چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


مبادا خانه زندان نوجوان شود


مبادا خانه زندان نوجوان شود
انسان از آغاز تولد تا مرگ حداقل دوران های متفاوتی را پشت سر می گذارد که در طول آنها باید نیازمندی های آن دوره ها را مرتفع کند و با موفقیت پا به مرحله بعد بگذارد.از مهمترین مراحل زندگی، دوران نوجوانی و هنگامی است که فرد به بلوغ فکری برای استقلال در زندگی در زمینه تصمیم گیری درباره برخی امور شخصی رسیده است. در این دوران، فرد به بلوغ جسمی وارد می شود به این مفهوم که اندام های او کم کم از حالت کودکی خارج می شود و تغییرات فیزیکی و بیولوژیکی که زاییده پا گذاشتن به دوران نوجوانی است در او ایجاد می شود. همچنین به بلوغ شرعی می رسد. روان شناسان و صاحب نظران علوم تربیتی سن آغاز نوجوانی را حدوداً ۱۲ سال می دانند و پایان آن را ۱۹ سالگی در نظر گرفته اند. البته در میان آنها کسانی هستند که این دوره زمانی را ۱۳تا۱۸ نیز در نظر گرفته اند.
● دوران نوجوانی، دوران تغییرات انقلابی
نوجوان در ابتدا با مشاهده تغییرات جسمی دچار شک و تردید و حتی اضطراب و نگرانی می شود. نسبت به چهره و اندام خود حساس می شود. مرتب دستخوش دلهره و دلواپسی است. در ادامه این تغییرات از نظر عاطفی و روحی بسیار حساس، زودرنج و آسیب پذیر می شود. در مواردی ممکن است پرخاشگر - عمدتاً پسرها - و یا انزواطلب - عمدتاً دختران - شود. در این سن در میان گروه هایی که او با آنها تاکنون سر و کار داشته است، نقش گروه دوستان و همسالان پررنگ تر و خانواده کمی کم رنگ تر می شود. نقش خانواده در این دوران بسیار حساس می شود. آنها باید چون گذشته فرزند خود را درک و او را با تغییرات جدید پذیرفته و هدایت کنند. مسأله دیگر این است که در این دوران نوجوانان کم کم علم استدلال را بلند می کنند و در برخی امور می خواهند مستقل شوند. سلیقه والدین را که تاکنون تا حد زیادی به آنها جهت می داده ممکن است نپذیرند و یا در مسائلی که مربوط به بزرگ ترها می شود دخالت و اظهارنظر و در این موارد عمدتاً با طرد از سوی آنها مواجه می شود و ممکن است دچار تناقض و دوگانگی شود. از یک سو در ذهن و فکر خود، خویش را بزرگ و بالغ و عاقل می داند و از سوی دیگر این بلوغ و عقل و بزرگی لزوماً در همه امور مورد نظر او ازسوی والدینش به رسمیت شناخته نمی شود. چنین برخوردهایی زمینه دور شدن او از خانواده را فراهم می کند. این فاصله گرفتن و جدایی می تواند بسیار خطرناک باشد و زمینه آغاز کجروی او را فراهم می کند. دوران نوجوانی به لحاظ تربیتی اساسی ترین دوران زندگی است. گرچه دوران کودکی دورانی است که انسان به لحاظ جسمی آسیب پذیرتر است اما در دوران نوجوانی به لحاظ روحی، تربیتی و ذهنی آسیب پذیرتر است. پدر و مادر موظفند با کنترل فرزند خود در این دوران به او حدی از آزادی را بدهند. همچنین در کنار این استقلال دادن باید دوستان و روابط او را زیر نظر داشته باشند. والدین توجه داشته باشند که در صورت ایجاد صمیمیت با فرزند خود می توانند اساسی ترین نقش را در زندگی او داشته باشند. تلاش کنند که فرزند خود را فدای مشغله های کار و زندگی نکنند زیرا گاهی اوقات نوجوان به کرات شاهد درگیری میان والدین است که این امر بشدت به او آسیب می رساند. پژوهش های روان شناسی نشان داده که فرزندان با مرگ و یا جدایی یکی از والدین بهتر کنار می آیند تا حضور نا آرام و آشفته آنها و در خانواده نوع اول، سلامت روانی بیشتری وجود دارد تا نوع دوم.
در دوران نوجوانی، نوجوان به دلیل این که گمان می کند این درک با توجه به فصل مشترک او با همسالانش ایجاد می شود به سوی آنها کشش می یابد. گاهی این کشش به سمت جنس مخالف است. به علت نا آشنایی این دو جنس با هم برای یکدیگر شگفت انگیز و مرموز می شوند و هر کدام تمایل به کشف دیگری دارند و گاه دنیاهای آرمانی خود را در کنار یکدیگر جست وجو می کنند. در صورتی که چنین ارتباطاتی از سوی خانواده به درستی کنترل نشود یعنی یا به شدت محدود شده و با جبر با نوجوان برخورد شود یا کاملاً آزاد گذارده شود، آن وقت است که زمینه کجروی و انحراف و آسیب های روانی و عاطفی برای هر دو جنس بویژه دختران که معمولاً از پسران عاطفی تر هستند ایجاد می شود.
گاهی والدین گمان می کنند با کنترل و سرکوبی بسیار شدید و محکم یا زیر ذره بین گذاردن و سؤال و جواب کردن هر روزه نوجوان با تهدید و ارعاب و یا زور و جبر می توان او را به درستی هدایت و کنترل کرد. این تفکر و روش نیز کاملاً نادرست است زیرا انسان عمدتاً موجودی است که از محدودیت و جبر بیزار است و در صورت شدت خفقان همواره در پی راه گریز می گردد و به محض پیدا کردن کوچک ترین راهی برای پشت سر نهادن محدودیت و جبر و زور پا به آن راه می گذارد. پدیده فرار نوجوانان از خانه بویژه فرار دختران، نتیجه چنین تهدید و ارعابی است. در این صورت نوجوان خانه را نه تنها محیطی امن نمی بیند بلکه برای اوتجسم یک زندان می شود و والدین به منزله زندانبان او می شوند. او همواره در پی رهایی از آن زندان است و دست به فرار می زند. والدین باید بدانند که اگر از راه های دوستانه و مسالمت آمیز نتوانند نوجوان خود را کنترل و هدایت کنند از راه زور و جبر این کار امکان پذیر نیست. زور و تهدید به جای اعتماد و دوستی کینه و خشم فرو خورده را به همراه دارد و نوجوان به جای اطمینان به حمایت والدین سعی در فرار از قفس آنها دارد. با توجه به تغییرات دوران نوجوانی، والدین دیگر نمی توانند چون کودک دیروز با او رفتار کنند و نظرات او را به حساب نیاورند و برایش حق انتخاب قائل نشوند بلکه باید تا حدی او را در امور زندگی شریک کنند و به او نیز اجازه اظهار نظر بدهند.
استفاده از تنبیه بدنی در این دوران به منزله این است که والدین این رشد و تعالی را اصلاً مد نظر قرار نمی دهند و نوجوان احساس می کند که تحقیر می شود. افزون بر این با توجه به تغییرات جسمی و فیزیکی در نوجوان تنبیه بدنی او را حساس و عصبی می کند زیرا گمان می کند که تغییرات جسمی او موجب شده چندان مورد محبت و لطف والدین قرار نگیرد برای همین با تنبیه بدنی مورد بی مهری و بی توجهی واقع می شود.
از مهم ترین مسائلی که بسیاری از نوجوانان بویژه دخترها حتی در سنین بعد نیز با آن مواجه هستند، پائین بودن اعتماد به نفس و خودباوری است و علت آن را باید در دوران نوجوانی جست و جو کرد. اگر نوجوان در این دوران مورد توجه و التفات والدین قرار نگیرد، احساس ارزشمندی به خود در درون او رشد نمی یابد و در آینده نیز سبب ناتوانی و کاهش اعتماد به نفس در وی می شود.
گاهی دیده می شود که نوجوانان در این دوران گرایش های خاصی به برخی امور پیدا می کنند. برخی علاقه مند به ورزش، موسیقی، نوشتن، درس و بازیگری می شوند و استعداد خود را در آن نشان می دهند. در این دوران والدین موظف هستند با حمایت و پشتیبانی از نوجوان در زمینه گرایش او این زمینه را در وی ایجاد کنند که هم درس و هم مسأله مورد علاقه خود را دنبال کند و استعداد خود را در زمینه مورد علاقه خود نشان دهد.
برخی والدین فکر می کنند که نوجوان آنها باید در زمینه مورد توجه آنها که معمولاً درس است پیشرفت کند و دیگر امور باید فدای درس شود و با اجبار او را وادار به درس خواندن می کنند. این کار نه تنها آنها را درسخوان نمی کند، بلکه موجب مدرسه گریزی آنها نیز می شود.
به راستی وظایف پدر و مادری از سنگین ترین وظایف ممکن است که هر زوجی که توانایی بچه دار شدن را دارند، آن را حق خود می دانند، درحالی که ممکن است صلاحیت آن را نداشته باشند. جالب توجه است که برای هر کار و شغل هرچند ساده، مهارت ها و توانایی هایی را به عنوان پیش نیاز در نظر می گیرند، اما برای پدر و مادر شدن که نقش های بسیار مهمی هستند، چنین پیش نیازهایی فرض نمی شود. حتی دیده شده زوج هایی که با هم اختلاف دارند، حضور یک بچه در خانواده را عاملی برای از میان بردن این اختلاف می دانند. البته نمی توان آن را به طور کامل رد کرد، اما اگر قرار باشد این کار به معنی سرپوش گذاشتن روی اختلاف ها و حفظ زندگی به هر قیمت باشد، بزرگترین ظلم در حق فرزندی است که در آن خانواده متشنج به دنیا می آید و بزرگ می شود. پژوهش های روان شناسی نشان داده است که حتی حرکات، حرف ها و رفتار مادر در دوران بارداری روی جنین اثر می گذارد تا چه برسد به رفتار عینی والدین با فرزند.
نوجوان در مسیر خانه تا مدرسه، پای بازی های رایانه ای و اینترنت و تلفن و محیط های تفریحی با افراد بسیار متنوعی مواجه می شود. به همین علت باید نقاط وابستگی و تعلق خاطر نوجوان به خانه و خانواده به حدی باشد که مسائل اطراف او تحت الشعاع تعلق به خانواده و والدین قرار گیرد و نوجوان چنان به اعضای خانواده اعتماد داشته باشد که در هر برخوردی همه آنها را با والدین در میان بگذارد و سؤالات و نقاط کور ذهنی اش را از خانواده جست و جو کند نه این که آنها را کتمان کند. او نباید به این علت به خانه بیاید چون جای دیگری ندارد، بلکه باید با شوق و لذت پا به آن بگذارد. ایجاد یک محیط صمیمانه و عاطفی به کرات مهم تر از محیطی است که صرفاً دارای رفاه اقتصادی و مادی است و نوجوان باید به گونه ای با والدین خود دوست باشد که آنها را مهمترین و نزدیک ترین ملجأ خود برای حل مشکلات و پاسخگویی به چراها بداند. انسان در هر سنی محتاج دوست داشتن و دوست داشته شدن است. تجربه نشان داده است که حتی افراد جنایتکار نیز چنین حسی را دارند، اما به علت برخورد ناصحیح این حواس در آنها ضعیف و کمرنگ شده است.
رضوان روح بخش
منبع : روزنامه ایران