چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


همراه اصلاحات علیه اصلاحات


همراه اصلاحات علیه اصلاحات
ده سال از واقعه ای که حالا دیگر نام «دوم خرداد» روی آن حک شده می گذرد. اصلاحات فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران را در خود گرفت، هشت سالی ادامه پیدا کرد تا دوره ای که در فضای تازه، بخش بیشتری از مردم گرایش سیاسی دیگری را برگزیدند.
این شاید غیرسیاسی ترین نگاه به این ده سال باشد؛ اما تاثیر هشت سال اصلاحات خیلی فراتر از هشت سال بود. همین حالا هم رد آن دوره را می شود در همه جا پی گرفت و بالطبع حوزه فرهنگ و به شکل خاص سینما که تاثیرپذیرتر از دیگر حوزه ها از فضای پیرامونش است از این قاعده مستثنی نیست. سینمای ایران زمانی وارد دوران اصلاحات شد که نظارت های سخت را تحمل می کرد و چیزی به نام سینمای اجتماعی تقریباً مرده بود.
در این فضا قاعدتاً حرف زدن از مفهومی به نام «سینمای سیاسی» اصلاً محلی از اعراب نداشت. شاید برای همین بود که در فضای آزادتر، درست همان زمانی که سینماگران شنیدند خط قرمزها خیلی عقب تر از آن چیزی است که به آنها تفهیم شده بود، نگاه های اصلی خودشان را رها کردند و به یکباره سینمای ایران فیلم ها و سینماگرانی را به خود دید که تا پیش از این هیچ نشانی از دیدگاه هایشان در فیلم ها دیده نمی شد.
غیر از ابراهیم حاتمی کیا که با شم بالای سیاسی اش خیلی زودتر از دیگران فهمید در فضای تازه می تواند «آژانس شیشه ای» بسازد و در همان سال ۷۶ فیلمش را کلید زد، دیگران دو سالی طول کشید تا باور کنند شرایط عوض شده. سال ۷۷، سینمای اجتماعی خط قرمزها را کنار زد و «دو زن» و «قرمز» کلید خورد؛ تا سال ۷۸ که آرام آرام بخش بدنه جرات کرد تولیدات مرسومش را با استفاده از آزادی های تازه بسازد.
در همین فضا بود که گروهی از سینماگران هم جرات پیدا کردند تا از مفهومی به نام «سینمای سیاسی» حرف بزنند. سینمایی که البته دوام چندانی پیدا نکرد و خیلی زود با انگ «شعارزدگی» کنار رفت. آن روزها خیلی ها سینمایی را پس زدند که اگر می ماند می توانست اتفاق های تازه ای را در سینمای ایران سبب شود ولی ماجرا به شکل دیگری پیش رفت.
همان حرکت های اولیه بازخوردهای تندی نه از سوی دستگاه حاکم که از سوی مردم و منتقدان داشت و برای همین حالا و با گذشت زمانی ده ساله، به سختی می توان ده فیلم را انتخاب کرد که نشانه های سینمای سیاسی را در خود دارند.
با این همه از میان همین ده فیلم می شود «سینمای سیاسی» اصلاحات را نشانه شناسی کرد؛ سینمایی که عمر کوتاهی داشت و حالا در نگاه دوباره، روی پرده رفتن شان هم در اتمسفر این جامعه باورنکردنی به نظر می رسد.
توضیح ضروری اینکه در این انتخاب، حضور پررنگ نشانه های سیاسی جریان دوم خرداد در فیلم ها منظور شده؛ اگر نه فیلم های رسول ملاقلی پور به ویژه «نسل سوخته» و «قارچ سمی» جعفر پناهی، به طور مشخص «طلای سرخ» تهمینه میلانی با جنجال های «نیمه پنهان»- یا فریدون جیرانی، رسول صدرعاملی و کمال تبریزی، به راحتی در این سیاهه جا می گرفتند.
● آژانس شیشه ای (ابراهیم حاتمی کیا)
این اولین حرکت در دوران تازه را خیلی ها بهترین فیلم سیاسی هم می دانند. هرچند حاتمی کیا نسبت به فیلمنامه اش عقب نشینی هایی هم دارد و مثلاً صدای قاسم زارع وقتی می خواهد بگوید آن نامه آخر از کجا آمده، در صدای هلی کوپتر گم می شود یا برخی از دیالوگ های آن مامور امنیتی با بازی رضا کیانیان در نسخه نهایی نیست ولی به هرحال آژانس شیشه ای به شکلی باورنکردنی چیزهایی را نشان مخاطب می دهد که تا قبل از آن ندیده.
به سیاق حاتمی کیا کاراکتر منفی وجود ندارد. مامور امنیتی حرف مخاطبی را می زند که سیدمحمد خاتمی را به عنوان رئیس جمهور برگزیده ولی فیلمساز با زیرکی همذات پنداری را با حاج کاظمی برمی انگیزد که در حالت عادی آن سال ها کسی دوستش ندارد. حاتمی کیا ثابت می کند چه میزان بر ابزارش مسلط است و قواعد بازی را هم خوب می شناسد. روندی که در فیلم های بعدی جریان سینمای سیاسی چندان نمی توان پیگیری اش کرد.
● بوی کافور، عطر یاس (بهمن فرمان آرا)
بهمن فرمان آرا که پس از سال ها دوری از ایران به کشور بازگشته بود در فضای سیاسی تازه فیلمی ساخت که قرار بود حدیث نفس خودش باشد و برای همین اصلاً نقش اصلی فیلم را هم خودش بازی کرد. در آن مقطع زمانی خیلی ها روی فرمان آرا و فیلمش موضع داشتند ولی حالا در گذر زمان این صادقانه ترین و بهترین فیلم تهیه کننده و فیلمساز قدیمی پس از برگشتن به ایران ارزیابی می شود. دو نکته مهم در فیلم فرمان آرا وجود دارد.
یکی این که صریح ترین تصویر همه سال های اصلاحات از جامعه ای است که فیلمساز در آن زندگی می کند و فرمان آرا از تصویر کردن تلخی ها و کاستی های اجتماعی که قرار بود گفته شود پس از اصلاحات دگرگون شده هیچ ابایی ندارد و دوم فصل بلند سخنرانی معروف سیدمحمد خاتمی که از تلویزیون خانه فرمان آرا پخش می شود و بخش های اصلی اش در فیلم به طور کامل شنیده می شود. جز این ها «بوی کافور، عطر یاس» مرثیه ای بر جایگاه قدیمی ها در سیستم تازه است و سیاسی ترین فیلم دوران تازه فرمان آرا.
● اعتراض (مسعود کیمیایی)
مسعود کیمیایی شهره بود به این که سینمای سیاسی ایران را پایه گذاری کرده. فیلمی مثل «گوزن ها» در کارنامه فیلمساز بود و بعد از آن «سفر سنگ» را پیش بینی انقلاب ۵۷ می دانند. در این شرایط طبیعی بود که کیمیایی از پیشقراولان سینمای سیاسی دوران تازه باشد. در این فضا کیمیایی «اعتراض» را می سازد که هنگام نمایش واکنش های تندی در پی دارد. فیلمساز با برگزیدن زبان سینمای سیاسی در شکل اصل خود و شعاردادن درست به سبک سینمای گوستا گاوراس یا فیلمسازهای هم جریان، فیلمی می سازد که حالا در گذشت این ده سال و در بازنگری به نوعی همان اتفاق «سفر سنگ» را تکرار می کند.
پیشگویی کیمیایی در زمانی که خیلی ها سنگ دوم خرداد را به سینه می زدند شکست. این جریان در روند زمان بود و تک گویی های دانشجویان فیلم رو به دوربین- چیزی که کیمیایی روی آن نام سینمای روزنامه ای گذاشت- حالا معنی بیشتری می دهد نسبت به زمانی که فیلم روی پرده رفت. اعتراض پر است از نام ها و نشانه های دوم خرداد.
هیچ فیلمی در این میزان تحت تاثیر زمان ساخته شدنش نیست و تنها تصویر بدون سوء استفاده- مثلاً به سبک «بازنده» قاسم جعفری- از واقعه کوی دانشگاه بود. در تب تند سیاست، اعتراض نادیده گرفته شد ولی حالا اگر «آژانس شیشه ای» را نگاه جریان مقابل اصلاحات در نظر بگیریم، «اعتراض» کامل ترین فیلم اصلاحات در نقد و تصویر خودش است. فیلمی که حالا باید دوباره به قضاوتش نشست.
● متولد ماه مهر (احمدرضا درویش)
در فضای تب آلود ۷۸ و کوی دانشگاه فیلم احمدرضا درویش درست مثل روزنامه های ۱۸ تیر عمل می کرد. فیلمی دانشجویی با پس زمینه سیاسی که باز نمونه اش را در سینمای ایران به این شکل نداریم. یک عاشقانه بر فضای پرالتهاب آن سال ها با زوجی ناهمگون که درویش با زیرکی از نشان دادن چگونگی آشنایی آنها با هم فرار می کرد و در پایان با اشاره به این که بچه های معترض همان هایی هستند که سال هایی را برای دفاع از آب و خاک در جنوب گذراندند سعی در آشتی جویی داشت.
«متولد ماه مهر» در میانه حرکت می کند. حرکت های تند در هر دو گروه را محکوم می کند و سعی دارد ریا را اصلی ترین دلیل تحرکات خشن و فکر نشده معرفی کند ولی به هرحال باز هم فیلم تند و تیزی است که در فضای کنونی جزیی از سینمای سیاسی محسوب می شود و ساخته شدن نظیر آن کمی تا قسمتی غیرممکن به نظر می رسد.
● مرد بارانی (ابوالحسن داوودی)
درباره «مرد بارانی» می توان به عنوان یک مدل نمونه ای حرف زد. فیلم در ظاهر یک رمان عاشقانه است که اتفاقاً در این بخش به شدت هم دوست داشتنی و جذاب به نظر می رسد ولی ابوالحسن داوودی در فضای ملتهب آن مقطع ساخت یک اثر عاشقانه را کافی نمی داند و مثل همه فکر می کند باید به نوعی فضای دوران تازه را هم به فیلمش اضافه کند.
حاصل فصل های نچسبی است درباره یک بازاری که رفیق و بیمار دکتر بارانی ا ست و در انتخابات حضور دارد. فیلم در آغاز دوران تازه می گذرد و شکست انتخاباتی مرد را به سکته می رساند و اصلاً اتفاق نچسبی می افتد که هیچ ارتباطی هم به پیکره قصه ندارد. به همین راحتی بهترین فیلم کارنامه داوودی در دست انداز می افتد و قواره آن فصل های درخشان عاشقانه را هم خراب می کند. این البته یک آزمون و خطا برای فیلم بعدی هم می شود و به همین دلیل ساده داوودی تنها فیلمساز دوفیلمه فهرست ده تایی ماست.
● آقای رئیس جمهور (ابوالقاسم طالبی)
«آقای رئیس جمهور» ابوالقاسم طالبی تنها فیلم مستقل جناح محافظه کار در مقابل جریان اصلاحات است که البته چنان کم رمق و شعاری ساخته شده که کارکردی هم در این میان ندارد. فیلم داستان روزنامه نگاری است که می خواهد حقایق را روشن کند و جناح حاکم با زدو بندهایشان جایی برای افشای حقیقت باقی نگذاشته است.
خیلی راحت و صریح فیلم طالبی را می توان کم اثرترین فیلم فهرست دانست. درست نقطه مقابل اثر حاتمی کیا که در عمق حرف مشترکی با فیلم طالبی دارد ولی در صدر فهرست فیلم های سیاسی این سینما می نشیند.
● مومیایی ۳ (محمدرضا هنرمند)
تصویری که از این ساخته محمدرضا هنرمند در ذهن ها باقی مانده، کف زدن تماشاگران جشنواره روی شوخی های سیاسی فیلم است. سالن سینما در هنگام نمایش های جشنواره ای «مومیایی۳» بیشتر حال و هوای میتینگ های سیاسی را داشت؛ اتفاقی که حتی در زمان نمایش عمومی فیلم هم نیفتاد و در گذشت زمان چند ماهه هم کسی دیگر آن شوخی ها به نظرش بامزه نرسید.
«مومیایی ۳» نمونه سینمای سیاسی تاریخ مصرف دار- یا همان «سینمای روزنامه ای» مسعود کیمیایی- بود که خیلی زود هم دورانش به سرآمد ولی خاطره تبدیل سالن های سینما به نشست های سیاسی در ذهن پیگیران سینما باقی ماند. ابراز احساسات تماشاگرانی که «هر ۸ روز یک بحران» را پشت سر گذاشته بودند و حالا جایی می خواستند تا عصبیت هایشان را با خنده و کف زدن خالی کنند. هنرمند هم که در کارنامه اش طنز ظریف سیاسی «کاکتوس» را در تلویزیون داشت، با تکیه بر همین فضا، فیلمش را ساخت و نمایش داد.
● نان، عشق و موتور ۱۰۰۰ (ابوالحسن داوودی)
ابوالحسن داوودی پس از شکست تجاری «مرد بارانی» به فضای طنز بازگشت جایی که آن را خوب می شناخت و کار در آن را بلد بود. فیلمش هم همانند فیلم قبلی باز تحت تاثیر فضای جامعه بود و باز در کنارش داستان عاشقانه هم فراموش نشده بود. در واقع اتفاق «مرد بارانی» در فیلم تازه با طنز تکرار شد و این بار جواب داد.
فیلمی که هواداران زیادی میان منتقدان و تماشاگران پیدا کرد و خیلی از شوخی های فیلم به فرهنگ عامه هم راه پیدا کرد. این بار حرف ها و دیالوگ های سیاسی فیلم که در لایه ای از طنز پوشیده شده بودند، توی ذوق کسی هم نزدند و فصل پایانی فیلم به یک نمونه در سینمای سیاسی بدل شد. جایی که دو جوان از دو جناح در ناکجاآبادی گیر می افتادند، ماشین سیدمحمد خاتمی با گروه اسکورتش از آن ناکجاآباد می گذشت و جوان های هر دو جناح را همراه خودش می برد. این نزدیک ترین حضور رئیس جمهور در بطن یک قصه از سینمای سیاسی هم بود.
● پارتی (سامان مقدم)
محل تلاقی سینمای سیاسی با سینمای گیشه که بعدها دنباله های نازل تری همانند «تیک» هم داشت. داستان به شدت شبیه «آقای رئیس جمهور» طالبی بود با این تفاوت که در «پارتی» کارگردانی پشت دوربین قرار گرفته بود که ابزار کارش را می شناخت و بلد بود حرفش را به تماشاگرش بقبولاند. «پارتی» پرفروش ترین فیلم سینمای سیاسی دوران اصلاحات است و تند و تیزی های خاص خودش را دارد.
روزنه امیدی باقی نمی گذارد، بخشی از وقایع دوران اصلاحات را بازسازی می کند و برای همین بازسازی، باج هایی هم می دهد که این بخش آخر درست همانند «اعتراض» مورد نقد مدافعان تندروی اصلاح طلب قرار گرفت و فیلم مقدم هم نادیده گرفته شد؛ درحالی که هیچ فیلم دیگری صحنه ترور یا بازجویی روزنامه نگاران اصلاح طلب را به نمایش نگذاشته بود. فیلم با نوشته ای به این مضمون شروع می شد؛ «تقدیم به آنها که سنگ را برای بنای آزادی به دوش می کشند، نه برای ساختن مقبره...» و ماجرای کف زدن ها اینجا هم ادامه داشت...
● زندان زنان (منیژه حکمت)
بی اغراق جسورانه ترین و تند و تیزترین فیلمی که درباره سال های انقلاب و پس از آن ساخته شده. تصویر اجتماع بیرون در یک محیط بسته -زندان زنان- و روابطی که هرگز در سینمای ایران -چه قبل و چه بعد از انقلاب- روی پرده نرفته است.
فیلم منیژه حکمت با ممیزی های فراوان روی پرده رفت ولی اصلاً نمایش اش در سال هایی که تاحدی هم تب تند سینمای سیاسی خوابیده بود باورکردنی به نظر نمی رسید و خب، فیلم به نوعی هم حسن ختام کار این سینما ارزیابی شد. زندان زنان تنها فیلم اجتماعی این فهرست است و به یک دلیل مشخص بر نمونه هایی چون فیلم های جعفر پناهی یا ساخته های ملاقلی پور، صدرعاملی، جیرانی و میلانی ترجیح داده شده. این که صریح ترین نگاه انتقادی یک فیلمساز را به وقایع یک انقلاب دارد و در پایان هرچند آشتی جویانه به پایان می رسد ولی تلخی اش تا همیشه از ذهن نمی رود.
خسرو نقیبی
منبع : روزنامه اعتماد