چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


بیهقی : تاریخ یا روزنامه نگار


بیهقی : تاریخ یا روزنامه نگار
چكیده: خانم فرزاد در مقاله ای به نام «تاریخ بیهقی تاریخ یا روزنامه نگاری» به بررسی این كتاب ارزشمند پرداخته، ویژگی های مثبت ان را برشمرده، آن را با تاریخ نگاری گذشته، روزنامه نگاری جدید و رمان و داستان مقایسه كرده و توجه خواننده را به نكات درخشانی كه در این گنیجینه ی گران قدر نهفته است، جلب می كند.
تاریخ بیهقی
تاریخ یا روزنامه نگاری؟
كلید واژه ها: بالزاك، واقع گرایی، توصیف جزئیات، تیپ های اجتماعی، حره ی ختلی، شخصیت داستانی، زاویه ی دید اول شخص، اخوان ثالث، فلسفه ی تاریخ، تاریخ، رمان، حسنك وزیر، جمال میرصادقی، روزنامه نگاری ژورنالیستی، عناصر داستانی، تحلیلگر سیاسی ـ اجتماعی
با نخستین تورق كتاب ارجمند تاریخ بیهقی، مخاطب در می یابد كه با تاریخ صرف، رو به رو نیست، بلكه با اثری دیگرگونه و فراتر از تاریخ سرو كار دارد. اگر آثار بالزاك، نویسنده ی نامدار فرانسوی را در نظر آوریم، آن چه نوشته های او را با سایر هم عصرانش، متفاوت و حتی برتر می كند، نوعی واقع گرایی (رئالیسم) ابتدایی است كه در سرتاسر این آثار رعایت شده است. از ویژگی های این واقع گرایی ابتدایی، شرح و توصیف جزئیات است. «بالزاك در آثار خود نشان داد كه كار رمان نویس در دوران بعد از رمانتیك ها، چیز دیگری است: رمان نویس باید جامعه ی خود را تشریح كند و تیپ های موجود در این جامعه را نشان دهد. كار نویسنده از یك لحاظ، شباهت زیادی به كار مورخ دارد؛ و در حقیقت نویسنده «مورخ عادات و اخلاق مردم اجتماع خویش است.» ۱ «در نظر بالزاك زندگی عبارت از توده ای حوادث و مسائل كوچك است كه رمان نویس باید آن ها تا حد لزوم (ایده آل) بزرگ كند.» ۲ همین ویژگی ها در تاریخ بیهقی است كه آن را از سایر كتب تاریخی جدا می كند، بیهقی به طور دقیق در هنگام نوشتن كتابش به تیپ های اجتماعی نظر دارد:
«این بوسهل مردی امام زاده و محتشم و فاضل و ادیب بود، اما شرارت و زعارتی در طبع وی مؤكد شده...و با آن شرارت دل سوزی نداشت و همیشه چشم نهاده بودی تا پادشاهی بزرگ و جبار بر چاكری خشم گرفتی و آن چاكر را لت زدی و فرو گرفتی، این مرد از كرانه بجستی و فرصتی جستی و تضریب كردی و المی بزرگ بدین چاكر رسانیدی و آن گاه لاف زدی كه فلان را من فرو گرفتم. و اگر كرد دید و چشید» ۳
از شخصیت های پیچیده و تا حدی پنهان در تاریخ بیهقی، حره خُتلی، عمه ی سلطان محمود غزنوی است. در جای جای كتاب ـ هر جا كه از او نام برده می شود ـ حضوری قوی و تعیین كننده دارد؛ تا آن جا كه می تواند عامل بسیاری از اعمال و تصمیم گیری های سلطان مسعود باشد: «از خواجه طاهر دبیر شنودم، پس از آن كه امیر مسعود از هرات به بلخ آمد و كارها یكرویه گشت، گفت: چون این خبرها به سپاهان رسید، امیر مسعود چاشتگاه مرا بخواند و خالی كرد و گفت: پدرم گذشته شد و برادرم را به تخت ملك خواندند ...پس ملطفه ی خود به من انداخت ...باز كردم خط عمش بود، حره ختلی . نبشته بود كه خداوند ما، سلطان محمود نماز دیگر روز ....گذشته شد.... و من با همه ی حرم به جملگی بر قلعت غزنین می باشیم و پس فردا مرگ او را آشكار كنیم....»
پس حره ی ختلی در نامه به مسعود می نویسد كه مردم حكومت را به امیر محمد، برادر مسعود داده اند و : «امیر داند كه از برادر این كار بزگ برنیاید و این خاندان را دشمنان بسیارند و ما عورات و خزاین به صحرا افتادیم.»۴ درست سیزده سال بعد در هنگامی كه در زمان امیر مودود، غزنین در معرض خطر قرار می گیرد، همین حره ی ختلی به افراد می گوید: «هر كس خواهد كه به دست دشمن افتد، به غزنین بباید بود» بیش كس زهره نداشت كه سخن گوید. ۵ به بیان دیگر حره ی حتلی از شخصیت های پشت پرده بود كه شخصیت های داخل صحنه را جهت می داد.
بیهقی بدین گونه با هر یك از افراد تاریخی همانند یك تیپ یا شخصیت داستانی (كاراكتر) برخورد می كند؛ بنابراین فریفته ی فضل و دانش و احتشام خانوادگی افراد نمی گردد؛ و در جای دیگر می نشاند:
«وبوسهل با جاه و نعمت و مردمش در جنب امیر حسنك یك قطره آب بود از رودی ـ فضل جای دیگر نشیند.» ۶ هم چنین دشمنان مردم را ـ كه بو سهل نیز یكی از آنها است ـ به خوبی كالبد شكافی روانی می كند. نكته ی برجسته ی دیگر ـ كه تاریخ بیهقی را شاخص می كند ـ داشتن زاویه ی دید اول شخص است. معمولاً در كتاب های تاریخ از آن جا كه چیزی جز گزارش نیست ـ
زاویه ی دید فوری وجود ندارد و نویسنده صرفاً راوی گزارش است كه هیچ گونه تشریح و تحلیل جانبی ندارد و به بیان دیگر یك بعدی و تك ساختی است.
زاویه ی دید اول شخص در تاریخ بیهقی بدین معناست كه بیهقی خود در متن حوادث بوده است ـ تا آن جا كه خودش یكی از شخصیت هایی است كه واقعه از زبان او و با احساس و چشم او به مخاطب منتقل می شود .
بیهقی با بسیاری از حوادث، برخوردی مباشر و یا با یك واسطه داشته است، به همین جهت نوشته های او، تاریكی مرور زمان و تحولات سران و سلاطین را ندارد.می دانیم كه هر امیری تاریخ را آن گونه كه خود می خواهد می نویسد و برای مورخ درباری راهی جز قلب حقایق وجود ندارد و مجبور است حتی به قلب اخبار گذشته اقدام كند. شاعر متعهد معاصر، اخوان ثالث در یكی از اشعار دل انگیزش به همین نكته ی كور در تاریخ گذشته ی ما، اشاره دارد .
این دبیر گیج و گول و كوردل، تاریخ تا تا مذهب دفترش را گاهگه می خواست با پریشان سرگذشتی از نیاكانم بیالاید رعشه می افتادش اندر دست.
دربنان درفشانش، كلك شیرین سالك می لرزید.
حبرش اندر محبر پرلیقه، چون سنگ سیه می بست
زآن كه فریاد امیر عادلی چون رعد بر می خاست:
هان كجایی ای عموی مهربان، بنویس:
ماه نو را دوش ما، با چاكران، در نیمه شب دیدیم،
مادیان سرخ ما سه كرت تا سحر زایید
در كدامین عهد بودست این چنین یا آن چنان، بنویس....۷می بینیم كه اخوان ثالث چه خوب در باب تاریخ ملت های دربند حاكمان خودكامه،‌تردید می كند و نحوه ی نوشته شدن این اوراق زرین(!) را با طنزی تلخ و غم آور نشان می دهد.
خوش بختانه تاریخ بیهقی تا حدی قابل پذیرش، از این نوع نظریات خود سانسوری و یا ضد مردمی، پاك و مبراست. سبب آن است كه بیهقی تنها گزارشگری ساده و كاتبی درباری نیست تا حوادث را آن طور كه می خواهند، بنویسد و خلعت و نعمت بیابد، بلكه او متفكری جامعه شناس و ادیبی متعهد است كه در جای جای كتابش نشانه های این تعهد و انسان دوستی به چشم می خورد. او آن بخش از اخبار گذشته ها را می آورد كه در آن حركتی مردمی یا عبرتی سودمند دیده می شود. او به نوعی (نه چندان روشن) به فلسفه ی تاریخ ایمان دارد و تاریخ را ـ اگر درست نوشته شود ـ عامل اساسی در تبیین تمدن و سرنوشت بشر می شناسد:
او می گوید: «غرض من از نبشتن این اخبار آن است تا خوانندگان را از من فایده ای به حاصل آید و مگر كسی را ازین به كار آید.» ۸
بیهقی در نگارش های اجتماعی خود بسیار پخته عمل می كند. می دانیم كه یعقوب لیث صفار امیری ایرانی بود كه حكومتی مقتدر براساس استقلال ملی بنا نهاد و دست خلفای غاصب بغداد را از ایران كوتاه كرد و می خواست خلافت بغداد را براندازد. متأسفانه با خیانت برخی از سران سپاه یعقوب ، خلیفه پیروز شد و بعدها یعقوب از بیماری قولنج درگذشت.
از جهت تحلیل اجتماعی تاریخ صفاریان، یك نكته ی عمده و غم بار برای هر ایرانی آزاده، روشن است و آن این كه اگر یعقوب پیروز می شد و جا به جایی سیاسی، صورت می گرفت و ایران به دست ایرانیان اداره می گردید،‌این سرنوشت شوم از آن ما نبود؛ ‌سرنوشتی كه سلسله های بیگانه و غیر ایرانی،‌قرن ها ستمكارانه بر ما تحمیل كردند و بر مال و جان و ناموس ما، آن چنان مسلط شدند كه برخی خصلت های ناپسند به صورتی میراثی در ما ماندگار شد؛ مانند رنگ عوض كردن، چاپلوسی، ریا و سالوس ورزیدن و.....
بنابراین، شكست یعقوب لیث از خلیفه ی عباسی، حوادثی در پی داشت كه می توانست نداشته باشد. این حوادث توان مادی و معنوی این كهن بوم و بر را صرف كشمكش های سران و سلاطین بیگانه و نابودی مردم بی گناه كرد. بیهقی با آگاهی كامل به چنین مسائلی، در كتابش جا به جایی قدرت را بعد از مرگ محمود غزنوی با عواقب وخیمی كه به بار می آورد ـ به تصویر می كشد.
بنا بر وصیت سلطان محمود، پسرش محمد به جای او می نشیند،‌اما مسعود غزنوی و طرفدارانش،‌محمد را برمی اندازند.
بیهقی طرفداران محمد را، پدریان و طرفداران مسعود را، پسریان لقب داده است. بنابراین با روی كار آمدن پسریان یا نوخاستگان، وضعی پیش می آید كه :«این قوم نو خاسته نخواهند گذاشت كه از پدریان یك تن بماند.»
«كشمكش و كینه ی آشكار و پنهانی بین پدریان و پسریان كه نوخاستگان، خوانده می شدند، دربار مسعود را به یك كانون توطئه و تحریك و مشرفی(جاسوسی) تبدیل كرده است، كه نتیجه ی آن نا ایمنی و هرج و مرج و بی اعتمادی است.» ۹ مردم محروم و بی پناه، در میان این همه كشت و كشتار و نامردمی، تلخ ترین روزگار را می گذرانیدند. سرانجام همین حوادث به شكست غزنویان در صحنه ی فعال سیاسی انجامید.
تاریخ بیهقی: تاریخ یا رمان؟
شاید برخی نظریه پردازان را در باب بیهقی بتوان صادق انگاشت آن جا كه می گویند: «جامعه شناسی رمان باید كاری كند كه تاریخ جامعه نه در ادبیات آن، بلكه از طریق ادبیات خوانده شود.» ۱۰ به بیان دیگر تاریخ بیهقی، همان رمان مورد نظر است كه تاریخ جامعه ی ایران را در عصر غزنویان، بیان می كند.غم نامه ی (تراژدی) حسنك وزیر، همانند یك اثر شگفت انگیز ادبی در تاریخ بیهقی به تصویر كشیده شده است:
«چون حسنك را از بست به هرات آوردند، بوسهل زوزنی او را به علی رایض، چاكر خویش سپرد و رسید بدو از انواع استخفاف آن چه رسید؛ كه چون باز جستی نبود كار و حال او را، انتقام ها، تشفی ها رفت...»۱۱ به درستی روشن می شود كه حسنك قربانی جناح شكست خورده ی پدریان است. در حقیقت عدالت، نظر قدرت حاكم، قاضی، نیروی حاكم و قانون، میل و منافع قدرت حاكم است. متأسفانه در روزگار ما پس از قرن ها بعد از بیهقی نیز همین روند تاریخی را در سیاست و اجتماع می بینیم.
جمال میرصادقی: نویسنده ی معاصر رمان را این گونه تعریف می كند: «رمان داستانی است براساس تقلیدی نزدیك به واقعیت، از آدمی و عادات و حالات بشری نوشته شده باشد و به نحوی از انحای شالوده ی جامعه را در خود تصویر و منعكس كند.» ۱۲تاریخ بیهقی، نزدیك به واقعیت است؛ زیرا بازتاب ذهنی شخص بیهقی از حوادث تاریخی است؛‌ از این رو با توجه به صداقت بیهقی در برخورد متعهدانه با حوادث،
می توان تا حد زیادی، بنیان جامعه ای را كه غزنویان و مردم آن روزگار داشتند، ترسیم كرد. مهم ترین شاخصه ی این جامعه، همانند بسیاری جوامع دیكتاتور زده، عاملیت پول به عنوان همه چیز است.
تاریخ بیهقی به نوعی می تواند با روزنامه نگاری(ژورنالیسم)، شباهت پیدا كند. در روزگار ما در بسیاری سرزمین های عقب نگه داشته شده،‌متأسفانه مفهوم ژورنالیسم، به معنای روزنامه نگاری منهای تحلیل و كالبد شكافی واقع گرایانه ی حوادث است. اگر روزگاری نشریه ای پیدا شود كه به تفسیر واقع گرایانه اقدام كند، به عنوان ایجاد تنش در جامعه، از انتشارش جلوگیری می كنند؛ ریرا تحلیل حوادث، به سر
نخ های اصلی و عوامل پشت پرده، منتهی می گردد و از عناصر مردم فریب، پرده بر می گیرد و سران و سلاطین را رسوا می كند.
پس تاریخ بیهقی بدین معنا، گزارش صرف و ارائه ی اخبار خام نیست.
او خودش را در برابر هر حادثه ای موضع خود را مشخص می كند تا خواننده بداند كه نویسنده با حوادث هم سویی دارد یا مخالف آن است.
از آن جا كه همه ی شخصیت های تاریخ بیهقی، شخصیت های حقیقی و تاریخی اند، نمی توان این اثر را رمان دانست؛ اما از آن جا كه هر یك از این شخصیت های حقیقی در ذهن بیهقی شكلی ویژه دارند، می توانند عناصری داستانی باشند كه احیاناً به صورت تیپ های اجتماعی وارد صحنه می شوند؛ مانند بوسهل زوزنی، حره ی ختلی، عبدوس، علی رایض و...... .
در پایان می توان گفت كه بیهقی در معنای دقیق كلمه یك روزنامه نگار (ژورنالیست) و تحلیل گر سیاسی ـ اجتماعی است كه از فلسفه ی خاص پیروی می كند. او معتقد است كه آن چه باعث فجایع تاریخی می شود، دل بستن به حطام دنیا و دنیا پرستی است. سرانجام دنیا پرستان نیز دربدری و باختن بازی است.
پانویس ها و منابع ـــــــــــــــــــــــــــ
۱- رضا سیدحسینی، مكتب های ادبی، انتشارات كتاب زنان، جلد اول، ص ۱۴۶.
۲- پیشین، ص ۱۴۷.
۳- تاریخ بیهقی، به كوشش استاد دكتر خلیل خطیب. رهبر، انتشارات سعدی، جلد اول، ص ۲۲۶.
۴- پیشین، همان جا، ص ۱۱ و ۱۲.
۵- پیشین، جلد ۳، ص ۹۹۳.
۶- پیشین جلد اول، ص ۲۲۷.
۷- اخوان ثالث.
۸- تاریخ بیهقی، جلد اول، ص ۲۲۶.
۹- دكتر اسلامی ندوشن، جهان بینی ابوالفضل بیهقی، یادنامه ی بیهقی، ص ۲.
۱۰- میش زرفا، ادبیات داستانی، ترجمه نسرین پروینی، نشر فروغی، ص ۸.
۱۱- تاریخ بیهقی، جلد اول، ص ۲۲۷.
۱۲- جمال میرصادقی، ادبیات داستانی، نشر شفا، ص ۲۴۹.
نازنین فرزاد
برگرفته از: مجله آموزش زبان و ادب فارسی، ۶۹
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی