چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


«غرب» رونق اقتصادی خود رامدیون جنگ است


«غرب» رونق اقتصادی خود رامدیون جنگ است
از میان غربی ها، کمتر کسی است که بدین صراحت به اعتراف بپردازد. هاکسلی همان کسی است که کتاب «دنیای متهور نو» را نوشته و در فصل «بهشت زمینی» از همین مجموعه بدان اشاره رفته است. دنیای جدید رفاه و رونق اقتصادی خود را مدیون جنگ است، جنگ مستمری که هیچ گاه پایان ندارد، جنگ مستمری که اربابان اقتصادی دنیا، صاحبان کارتل ها و تراست ها نمی خواهند پایان داشته باشد، چرا که منافع اقتصادی آنها تماماً به جنگ وابسته است. ما از ذکر شواهد وآمار دیگری در این زمینه درمی گذریم و آنان را که مشتاق به تحقیق بیشتری هستند به کتاب «مجتمعهای نظامی ـ صنعتی» و کتاب های دیگر ارجاع می دهیم.
به راستی اگر مردم دنیا و مخصوصاً مردم آمریکا و اروپا می دانستند که زندگی ماورای صنعتی آنها بر خون میلیون ها نفر انسان بی گناهی بنا شده است که در جبهه های جنگ با آمریکا و قدرت های استکباری دیگر بر زمین می ریزد، واکنش آنها چه بود؟ آیا شانه هایشان را بالا می انداختند و با لهجه لوس آمریکایی می گفتندno matter : ]اهمیتی ندارد![، یا نه؟... مهم نیست؛ آنچه هست این است که توسعه ی اقتصادی قطب صنعتی دنیا به طور کامل به گرسنگی و فقر و فلاکت و مرگ آن نیمه ی غیرصنعتی دنیا وابسته است، نیمه ی دیگری که اگر با یک دید واقع گرایانه به عالم نگاه کنیم، هرگز امکان صنعتی شدن آنها وجود ندارد و اصلاً راه حل مشکل آنها در صنعتی شدن و همپایی با قافله ی توسعه ی اقتصادی غرب نیست؛ راه نجات آنها در همین تجربه ای نهفته که ایران اسلامی در آن پا نهاده است.
اربابان کنونی دنیا در حقیقت کارتل ها و تراست هایی هستند که از طریق تجارت اسلحه و سینما و تلویزیون و اشاعه ی فحشا و ایجاد نیازهای مصرفی کاذب بر همه ی جهان حکومت می کنند، کارتل ها و تراست هایی که منافع شیطانی آنها بر وجود جنگ، فحشا، قتل و غارت اتکا دارد و اگر در جهان حتی برای چند لحظه ایمان و آرامش مذهبی و صلح و حیا و عفت و عشق و محبت برقرار شود، منافع اقتصادی و حاکمیت آنها از پای بست ویران می شود.
انسان اگر لحظه ای از غفلت به در آید گمان می کند که دنیا دارالمجانین بزرگی است که همه ی مفاهیم در آن وارونه شده اند و همان طور که حضرت امام امت روحی له الفدا فرمودند: «الفاظ از معانی تهی شده اند.» شعار مجتمع های نظامی ـ صنعتی این است: «اگر خواستار صلحی، زمینه ی جنگ را مهیا ساز.»(۱) شما را به خدا آیا این شعار می تواند متراوش از یک عقل سلیم باشد؟ این شعار همان هایی است که وقتی ما برای دفاع از استقلال و شرافت و حراست از مرزهای اعتقادیمان به جهاد برخاستیم ما را به جنگ طلبی متهم کردند.
یک ژنرال چهار ستاره ی ارتش فرانسه در جواب روژه گارودی که از او پرسیده بود: «این بمب های اتمی برای دفاع از چه چیز ضروری و حیاتی است؟» با طنطنه ی هر چه تمام تر پاسخ گفته بود: «برای صلح! زیرا بمب اتمی در صورت عدم استفاده از آن، مفید است.»(۲)
آری برای صلح! به راستی الفاظ از معانی تهی شده اند. معنای صلح و جنگ در جهان امروز آنچنان بر هم انطباق یافته که مرزی فی مابین آن دو وجود ندارد.
اکنون رفته رفته به اعماق فاجعه ی دیکتاتوری اقتصاد نزدیک و نزدیک تر می شویم. اگر منافع اربابان اقتصادی دنیا به وجود جنگ و قتل و غارت و فحشا در جهان بازگشت دارد، آیا شما باور می کنید که آنها به خاطر مفاهیمی چون انسانیت، ترحم و غیره دست از منافع خویش بردارند؟ خیر! اگر امروز صلح در کره زمین بر موازنه ی قدرت اتمی متکی است از همین است که اربابان اقتصادی دنیا حاضر نیستند دست از منافع خویش بردارند، حال آنکه قدرت انفجار فقط سی بمب اتمی کافی است که همه ی کره ی زمین را به کویر طاعون زده ی مرده ای تبدیل کند.
● نظام سیاره ای اقتصاد
درباره ی شرکت های چند ملیتی و حاکمیت شیطانی آنها بر سراسر سیاره ی زمین بسیار گفته اند و بسیار شنیده ایم، اما هرگز حق مطلب آنچنان که باید ادا نشده است. شرکت های چند ملیتی امپراتوران امروز جهان هستند و اگر کسی بپرسد: «پس نقش دولت ها و حکومت ها چیست؟» باید پاسخ داد: «اگر حکومت ها خود برگزیده ی شرکت های چند ملیتی نباشند ـ که غالباً اینچنینند ـ در برابر سیطره ی عمیق و وسیع شرکت های چند ملیتی قدرتی ندارند.»
برای آنکه بتوان تصویر درستی از نفوذ و احاطه ی شرکت های چند ملیتی در دستگاه های حکومتی و بر سیاستمداران جهانی پیدا کرد، باید نخست به نسبتی که فی مابین اقتصاد و سیاست در جهان امروز وجود دارد توجه کرد و دریافت که آنچه در تعیین مرزها و معیارهای سیاسی اصالت دارد اقتصاد است. امروزه در سراسر کره ی زمین، بجز ایران، همان طور که عرض شد افسار سیاست در دست اقتصاد است و آن را به هر سوی که بخواهد می کشاند و حتی اگر جنگ فی مابین غول های سیاسی جهان وجود داشته باشد ـ که ندارد ـ جنگی اقتصادی است و باز هم، همان طور که عرض شد، علت این امر را باید در این مسئله ی فرهنگی یا مابعدالطبیعی جست و جو کرد: ماده گرایی بشریت. همین ماده گرایی است که اقتصاد را بر سایر وجوه حیات بشری غلبه داده و همه ی جهان را قلمرو ترکتازی و دیکتاتوری اقتصاد کرده است.
هر چند ما اصل را بر اختصار قرار داده ایم، اما باز هم برای تشریح نسبتی که فی مابین اقتصاد و سیاست وجود دارد و ترسیم واقعی قدرت جهنمی «چند ملیتی ها» به ناچار باید به شواهدی چند مراجعه کنیم.
روژه گارودی در کتاب «هشدار به زندگان» در تشریح قدرت چند ملیتی ها و نفوذ آنها در سیاست کشور فرانسه می گوید: دشمن نه در چپ است و نه در راست. نه در این حزب است و نه در آن حزب... در فرانسه، مراکز واقعی تصمیم گیری بیرون از پارلمان است. گروههای فشار که سیاست واقعی فرانسه را تعیین می کنند... به خوبی با «مکانیزم» جدید یا شیوه ی نوین قدرت، آشنایی دارند و می دانند که دیگر کانون آن چنانکه در گذشته، در جمهوری های سوم و چهارم در «پارلمان» بود، اینک در «پارلمان» نیست و قدرت پارلمانی قرن هجدهم انگلیس نیز بسر رسیده است...
در میان صدها واحد اقتصادی بسیار نیرومند جهان، کمتر از نصفشان ملی و متعلق به یک کشور و یک ملت اند، ولی اکثریت آنها متشکل از شرکتهای چند ملیتی هستند. «اکسون» در میان شرکتهای چند ملیتی جهان از لحاظ سرمایه، اول است (چهل و دو میلیارد دلار) و «ژنرال موتورز» در مرتبه ی دوم قرار دارد زیرا سرمایه اش سی و دو میلیارد دلار است ولی از لحاظ تعداد کارگر و کارمند که به هفتصد و چهل هزار نفر می رسد، نخستین شرکت چند ملیتی جهان به شمار می آید.
بر سیاست اتمی و هسته یی فرانسه، شرکت چند ملیتی «وستینگهاوس» از خارج غلبه دارد و بر ذخایر سوخت نفتی ما شرکت چند ملیتی «شل» یا «BP » چیره است. بر سازمان «انفورماتیک» کشوری و نظامی فرانسه شرکت چند ملیتی «ITT » مسلط است، و ما می دانیم که این شرکتهای چند ملیتی می توانند «رژیم» کشوری را براندازند و نظام دیگری را بجای آن بنشانند...
«جان مک کن» که از مدیریت «سیا»(۳) به شورای مدیریت « ITT » انتقال یافت، در همان هنگام که بانکهای جهانی در دوره ی زمامداری «آلنده» اعتبارهای خود را در کشور «شیلی» از سیصدمیلیون دلار به هفده میلیون دلار کاهش دادند، به دست راستیهای افراطی و مسیحیان دموکرات این کشور بر ضد «آلنده» یاریها می کرد. در دوره ی زمامداری «آلنده» سرمایه گذاریهای مستقیم آمریکا در «شیلی» که یک میلیارد دلار در سال ۱۹۶۹ بود، به یک صد میلیون دلار رسید...
هم اکنون، تنها سه درصد شرکتها در سراسر جهان بیش از هفتاد و پنج درصد فعالیتها و کارهای مؤسسات گوناگون را در چنگ دارند. از سال ۱۹۶۹ به این سو، شصت شرکت، با کنترل هزاران مدیر بانکهای اعتباری و تجاری، بطور مستقیم یا غیر مستقیم هفتاد و پنج درصد سرمایه ها را اداره می کنند و رشد و توسعه ی روزافزون کشورهای صنعتی را تأمین می نمایند. این یکی از حرکتهای مهم سرمایه داری است. هدف سودبرداری و بویژه زورگرایی سرمایه داری، عوض نشده است ولی قدرت سرمایه خیلی بیشتر متمرکز شده و در عین حال از انظار خود را پنهان کرده است و بهمان نسبت که از شناسایی مستقیم بدور مانده، مسلطتر و چیره گرتر نیز گردیده است. یک نمونه ی بسیار برجسته در این مورد «کولونیالیسم» مجدد یا استعمار نوین کشورهای جهان سوم بتوسط شرکتهای چند ملیتی است که قدرت بسط این «سیستم» را نشان می دهد.(۴)
چگونه شرکت های چند ملیتی قدرتی این همه یافته اند که بر سراسر جهان امروز تسلط پیدا کنند و ملیت همه ی اقوام را از معنا تهی کنند؟ و چرا جمهوری اسلامی ایران توانسته است بر سیطره ی شیطانی شرکت های چند ملیتی غلبه کند و در راه استقلال قدم گذارد؟ قصد ما این است که بگوییم بر خلاف تصور غالب، این یک سؤال اقتصادی یا سیاسی نیست بلکه یک سؤال فلسفی است. اگر ماده گرایی بر بشریت امروز غلبه نیافته بود هرگز چند ملیتی ها از قدرتی اینچنین برخوردار نمی شدند.
مگر شرکت های چند ملیتی از چه قدرتی برخوردار هستند؟ ارتباط بین ماده گرایی بشر و قدرت چند ملیتی ها چیست؟
شرکت های چند ملیتی، سه بار ثروتمندتر از همه ی بانک های مرکزی کشورهای صنعتی، بر اقتصاد جهانی حکم می رانند و امروز نفی کننده ی آزادی اقتصادی بی رنگی هستند که خود از آن زاییده شده اند... بسط و گسترش سرطانی آنها پدیده ی نمایان پایان این قرن بی فریاد است.
یکی از بهترین کارشناسان چند ملیتی ها «شارل لون سون»، دبیر کل فدراسیون بین المللی شیمی، از اعمال سری این کلانتران جهانی ـ که تنها در ظاهر رقابت می ورزند و رقابت دیرین اروپا، ایالات متحده و اتحاد شوروی برایشان جز بازی شوخی آمیزی نیست ـ پرده برمی دارد. «لون سون» می گوید: گسترش چند ملیتی ها... همه چیز را در محل تردید قرار می دهد: نظرهای ما را درباره ی دولت، قدرت، پول، برنامه ریزی، ملی کردن، نبرد کارگری، بازرگانی خارجی. همه ی آنچه مردان سیاست پشت این واژه ها قرار می دهند قلب و دغل است... مجمع اربابان شرکت های چند ملیتی، اینک گرم آن است که بر روی مسأله ی تجاوزگری چند ملیتی ها، همان سرپوشی را بگذارد که روی بحران شهری، رشد، آلودگی، و «کیفیت زندگی» گذاشت... صنایع شیمیایی، فلزی و نفتی آن ها، نخست کارگران را، سپس، ساکنان شهرها را و سرانجام، ماهیان دریاها را مسموم می کند. آن ها به همان گونه که واژه ی آلودگی را جانشین این واقعیت های ملموس ساختند، اکنون می کوشند مفهوم «شرکت چند ملیتی» را جایگزین واقعیت دیگری سازند. آن واقعیت دیگر این است: «میشلین» یا «جنرال موتورز»، «آی.بی.ام.» یا «سن گوبن»، بهره برداری در مقیاسی سیاره ای را سازمان می دهند، کارخانه های شان را مانند مهره بر صفحه ی شطرنج جابه جا می کنند، خود مختاری «دولت ـ ملت»ها و سیاست حکومت ها را با انگیزه های صنعتی، تجاری، مالی و پولی از محتوا خالی می سازند...
کالاهای «ساخته شده در ژاپن»، در واقع، به دست شاخه های ژاپنی «تراست»های امریکایی ساخته می شود ـ هجوم به بازار آمریکا بوسیله ی نیویورک از طریق توکیو رهبری می شود. دشمن کارگران امریکایی، نه کارگر ژاپنی است، نه دولت ژاپن: سرمایه ی امریکایی است که هیچ چیزش، جز ریشه و نام، امریکایی نیست.
پانوشت ها:
۱. مجتمعهای نظامی ـ صنعتی، ص ۱۸.
۲. هشدار به زندگان، ص۵۲۱.
CIA: Central Intelligence Agency ۳، بنگاه مرکزی جاسوسی (ایالات متحده ی آمریکا). ـ و
۴. هشدار به زندگان، صص ۵۱۸ تا ۵۲۶.
منبع : روزنامه کیهان