دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


قصه عاشقانه های بی فرجام


قصه عاشقانه های بی فرجام
«باد در علفزار می‌پیچد» پایان سه‌گانه خسرو معصومی با موضوع انسان، طبیعت و عشق است. ساخت «رسم عاشق‌کشی» فصل تازه‌ای در کارنامه حرفه‌ای این کارگردان بود و او با «جایی در دوردست» این مسیر را ادامه داد.
«باد در علفزار می‌پیچد» ادامه همان مسیر است و مانند دو فیلم قبلی، ریشه در خاطرات و دوران کودکی این فیلمساز دارد.
▪ «باد در علفزار می‌پیچد» پایان سه‌گانه شماست. طبیعت، زن و عشق نافرجام در این سه‌گانه حضور پررنگی دارند. چرا همیشه عشق در فیلم‌های شما نافرجام است؟
ـ تلخ و نافرجام. به دلیل شرایط اجتماعی و بافت فرهنگی منطقه عشق نمی‌تواند شکل دیگری داشته باشد. طبیعی است که عاشقانه‌ها بی‌فرجام باشند.
▪ برای نوشتن فیلمنامه «باد در علفزار می‌پیچد» چقدر زمان صرف کردید؟
ـ ۴ ماه طول کشید که به فیلمنامه نهایی رسیدیم.
▪ از ابتدا برای نقش اصلی به الناز شاکردوست فکر می‌کردید؟
ـ او از گزینه‌های اول بود.
▪ شاکردوست را قبلا در چنین فیلم‌هایی ندیده‌ایم. برای این نقش مناسب بود؟
ـ او بازیگر بااستعدادی است. با علاقه در این پروژه حضور پیدا کرد و انرژی زیادی برای این نقش گذاشت. فکر می‌کنم بعد از بازی در «باد در علفزار می‌پیچد» در پذیرفتن نقش حساس‌تر شده است.
▪ در فیلم‌های قبلی‌تان هم از بازیگر حرفه‌ای در کنار چهره های نا آشنا به بازیگری استفاده کرده‌اید. هماهنگ کردن بازی‌های این بازیگرها سخت نیست؟
ـ من نمی‌دانم چرا شما به حسین عابدینی یا رضا ناجی ناآشنا به بازیگری می‌گویید. آنها تجربه و استعداد بازیگری دارند و امتیازشان نسبت به بازیگر حرفه‌ای این است که بیننده چهره‌شان را کمتر دیده، بنابراین در هر نقشی آنها را راحت‌تر باور می‌کند. در این سه‌گانه که ساختن فضایی مستندگون و واقعی برای من اهمیت داشت، حضور چنین بازیگرهایی می‌تواند یک امتیاز باشد. من به تجربه آموخته‌ام که چطور با این بازیگرها کار کنم و فکر می‌کنم هر کارگردانی که توانسته از قابلیت‌ها و ویژگی‌ بازیگری آنها درست استفاده کند، نتیجه مثبت می‌گیرد. نکته دیگر اینکه بسیاری از این چهره‌های ناآشنا، سابقه بازی در تئاتر در شهرهای خودشان را دارند و با بازیگری بیگانه نیستند.
▪ قبل از فیلمبرداری‌ با بازیگرهایتان تمرین می‌کنید؟
ـ بیشتر با آنها صحبت می‌کنم و تحلیل نقش داریم. کلیات را توضیح می‌دهم و موقع فیلمبرداری کارشان را روتوش می‌کنم.
▪ قاچاق چوب هم یکی از مسائلی است که در فیلم‌هایتان به آن اشاره می‌کنید.
ـ زمانی من برای یکی از مستندهایم در جنگل‌های شمال فیلمبرداری می‌کردم. برای آن فیلم باید درختی را قطع می‌کردم که مسوولان جنگلداری اجازه ندادند و گفتند نباید درختی قطع شود، یکی از کارگرانی که در فیلم حضور داشت به من گفت من برایت درخت قطع می‌کنم از مشکلات قانونی گفتم و او بدون نگرانی درخت را قطع کرد، من هم فیلم گرفتم. همان زمان متوجه شدم که در قلب این جنگل‌ها جایی که پلیس و ماموران حفاظت از محیط‌زیست به آن رفت و آمد ندارند قاچاقچی‌ها به راحتی درختان را قطع کرده و آن را می‌فروشند. با توجه به شرایط سخت زندگی این آدم‌ها قاچاق حرفه‌ای سودآور است.
▪ که برایش ممکن است قتل هم بکنند.
ـ بله من قاچاقچی‌هایی را دیدم که ماموری را کشته بودند و به حبس محکوم شده بودند. این ماجرای واقعی را در «رسم عاشق‌کشی» آورده‌ام.
▪ فیلمبرداری در روستاهای دور افتاده در زمستان برفی سخت نیست؟
ـ زمستان در این روستاها آنقدر زیبا است که شما را مسحور می‌کند. کار کردن در دل طبیعت و در مناطقی که زیبایی بکر و فوق‌العاده‌ای دارند آنقدر لذت‌بخش است که سختی کار را فراموش می‌کنم. البته نقش گروه و عوامل هم خیلی مهم است. این سه‌گانه با همراهی و عشق آنها و صبوریشان در شرایط دشوار کار شکل گرفته. مثلاً نادر معصومی فیلمبردار این فیلم‌ها، دیگر فیلمبردار طبیعت شده و خوب می‌داند چطور در زمستان کوهستان فیلمبرداری کند.
▪ فیلم‌های شما پر است از قاب‌های زیبا از طبیعت، هیچ وقت به این فکر نکرده‌اید که قصه‌هایی با فضاهایی شادتر را در این طبیعت چشم‌نواز به فیلم تبدیل کنید؟
ـ البته «جایی در دوردست» تلخ نبود. «رسم عاشق‌کشی» تلخ است به این دلیل که قصه و فرجام شخصیت‌ها این‌طور بود. در آن قصه نمی‌شد امید دید، عشق از بین رفته بود، یک جوان کشته شده بود و خانواده‌ای نابود شده بود ماهیت همه اینها تلخ است. «باد در علفزار می‌پیچد» اما با تلخی تمام نمی‌شود. اینجا کورسوی امیدی هست.
▪ این تغییر به‌خاطر جذب مخاطب بیشتر برای فیلم نیست، انتخاب الناز شاکردوست برای بازی در نقش اصلی هم این ذهنیت را تقویت می‌کند.
ـ هر فیلمسازی دوست دارد فیلمش مخاطب داشته باشد. «رسم عاشق‌کشی» فروش قابل قبولی داشت. منظورم از قابل قبول با توجه به پتانسیل‌ فیلم است «جایی در دوردست» در شرایط مناسبی روی پرده نرفت، فیلم در سالن‌های بیشتری اکران می‌شد، تبلیغات بهتری داشت و زمان مطلوبی روی پرده می‌رفت فروش بالاتری داشت. «باد در علفزار می‌پیچد» قصه‌ای دارد که برای مخاطب جذاب است. ریشه در واقعیت زندگی آدم‌های این سرزمین دارد و این برای بیننده دوست‌داشتنی است. انتخاب الناز شاکردوست به این دلیل نبوده که او عاملی برای پرفروش شدن فیلم باشد. همان‌طور که گفتم او گزینه مناسبی بود، خودش هم با علاقه این نقش را بازی کرد البته این را هم قبول دارم و حضور او در «باد در علفزار می‌پیچد» می‌تواند در جذب مخاطب موثر باشد.
▪ فیلمبرداری «باد در علفزار می‌پیچد» چقدر طول کشید؟
ـ دو ما و چهار روز.
▪ در این مدت مشکلی نداشتید؟
ـ نه، خوشبختانه همه چیز طبق برنامه پیش رفت.
▪ فیلم در چه مناطقی فیلمبرداری شد؟
ـ جنگل‌های نور،‌کجور و مناطق اطراف آن.
▪ یکی از نقش‌های اصلی «باد در علفزار می‌پیچد» را یک جوان سندرم‌داون بازی کرده، او را چطور پیدا کردید؟
ـ کوروش جویباری مدتی در خارج از کشور زندگی کرده و جوان علاقه‌مندی بود. من برای این نقش از میان نوجوان‌ها و جوان‌هایی که سندرم ‌داون دارند عده زیادی را دیدم و با آنها صحبت کردم ولی کوروش از دیگران باهوش‌تر بود. این بچه‌ها به دلیل شرایط ذهنی‌شان نمی‌توانند واژه‌های زیادی را به‌ خاطر بسپارند. تعریف داستان فیلم برای آنها سخت است. اما کوروش به دلیل علاقه‌ای که به بازیگری داشت و توان ذهنی‌اش که بیشتر از بقیه بچه‌ها بود توانست از عهده نقش برآید.
▪ موقع فیلمبرداری سخت‌گیر هستید، بازیگرها باید طبق فیلمنامه کار کنند؟
ـ مثل همه پروژه‌ها موقع فیلمبرداری ممکن است اتفاق‌هایی بیفتد که قابل پیش‌بینی نیست. در چنین مواردی کارگردان دکوپاژش را تغییر می‌دهد. اما در مورد دیالوگ‌ها خیلی حساسم و وسواس دارم که بازیگر قبل از شروع فیلمبرداری دیالوگ‌هایش را حفظ کند. اگر بازیگر بتواند دیالوگ‌ها را بگوید تصحیح بازی او راحت‌تر است. اما بازیگری که حتی دیالوگش را حفظ نکرده و نمی‌داند چه باید بگوید حس درستی هم موقع بازی ندارد و همه اینها به کار لطمه می‌زند.
▪ دو فیلم قبلی این سه‌گانه در جشنواره های خارجی، موفقیت‌هایی به دست آورده‌اند. جشنواره‌ها برای شما چقدر اهمیت دارند؟
ـ هر تشویقی امیدوارکننده است. فکر نمی‌کنم کسی از تشویق خوشش نیاید. من برای جشنواره‌ها فیلم نمی‌سازم. اما اگر فیلمی که ساخته‌ام در عین حال که مورد توجه مردم قرار می‌گیرد از طرف جشنواره تحسین شود خوشحال می‌شوم.
▪ در این مدت دو تله‌فیلم برای تلویزیون ساخته‌اید. به نظر می‌رسد شرایط فیلمسازی در تلویزیون مناسب است که همه کارگردان‌های سینما به تلویزیون می‌روند؟
ـ من ترجیح می‌دهم در سینما فعالیت کنم اما همیشه شرایط و امکانات برای فیلمسازی مهیا نیست. در دو فیلمی که برای تلویزیون ساخته‌ام سعی کردم همان‌طور که در سینما کار می‌کنم پیش بروم. اینکه برای تلویزیون فیلم می‌سازم باعث نشد کم‌کاری کنم یا سهل‌انگارانه با کار برخورد کنم. خوشحالم که فرصتی پیش آمد که در تلویزیون هم تجربه‌های تازه‌ای داشته باشم.
▪ فکر می‌کنید «باد در علفزار می‌پیچد» در جشنواره با چه واکنش‌هایی روبه‌رو شود، پیش‌بینی دریافت سیمرغ بلورین را دارید؟
ـ جشنواره فیلم فجر برای من به این دلیل مهم است که می‌توانم حاصل کار همکارانم را ببینم و در کنار دیدار با آنها از تجربه‌هایشان استفاده کنم. موفقیت هر فیلمی در جشنواره بستگی به این دارد که سایر فیلم‌ها در چه سطحی باشند یا داوران آن دوره چه دیدگاه و سلیقه‌ای داشته باشند. هدف اصلی من از شرکت کردن در جشنواره دریافت جایزه نیست. جایزه و تشویق می‌تواند انگیزه بدهد اما هدف نهایی نیست.
خلاصه داستان شوکا، دختر جوانی است که مجبور شده تن به ازدواج با کسی بدهد که ذهنی عقب‌مانده دارد. شاید به این ترتیب یک نان‌خور از خانواده‌اش کم شود. جلیل که شاگرد خیاط است، به شوکا علاقه مند است و تلاش می‌کند زندگی او را تغییر دهد.
▪ عوامل نویسنده و کارگردان: خسرو معصومی،
▪ مدیر فیلمبرداری: نادر معصومی،
▪ تدوین: حسن حسن‌دوست،
▪ موسیقی: ناصر شکرایی،
▪ طراح صحنه و لباس: هومن معصومی،
▪ صدابردار: احمد صالحی،
▪ بازیگران: الناز شاکردوست، حسن عابدینی، رضا ناجی و جمال اجلالی،
▪ تهیه‌کننده: حوزان فیلم.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید