یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

پوتین و پسرک سر براه سیستم تزاری


پوتین و پسرک سر براه سیستم تزاری
انتخابات ریاست جمهوری روسیه در روز یکشنبه ۲ مارس در حالی انجام شد که از همان ابتدا پیروز این میدان مشخص شده بود. البته این پیروزمند نه به وابسته برنامه های مدون حزبی یا اقبال عمومی به شخصیت ذاتی خود، که بیشتر با رانت کاست قدرت و حمایت" ولادیمیر پوتین " رئیس جمهور کاریزماتیک فعلی این کشور به چنین موقعیت برتری نایل آمده است.
رای ۷۰ درصدی مدویدیف در واقع رای به یک دوره تاریخی در روسیه بود که در مقایسه با گذشته بی هویتی و هرج و مرج دوران ریاست جمهوری " بوریس یلتسین " که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی حادث گردید، قابل بررسی و تحلیل است. اینکه بعضی از تحلیلگران این واقعیت را به دوران حاکمیت سوسیالیسم در شوروی نیز نسبت می دهند به هیچ وجه مبتنی بر واقعیت نیست چرا که نسل میان سال روسیه که تجربه زندگی در سیستم شوروی را داشته اند هنوز هم بزرگترین پایگاه حزب کمونیست این کشور می باشند. به هر حال انتخاب مدویدیف در این انتخابات بیش از آنچه بازخورد انتخاب گزینه برتر در مقابل کمونیست ها تلقی شود می بایست در چارچوب ادامه یک روند نسبتا موفق در خصوص تثبیت جایگاه و بازیابی هویت ملی در نظام یکجانبه ژئوپلتیک بین المللی مورد ارزیابی قرار گیرد. اما پاسخ به این سوال که چرا پوتین در انتخابات پارلمانی به طور مشخص ازحزب روسیه واحد و هم اکنون نیز از" دیمتری مدویدیف " یکی از کاندیدای ریاست جمهوری حمایت کرد در واقع کلید حل معمای سرزمین های اسلاو و سرد قطبی خواهد بود. دیروز حمایت پوتین از حزب روسیه واحد موجب رای ۳۰/۶۴ درصدی این حزب گردید و امروز نیز در آستانه انتخابات ریاست جمهوری روسیه گفته می شود مدویدیف بیش از ۷۰ درصد آرای رای دهندگان را کسب کرده است. چندان مهم نیست که کاندیدای موفق در این دوره از ریاست جمهوری چند درصد از آرای مردم را کسب نمود، تنها اجرای سناریوی پوتین بر طبق برنامه تنظیم شده با توجه به اکثریت مطلق پارلمانی هواداران وی می تواند مسیر تحولات آینده را مشخص کند. بحث دمکراسی و نقض استانداردهای دمکراتیک در زمینه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری روسیه که این روزها در صدر اخبار خبرگزاری های بین المللی و عمدتا غربی قرار دارد با آنچه تمایلات عمومی مردم این کشور است تفاوت بنیادین دارد. آنچه دارای اهمیت واقعی است و معمولا نادیده گرفته می شود این است که این رانت قدرت و نبود فضای دمکراسی بیشترین آسیب را به موقعیت و شانس حزب کمونیست این کشور زد نه آنگونه که غرب در خصوص محرومیت لیبرال ها و هواداران غربگرای نظام اقتصاد آزاد ادعا می کند. در روسیه فعلی موضوع اثبات هویت ملی، تعیین جایگاه در عرصه ژئوپلتیک بین المللی و رقابت برای کسب حداکثر منافع ملی در چارچوب نظم آفرینی های نوین مهمترین موضوعات در پیش روی افکار عمومی این کشور است. روسیه از بستر یک دوران سقوط و بی هویتی که موجب تنزل جایگاه در عرصه جهانی در زمان ریاست جمهوری بوریس یلتسین دوباره سربلند کرده است و به همین دلیل این اقتدار گرائی از نوع تزاری برای آنان هنوز گیرائی خاص خود را دارد. از طرف دیگر غرب در روسیه فعلی تنها با دو " گزینه عینی " روبرو است که یکی در همین گرایش ملی گرایانه خلاصه می شود که ریشه های خود را در بستر یک نظام سرمایه داری از نوع الیگارک های روسی آبیاری کرده است و از طرف دیگر با بازگشت حزب کمونیست به قدرت مواجه می باشد. دقیقا این وضعیت عینی تعیین کننده بازی سیاسی هرم قدرت در روسیه امروز خواهد بود و تناقضات و اصطکاک های کنونی بین کرملین با واشینگتن و بروکسل حتی در قالب بروز یک جنگ سرد جدید که این روزها نشانه های آن تا حدودی هویدا است در درجه دوم اهمیت خواهد بود. این پندار که هواداران لیبرالیسم از نوع غربی آن در قالب " کاسیانف " نخست وزیر سابق یا "کاسپاروف " شطرنج باز سابق بتوانند در روسیه کنونی حرفی برای گفتن داشته باشند به واسطه عدم ارتباط این گزینه ها با الزامات امروزین روسیه کاملا منتفی است. به همین دلیل غرب به اجبار و به میل می بایست در آینده نیز با تیم پوتین و فرهنگ تهاجمی - هویتی در تمام زمینه های سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی این کشور کار کند. چنانچه " جورج بوش " رئیس جمهور ایالات متحده در آخرین مصاحبه مطبوعاتی خویش در روز پنجشنبه ۲۸ فوریه به صراحت از جانشین آینده خود خواست تا با تمام اختلافات بین واشینگتن – مسکو با رهبران این کشور رابطه نزدیک و شخصی خود را حفظ کنند.
دیمتری مدویدیف به عنوان رئیس جمهوری آینده روسیه با توجه به چگونگی شکل گیری قدرت وی به هیچ وجه نمی تواند به عنوان بازیگر اصلی در عرصه سیاسی این کشور خود را تثبیت کند. با توجه به موقعیت متصلب قدرت و قبضه آن در دستان گروه محدود هواداران پوتین و اینکه مدویدیف خود به شخصه فاقد یک هویت ذاتی است خروج از این کاست قدرت برای وی و دیگران حداقل در آینده نزدیک غیر قابل تصور است. " گنادی زیوگانف " رهبر حزب کمونیست و رقیب اصلی مدویدیف در انتخابات روز یکشنبه ریاست جمهوری به عنوان تنها رقیب جدی وی در انتخابات ریاست جمهوری که توانست به آرای ۱۸ درصدی دست یابد در چنین وضعیتی قادر نبوده است گزینه پوتین را در این رقابت به چالش جدی بگیرد. از قبل نیز کاملا مشخص بود که آقایان " ژیرنوفسکی " ملی گرای افراطی و " بوگدانف " لیبرال فعلی به هیچ عنوان رقیب قابل اعتنائی چه به لحاظ تفاوت گزینه و چه به لحاظ قدرت کسب رای در رقابت با مدویدیف نخواهند بود. پیشنهاد نخست وزیری ولادیمیر پوتین توسط خود وی و بعدا آقای مدودیف نشان می دهد که تزار جوان هرگز تحولات آینده را به اما و اگر واگذار نکرده است. در پشت صحنه پوتین همچنان به عنوان بازیگر اول در عرصه روسیه نقش آفرینی می کند و اصولا یکی از دلایلی که وی از مدویدیف حمایت کرد عدم قدرت ذاتی او در ساخت سیاسی این کشور و به خصوص دوری وی از نهادهای امنیتی – نظامی روسیه که همواره سکوی اصلی پرش و قدرت به حساب می آیند، بوده است. مقایسه انتخابات روز یکشنبه ریاست جمهوری در روسیه با جوامع غربی به طور اصولی یک اشتباه فاحش است چرا که اولویت های سرزمینی و ژئوپلتیکی این دو کاملا با هم تفاوت دارد.
تحولات داخلی روسیه به عنوان یک بازیگر بزرگ در عرصه بین المللی به طور مستقیم بر وضعیت جهانی تاثیر خواهد گذاشت و در همین راستا دیگر بازیگران می بایست با واقعیات عینی این کشور بدون پیش داوری برخورد کنند. نتیجه این انتخابات در اصول کلی سیاست روسی تغییر قابل توجهی بر جای نمی گذارد اما به عنوان یک مرحله جدید می تواند حامل تهدید و فرصت های تازه ای در عرصه ملی، منطقه ای و بین المللی تلقی شود. از آنجا که مدویدیف یک تکنوکرات و عنصر اقتصادی است حضور وی در مسند ریاست جمهوری روسیه می تواند تا حدودی حساسیت های اقتصادی کشور را در مقایسه با مسائل امنیتی – نظامی برجسته تر کرده و یک دوره بلاتکلیفی و برآورد سود – زیان را در برخوردهای غرب با مسکو به همراه داشته باشد. به نظر می رسد پوتین با حمایت از مدویدیف هم موقعیت خود را بیمه کرده و هم اینکه در چارچوب سیاست های استراتژیک دوران ریاست جمهوری خود حساسیت های منفی غرب در برخورد با گزینه های افراطی تر را تا حدود زیادی کاهش داده است.
اردشیر زارعی قنواتی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه