شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


پند انسانی از نگاهی ساده اما فلسفی


پند انسانی از نگاهی ساده اما فلسفی
میزاک فیلم سرراست، بی تکلف، قصه گو، ناصح و خوش ساختی است که هنرهای دیگری همچون نقاشی، عکاسی، گرافیک را به مدد تصویر، نور و حرکت درآورده است و سازنده اثر بی هیچ ادعایی فیلم معنا گرایش را به تصویر کشانده، اثری همه فهم و دور از استعاره های فلسفی و در عین حال بر گرفته از روابط فلسفی میان خالق و مخلوق میزاک از مسیری سخن می گوید که به تعبیر فیلسوف هندی رابیندر نات تاگور «هر انسانی با این پیام به دنیا می آید که هنوز خداوند از خلقت انسان ناامید نیست»، اما یک جنین هم می داند که ذات و سرشت او برگرفته از ذات اقدس الهی به دور از هر سئیه غیر انسانی و ناملایمات اخلاقی است.
لیالستانی قصه اش را از Pov و دریچه نگاه یک جنین در رحم مادری لال عنوان می کند که در آستانه به دنیا آمدن دچار تردید می شود، همه چیز و همه اتفاقات را مخاطب از زاویه نگاه یک چنین پاک و بی گناه می بیند، انسان نا به دنیا آمده ای که هر عملی را که از سرشت او به دور باشد آزارش می دهد.
فیلم به راحتی به درونیات و ارزش های انسان ها نزدیک است و رازها و اتفاقاتی که میان اهالی یک روستای سرسبز و با مردمی از جنس آب، درخت، عطر گل و صدای بلبل صورت می گیرد با نگاهی استعاری می تواند اشاره به جایی به خلقت انسان ها و جهان پر سر و راز آن باشد.
می زاک فیلم هشدار دهنده ای به انسان هایی است که نمی دانند از کجا آمده اند و بهر چه زندگی می کنند و به کجا خواهند رفت. لیالستانی با خلق نماهایی از روابط ساده و در عین حال دور از ذهن آدمی، فیلم را سهل ممتنع به تصویر کشیده است.
میزاک در شخصیت پردازی آدم های یک روستا موفق عمل کرده است، انسان هایی که هر یک نماد خصوصیتی از انسان هایند، گل برات، (با بازی چشم گیر فروتن) با نخستین نماهای فیلم، خود را به مخاطب معرفی می کند، مردی عاشق، ساده، که چندان به مانند دیگر انسان های دور و برش نمی ماند، پهلوانی که چشم چراغ چندین ده است و تی تی، زنی که لال است و معشوق یک مرد، و جنینی که خود می خواهد انتخاب کند کی چشم به دنیا بازگشاید.
همچنین میزاک فیلم معترضی است، مادری ۹ ماه بچه اش را حمل می کند، جنین معترض است و دچار تردید، او روح پاک و خط خطی نشده ای دارد و می خواهد به دنیایی وسیع تر پا بگذارد، او به دنبال روشنی است و نور، اما می داند که در این دنیا کودکانی را می کشند انسانیت ها به فراموشی سپرده اند، کسانی حق دیگران را تضییع می کنند، روابط تیره و خصم آلود است و جنگ و خونریزی است، او مردد است و می اندیشد که سیاهی رحم را به نور ظاهری دنیا ترجیح دهد.
یکی از تمهیدات موثر وجواب داده لیالستانی استفاده از نماهای بالا به پائین است که به خوبی در خدمت اثر قرار گرفته است و هدایت او در مدیریت صحنه، فضا و بازیگران در «سکانس پلان»های طولانی است و حضور تورج منصوری در خلق این نماهای عکس گونه کاملا مشهود است. فیلم در نقطه عطف خود که با حضور مراد و پیر و مرشد قصه، با بازی جمشید مشایخی، آغاز می شود، خون تازه ای به روایت تزریق می کند، آنجا که می گوید. عاشق باید دل به دریا زند و به دنیا آمدن یک جنین مسیری است که باید با نور همراه باشد، با نوری از جنس دل و چشم یقین، این سکانس پند می دهد و نگاه انسان ها را به یکدیگر گوشزد می کند. میزاک از اینجا به شخصیت های قصه اش آموزش هم می دهند.
در عطف دیگر فیلم انسانها استحاله می شوند، نگاهشان تغییر می کند و از خود نگری و نارسیس محوری فاصله می گیرند، روابط را میان خود حلاجی می کنند و نوش داروی پس از مرگ سهراب نیستند، دیگر مرد خل قصه خروس دزدی نمی کند، زنش پرخشگرش هم خودخواهی را کنار می گذارد و مهربان می شود، شوهر ستاره و همسر دومش هم به تی تی (باران کوثری) تبریک می گویند و متحول می شوند و فرخ همه کاره ده و همسرش هم آرام می شوند و سربه راهترو این رویکرد تا جایی پیش می رود که همه اهالی در بدرقه زایمان تی تی انسان های شفیق و دلسوزی هستند و در طول مسیر برای جنازه ای فاتحه می خوانند و زیر تابوت را می گیرند، برای جشن عروسی روستای همجوار پا کوبی می کنند و همه هم هدف تلاش می کنند به استقبال میزاک بروند.
میزاک فیلم آبرومندی برای لیالستانی، بازیگران و تهیه کننده اش است و این شاید با گذشت زمان برای مخاطبان اثبات شود زمانی که خیلی بیشتر از چیزی که می بینیم از انسانیت فاصله بگیریم.
نویسنده : محسن سلیمانی فاخر
منبع : روزنامه همبستگی


همچنین مشاهده کنید