چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

جمعه سرخ


جمعه سرخ
روز هفدهم شهریور ۱۳۵۷ همچون راهپیمایی بزرگ عید فطر ۴ روز قبل مردم بار دیگر نفی سلطنت و تغییر نظالم حكومتی را خواستار شدند در حالی كه با گل از نظامیانی كه در خیابان ها مستقر بودند، استقبال كردند. از دیدگاه سران رژیم، این شیوه از مخالفت كه با دفع حكومت و جذب ارتش همراه بود، هرچه زودتر می بایستی متوقف می شد، چرا كه ادامه آن موجب تزلزل هرچه بیشتر پایه های حكومت می شد. برپایی حكومت نظامی تنها چاره پیش رو بود. مقامات بلندپایه نظامی و امنیتی حكومت بیش از دیگر دولتمردان به ایجاد حكومت نظامی تاكید می كردند. در واپسین ساعات روز شانزدهم شهریور اعلامیه برقراری حكومت نظامی در تهران و ۱۱ شهر دیگر نوشته شد. با این كه روحانیون تهران برای ۱۷ شهریور تظاهرات و راهپیمایی پیش بینی نكرده بودند، اما مردم قرار تجمع این روز را در میدان ژاله گذاشتند و در ساعت ۹ صبح نظامیان مستقر در میدان به روی مردم اسلحه گشوده و تعدادی از مردم را به شهادت رساندند. حادثه ۱۷ شهریور تاثیر عمیقی بر روند نهضت مردم ایران گذاشت و با این كه ظاهرا سه هفته كشور را با آرامش نسبی روبه رو ساخت اما نه تنها توقفی در روند انقلاب ایجاد نگردید، بلكه كینه عمومی از حكومت شاهنشاهی بیشتر شد.
سراسر كشور یك هفته در اعتصاب به سر برد. تمامی بازارها و بیشتر اماكن كسب تا ۲۵ شهریور به عنوان اعتراض به این كشتار تعطیل بودند. حكومت نظامی تا آخرین روز نظام شاهنشاهی پابرجا بود اما عملا كارایی نداشت. اسناد برجای مانده از دستگاه امنیتی پهلوی نشان می دهد كه سرآغاز راهپیمایی ۱۷ شهریور، راهپیمایی عید فطر تهران بود.
نوشته های معتبر نشان می دهد كه حكومت نظامی و مقابله با مردم با تایید مستقیم شخص شاه به اجرا درآمده است. «طبق منابع، شورای امنیت ملی متشكل از نخست وزیر، وزیر امور خارجه، روسای ستاد ارتش، ساواك، شهربانی، ژاندارمری و وزیر كشور روز شانزدهم شهریور جلسه ای تشكیل می دهند. در این جلسه سپهبد مقدم رئیس وقت ساواك اظهار می دارد كه طبق گزارش های رسیده تظاهرات پنجشنبه ۱۶۶۵۷ روز جمعه هم ادامه خواهد داشت و این كه قرار است فردا در مملكت آشوب به پا بكنند و مملكت را به هم بریزند. من مراتب را به عرض اعلیحضرت رساندم كه به نظر من ضرورت دارد اعلام حكومت نظامی بشود. شاه به مقدم دستور می دهد مسئله را در شورای امنیت بررسی كنند. رئیس اداره دوم و سوم ارتش هم كه در این جلسه شركت كرده بودند بر برقراری حكومت نظامی تاكید می كنند. پس از این جلسه شریف امامی، نخست وزیر شاه هیات دولت را تشكیل می دهد. اعضای هیات دولت نیز به این موضوع رای می دهند. شریف امامی در آخرین مرحله پایانی حكومت نظامی را به نظر شاه می رساند و تایید نهایی را از او می گیرد.
در پی تصویب قانون حكومت نظامی و اعلام بی موقع و با تاخیر آن، مردمی كه بسیاری از آنان بدون اطلاع قبلی منع رفت و آمد به محل راهپیمایی ۱۷ شهریور آمده بودند به خاك و خون كشیده شدند. خبرنگار روزنامه فیگارو كه در میدان شهدا حضور داشته مشاهدات خود را از این حادثه چنین بیان می كند: «ساعت هشت صبح میدان ژاله، ارتش و نیروهای امنیتی كاملا در میدان مستقر گشته اند و تمام راه هایی را كه به میدان متصل می شود بسته اند. ماسك های ضدگاز، كلاه كاسك ها، سرنیزه ها و تفنگ های نشانه رفته در پرتو نور خورشید می درخشید. راهپیمایان و تظاهر كنندگان در میدان و كوچه ها طوری موضع گرفته اند كه به سختی دیده می شوند و در حالتی جدی و فریب دهنده اما كاملا هوشیار و آگاه از ریسكی كه در پیش دارند آن هم بدون كوچكترین سلاحی و تنها با دست خالی همراه با فریادها و پلاكاردهایی كه در دست دارند.»
وی همچنین ادامه می دهد: «ساعت ۴۵۸ از قسمت فرماندهی نظامی صدایی كه با بلندگو تقویت شده است، چنین می گوید: «حكومت نظامی است، به شما دستور داده می شود كه متفرق شوید، ما را مجبور به تیراندازی نكنید.» جمعیت یكصدا پاسخ می دهند: «ما شاه نمی خواهیم، جمهوری اسلامی می خواهیم، مرگ بر شاه جانی.» هیجان و اضطراب بیشتر شده و جمعیت فشرده تر می گردد. فریادهای جمعیت حاكی از ورود آیت الله یحیی نوری است. وی به طرف نیروهای امنیتی می رود و پس از مختصری گفت وگو با یكی از افسران بازمی گردد و با اشاره سر از جمعیت می خواهد كه بنشینند. ساعت ۱۵۹ از قسمت دیگر میدان به یكباره صدای رگبار مسلسل شنیده می شود. من بلافاصله خود را به روی زمین انداخته و به سختی به طرف پیاده رو می روم. جایی كه سربازان ردیف اول بدون وقفه شروع به تیراندازی به طرف ما بودند. تیراندازی به مردم بی دفاع و بی سلاح چه كار آسانی بود، چرا كه جنگ نبود، بلكه یك كشتار دسته جمعی بود. خیابان پر از اجساد، كفش های خونین، پلاكارد پاره و زخمی ها شده بود. در آن طرف پیاده رو و خیابان فریادها شدیدتر و شدیدتر می گردید.»
در پی این كشتار آیت الله گلپایگانی طی ارسال تلگرافی خطاب به شریف امامی نخست وزیر وقت به برخورد حكومت با مردم اعتراض كرد. تعدادی دیگر از علما نیز این اقدام رژیم را محكوم كردند. اما در این میان تعدادی از نیروهای نظامی حاضر در صحنه كه به نقل از فرمانده گردان ۱۷۴ فرمانداری نظامی در این واقعه فعالیت چشمگیری داشتند، تشویق شدند. فرماندار نظامی تهران هنگام وقوع فاجعه ۱۷ شهریور ارتشبد غلامعلی اویسی بود. اسناد موجود از این واقعه نشانگر سردرگمی فرماندار نظامی وقت و ناتوانی وی در مقابله با مردم بود. این سردرگمی به جعفر شریف امامی نخست وزیر دولت وقت نیز سرایت كرده بود. وی كه عامل اصلی حكومت نظامی و كشتار مردم بود، در پایان سخنانش در مجلس شورای ملی به «روان پاك درگذشتگان در وقایع اخیر درود فرستاد.» حضرت امام نیز در فردای این حادثه طی اعلامیه ای اعلام كردند: «واقعیت این است كه شاه می خواهد انتقام خود را از ملت بی دفاع بگیرد و با صحنه سازی مبتذل ملت بی دفاع را به مسلسل ببندد و نفس ها را به خیال باطل خود در سینه خفه گرداند، ولی دیگر دیر شده است و ملت مظلوم و بیدار ایران آگاه گردیده اند... ای كاش «خمینی» در میان شما بود و در كنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی كشته می شد.»
محمود فاضلی
منبع:
كالبد شكافی یك واقعه موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ۱۳۸۴،
كیهان شماره ۱۳۲۳۹ ص ۱۸
صحیفه نور.
منبع : روزنامه شرق