شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

ثروت یا نماز اول وقت؟


ثروت یا نماز اول وقت؟
یکی از صحابه رسول خدا(ص) مردی است به نام سعد، که هر پنج وقت نماز به مسجد می‌ آمد و نمازهای یومیه خود را پشت سر پیامبر اعظم(ص) با جماعت به جا می آورد و اهتمام زیادی به نماز اول وقت داشت. او مرد تنگدستی بود که گاه گاهی به رسول الله از فقر و تنگدستی شکایت می ‌کرد و از آن حضرت می‌ خواست که برایش دعا کند تا خداوند او را ثروتمند نماید.رسول خدا(ص) می فرمود: ای سعد! به قدری که بتوانی در دنیا زندگی کنی و دین خود را نگهداری بهتراست از ثروتی که دین خود را از دست بدهی! ولی او همچنان برای ثروتمند شدن اصرار می ورزید. تا اینکه روزی جبرئیل نازل شد و دو درهم به آن حضرت داد و عرض کرد: یا رسول الله! این مبلغ را به سعد بدهید و بفرمایید که تجارت کند! رسول خدا(ص) بعد از نماز جماعت او را طلبید و فرمود: ای سعد! حاضری تجارت کنی؟ عرض کرد یا رسول الله! تجارت بدون سرمایه ممکن نیست. دو درهم را به او لطف کردند. او شروع کرد به تجارت کردن، کم کم سرمایه او زیادتر شد. هرچه می خرید دو برابر می فروخت. کارش به جایی رسیده بود که یک دکان، درب مسجد گرفته، اموالی فراوان جمع نمود و مشغول معاملات کلی گردید. گاهی که بلال اذان می گفت و مردم را برای ادای فریضه الهی دعوت می کرد و رسول خدا(ص) به مسجد می‌ آمدند، سعد را می‌ دیدند که همچنان مشغول کار است و به نماز حاضر نشده است. حضرت نماز را خوانده، برمی ‌گشتند و می‌ فرمودند: ای سعد! دنیا تو را زیاد مشغول کرده.
عرض می‌ کرد: یا رسول الله! چه کنم که نه شریک دارم و نه شاگرد، جنسی فروختم به نسیه که باید پولش را بگیرم و متاعی خریدم از دیگری که باید وی بیاید و پولش را بستاند. به این ترتیب اگر به نماز مسجد حاضر شوم تاثیر فراوانی در کارم پیدا شده، ضرر کلی متوجهم خواهد شد.
پیامبر اسلام (ص) از این حالت سعد بسیار متاثر شدند. ساعتی گذشت. جبرئیل نازل شد، عرض کرد یا رسول الله! خدای تعالی به غم دل شما مطلع شده به جهت غفلت سعد از عبادت، و شما کدام حال وی را دوست دارید؟ حالت سابق وی یا حالت امروز را؟ فرمود: حال گذشته او که به نماز حاضر شده و به یاد خدا بود و از نظر من با ارزش ترین اوقاتش بود.عرض کرد: آن مبلغی را که به او دادید پس بگیرید! هنگام ظهر شد. پیامبر اعظم(ص) برای نماز به مسجد آمدند. سعد را دیدند که مشغول کاسبی است و دقیقه ‌ای از معامله غفلت نمی کند. حضرت فرمود: سعد! حال، وضع درآمدت خوب شده، اگر ممکن است آن دو درهم را به ما پس بده. عرض کرد یا رسول الله! اجازه دهید پنجاه درهم تقدیم کنم. فرمودند: نه، همان دو درهم، ما را بس است. دو درهم را به حضور پیامبر خدا تقدیم نمود. حضرت از مقابل دکان او گذشتند و رفتند.
بعد از مدتی وضع زندگانی او چنان عوض شد که هر چه به هزار درهم می خرید به پانصد درهم، می فروخت، به طوری که با گذشت زمان به مدت کوتاهی دچار پریشانی و تنگدستی شد! مجددا سعد رو به مسجد آورد و در اول وقت در نماز جماعت پشت سر پیامبر(ص) حاضر می شد و نمازهای خود را به جای می‌ آورد. رسول خدا(ص) و نمازگزاران از اینکه سعد را دوباره درجمع خود مشاهده کردند خشنود شده و خدا را شکر کردند.

منبع: داستان ها و حکایت های نماز - ص۱۶۵
منبع : روزنامه رسالت