چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

۵ دلیل برای پیروزی تاریخی باراک اوباما


۵ دلیل برای پیروزی تاریخی باراک اوباما
نویسنده مقاله به ۵ دلیل که در انتخابات اخیر باعث پیروزی تاریخی باراک اوباما شده اند یعنی شخص جورج بوش، بحران در حزب جمهوریخواه، جنگ عراق، بحران مالی و وضعیت بد اقتصادی و شخص مک کین اشاره و سپس به تفصیل این علل را شرح داده است. منفور بودن جورج بوش و استراتژی غلط مک کین در مبارزه انتخاباتی از جمله ۲ علت بسیار مهم پیروزی اوباما قلمداد شده اند.
● آمریکا انتخاب کرد
رنگی دیگر، نسلی دیگر و یک جهانبینی دیگر را. در پای صندوقهای انتخاباتی زنگ آغاز عصری جدید به صدا درآمد. بالاخره به ۲۳۲ سال حاکمیت سفیدپوستان، ۲۴ سال تفوق و استیلای افکار محافظه کارانه و ۲۵ سال حاکمیت راحت اینان که تقریبا وقفه ای در آن ایجاد نشد، خاتمه داده شد. این انتخاب به واقع انتخابی تاریخی است، چه رییس جمهور جدید باراک اوباما نام دارد.
به ندرت اتفاق افتاده که مرحله ای از پروسه «کمربندها را محکمتر بستن» و «کمتر به جای بیشتر» با امید و اطمینان آغاز شود. شاید هم این نکته که سالهای خاکستری حکومت بوش به پایان رسیده صرفا یک تسلای خاطر باشد.
از چندین هفته پیش از این اعلام شد که باراک اوباما به عنوان نامزد امید و تحول از شانس انتخاب شدن برخوردار است اما تا همین چندی پیش تردیدهایی در این مورد وجود داشت. دموکراتها تا کنون دو بار پیش از موعد به ابراز شادی پرد اخته اند. یکی در سال ۲۰۰۰ و هنگامی که فرستنده ای تلویزیونی شتابزده به عنوان پیروز ایالت کالیفرنیا و بنابراین رییس جمهور دست آل گور را بالا برد و البته نتایجی غیر این حاصل شد و دیگری در سال ۲۰۰۴ زمانی که به نظر می رسید نظرسنجیها نشان می دهند که جان کری رییس جمهور بعدی ایالات متحده خواهد بود.
این بار اما اولین نشانه به درستی اشاره به پیروزی باراک اوباما کرد: هنگامی که در منطقه بسیار کوچک دیکسویل نوچ واقع در نیوهمپشایر ۱۵ نفر از ۲۱ نماینده رای دهندگان رای خود را برای باراک اوباما به صندوق ریختند. از سال ۱۹۶۸ این نخستین بار بود که مردم این منطقه به یک دموکرات رای دادند. در پی آن کل نیوهمپشایر به اوباما رای دادند. اگر مک کین ایالتی را می خواست از چنگ دموکراتها درآورد، دقیقا بایستی روی این ایالت زوم می کرد. او سال گذشته در جریان انتخابات مقدماتی بازگشت خود به صحنه را از همین جا در نیو انگلند آغاز کرد.
پس از این نیوهمپشایر ایالتهای دیگر همچون مهره های دومینو به دامان دموکراتها درغلتیدند. اندکی پس از ساعت ۱۱ شب مسجل شد که اوباما رییس جمهور است و جان مک کین در همان آریزونا و در مقابل هواداران سرخورده خود ظاهر شد تا به اوباما تبریک گفته و اذعان کند که در آمریکا مقطعی دیگر و برهه ای جدید آغاز شده است.
اوباما آمریکا را تکان داده و متحول کرده است. او فقط رییس جمهور هر دو ساحل (لیبرال) نیست بلکه او در داخل و بطن محافظه کار ایالات متحده در روستاها و شهرکها نیز برنده شده و قلب لاتینی تبارها و حتی سفیدپوستان را تسخیر کرده است، سیاهپوستان که جای خود را دارند.
رییس جمهور جدید به وضوح ماموریتش مشخص است. پیروزی قاطع او در انتخابات برخی از برآوردها و حدسیاتی را که پیرامون «نامزدی از نوع دیگر» باب شده بود تایید کرد. اکنون آیکونی مدرن پا به کاخ سفید می گذارد:
ـ اولین رییس جمهور واقعی قرن ۲۱. اگر نگاهی به اندکی پیش از انتخابات بیفکنیم و ۹۰ هزار نفری را که در شهرک مهجور ماناساس از توابع واشنگتن در پای صحبتهای او حاضر شده بودند و یا ۲۰۰ هزار نفری که پای سخنان او در اوهایو نشستند در نظر آوریم ، بایستی بگوییم این وجهه و کاریزمای اوباما بود که اینها را با ذوق و شوق به محل سخنرانی کشاند زیرا کسی معمولا حاضر به شنیدن سخنان تبلیغاتی تکراری نمی شود، پس این پدیده ای دیگر بود که مستمعین را به سوی مکانهای ایراد سخنرانیهای انتخاباتی کشاند:پدیده ای به نام باراک اوباما.
البته دلایل دیگری هم وجود داشتند که فراتر از ظاهر و شخصیت اوباما باعث پیروزی او در انتخابات شدند: جورج بوش، بحران محافظه کاران، جنگ عراق، بحران مالی، وضعیت بد اقتصادی و جان مک کین.
دلیل اول) جورج بوش
تا کنون هیچ رییس جمهوری مانند جورج بوش تا این حد به وجهه و اعتبار ایالات متحده خدشه وارد نساخته است. هیچ دوران مضاعف تصدی پست ریاست جمهوری در ایالات متحده وجود نداشته که آمریکا تا این حد قدرت خود را از دست دهد. جنگ تهاجمی، ابوغریب، گوانتانامو، توقف برنامه خلع سلاح، تحریم پیمان آب و هوایی، رکورد در کمبود بودجه، نیواورلئان، رسواییهای مالی و ارتشا و بحران اقتصادی: در این شرایط چه کسی می تواند آمریکاییها را بابت این که خواهان تغییر و تحول بوده و هستند مورد سرزنش و ملامت قرار دهد؟ رای دهندگان به انجام اصلاحات در کشور معتقدند اما به مک کین که او هم انجام اصلاحات را قول داده بود پس از این همه سال جانبداری از بوش اعتماد نکردند.
باراک اوباما موفق شد تا انتخابات را به یک همه پرسی پیرامون سیاست بوش تبدیل کند. اوباما توانست این نکته را بین مردم جا بیندازد که انتخاب مک کین در واقع یعنی رای به دور سوم ریاست جمهوری بوش.
لحظه ای بسیار مضحک و غریب بود، هنگامی که ریچارد چنی معاون بوش و مرد منفور دوران حکومت وی ۴۸ ساعت قبل از انتخابات حمایت خود را از مک کین اعلام کرد. او ۲۰ماه برای این اعلام حمایت دورخیز کرده بود و زمانی این اظهارات را کرد که تلویزیون مشغول پخش برنامه در مورد اوباما بود. حمایت چنی در حکم بوسه مرگ برای مک کین بود، چه او و رییس جمهور بوش تا این حد نزد مردم منفورند.
دلیل دوم) بحران جمهوریخواهی
اما این فقط یک رییس جمهور منفور نبود که باعث به قدرت رسیدن اوباما شد بلکه نیروهای تاریخ نیز در این زمینه دست اندرکار بودند. دوران جمهوریخواهان به پایان رسید. این دوران با باری گلد واتر در سال ۱۹۶۴ آغاز شد و در سال ۱۹۸۰ با رونالد ریگان به کاخ سفید رسید. از آن دوران به بعد این دوره کاخ سفید را حتی هنگامی که کلینتون رییس جمهور بود کاخ سفید را رها نکرد.
۴ قاعده و اصل اساسی ویژگی سیستم جمهوریخواهان هستند: مالیاتهای پایین، بی قاعدگی، ارتش قوی و سیاست ارعاب و بالاخره ارزشهای دینی. در پس این قواعد و اصول ائتلافی ناهمگن نهفته است. این ائتلاف تا سال ۲۰۰۵ توسط جورج بوش انسجامش حفظ شد اما پس از آن شروع کرد به فروپاشی، دلیل این فروپاشی هم بعضا آن بود که انقلاب ریگان شکست خورده و بعضا این که با موفقیت به انتهای خود رسیده بود.
زمانی که ریگان به ریاست جمهوری رسید نرخ حداکثری مالیات ۷۰ درصد بود در حالی که این نرخ اکنون ۳۸ درصد است و این یعنی موفقیتی فوق العاده و شهروندان آمریکایی از ثمرات این کاهش مالیات بخوبی بهره مند شده اند اما این معیاری نیست که به تنهایی در یک مبارزه انتخاباتی تعیین کننده باشد. بی قاعدگی برای مدتها یکی از موتورهای رشد و توسعه محسوب می شد اما در پایان به یکی از دلایل بحران بزرگ تبدیل شد.
بی قاعدگی لجام گسیخته و بی قید و شرط به عنوان فلسفه بنیادین مدتهاست که از حیض انتفاع افتاده است و همچنین سیاست امنیتی اثبات قدرت با هوچی گری و نیز تکروی.
در نهایت به فاکتور ارزشهای دینی می رسیم: در این خصوص باید گفت که ارزشهای دینی _همچون زمان بین سالهای ۱۹۲۸تا ۱۹۳۲ که موضوعات ارزشی به دپرسیونی گسترده مبتلا شدند_ تنها توانسته اند به حیات خود ادامه دهند. در نهایت هم جمهوریخواهان با رسواییهای مالی، معاملات و رشد کسری بودجه دست و پنجه نرم کردند. مخلص کلام: جمهوریخواهان آمریکا بایستی برای مدتی کنار کشیده و استراحت کنند. سالها زمان تا تجدید سازماندهی لازم است.
دلیل سوم) جنگ عراق
واشنگتن پست برای تفسیر خود در روز انتخابات عنوانی عالی را انتخاب کرد: «جنگی که پارس نمی کرد». ریشه این عبارت تا حدودی به ماجرای شرلوک هولمز بر می گردد، جایی که سگ نگهبان به هنگام ورود فرد مهاجم حمله نمی کند. آیا نیمی از جهان انتظار نداشت که آمریکا در این مبارزه انتخاباتی به دلیل جنگ لعنتی و نفرین شده عراق زوزه کشان از درد کاندیدای اپوزیسیون را انتخاب کند؟
▪ و پس از آن: سکوت. پس جنگ عراق چه شد؟ در آخرین نظرسنجی پیش از انتخابات تنها ۹ درصد سوال شوندگان اعلام کردند که جنگ عراق مهمترین موضوع تعیین کننده در مبارزه انتخاباتی است، در حالی که این رقم پیش از انتخابات کنگره در سال ۲۰۰۶ حدود ۵۱ درصد بود. در آن زمان تقریبا دو سوم سوال شوندگان اعتقاد داشتند که آمریکا نفوذ و قدرت خود را در آمریکا از دست خواهد داد، در حالی که امروزه اکثریت معتقدند که در جنگ عراق همه چیز نسبتا خوب و حتی خیلی خوب پیش می رود. این تغییر و تحول بنیادین در افکار عمومی آمریکا البته به ضرر باراک اوباما تمام نشد.
باراک اوباما کار خود را به عنوان کاندیدایی ضد جنگ آغاز کرد. اعتمادی که او از اپوزیسیون قبلی خود علیه جنگ عراق جلب کرده بود، باعث شد تا او در صحنه بدرخشد. این جناح چپ حزب دموکرات و میهن پرستان بودند که از او یک قهرمان ساختند.
در سال ۲۰۰۶ اکثریت با جنگ عراق مخالف بودند و اوباما پرچمدار این اپوزیسیون شد، اما بوش به جای آن که آن گونه که اوباما خواسته بود با نظم از عراق خارج شود دستور افزایش نیروها را صادر کرد و در این زمینه موفق نیز بود. در نهایت باراک اوباما و دیگر کسانی که با او در مخالفت با جنگ متفق القول بودند نیز مجبور شدند اعتراف کنند که گاه افزایش نیروها امکان برقراری صلح را افزایش می دهد.
البته تمام اینها هیچ کمکی به مک کین که سرسخت ترین طرفدار افزایش نیروها در عراق بود، نکرد. زمانی که در عراق آرامش نسبی برقرار شد موضوع عراق نیز از تب و تاب افتاد. موضوع عراق بدین ترتیب از دستور کار خارج شد. مک کین از رهگذر موفقیت نظامی به موفقیت سیاسی دست یافت. پیروزی پدر خود را نیز می بلعد.
دلیل چهارم) بحران اقتصادی
تاریخ انگاران آمریکایی غالبا سخن از رویداد غیر منتظره سپتامبر می گویند: یک رویدادی در یک نقطه ای از جهان، رویدادی که رای دهندگان را هدایت و لحظه مبارزه انتخاباتی را دچار تغییر و تحول می سازد. این بار اما نیازی نبود برای دیدن این رویداد به اقصی نقاط خیره شویم.
ابتدا بحران مالی و در پی آن بحران اقتصادی بود که خود را به رای دهندگان تحمیل کردند. از اواسط ماه سپتامبر نرخها در وال استریت به شکل وحشتناکی سقوط کردند و بانکهای سرمایه گذاری نیز به تلو تلو افتادند. جان مک کین در پیشانی این رویداد قرار داشت و به همراه نرخها سقوط کرد. رای دهندگان زمانی که مساله کیف پولشان مطرح شود به دولت رای منفی می دهند و در این بین جمهوریخواهان بی دلیل مسئول این بحران شناخته نشده اند: به واقع نیز این قضیه با جهانبینی جمهوریخواهان مبنی بر دخالت کمرنگ دولت در سازماندهی اقتصاد همخوانی دارد و جای تردیدی وجود ندارد که بازارهای مالی از فقدان قواعد و قوانین مدون رنج می برند و تقریبا به مرز نابودی رسیده اند.
با این حال این تنها جمهوریخواهان نیستند که در این قضیه مقصرند چه از ابتدا این سیاستگذاران مالی دمکرات بودند که در سالهای دهه نود از نظارت قانونی بر بازارهای سهام ممانعت به عمل آورند و باز هم این دمکراتها بودند _ فانی ما Fannie Mae و فردی مک
Freddie Mac که موسسات معظم ملکی را که دولت آنها را گارانتی کرده بود تحریک به دادن اعتبارات رهنی بسیار پر ریسک برای مشتریان فقیر کردند. هر کس هم که به این قضیه اعتراض می کرد و هشدار می داد انگ نژا دپرست به او می خورد: زیرا این بویژه سیاه پوستان بی سرمایه و کم درآمد بودند که دمکراتها می خواستند آنها را صاحب خانه کنند.
در پایان اما هیچیک از این عوامل به چشم نیامدند. آنچه انسانها در زمانهای بحرانی در جستجوی آن هستند حاشیه امنیت و ثبات توسط دولت است و دمکراتها سمبل این حاشیه امنیت محسوب می شوند. فردگرایی و روح تحابری _ ارزشهای قدیمی آمریکایی_ آن گونه که به نظر می رسد از اهمیت بسیاری برخوردارند و به همین دلیل اوباما از زمان آغاز بحران مالی یعنی اواسط سپتامبر دیگر نیاز به اقدامی یا گفتن چیزی نداشت و بدون اینها هم از نقطه ذوب بازار مالی می توانست بهره لازم را ببرد.
دلیل پنجم)
باراک اوباما نیز همچون مک کین به ایراد سخنانی پیرامون بحران مالی پرداخت، اما آنها تنها سخن گفتند. آنان عملیات و تبلیغات انتخاباتی خود را از رهگذر این بحران هدایت کردند و نه کشتی دولت را. در زمینه هدایت دولت کماکان این بوش بود که سکان کشتی را در دست داشت و بر مواضع مداخله گرانه دولت در موضوع پای می فشرد.
هر دو این نامزدها تحت فشار ماهیت واقعی خود را بروز دادند. اوباما: ابتدا محتاط و مردد اما پس از آن _ در پی مشاوره های مفصل_ مصمم و با استراتژی و با تبعیت از یک خط مشخص: آرام و آرامش بخش. مک کین: متغیر، گمانه زن، غیر قابل پیشبینی، متمایل به تصمیمات پر خطر، دائم در حال تجدید نظر، با ادعاها و مواضع دهان پرکن و بزرگ.
در بحران جاری اوباما به راستی همچون یک رییس جمهور و مک کین مانند یک مبارزه جوی پرخاشگر ظاهر شدند. در پایان این اوباما بود که توانست برای آمریکاییها با عبارتی ساده توضیح دهد که چه اتفاقی در وال استریت رخ داده و اکنون چه باید کرد.
اساسا بنظر می رسید که مک کین تنها کسی است که از میان جمهوریخواهان می تواند خطری برای دمکراتها محسوب شود. او مردی بنیادگرا از حزب جمهوریخواه نبود بلکه به میانه حزب تعلق داشت مردی که می تواند فرا حزبی عمل کرده و رای دهندگان مستقل و غیر حزبی را جذب کند.
اما مک کین در مبارزه انتخاباتی راه را اشتباه رفت. راه او نه به میانه که پیروزی در آنجا می توانست به او چشمک بزند، بلکه به جناح راست یعنی جایی که جناح دفاعی محافظه کاران قرار داشت رهنمون شد. او همیشه به جناح راست و به ویژه مذهبیون محافظه کار با دیده بدبینی می نگریست و به همین دلیل مجبور شد به جناح راست متمایل گردد، تا در آنجا از آتش سلاح تیرندازان نشسته در کمین در امان باشد. او به عنوان سپر به سارا پالین تغذیه کننده جناح راست حزب نیاز داشت.
مک کین بایستی به عنوان اصلاح گر حزب تمرکز خود را بر راههای فرعی می گذاشت تا بتواند به مقابله برود، اما او به جای این کار اقدامی را انجام داد که به هنگام مقدمات انتخاباتی مثمر ثمر اما بعدها کشنده بود: او به مرکز حزب خود نقل مکان کرد به حاشیه طیف سیاسی یعنی جایی که سارا پالین قرار داشت. او بدین ترتیب میانه میدان را به باراک اوباما واگذار کرد. مک کین در اواخر اکتبر در بین رای دهندگان موسوم به میانه رو از ۵۹ درصد به ۳۰ درصد سقوط کرد و این یعنی حکم مرگ او.
توماس کلاینه بروکهوف
منبع: دی سایت
مقاله: توماس کلاینه بروکهوف Thomas Kleine Brockhoff
به نقل از واحد برونمرزی صدا و سیما
منبع : خبرگزاری آریا


همچنین مشاهده کنید