یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


برایان دی پالما سانسور می‌شود!


برایان دی پالما سانسور می‌شود!
در تاریخ ۱۲ مارس سال ۲۰۰۶ پنج نفر از اعضای هنگ پیاده نظام ارتش آمریکا در شهر «المحمودیه‌» واقع در جنوب بغداد به طور وحشیانه به یک دختر بچه ۱۴ ساله عراقی تجاوز کردند و سپس او و خانواده‌اش را به قتل رساندند. پس از برملا شدن این حادثه، سه نفر از پنج سرباز مزبور در دادگاه نظامی‌محاکمه شدند و یک محاکمه چهارم در دادگاه فدرال در آینده‌ای نزدیک انجام خواهد شد.
برایان دی پالما کارگردان افسانه‌ای سینما که مملو از حس خشم بود تصمیم گرفت این حادثه و نیز اتفاقات قبل و بعد از آن را با استفاده از بازیگران ناشناخته به فیلم تبدیل کند; او تمام فیلم خود را با دوربین دستی فیلمبرداری کرد. فیلم «سانسور شده‌» از چندین زاویه دید مبتکرانه برای تعریف کردن داستان استفاده می‌کند، از جمله صحنه‌ای که فیلمی‌که یکی از سرباز‌ها گرفته نشان داده می‌شود، صحنه‌هایی از کلیپ‌های اینترنتی که در سایت «یو-تییوب‌» قابل دسترسی است، و گزارش‌های خبری شبکه «الجزیره».
تمامی ‌اینها به سبکی واقع‌گرایانه که ترسناک نیز هست نشان داده می‌شوند و انرژی تازه‌ای هم وارد کار دی پالما می‌کنند. دی پالما در این گفت‌وگو درباره فیلم جدید و بحث‌انگیز خود و اینکه چطور شد ساخت آن را عملی کرد، صحبت می‌کند.
کامینگ سون: در صفحه اول روزنامه «نیویورک تایمز‌» امروز (۱۰ اکتبر ۲۰۰۷) خبری در مورد یک حادثه چاپ شده بود که تقریبا شبیه حادثه‌ای بود که در فیلم شما رخ می‌دهد.
این خب در مورد دو زن عراقی بود که سوار ماشین در یکی از پست‌های بازرسی با گلوله کشته می‌شوند. وقتی دارید فیلمی‌ درباره درگیری‌ای که در جریان است و ادامه دارد، می‌سازید چه ملاحظاتی را باید در نظر داشته باشید؟
دی پالما: باید آن را به شکل داستان بیان کنید. تمام چیز‌هایی که در فیلم من می‌بینید باا لهام از حوادث واقعی ساخته شده اند، ولی همینکه من از عناصر واقعی در فیلم استفاده می‌کردم یک وکیل پیش من می‌آمد و می‌گفت: «تو نمی‌توانی فلان چیز را در فیلمت نشان بدهی چون این اتفاق واقعا رخ داد.‌» وضعیت واقعا عجیب و غریبی است، اتفاق واقعی را در روزنامه و اینترنت استفاده کنی ولی اگر خواستی آن را در فیلمت استفاده کنی باید آن را به شکل داستان در بیاوری. بنابراین، اتفاقات توی این فیلم بر اساس حوادث گزارش شده واقعی ساخته شده‌اند.
در پایان فیلم، شما عکس‌های واقعی مجروحان جنگ عراق را نشان می‌دهید که چهره‌شان با رنگ سیاه پنهان شده و یا در واقع ‌‌«‌‌سانسور‌» شده است. آیا این مورد هم یکی از آن معذوریت‌های قانونی بود که شما را مجبور کرد تا محتوای فیلم را تغییر بدهید؟
دقیقائ. آنها من را غافلگیر کردند چون می‌دانستند که از همان اول کار، قصد داشتیم از عکس‌های واقعی استفاده کنیم. آنها خودشان به ما چند عکس منتشر شده دادند. ما خیلی ناگهانی مجبور شدیم از عکس‌های منتشر شده استفاده کنیم، و ما گفتیم: ‌‌«‌‌خب، اینها عکس‌های جنگ هستند... وقتی شما در یک منطقه جنگی باشید نمی‌توانید دنبال سوژه‌هایی که از آنها عکس گرفته اید بدوید و از آنها بخواهید که عکس تان را امضا کنند!‌» البته من از این موضوع کمی‌غافلگیر شدم چون آمادگی‌اش را نداشتم. اگر از قبل خبر داشتم، می‌توانستم بعضی از عکس‌ها را باز سازی کنم، مثلا آن آخرین عکسی که در فیلم می‌بینید یک عکس بازسازی شده است. به همین دلیل من کمی ‌نسبت به این موضوع حساس شده‌ام، چون به نظر خودم من را گمراه کردند. ولی در هر حال این کار آنها در فیلم است. من می‌خواستم که شما کار آنها را ببینید. اسم این فیلم ‌‌«‌‌سانسور شده‌» است پس اجازه بدهید سانسورچی‌ها را با آن فیلم‌های سیاه و بزرگ مخصوص سانسور ببینیم.
▪ ساخت فیلم به شیوه دیجیتالی چه تجربه‌ای برای شما داشت؟
ـ تجربه بسیار جالبی بود چون همه منابع دیجیتال را من بر روی اینترنت پیدا کردم. می‌دانید، یک سایتی در اینترنت بود به نام ‌‌«‌‌ LEGO ‌» که تمام حادثه را به صورت ‌‌«‌‌لگو‌» تصویر می‌کرد، یعنی تمام صحنه‌های قتل و کشتار را. من با دیدن این سایت با خودم گفتم: ‌‌«‌‌خدای من، این صحنه‌های واقعا عجیب و غیر عادی است.‌» من البته به دلیل مسائل مربوط به حقوق نشر (کپی رایت) نتوانستم از این عکس‌ها استفاده کنم.
آیا فیلم‌های کوتاهی بوده که سربازان در عراق با دوربین‌های شخصی خود گرفته باشند، همانطور که در فیلم چنین صحنه‌هایی را می‌بینیم، و شما از این فیلم‌ها به عنوان مرجع کار تان استفاده کرده باشید؟
نه نه نه. همه آن چیز‌هایی که در فیلم می‌بینید ما خود مان ساختیم. ولی سرباز‌ها در آنجا بیشتر وقت‌ها حوصله شان سر می‌رود و به همین خاطر دوربین به دست به این ور و آن ور می‌روند و فیلمبرداری می‌کنند; ما در بعضی موارد فیلم‌های آنها را کنار هم قرار دادیم و در ساخت صحنه‌های مستند از آنها استفاده کردیم. شما نمی‌توانید از منابع واقعی استفاده کنید مگر اینکه بتوانید حقوق آن را خریداری کنید.
▪ خریداری کردن حقوق کار سختی است؟
ـ بله، سخت است. در صحنه‌ای که دختر با داد و هوار می‌گوید چه رفتاری با آن سرباز‌ها باید انجام گیرد من ایده را از یک وبلاگ واقعی گرفتم و آن را به صورت داستانی بیان کردم، و ما البته حقوق این کار را خریداری کردیم. اسم این وبلاگ Wild Bill «بیل وحشی» است. البته همین یک مورد بود که توانستیم حقوق آن را خریداری کنیم.
▪ از بعضی جهات به نظر می‌رسد که جنگ، این سرباز‌ها را به آدم‌های بد تبدیل نکرده بلکه آنها نشان می‌دهند که خود شان از قبل بی نهایت مشکل دار بوده‌اند.
ـ خب، من این حرف را قبول ندارم. چیزی که شما می‌خواهید نشان بدهید، مثل ‌‌«‌‌مجروحان جنگی»، این است که این سرباز‌ها چگونه مثل همین مورد جنگ عراق، از حالت نرمال خود خارج می‌شوند و رفتار‌های عجیب و غریب از آنها سر می‌زند. من به طور خیلی مشخص می‌خواهم بگویم که اینها سیب‌های گندیده هستند، خود این سرباز‌ها هم به خود شان می‌گویند سیب‌های گندیده; یک صحنه خیلی طولانی در این فیلم هست که سرباز‌ها به خودشان می‌گویند وحشی.
▪ شما در سال‌های جوانی در ارتش خدمت کردید؟
ـ نه، ولی پدر من در جنگ جهانی دوم جراح ارتوپد بود; او در یک بیمارستان که در یک کشتی بر روی آب‌های اقیانوس آرام قرار داشت، خدمت می‌کرد. سرباز‌ها هرگز نمی‌توانند تجاربی را که در جنگ داشته‌اند، تعریف کنند. پدر من هرگز حتی یک کلمه هم از جنگ حرف نمی‌زد.
▪ چه مقدار از آنچه در ارتباط با آن حادثه در فیلم‌تان استفاده کرده‌اید واقعی است و چه مقدار داستانی و تخیلی؟
ـ من یک جور تحت معذوریت‌های حقوقی و قانونی قرار دارم و به همین دلیل فقط می‌توانم بگویم از حوادث واقعی الهام گرفته‌ام. شما خیلی راحت می‌توانید بروید توی اینترنت و کلمات کلیدی را وارد یک موتور جستجو کنید و حادثه واقعی را خود تان ببنید. ولی شخصیت‌های فیلم من بر اساس شخصیت‌های ‌‌«‌‌مجروحان جنگی‌» نوشته شده‌اند.
▪ چرا این پروژه بخصوص را در این برهه زمانی بخصوص ساختید؟
ـ باز هم می‌گویم این فیلم چند سکانس از یک حادثه است. من در تورنتو بودم داشتم با چند تا از دوستانم شام می‌خوردم که یکی نفر به من گفت دوست داری با ۵ میلیون دلار و با دوربین دستی فیلم بسازی؟ بعد هم که خبر آن حادثه را خواندم و رفتم در اینترنت تحقیق کردم و یک سری اطلاعات به دست آوردم و این فیلم را ساختم. ساخت فیلم به این سبک برای من یک فرم تازه و هیجان‌انگیز بود. این یک راه جدید برای روایت داستان بود.
کامینگ سون/مکس اوری
فرشید عطایی
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید