چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

عاشورا؛ عطش و عشق


عاشورا؛ عطش و عشق
ای ابرهای اندوه ببارید که حرارت حسرت و حیرت، تاب از تن‌هایمان ربود. متاب ای آفتاب عاشورا که دیدگانمان نظاره ماهیان فتاده به هامون نمی‌خواهد. ای صبح! طلوع دیگر بگذار و باب شیون و شروه بر ما مگشای. ای اشک‌ها بریزید که امروز سرشک پاک مهدی (عج) بر گونه‌های مهسایش جاری است.
آیا کسی هست که علی اکبر را بر خاک ببیند و دیده بر دنیا نبندد؟ آیا کسی هست که یاس آل یاسین، قاسم بن‌الحسن را بر رهوار شهادت ببیند و روی از ما سوا برنتابد؟ کدام گریبان است که در داغ شقایق کوچک نینوا چاک نگردد و کدام چشم است که بر حنجر بریده پروانه کربلا، خون نگرید؟
و عباس ....
و ما ادریک ماالعباس؟!
تمامت آفرینش فدای یک نگاه ابوفاضل باد.
کاش به جای مشک تو قلب ما را نشانه می‌رفتند. آه از هجوم سپاه اندوه در هجران علمدار نینوا. عروج عاشقانه عباس، انکسار آفتاب ولایت و کوچ شاپرک‌های امید از گلزار شیعه بود.
عباس یعنی سرشک یاس. زلال نگاه عباس، عطش طفلان را فرو می‌نشاند. دریغا دستی که اهداگر وفا بود و سقایت آل علی می‌کرد، بر خاک کربلا فتاد و غریبانه با خون، بهشت را به تصویر درآورد.
یا حسین، یا سیدنا و مولانا!
قدوم تو کربلا را آسمانی کرد و خون تو نینوا را با ملکوت آشنا نمود. وجودت معنای خلقت و نگاهت تفسیر تابش خورشید است. ما بهشتی جز زلف خونرنگ تو نمی‌شناسیم. گودال قتلگاهت کعبه است و ما حاجیان عشق توییم.
حسین، تنها یک کلمه نیست. مفهوم تمام اسمای حسنای الهی است. اقیانوس عشق، شرمناک یک قطره خون حسین است. سوگند به “فجر” که “لیال عشر” عزای تو شب‌های قدر مشتاقان کربلاست.
هر شبنم اشکی که بر دیدگان ما می‌نشیند، نماینده امواج خروشان غم در وجود بی‌تاب ماست. عطش ما کمتر از عطش طفلان حسین نیست. ما از مهد تا لحد، تشنه عنایت حسین و عباسیم و هر چه از فرات شیرین عشق می‌نوشیم، تشنه‌تر می‌شویم. در بارگاه غم حسین به عزت رسیده‌ایم. شرب مدام ما از ساغر کربلاست و هشیاری اندیشه را در مستی دل می‌جوییم.
دستی که غمگنانه در اندوه شهادت عاشوراییان بر سینه‌های سوخته می‌خورد، دست بیعت شیعه با سالار شهیدان است. اشک دیده در عزای امیر حماسه، التهاب زلال دل است و گلاب گل‌های نینوا. بر کدام مصیبت حسین بگرییم که هر کدام کوهی را به انهدام و دریایی را به تلاطم می‌کشد. زیباترین شمع آفرینش که شیعیان تا هماره تاریخ، طوافش می‌کنند و می‌سوزند، نیزه‌ای است که خورشید عاشورا بر بلندای آن می‌درخشد.
کربلا، تنها یک غروب غمبار نیست. کربلا طلوع بی‌زوال عشق در حیات شیعه است. جراحت گل‌های سرخ نینوا، زخم ژرفی است که هیچ مرهمی برای آن نیست. درد هجر هفتاد و دو ستاره بر خاک فتاده، درمانی ندارد. این درد، خود، درمان دل‌های شکسته است. در اندوهشان، اسپند روی آتشیم و در بی‌قراری‌مان، حسین را زمزمه می‌کنیم.
عاشورا فراتر از ادراک اهل خاک و والاتر از مقام افلاک است. با ترشح هیچ خامه و تغزل هیچ چکامه و تراوش هیچ اندیشه‌ای عاشورا به توصیف در نیاید. عاشورا فقط در بیان معبود حسین و “ارجعی” گوی نفس مطمئنه سیدالشهداء به قاب زیبای وصف در آمده است؛ “یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی”.
عاشورا خروش حنجر عشق است و شکست خنجر ظلم. عاشورا روایت جانسوز عطش، تلاطم دریای حماسه، بارش باران عاطفه و جوشش صهبای ایثار است. باده اشک است وخمخانه خون. عاشورا فقط یک برهه نیست، جاری خون خدا در رگ‌های تاریخ دلدادگی است؛ “کل یوم عاشورا”.
عاشورا محشر نیکان و بهشت مجاهدان است. تبیین وحی و تشریح قیامت است. ثمره سرخ رسالت و حاصل سبز ولایت است.
حکومت قائم آل طه، رهین حریت حماسه‌وران عاشوراست. عاشورا شمشیر آخته حق بر باطل است و جلوه جاوید جود حسین، سبط مصطفی. عاشورا نخل ایثار و بذل اباالفضل است.
یا عباس بن علی! عموجان! ما فرزندان خامنه‌ای، عطشناک عشق عاشوراییم. از علقمه ولایت به ما بنوشان! تمام لحظه‌هایمان سرشار از عاشوراست و گام‌هایمان هماره بر خاک کربلا.

سید مسعود علوی
منبع : روزنامه رسالت