شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


چشم ها را باید شست...


چشم ها را باید شست...
كسانی كه ساختار زندگیشان به گونه ای ناخواسته شكل گرفته است، كودكان بی سرپرستی كه با تمام مشكلات و مصائب در مراكز بهزیستی زندگی می كنند، آنانی كه بسیاری از غرایز درونیشان به دلیل نبودن دستان پر مهر مادری بر سرشان، سركوب شده است، غرایزی كه از بین نرفته بلكه سركوب شده و در ضمیر ناخودآگاهشان وجود دارد. درست مثل آتشفشان خاموشی كه بالاخره روزی بیدار خواهد شد.
فراموش نكنیم كه اینان یعنی كودكان بی سرپرست هموطنانی هستند كه با تمام خواسته ها و نیازهایشان زنده اند و زندگی می كنند. باید بودنشان را باور داشت.
باید برایشان برنامه ریزی كرد. باید به ساختار زندگیشان به همین شكل و با همین شیوه در اجتماع ارزش داد. باید به عنوان نوعی ساختار اجتماعی با آن برخورد نمود. باید ساختار زندگی این افراد را پذیرفت. ساختار زندگی كه خودشان در انتخاب آن نقشی نداشته اند و در تغییر آن نیز نمی توانند گامی مؤثر بردارند. جدا نمودن این افراد از اجتماع، تلفیق ناخواسته ای است مبنی بر این كه آنها انسان های بدبختی هستند و از این بدبختی، گریزی نیست.
لازم است برای این هموطنان برنامه های تلویزیونی متناسب با شیوه زندگیشان به دور از ترحم و ریا تهیه كرد. ساختن فیلم و كارتون هایی كه طرز زندگی این افراد را به تصویر بكشد. بدون ارزش گزاری و بدون آن كه بخواهد از سختی ها و كمبودهای این نوع زندگی صحبت كند. باید در كتاب های درسی، همه بچه ها را با این نوع زندگی آشنا كرد و به آ نها آموزش داد و فهماند كه این هم یك نوع زندگی كردن است، اما شیوه و روش آن فرق دارد. لازم است مطالبی مطابق با نحوه زندگی در مراكز بهزیستی، در كتاب های درسی و غیردرسی گنجانده شود. شاید بتوان ذره ای از آلامشان كاست و نیز از رخداد ناهنجاری های ناشی از تربیت های غلط و برخوردهای نادرست با این قربانیان، تا حدی جلوگیری كرد. شبكه های مختلف صدا و سیما در اكثر فیلم ها، كودكانی را به تصویر می كشند كه همراه پدر و مادران خود در كمال آرامش و آسایش زندگی می كنند بدون نگرانی از آینده.
برنامه كودك و نوجوان همه شبكه ها هم برای بچه هایی طراحی شده است كه در شرایط طبیعی و معمولی زندگی می كنند. ضرورت وجود چنین برنامه هایی انكار نمی شود، اما چون در میان بینندگان، كودكانی هم هستند كه از داشتن روابط عاطفی حاكم بر جو فیلم ها و برنامه های كودك و نوجوان محروم هستند با دیدن این برنامه ها دچار ضعف شخصیتی می شوند كه اثرات مخرب آن جبران نشدنی خواهد بود.
در لحظات پخش بسیاری از برنامه ها، این افراد جز حسرت خوردن كاری نمی توانند بكنند! و قطعا ثمره این حسرت ها ناهنجاری هایی است كه بعدها از خود در جامعه بروز می دهند؛ زیرا دنیایی متفاوت با دنیای شكل گرفته در برنامه های تلویزیونی دارند. در كتاب ها هم مطالبی می خوانند كه با واقعیات زندگی آنها تطبیق ندارد.
نباید فراموش كرد اینان انسان هایی هستند كه در آینده وارد زندگی اجتماعی می شوند. همسران، پدران و مادران آیندگان می شوند، با آتشفشانی از خشم و نفرت و حسرت در درونشان!
بازتاب نادیده گرفتن خواسته ها و نیازها و عواطفشان؛ و نتیجه سركوب كردن غرایزشان با اثرات نامعلوم در جامعه عواقب وخیمی خواهد داشت. باید به این افراد در حد برطرف شدن نیازهای معقول و منطقی توجه شود اینان نقشی در تعیین چنین سرنوشتی برای خود نداشتند و این تقدیر بی درخواست آنان بنابر مصالحی كه ما از درك آن عاجزیم، رقم خورده است. همه ما در قبال آنها مسئولیم.
بنی آدم اعضای یكدیگرند
كه در آفرینش ز یك گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
باید مطابق شرایط و نحوه زندگیشان برنامه هایی در صدا و سیما، سینما و حتی تئاتر ساخته شود. چه خوب است كه در برنامه كودك و نوجوان صدا و سیما ساعاتی و برنامه هایی به این گروه از افراد جامعه اختصاص یابد و نقاط مثبت را در وجودشان تقویت كند و كمبودها را با شیوه های روان كاوانه و روان شناسانه به نقاط قوت تبدیل نماید؛ تا خود را جدای از دیگر افراد جامعه ندانند و منزوی نشوند. حس انتقام از دنیا و روزگار در وجودشان رشد نكند. حداقل روزی یك ساعت برنامه با كمك خودشان زیر نظر مشاوران تربیتی و روان شناسان حاذق تهیه و پخش شود.
این افراد هم مثل سایرین حق حیات دارند. سرزمین ایران به اینها هم تعلق دارد. باید با قبول همین ساختار اجتماعی بدون عقده های حقارت بزرگ شوند و رشد كنند. باید بزرگانی را كه از میان خود اینان برخاسته اند معرفی كرد. باید زندگی نامه افرادی كه دور از پدر و مادر و بدون مهر و محبت مادری بزرگ شده اند بارها و بارها در روزنامه ها و مجلات نوشته شود. باید در كتاب های درسی، این زندگی هم مثل گونه های دیگر زندگی به عنوان گونه ای از شكل گیری جوامع كوچك، شناسانده شود و به عنوان افرادی با این شرایط زندگی پذیرفته شوند. درست مثل روشندلان و كر و لال ها.
باید جایگاه زندگی خود یعنی زندگی در محیطی به نام بهزیستی را به عنوان مقطعی از زندگی بپذیرند. و بپذیرند كه این گونه اند مثل آفریقایی و هلندی و افغانی و آلمانی و سایر مردم كشورهای دنیا كه شاید علی رغم میل خود در كشورهای مختلفی به دنیا آمده اند.مثل رنگ چشم ها كه متفاوت است. مثل چهره ها و رنگ پوست ها و خیلی تفاوت های فردی دیگر. این هم نوعی زندگی متفاوت است. مثل سیاهپوستان كه شاید دوست نداشتند سیاه باشند. در طول تاریخ مبارزه ها كردند تا توانستند حق حقوق انسانی و قانونی خود را بگیرند. هیچ دلیلی بر بد بودن زندگی در مراكز بهزیستی نیست. نه تأیید می شود نه تكذیب. خوب و بدش به خود افراد و عمل كردشان بستگی دارد. شرایط همین است. بهتر است از همین شرایط و لحظات، بهترین استفاده را ببرند و این مهم به دست نمی آید مگر با توكل به قدرت لایزال حق و برنامه ریزی های دقیق و دلسوزانه و صرف درست هزینه به امید روزی كه همای سعادت بر جوامع بشری به دور از كینه و بخل سایه افكند.
سهیلا عظیمی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید