جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا


پلی میان نظم و آزادی چگونه تعهدی درونی می شود؟


پلی میان نظم و آزادی چگونه تعهدی درونی می شود؟
اغلب مردم به راهی که گفته می شود نمی روند چرا که برای رفتن به یک راه به گونه ای خاص، علاوه بر دانایی، به مهارت رفتن، باور و تعهد افراد نیز نیاز است. تربیت با درونی ساختن نظام معینی از ارزش ها به آرایش باور ها و خیالات می پردازد و جهان هستی، زندگی و حتی انسان را به گونه ای ویژه، فهم پذیر می سازد. کارکرد مهم تربیت و وظیفه خطیری که بر دوش آن است آشتی دادن دو امر متضاد و مخالف است که در عین حال منطق آشتی ناپذیری نیز دارند: آزادی و نظم و انضباط.
اختیار افراد برخاسته از یک ضرورت درونی و وجودی است و نظم و انضباط ریشه در حشر و نشر بیرونی دارد و تربیت این سازش دشوار و مصالحه را طی روندی پیچیده و ساختارمند به انجام می رساند تا با درونی و هضم کردن اخلاق، قواعد و هنجار ها به استقرار و استحکام نوعی تعهد و باید درونی یاری کند. و این دقیقا رویدادی است که بشر آن را به مدد تجربه و آزمون شخصی می فهمد، احساسش می کند و از وجود و حضور آن به نوعی خشنودی خاطر و رضایت درونی می رسد. این احساس به فرد کمک می کند تا آن تعهد و الزام و باید را به بخشی از وجود خود بدل ساخته و آنگاه در خود جذب کند.
● آموزش فرآیندی روشن و صریح
بیشتر مردم، نوشته خوب را با توانایی پوشش دادن عناصر مفهومی و مصداقی در گستره ای معین مرتبط می دانند و براین باورند که این توانمندی نیز شروطی هم دارد که از میان آنها می توان به نو و تازه بودن، صمیمیت و روشنی مباحث و موضوعات آموزش اشاره داشت. به هر روی مساله مهم در چارچوب ها و راهبردهای آموزشی این نکته است که مادر معرفت شناسی و در ارتباط با مخاطب خود و در فرآیند آموزش در پی آنیم که دانش صریح را آموزش دهیم یا دانش ضمنی و پیرامونی را ؟ این مساله تابع سازو کاری است که آن را به عنوان هدف در یادگیری در نظر می گیریم.
به واقع ما از دیدگاهی عینی گرا در پی شفافیت و صراحتیم و این موضوع نشان دهنده گذر از یک منطقه دانش به منطقه ای دیگر است، از کانون به پیرامون و از پیرامون به مرکز و از عملی بودن به فنی بودن. رشد و دگردیسی آدمی تابع روندی است که فرد طی حضور خود در آن، نه تنها قواعد زیستن را می آموزد بلکه گاه در دام چاله های میانه راه فرو می لغزد و در بیراهه های پیرامونی راه منحرف می شود. ذکاوت ، کیاست و دانایی از گود رسواساز خنگی و پرت و پلاگویی می گذرد و واهمه هایی که به طور ضمنی در روند آموزش دخالت می کنند در یادگیری به گونه ای مهم مشارکت دارند. از دیگر سو، برنامه های رسمی، قالبی برای انتقال مفاهیم و محتوای اخلاقی اند در حالی که برای درونی شدن و الزام آور کردن مفاهیم اخلاقی و اخلاقیات به قالب هایی متفاوت نیاز داریم که به آن برنامه درسی پنهان اطلاق می شود. آموزش اخلاقی به طور عام را می توان به گونه ای ویژه از طریق همین برنامه های پنهان که اتفاقا شکلی و نه ماهیتی ، غیر رسمی دارند را پیاده کرد. پیشرفت فن آوری و تحولات اجتماعی، فرآیند آموزشی را گسترش داده است به شکلی که جریان آموزش از مهدهای کودک آغاز شده و تا مراجع عالی مانند دانشگاه و حوزه پس از آن در جامعه تداوم یافته است.
اکنون جریان آموزش آن چنان در حال تغییر است که قطب بندی های قدیمی مانند آموزش خصوصی در برابر آموزش جمعی، آموزش علوم در برابر آموزش هنر های آزاد و آموزش در مدرسه های حرفه ای، جای خود را به ساختار های بسیار پیچیده و متنوع داده اند.
ظهور ارتباطات رایانه ای، دانشگاه ها و مدارس غیرانتفاعی، مدرسه ها و دانشگاه های مجازی و آموزش های از راه دور و ... جملگی بر برنامه های «تربیت پنهان» به منزله نظامی تئوریک و با ارزش تاکید دارند که می توان به مدد آن به بازسازی کارکرد های اجتماعی تربیت، همت گماشت. اکنون ویژگی های زندگی کلاسی از روابط اجتماعی مدرسه ای تفکیک ناپذیر است. در زندگی کلاسی، ارزش ها، خلق و خو ها و توقعات فردی و اجتماعی ویژه ای وجود دارند که گاه با پاداش همراه اند.یادگیری این خط مشی های مورد انتظار، قسمتی از برنامه پنهان است که برمهارت های ویژه ای هم تاکید می کند. فرا گرفتن این مهارت ها که به آرامی دقت کنی و منتظر بمانی، از انجام پاره ای کار ها پرهیز کنی، بکوشی و برخی کار ها را به انجام برسانی، دانش آموز مرتب و منظم و دقیقی باشی، به آموزگارت احترام بگذاری و به اصول وفاداری پایبند باشی و مانند این ها.
از طرفی، ساختار زندگی خانوادگی به تنهایی قادر نیست کودکان را برای ورود به جهان بزرگ تر از نوجوانی آماده سازد. هنجار های فرهنگ رسمی و آموزشگاهی، اثرات ماندگاری بر آدمی دارند و سبب می شوند دانش آموزان، روابط اجتماعی هر چند موفق اما موقتی برقرار کنند، هویت فردی خود را پنهان سازند و به ظاهر آموزش رسمی را بپذیرند و این همه در گرو ساختار رسمی مدرسه است. گفته می شود نظام آموزش رسمی و کلاسی نه تنها برنامه آشکار را آموزش می دهد بلکه ارزش هایی مانند کسب موفقیت و حفظ استقلال را که برای ورود کودکان به جامعه بزرگسالان مفید و ضروری می نماید را به طور غیر مستقیم به آنان منتقل می سازد.
در عین حال که خانواده گاه در ایجاد قوانین کلی و غیر شخصی نقش خود را به خوبی ایفا نمی کند به ویژه که درگیر مسایل خاص نظیر اعتیاد، کشمکش های جدایی پدر و مادر، روابط غیر اخلاقی و .... هم باشد و این خود درک انتزاعی کودکان را از تعهد، وظیفه و تکلیف دینی و اخلاقیات خدشه دار می سازد.
بی تردید باز هم می توان میان مقررات غیر رسمی خانگی و نظم و تربیت مدرسه ای پلی برقرار کرد که از آن میان روح انضباط در کودکان به پرواز درآید.
مهری موسی وند
منبع : روزنامه جوان