جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بلر جوان


بلر جوان
تنها یک اتفاق بود که باعث شد آینده تونی جوان تغییر کند؛ پدرش پس از آنکه هم‌حزبی‌های محافظه‌کارش حمایت خود را از او برای ورود به پارلمان دریغ کردند از حزب محافظه‌کار سرخورده شد و این آغازی بود برای آینده متفاوت سیاسی بلر نوجوان. تونی بلر در ۶ می ۱۹۵۳ در ادینبورو به دنیا آمد و وارث خانواده‌ای هنری و سیاست‌پیشه شد.
او فرزند دوم لئو بلر، دانش‌آموخته حقوق بود؛ رشته‌ای که بعدها تحصیلات و زندگی تونی را هم تحت‌تاثیر قرار داد، البته پیش از تونی برادرش ویلیام هم حقوق را آموخته و به کار بسته بود. او در دوران تحصیل از نمرات قابل‌قبولی برخوردار بود و البته ضعف‌هایی هم داشت. نمرات درس علوم در بعضی مواقع کابوسی برای شب‌های امتحانش محسوب می‌شدند.
تونی تحصیلات مقدماتی را در كالج فتس آغاز کرد و پیش از آنکه به تحصیل آکادمیک ادامه دهد مدتی را به زدن گیتار و خواندن آواز برای گروه نه‌چندان مشهوری در حوزه راک پرداخت و پس از آن برای خواندن حقوق- رشته خانوادگی- راهی آکسفورد شد.
دانشجوی آکسفورد بود که مادرش را بر اثر سرطان از دست داد؛ واقعه‌ای که به گفته خودش بر او بسیار تاثیرگذار بود. در سال ۱۹۷۵ در تقابل با افکار پدرش و همگام با اندیشه سوسیالیستی که پیدا کرده بود به حزب کارگر پیوست. او بعد از فارغ‌التحصیلی، به‌عنوان یك كارآموز وكالت شروع‌به‌كار كرد و در این حین با همسر آینده خود آشنا شد.
چری بوت نیز فرزند یک بازیگر بود. پیشینه هر دو خانواده نزدیکی فراوانی داشت و سیاست هم به عنوان ساختاری حرفه‌ای در حال نزدیک شدن به زندگی اجتماعی‌شان بود. دیدار این دو منجر به ازدواجشان در ۲۹ مارس ۱۹۸۰، در کلیسای کاتولیک شد.
این ازدواج چهار فرزند را درپی داشت. در آغاز حضور سیاسی خود و آن هنگام که در جناح چپ حزب قرار داشت در اولین رقابت سیاسی و زمانی که به دنبال عضویت در شورای شهر‌ هاکنی بود شکست سختی خورد.
در ادامه برای یافتن پشتیبان و راهنما در امور سیاسی از توان پدرزنش استفاده کرد و از طریق دوستان او به سراغ تام پندی رفت تا برای رقابت‌های پارلمانی از کمک او برخوردار شود. پندی که آن زمان عضو مجلس عوام بود، تونی را برای یک گردش سیاسی به داخل مجلس برد و به او توصیه کرد برای انتخابات میان‌دوره‌ای بیکنزفیلد، برای یک صندلی خالی محافظه‌کاران وارد کارزار انتخاباتی شود.
اما قبول این پیشنهاد با شکستی سخت همراه بود. او تنها توانست ۱۰ درصد آرا را نصیب خود کند. اما همین شروع باعث شد نگاه‌های فراوانی را در حزب جلب کند. مایکل فوت، رئیس حزب کارگر پس از این جایگاه خاصی را برای بلر جوان در حزب باز کرد. او پس از این واقعه وزن بالایی در معادلات سیاسی حزب یافت. این زمان او هنوز خود را یک سوسیالیست می‌دانست؛ اندیشه‌ای که بعدها چرخش بسیاری کرد.
در۱۹۸۳، تونی متوجه صندلی تازه‌ای شد كه برای منطقه سگدفیلد در نظر گرفته شد؛ منطقه‌ای که نزدیک به محل تولد و رشد دوران جوانی او، دورهام بود. با وجودی ‌كه آن سال حزب‌ كارگر در انتخابات‌ عام بریتانیا شكست بدی خورده‌بود، اما او توانست از این انتخاب پیروز بیرون بیاید.
این پیروزی نیز مرهون کمک‌های دوستان پدرزنش بود. او در ۶ جولای ۱۹۸۳ در یک نطق تاریخی به عنوان یک سوسیالیست در پارلمان انگلستان عنوان کرد: «من یک سوسیالیست هستم، نه از طریق خواندن چندین کتاب متوهمانه روشنفکری و نه ناشی از عدم تعمق سنتی، بلکه چون من ایمان دارم آن بهترین است؛ سوسیالیسم برابر بودن تمام وجودهای هستی است، این منش دربردارنده شیوه‌های عقلانی و اخلاقی است. سوسیالیسم برای تعاون ایجاد شده نه برای تقابل، برای رفاقت و دوستی، نه برای بیم و دشمنی و ترس، سوسیالیسم برای برابری به پا خاسته است.»
او پله‌های ترقی در پارلمان را به سرعت طی کرد و در دولت سایه، دولتی که توسط حزب مخالف در پارلمان تشکیل می‌شود، معاونت وزیر خزانه‌داری را به دست آورد. این مقام مشقی بود برای او تا خود را برای دولت اصلی آماده کند. رشد او بسیار سریع بود.
نخستین مقام او در «دولت‌سایه» بریتانیا، معاونت رئیس خزانه‌داری بود. او كه به‌شدت از اصلاحات موردنظر رئیس‌وقت حزب‌كارگری در این حزب حمایت می‌كرد، سرانجام در ۱۹۸۸ به‌عنوان وزیر سایه نیرو برای اولین‌بار وارد كابینه ‌سایه شد. سال‌بعد هم به‌عنوان وزیر سایه كار انتخاب شد، كه یكی از كلیدی‌ترین وزارت‌ها در دولت بریتانیاست.
در این مقام بود كه بلر حمایت دیرینه حزب خود را از «بازار بسته» برداشت و به‌ این‌ترتیب از یك‌سو جناح‌چپ حزب‌كارگر را برآشفت و از دیگرسو، دست محافظه‌كارهای انگلیسی را برای انتقاد به حزب رقیب‌شان حسابی در پوست‌گردو گذاشت.
او با این تغییر ایدئولوژیک،گام به گام به آینده سیاسی خود نزدیک‌تر می‌شد.در سال ۱۹۹۴ و در پی سکته قلبی جان اسمیت، رهبر وقت حزب کارگر، او رقیبی بود که توانست از بقیه پیشی گرفته و ریاست را از آن خود کند. او دیگر رهبر حزب مخالف بود.
تونی بلر در سال ۱۹۹۷ با کمک گروهی از متحدان هم‌حزبی با صفت حزب کارگر نو، پا به عرصه انتخابات گذاشت و توانست با توجه به سرخوردگی مردم از حزب محافظه‌کار و مشکلات فراوانی که نصیب مردم شده بود، پیروزی قابل‌قبولی به دست آورد.
بدین ترتیب دولت اول تونی بلر با شعار اصلاحات پا به عرصه نهاد.از مهمترین شعارهای تونی بلر اصلاحات در آموزش و پرورش بود؛ مساله‌ای که مدت‌های مدید دولت محافظه‌کار را دچار چالش اساسی با بدنه جامعه کرده بود. بلر به خوبی توانست این اصلاحات را در آموزش و پرورش اجرا کند، مسائلی چون:
لغو اصلاحات مصوب سال ۱۹۸۸به معنای آنکه بازار داخلی و اندیشه رقابت بین مدارس دولتی برقرار بماند
تلاش برای بازگشت به سیاست‌های ۱۹۷۰ دولت کارگری مبنی بر ایجاد مدارس عمومی و جامع برای همه افراد.
افزایش معنادار سرمایه‌گذاری دولت در آموزش و پرورش.
افزایش اساسی در حقوق دریافتی معلمان در انگلستان و ولز یا مدیریت صحیح بحران روبه رشد جذب نیرو در حرفه معلمی.
مناطق عمل برنامه آموزش و پرورش تعیین شد. در مناطق فقیرتر گروه‌های مختلفی از مدارس وجود داشت. برای ایجاد اتحاد بین بازرگانی بخش خصوصی، مدارس و سازمان‌های محلی آموزش و پرورش نیز بودجه دولتی کافی در نظر گرفته شده بود.
به عنوان مثال، از طریق برقراری ارتباط‌های سازنده بین تحصیل و کار و کشف شیوه‌های نوین تدریس، این گروه سعی می‌کردند تا در مناطقی که نرخ فقر و طرد اجتماعی بالایی داشتند، سطوح کیفیت آموزشی را بالا ببرند.
ایجاد و توسعه مدارس متوسطه تخصصی مورد تشویق واقع شد. دولت کارگری در دور دوم تصدی خود برنامه‌هایی را برای گسترش مدارس تخصصی و مدارس دینی (که توسط افراد با ایمان یا معتمدان محلی اداره می‌شدند) ارائه کرد و مدارس جامع دولتی به سیستم مدارس متنوع‌تری تغییر شکل یافتند.
در ابتدای دوره، بلر هزینه‌ها را بسیار کاهش داد ولی بسیاری از مالیات‌ها را دست نخورده باقی گذارد.پس از دو سال، تونی بلر سرمایه‌گذاری در بهداشت و آموزش و پرورش را به مقدار قابل‌توجهی افزایش داد. سرمایه‌گذاری در چنین زمینه‌هایی به دلیل یک اقتصاد قوی و مالیاتی که منتقدان آن را مالیات پنهانی می‌خواندند امکان‌پذیر شده بود.
دادن اختیار تعیین نرخ بهره به بانک مرکزی انگلیس و تشکیل پارلمان و مجلس محلی ولز از دیگر اقدامات موفقیت‌آمیز او بود.دولت اول او موفق‌ترین دولتش محسوب می‌شود که با همراهی و تایید وسیع مردمی مواجه شد.
او در این دوران از مشاوران خوبی نیز بهره می‌برد؛ افرادی که موقعیتی مطمئن و راهکارهایی قویی برای ادامه کار این دولت کارگری ارائه می‌دادند، از جمله نام‌آورترین این مشاوران آنتونی گیدنز است؛ استاد جامعه‌شناسی دانشگاه آکسفورد که با تحلیل‌های اجتماعی و سیاسی خود واقعیت ملموس جامعه را پیش‌پای بلر می‌گذاشت.
اما در عرصه سیاست بزرگترین دستاورد بلر در سال‌های اول دوره نخست‌وزیری‌اش گردآوردن احزاب مخالف در ایرلندشمالی بود. تلاش برای تبدیل حرکت مسلحانه احزاب آزادی‌خواه ایرلند شمالی به یک حرکت سیاسی، موفقیتی بود که در تاریخ انگلیس باقی خواهد ماند.
این مسائل باعث شد تا در نوبت دوم هم او بتواند به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شود؛ نتیجه‌ای که با توجه به رضایت مردم دور از دسترس نبود.پس از آنکه تونی بلر در سال ۲۰۰۱ با پیروزی گسترده‌ای کابینه دوم خود را آغاز کرد تحت فشار قرار گرفت که از قدرت و اختیارات پارلمانی خود برای اجرای برنامه‌های رادیکال‌تر استفاده کند.
دولت دوم وی اصلاحات را ادامه داد، اگرچه با چالش‌های جدی‌ای هم مواجه شد. ایجاد وزارت دادگستری و تعیین حداقل دستمزد از جمله کارهای وی محسوب می‌شوند. اما آیا او توانست برای بار سوم قدرت را به علت حمایت و پشتیبانی قوی آرای مردم و رضایتشان به دست آورد؟
حملات یازدهم سپتامبر سبب شد که توجهات از سیاست داخلی به مسائل جهانی معطوف شود و بقیه دوره نخست‌وزیری بلر تحت‌الشعاع این مساله قرار گیرد؛ شرایطی که در درازمدت باعث تزلزل در موقعیت سیاسی او نیز شد.
▪ واقعیت رفتاری تونی بلر چگونه بود ؟
لرد ویلسون، مدیر کل پیشین دستگاه اداری بریتانیا و از اعضای ارشد کابینه، پس از ترک این مقام نوشت که بلر در ظاهر مرد راحت و بی‌تکلفی به نظر می‌آید که کم‌وبیش همینطور هم هست ولی در کنار این چهره، مرد بسیار جاه‌طلب و بی‌رحمی هم وجود دارد.
او تصریح می‌کند برجسته‌ترین استعداد تونی بلر توانایی او در ترغیب افراد به قبول کارهایی است که در ابتدا مخالف آن بودند و جالب‌تر آنکه بعد از تغییر عقیده‌شان ابراز رضایت هم می‌کنند. این واقعیتی بود که بعضی از همکاران وی از همان سال اول بر آن اصرار داشتند، اما مردم تنها پس از دومین مرتبه انتخاب خود با آن مواجه شدند.
پیروزی سوم تونی بلر را می‌توان بیشتر ناشی از ضعف رهبری در دو حزب اصلی رقیب دانست تا اعتماد مردم به دولت که سرگرم چندین موضوع جنجالی شده بود؛ پرونده جنگ عراق، نزدیکی بیش از اندازه بلر به بوش، فاش شدن اطلاعات نادرست در ادعای حمله به عراق، خودکشی ............ که مشهور به انتشار اطلاعات نادرست در جنگ با عراق بود، ادعای دریافت کمک‌های مالی پنهانی حزب کارگر از چند سرمایه‌دار تحت عنوان وام، با قول دادن لقب‌های تشریفاتی به آنان (پرونده‌ای که همچنان زیر دست پلیس است و تحقیقات پیرامون آن به مقر نخست‌وزیری و مصاحبه پلیس با شخص نخست‌وزیر هم رسید)، همگی باعث تضعیف جایگاه بلر شد.
تا حدی که او با درک این موقعیت هنگام انتخاب سوم خویش عنوان کرد که نخست‌وزیری را واگذار می‌کند؛ مساله‌ای که با اشتیاق مخالفان و فشارهای بیش از پیش آنان در این چند ماه روبه‌رو شد و راه را برای براون، وزیر کابینه و رقیب حزبی‌اش برای تکیه زدن به مسند دولت، آن هم حداقل تا سه سال دیگر باز کرد.
براون رقیبی است که در بعضی دیدگاه‌های رادیکال از جمله حضور در عراق در نقطه مقابل تونی بلر و در کنار مردم قرار دارد.
بلر زمانی با خانه شماره ۱۰ خداحافظی کرد که عده‌ای آینده او را در نوشتن کتاب خاطرات یا حداکثر در حضور در عرصه‌های حقوق بشری فرض می‌کردند؛ حضوری فارغ از سیاست، اما زمزمه‌هایی به گوش می‌رسد که بلر برای در دست گرفتن قدرت ریاست‌جمهوری اروپا خود را آماده می‌کند، با آنکه مردم انگلستان سیاست‌های نزدیکی وی به ایالات متحده را نپسندیدند، اما دور از انتظار نیست که اتحادیه اروپا که همگام با این سیاست‌هاست، بار دیگر او را به صحنه سیاسی کلان بیاورد. آینده زودتر از آنکه در انتظار هستیم خواهد رسید.
منبع : روزنامه هم‌میهن