاسی منطقه خلیج‏فارس ایجاد خواهد كرد.»(۳۳)
برژینسكی كه زمانی مشاور امنیت ملی در حكومت كارتر بود، می‏گوید:
«اگر در دو دهه آینده نه تنها خواهان ثبات در خلیج‏فارس، بلكه دستیابی به آسیای مركزی و كشورهای حوزه خلیج‏فارس با ذخایر عظیم نفتی آنها هستیم، نیازمند آنیم كه با ایران روابط استراتژیك خوبی داشته باشیم.»(۳۴)
لی هامیلتون نماینده دموكرات مجلس نمایندگان، در شورای روابط خارجی امریكا در سال ۱۹۹۸ نیز بیان می‏دارد:
«رویارویی میان ایالات متحده و ایران به نفع هیچ‏یك از طرفین نمی‏باشد. باید سیاست كار با ایران را شروع كنیم كه چنین سیاستی بسیار بیشتر از سیاست امروز ما، یعنی مهار و منزوی ساختن ایران، در خدمت منافع ملی امریكا است. اگر مذاكره نكنیم، غیر از این نمی‏توانیم انتظار داشته باشیم كه بن‏بست غیرقابل قبول جاری تداوم نیابد... به‏طور خلاصه، روابط ضعیف با ایران به شكل گسترده‏ای سیاست خارجی امریكا را با مشكل روبه‏رو می‏سازد؛ بنابراین، بهبود روابط با ایران می‏تواند منافع قابل توجهی را در بر داشته باشد... تلاش‏های ما برای منزوی كردن ومهار ایران نه تنها موفق نبوده، بلكه نتایج معكوسی داشته است. اینها موجب تنش‏های بزرگی با هم‏پیمانان ما در اروپا و دوستان عرب ما در خلیج‏فارس شده است. درواقع سیاست ما، ایران را منزوی نمی‏كند. این سیاست، ایالات متحده را منزوی می‏سازد ... ما در تلاش‏های خود برای منزوی ساختن و تحریم ایران، به طیف گسترده‏ای از منافع ایالات متحده زیان می‏رسانیم. سیاست خارجی ما در قبال ایران عمیقا خدشه‏دار است.»(۳۵)
نظریات شركت‏های امریكایی، مقام‏های بلند پایه امریكایی و غیرامریكایی ناكارآمدی سیاست‏های اتخاذی از جانب امریكا برضد ایران را نشان می‏دهد و این سیاست‏ها در عمل با شكست مواجه شده است و این امریكا است كه از عدم رابطه، ضرر بیشتری می‏برد و به طور طبیعی به مذاكره و روابط با ایران تمایل بسیاری دارد.
●نتیجه‏گیری و ارائه پیشنهاد به‏منظور رابطه با امریكا
اگر به معنای مذاكره توجه كنیم، به اهداف امریكا از طرح مذاكره و رابطه با ایران پی‏می‏بریم. مذاكره در عرف بین‏الملل به معنای معامله است و در معامله به طور طبیعی دو طرف باید از مواضع خود عدول كنند تا در یك نقطه به هم رسیده، به توافق دست یابند. در مذاكره، همواره آن‏كه دست بالا و بر نظام جهانی و مجامع بین‏المللی تسلط بیشتری دارد، از موضع قوی‏تری برخوردار است و طرف دیگر مذاكره كننده را تحت فشار قرار داده، به‏تدریج او را به دست كشیدن از مواضع خود و تسلیم شدن وامی‏دارد.برای بررسی رابطه آتی ایران و امریكا، بهتر است به سابقه این رابطه طی سال‏های گذشته (فقط در سال‏های پس از انقلاب) دقت داشته باشیم تا اهداف امریكا از تمایل به رابطه و مذاكره بهتر روشن شود. خط مشی و رفتار امریكا در برابر ایران (فقط از دید اقتصادی) می‏توان به شرح ذیل بیان كرد: ۱ـ به كارگیری خط مشی مهار برضد ایران در اوایل انقلاب ۲ـ ورود به جنگ با ایران به نفع عراق با حمله به سكوهای نفتی ایران ۳ـ حمله به ناوگان دریایی ایران و انهدام بخشی از توان دریایی ایران در اوج جنگ تحمیلی ۴ـ اعمال نفوذ در دادگاه لاهه و تبدیل آن به مرجع غیرمنصف ۵ـ تشدید تحریم‏های اقتصادی بر ضد ایران در سال‏های پایانی جنگ ۶ـ جلوگیری از اجرای قراردادهای نفتی و پتروشیمی و نیروگاه‏های اتمی ۷ـ پیشگیری از دستیابی ایران به غرامت‏های ناشی از جنگ ۸ـ اِعمال سیاست مهار دوگانه و قانون داماتو ۹ـ مخالفت با عبور خطوط لوله نفت و گاز و راه‏های ترانزیت آسیای میانه از ایران (طبق محاسبه، عبور لوله‏های ترانزیت از ایران، سالانه چهار میلیارد دلار برای ایران درآمد خواهد داشت.)(۳۶) ۱۰ـ اِعمال تحریم شركت‏های خارجی سرمایه‏گذاری در منابع انرژی ایران ۱۱ـ فشار مستمر بر اتحادیه اروپا و ژاپن برای قطع روابط اقتصادی با ایران ۱۲ـ تصویب بودجه در كنگره امریكا برای سرنگونی یا تعدیل رفتار سیاسی ایران ۱۳ـ جلوگیری از اعطای وام به وسیله بانك‏های جهانی و كشورهای ثروتمند و ایجاد موانع در راه عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی.(۳۷) به جهت همین مطالب مقام معظم رهبری می‏فرماید:
«هدف آنها تسلط است، نه رابطه. هدفشان چپاول است، نه مبادله. هدفشان این است كه همه كاره ممكلت باشند. ... برای آنها رابطه به معنای مقدمه برای تسلط است و به كمتر از آن هم راضی نیستند. مسأله، مسأله برگرداندن همان قدرت سیاسی، اقتصادی و امنیتی است كه سی سال امریكایی‏ها در این كشور داشتند.»(۳۸)
با این حال، امروزه كشور ما برای این كه بیش از بیست سال است با وجود فشارهای گوناگون امریكا بدون ارتباط با آن‏كشور، خود را اداره كرده، به شخصیتی بین‏المللی تبدیل شده است، و نه تنها در بین ملت‏ها، بلكه از دید بسیاری از دولت‏ها نباید آن‏را به بهای اندك از دست بدهد. در پاسخ به كسانی كه داشتن رابطه را یگانه راه حل فائق آمدن بر مشكلات اقتصادی می‏دانند، باید گفت: اولاً رابطه با امریكا از جنبه اقتصادی، شاید مشكلات كوتاه‏مدت ما را حل كند، اما عملكرد امریكا در رابطه با دیگر كشورها و مروری بر این رابطه (حتی در ایران پیش و پس از انقلاب) به خوبی خوی استكباری و منافع استیلاطلبانه آن كشور را نشان می‏دهد. از سوی دیگر، بسیاری از كشورها كه با امریكا روابط نزدیك اقتصادی دارند نیز با مشكلاتی شبیه مشكلات ما مواجهند؛ بنابراین، چه تضمینی وجود دارد كه مشكلات اقتصادی ما در صورت برقراری رابطه حل شود؟ ثانیا اگر حساب شده عمل كنیم، روابط اقتصادی با امریكا را تا میزان فراوانی بدون داشتن رابطه سیاسی نیز می‏توان به‏دست آورد؛ ولی آنچه امریكا به‏دنبال آن می‏رود، داشتن رابطه سیاسی و پیگیری اهداف استیلاطلبانه است. نكته دیگر آن‏كه از كجا معلوم امریكا در صورت داشتن رابطه با ما، ایرانی آباد، اسلامی و مقتدر از نظر اقتصادی می‏خواهد؟ این امر در حالی است كه وزیر دفاع پیشین این كشور با صراحت اعلام داشت كه باید ریشه ملت ایران را خشكاند و هیچ‏كدام از مقام‏های امریكایی نیز این سخن را تكذیب نكرد و نگفت كه نظر او صرفا نظری شخصی است.(۳۹) اگر پرسیده شود كه چرا سیاستمداران امریكایی در زمان شاه چنین جمله‏هایی را نمی‏گفتند، پاسخ روشن است؛ چون شاه مطیع امریكا و حافظ منافع آن كشور در منطقه بود و لزومی نداشت به مقابله با شاه و دولت او برخیزد.
محاصره اقتصادی و تحریم‏های متعدد، به ملت ایران فهماند كه باید روی پای خود بایستند و ایران اسلامی را با امكانات خود و امداد از خداوند بسازند. باید بپذیریم كه در سایه باروری استعدادهای درخشان خودی، به‏سبب احساس عزت و استقلال از استكبار جهانی و بی‏نیازی از دشمنان بر مشكلات پیروز خواهیم شد. فقط كوشش در جهت خودكفایی و استقلال است كه ما را به سر منزل مقصود می‏رساند.(۴۰)
اگر قرار است رابطه و مذاكره‏ای هم صورت گیرد، باید موقعیت و تمهیداتی را فراهم كنیم تا از موضع ضعف، به توافقی به زیان منافع ملی تن ندهیم؛ این شرایط را به اجمال می‏توان به‏صورت ذیل بیان كرد: ۱ـ تدوین و اجرای برنامه توسعه اقتصادی مستقل از دستورالعمل‏های محافل و نهادهای رسمی نظام سرمایه‏داری و به كمك تمام كارشناسان ملی و بر پایه امكانات درونی و در چارچوب قانون اساسی در جهت تحقق استقلال ملی و اقتصادی و قطع صادرات نفت ۲ـ ایجاد رابطه منطقی همراه با احترام به منافع متقابل كشورهای مسلمان و رفع تنش‏های گذشته و موجود كه این‏كار باعث خواهد شد تا امریكا و دیگر متحدان او نتوانند از اختلاف بین مسلمان به نفع پیشبرد مقاصد خود بهره گیرند. ۳ـ گسترش و تعمیق رابطه اقتصادی و سیاسی با كشورهای در حال توسعه مانند چین، روسیه، هند و كشورهای اروپایی و ژاپن و كشورهای عرب خلیج‏فارس و همسایگان شمالی برای ارتباط فرهنگی با مردم كشورهای غربی و خنثی‏كردن تبلیغات گذشته كه این‏كار از طریق مسلمانان این كشورها، دانشگاهیان، روشنفكران و هنرمندان مقدور خواهد بود.(۴۱) با چنین عملكردی، پس از یك دروه زمانی، وضعیت به نفع ایران تغییر خواهد كرد. همچنین اصل باید بر اساس تأمین منافع ایران و جبران خسارت‏های گذشته، احترام متقابل و شناخت حقوق ملت ایران از جانب دولت امریكا بنا نهاده شود. باید شرایط مذاكره مهیا شود تا كامیابی بیشتری به دست آید. ایران اسلامی باید دیپلماسی فعالی را دنبال كند كه رهبر فرزانه انقلاب ـ مدظله‏العالی ـ اصول این دیپلماسی فعال را چنین ترسیم فرموده است:
«بارها گفته‏ام: عزت را، حكمت را و مصلحت را رعایت كنند، بروند با همه دولت‏ها ارتباط داشته باشند.»(۴۲)باید خود را بیشتر در عمل بی‏نیاز كنیم؛ چرا كه اگر بپذیریم به‏دلیل نیاز، با امریكا رابطه داشته باشیم، لازم است وضعیت برتر آن را بپذیریم و این سرآغاز وابستگی است. آموزه‏های دینی نیز كوشش در جهت دستیابی به استقلال و خودكفایی در تمام ابعاد را به كشورها و ملت‏های مسلمان گوشزد كرده‏اند. مفاد آیه ۲۹ سوره فتح، به قدرت یافتن مسلمانان و رسیدن آنان به شكوه و عظمتی توجه می‏دهد كه دشمنان اسلام، تاب تحمل آن را نداشته باشند و به طور طبیعی باید در جهت اقتدار سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی بكوشیم. در متون اسلامی، یكی از اهداف دولت اسلامی، تامین نیازمندی‏های جامعه اسلامی عنوان شده و این‏كه دولت، با حفظ استقلال اقتصادی، برنامه‏ریزی جهت خودكفایی و قطع نیاز به دیگران را دنبال كند و این بدان جهت است كه قرآن كریم، جامعه اسلامی را از ذلت و وابستگی به دشمنان بازداشته و استقلال و توانمندی‏های جامعه را ارزش قلمداد كرده است.(۴۳)

نویسنده:حسن دادگر
پی‏نوشت‏ها:
۱. رك: محفوظ بنون: سرمایه‏داری دولتی در الجزایر، ترجمه پیروز الف، [بی‏نا]؛ جورگه یالارسیوس: شیلی، ترجمه زمانی و نادری، [بی‏نا].
۲. زیان‏های اقتصادی حاصل از جامعه مونتاژی را در این مأخذ می‏توان جست‏وجو كرد: حسن توانایان‏فرد: توطئه‏های اقتصادی امپریالیسم در ایران، سازمان انتشارات كتاب؛ تهران، ۱۳۶۴؛ ص ۱۲۸ ـ ۱۴۵.
۳. رك: همایون الهی: امپریالیسم و عقب ماندگی، انتشارات موسسه اطلاعات، تهران، ۱۳۶۷؛ ص ۸۷ و ۸۸.
۴. سخنان نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد، سال ۱۳۷۲؛ به نقل از روزنامه كیهان، ۲۱/۷/۱۳۷۲، ص ۳.
۵. علی رشیدی: «رابطه منطقی با امریكا: افزایش فرصت برای حضور بین‏المللی»؛ ایران فردا، ش ۴۴، تیر ۱۳۷۷؛ ص ۳۶.
۶. حضرت امام(ره) در این زمینه به تفصیل بیانات گوناگونی داشته است. رك: در جست‏وجوی راه از كلام امام، دفتر چهاردهم؛ ص ۱۴۵.
۷. آنجلو یولوس: جهان سوم در برابر كشورهای غنی، ترجمه امیرحسین جهانبگلو، انتشارات خوارزمی، تهران، ۱۳۵۷، ص ۳۳. برای مطالعه بیشتر، ر.ك: هاری مگداف و تام كمپ: امپریالیسم: تئوری، تاریخ، جهان سوم، ترجمه هوشنگ مقتدر، انتشارات كویر، تهران، ۱۳۶۹، ص ۶۷ ـ ۷۱.
۸. سعید تائب: «قانون داماتو: ایران یا اروپا؟»، مجله سیاست خارجی، سال یازدهم، ش ۱، بهار ۱۳۷۶، ص ۳۳.
۹. نظام شرابی: امریكا و اعراب، ترجمه عباس عرب، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۷۵، ج ۲، ص ۱۳۴۱.
۱۰. یوردان یه یُف: جهان عرب و امپریالیسم، ترجمه هادی آزادی، [بی‏نا]؛ ص ۲۱۸ ـ ۲۲۳. در این زمینه حتی خود كارشناسان امریكایی نیز اعتراف دارند كه «اگر امریكایی‏ها به مدّت یك‏سال نفت كشور فقط عربستان را از دست بدهند، درآمد ملّی امریكا در حدود ۲۷۲ میلیارد دلار كاهش خواهد یافت و در حدود دو درصد به‏میزان بیكاری این كشور افزوده خواهد شد و شتاب تورّم به‏صورت حادّی درخواهد آمد و منجر به نوعی هرج و مرج اقتصادی خواهد شد». نظام شرابی: امریكا و اعراب، ص ۱۴۹۱.
۱۱. روزنامه جمهوری اسلامی، ۴/۲/۱۳۷۶، ص ۲.
۱۲. به‏منظور بررسی بیشتر در این زمینه، ر.ك: پروین معظمی گودرزی (مترجم): «ابعاد سیاست امریكا در مورد كشورهای مستقل مشترك‏المنافع»، فصلنامه مطالعات آسیای مركزی و قفقاز، سال هشتم، دوره سوم، ش ۲۵، بهار ۱۳۷۸.
۱۳. روزنامه اطلاعات، ۹/۱۲/۱۳۵۹، ص ۲. برای ملاحظه آمار دیگری در این زمینه، ر.ك: پل هریسون: درون جهان سوم، ترجمه شاداب وجدی، انتشارات فاطمی، تهران، ۱۳۶۴، ص ۴۲۰ ـ ۴۲۵.
۱۴. سعید رهنما (مؤلّف و مترجم): شركت‏های چندملّیّتی و كشورهای توسعه نیافته، انتشارات بهاران، تهران، خلاصه‏ای از صفحات ۸۶ ـ ۸۹.
۱۵. همایون الهی: امپریالیسم و عقب‏ماندگی، ج ۲، نشر قومس، تهران، ۱۳۷۲، ص ۱۲۷.
۱۶. ر.ك: ل فیتونی: امپریالیسم و كشورهای توسعه نیافته، ترجمه ع. هوشیار، انتشارات پیشگام، تهران، ۱۳۵۷، ص ۸۲.
۱۷. همان، ص ۸۲ ـ ۸۴.
۱۸. فرد هالیدی: دیكتاتوری و توسعه سرمایه‏داری در ایران، ترجمه فضل‏اله نیك آئین؛ انتشارات امیركبیر، تهران، ۱۳۵۸، ص ۱۱۹ و ۱۲۰.
۱۹. ر.ك: رابرت گراهام: ایران، سراب قدرت، ترجمه فیروزنیا، انتشارات سحاب، تهران، ۱۳۵۸، ص ۴۱ و ۴۲.
۲۰. ر.ك: نیكی كدی: ریشه‏های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، انتشارات قلم، تهران، ۱۳۶۹، ص ۲۵۹ و ۲۶۰.
۲۱. مثال‏های بسیاری در این زمینه می‏توان ذكر كرد؛ از جمله این‏كه: «در بین سال‏های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۷ كارخانجات امریكایی، تسلیحات نظامی به ارزش ۷/۱۳ میلیارد دلار را به ایران فروخته‏اند. این مبلغ تقریبا برابر است با یك‏چهارم كل منابع به‏دست‏آمده از بابت سلاح‏هایی كه امریكا در همین زمان به ۸۳ كشور جهان به میزان ۷/۵۳ میلیارد دلار فروخته است». (نیكی كدی: ریشه‏های انقلاب ایران، ص ۲۵۹ و ۲۶۰) همچنین ر.ك: حسن توانایان فرد: امپریالیسم زدگی اقتصاد ایران، انتشارات آگاه، تهران، ۱۳۶۱، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۶.
۲۲. جمعی از نویسندگان: انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، ج ۱۵، انتشارات نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‏ها، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، قم، بهار ۱۳۷۹، ص ۱۱۲.
۲۳. جمیله كدیور: رویارویی انقلاب اسلامی ایران و امریكا، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۷۲؛ ص ۴۸. همچنین ر.ك: مارك جی. گازیوروسكی: سیاست خارجی امریكا و شاه، ترجمه جمشید زنگنه، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، ۱۳۷۱، ص ۴۳.
۲۴. منوچهر محمدی: «آخرین روز یك دیكتاتور»، كیهان هوایی، ش ۱۱۶۸، ۱۸/۱۱/۱۳۷۴، ص ۱۸.
۲۵. هامیلتون جردن: بحران، ترجمه محمود شرقی، انتشارات هفته، تهران، ۱۳۶۲، ص ۱۸۳.
۲۶. دقت شود كه قطع رابطه با ایران از سوی امریكا صورت گرفته است.
۲۷. در سال‏های ۵۷ ـ ۱۳۵۶، یعنی واپسین سال حیات رژیم پهلوی، میزان مبادلات ایران و امریكا بالغ بر ۶/۶ میلیارد دلار بوده كه ۷/۳ میلیارد دلار آن‏را واردات ایران از امریكا و ۹/۲ میلیارد دلار آن را صادرات ایران به امریكا تشكیل می‏داده است. این وضعیت به‏طور مستقیم بر وضعیت اقتصادی ایران آثار منفی داشت، رك: جواد منصوری: شناخت استكبار جهانی، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۶۷، ص ۱۸۵ و ۱۸۶.
۲۸. رك: احمد جهان‏بزرگی: جرعه جاری: جستاری در استراتژی برخورد با امریكا در نخستین دهه انقلاب اسلامی، ص ۲۲۶ به نقل از نیوزویك، ۲ دسامبر ۱۹۹۱.
۲۹. «مهار دوگانه، تجارتی كم سود» صفحه اول، ش ۳۶، اردیبهشت ۱۳۷۴؛ ص ۱۸ به نقل از نیوزویك، ۲۷ مارس ۱۹۹۵.
۳۰. رك: محمدجواد ظریف و سعید میرزایی: «تحریم‏های یك‏جانبه امریكا علیه ایران»، مجله سیاست خارجی، سال ۱۱، ش ۱، بهار ۱۳۷۶، ص ۹۴ و ۹۵.
۳۱. رك: سیداصغر كیوان حسینی: «مروری بر ادبیات سیاست مهار دو جانبه»، فصلنامه مصباح، سال ۸، ش ۲۹؛ ص ۹۷ و ۹۸. همچنین، ر.ك: مرضیه ساقیان (مترجم): «مخالفت شدید متّحدان امریكا با تحریم ایران»، مجله سیاست خارجی، سال ۱۱، ش ۱، بهار ۱۳۷۶؛ ص ۳۲۵ ـ ۲۳۴.
۳۲. روزنامه كیهان، ۷/۸/۱۳۷۶، ص ۱۴. همچنین ر.ك: روزنامه سلام، ۲/۲/۱۳۷۵، ص ۹.
۳۳. James Bill, "The united State and Iran: Mutual Mythologyies" , Middle East Policy, Vol.۲, No.۳, ۱۹۹۳, PP: ۱۰۴ - ۱۰۵.
۳۴. اریك و اتكینز: «چهره عریان سیاست امریكا و خاورمیانه»، ترجمه مرتضی میرمطهری، اطلاعات سیاسی، اقتصادی، ش ۱۱۶ ـ ۱۱۵، فروردین و اردیبشهت ۱۳۷۶، ص ۱۳۸ و ۱۳۹.
۳۵. لی هامیلتون: «ارزیابی مجدّد سیاست امریكا در قبال ایران»، ترجمه علی رستمی: فصلنامه خاورمیانه، سال ۵، ش ۱، بهار ۱۳۷۶، ص ۱۶۱ و ۱۶۲ و ۱۶۴ ـ ۱۶۶.
۳۶. رك: روزنامه سلام: بررسی موضوع رابطه بین ایران و امریكا از منظر تحولات پس از دوم خرداد ۱۳۷۶، انتشارات روزنامه اسلام، تهران، تابستان ۱۳۷۸، ص ۳۹.
۳۷. به‏منظور بررسی دیگر جوانب رابطه ایران و امریكا، ر.ك: حسن واعظی: چرا مرگ بر امریكا؟، جزوه منتشر شده به وسیله ستاد مردمی بزرگداشت مراسم ۱۳ آبان، ۱۳ آبان ۱۳۷۹.
۳۸. روزنامه جمهوری اسلامی، ۵/۱۰/۱۳۷۷، ص ۲.
۳۹. رك: روزنامه سلام، ۲۸/۲/۱۳۷۸.
۴۰. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر استقلال و قطع وابستگی از دشمنان بسیار تأكید شده است؛ از جمله: بند ج اصل ۹، بند (هشت) اصل ۲ و اصول ۴۳ و ۸۰ و ۱۴۵، ۱۴۶، ۱۵۲، ۱۵۳، ۱۵۴، قانون اساسی.
۴۱. روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۳/۲/۱۳۶۹، ص ۲.
۴۲. برای بررسی‏های بیشتر، ر.ك: سیدمحمد صدر: «امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، تهدیدات و استراتژی مقابله در زمینه سیاست خارجی»، مجله سیاست خارجی، سال ۹، ش ۱، بهار ۱۳۷۴؛ ص ۷۳ ـ ۸۲.
۴۳. رك: آیه ۱۴۱ نساء: «خداوند هرگز برای كافران درباره اهل ایمان راه تسلط را باز نخواهد كرد». همچنین ر.ك: آیه ۶۰ انفال: «هر نیرویی در توان دارید برای مقابله با دشمنان آماده سازید؛ اسب‏های ورزیده، آذوقه و آلات جنگی، تا به‏وسیله آن، دشمن خداوند و دشمن خویش را بترسانید ... . آن‏چه در راه خدا صرف می‏كنید، خداوند به شما عوض و پاداش خواهد داد».
منبع:ماهنامه زمانه ، شماره ۴
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید