چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

موانع بلندپروازی آمریکا در اروپا ـ آسیا


موانع بلندپروازی آمریکا در اروپا ـ آسیا
« ... اما اگر منطقه وسط (روسیه و اتحاد جماهیر شوروی سابق ) غرب (اتحاد اروپا و آمریکا) را کنار زند یک بازیگر تنها و جسور شود و کنترل جنوب (خاورمیانه ) را به دست آورد و یا به تشکیل اتحادی با دیگر بازیگران عمده شرقی (چین ) مبادرت ورزد در آن صورت برتری آمریکا در اروپا ـ آسیا به شدت دچار افول خواهد شد. اگر دو بازیگر عمده شرقی (چین و روسیه ) به نحوی با یکدیگر متحد شوند باز هم همین تحول اتفاق خواهد افتاد.
و بالاخره چنانچه هر یک از شرکای غربی (اتحاد فرانسه ـ آلمان ) آمریکا را از حاشیه خود در لبه غربی (اروپا) بیرون اندازد چنین امری به طور خودکار پایان شرکت آمریکا در بازی صفحه شطرنج اروپایی ـ آسیایی را رقم خواهد زد. اگر چه این مسئله همچنین بدان معنا خواهد بود که در نهایت غرب در بند انقیاد بازیگر تازه جان گرفته ای که منطقه وسط (روسیه ) را اشغال می کند در خواهد آمد.
● زبیگنیو برژینسکی
سومین قانون حرکت اسحاق نیوتن می گوید « در برابر هر عملی عکس العملی معادل و مخالف وجود دارد » . این مفاهیم فیزیک همچنین می توانند در علوم اجتماعی به طور مشخص در رابطه با روابط اجتماعی و ژئوپلتیک مورد استفاده قرار گیرند. آمریکا و انگلیس (اتحاد انگلیسی ـ آمریکایی ) درگیر پروژه ای بلند پروازانه برای کنترل منابع انرژی جهانی شده اند. اقدامات آنها به مجموعه ای از عکس العمل های پیچیده منتهی شده است که به نوبه خود یک ائتلاف اروپایی ـ آسیایی پایه را ایجاد کرده اند که خود را آماده می کند محور انگلیسی ـ آمریکایی را به چا لش بکشد.
« ... امروزه ما شاهد استفاده لجام گسیخته فوق العاده از زور در روابط بین المللی هستیم زور و نیرویی که می رود جهان را غرق در دوزخی از تنازعات دایمی کند. در نتیجه ما برای پیدا کردن راه حلی جامع و کامل برای هر یک از تنازعات نیروی کافی نداریم . یافتن راه حل سیاسی هم غیر ممکن می شود. ما شاهدیم که اصول اساسی قوانین بین المللی بیشتر و بیشتر مورد تحقیر و تمسخر قرار می گیرند و هنجارهای قانونی مستقل در حقیقت به طور فزاینده ای به سیستم قانونی یک کشور نزدیکتر می شوند. یک کشور و البته اولین و قبل از هر کشور دیگری ایالات متحده به هر شیوه ممکن پا را فراتر از مرزهای ملی خود گذاشته است .
● « ولادیمیر پوتین »
آنچه که رهبران آمریکا « نظم نوین جهانی » نامیده اند همان چیزی است که روسها و چینی ها به آن به عنوان « جهان تک قطبی » نگاه می کنند چین و روسیه به خوبی از این حقیقت آگاهند که هر دو در کانون هدف اتحاد انگلیسی ـ آمریکایی قرار دارند. ترس متقابل آنها از محصور شدن این دو کشور را به هم نزدیک کرده است . این امر تصادفی نیست که در همان سالی که ناتو یوگسلاوی را بمباران کرد رییس جمهور چین جیانگ زمین و رییس جمهور روسیه بوریس یلسین در نشست تاریخی خود در آذرماه ۱۳۷۸ اعلامیه مشترک قابل پیش بینی ای را بیان کردند که پرده از این حقیقت برمی داشت که چین و فدراسیون روسیه برای مقاومت در برابر « نظم نوین جهانی » با یکدیگر دست اتحاد دهند.
در حقیقت نطفه این اعلامیه چینی ـ روسی در ۱۳۷۵ بسته شد و آن هنگامی بود که هر دو طرف اعلام کردند که مخالف تحمیل سلطه آمریکا بر جهان می باشند. چینی ها و روس ها همچنین خواستار تاسیس یک نظم جهانی سیاسی و اقتصادی عادلانه تر شدند. هر دو کشور همچنین خاطر نشان ساختند که آمریکا در پشت نهضت های جدایی طلب در روسیه و چین است . علاوه بر این دو کشور این نکته را نیز مورد تاکید قرار دادند که بلند پروازی های آمریکا عامل بالکانیزه و فدرالیزه کردن دولت ـ ملت های اروپا ـ آسیا بود. چهره های تاثیرگذاری چون « زیبگنیو برژینسکی » از قبل تمرکززدایی و در نهایت تجزیه فدراسیون روسیه را توصیه نموده بودند. هم روسها و هم چینی ها بیانیه ای را صادر کردند که طی آن هشدار دادند ایجاد سپر موشکی بین المللی و نقض پیمان موشک های ضد بالستیک (پیمان ای بی ام ) محیط جهانی را متزلزل نموده و به قطب بندی جهان منجر خواهد شد . در سال ۱۳۷۸ چینی ها و روسها از وقایع قریب الوقوع و مسیری که آمریکا در پیش گرفته بود آگاهی داشتند . در خرداد ۱۳۸۱ کمتر از یکسال قبل از هجوم بی امان « جنگ جهانی علیه ترور » جرج دبلیو بوش اعلام کرد که ایالات متحده پیمان موشکهای ضد بالستیک را ترک خواهد کرد . در خرداد ۱۳۸۰ دو ماه قبل از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ چین و روسیه پیمان همسایگی خوب و همکاری دوستانه را امضا کردند . این پیمان یک توافق دفاعی متقابل مزین به واژه هایی معتدل علیه ایالات متحده ناتو و شبکه نظامی کشورهای آسیایی تحت حمایت آمریکا بود که تدریجا چین را در محاصره خود قرار می داد.
توافق نظامی سازمان پیمان شانگ های ۳ نیز از همین چارچوب یعنی با استفاده از واژه هایی نرم و معتدل الگوبرداری کرده است . همچنین ارزش دارد به این نکته توجه کنیم که بند ۱۲ پیمان دو جانبه روسی ـ چینی شرط می کند که پکن و مسکو با همکاری یکدیگر تلاش کنند توازن راهبردی جهانی را حفظ و فرآیند خلع سلاح هسته ای را تشویق کنند » . به نظر می رسد که این امر کنایه های نیشدار به تهدیدهای هسته ای مطرح از سوی ایالات متحده باشد.
● ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران
در نتیجه تلاش انگلیسی ـ آمریکایی برای محاصره و در نهایت تجزیه چین و روسیه مسکو و پکن دست اتحاد به یکدیگر داده و ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران تدریجا در قلب اروپا به عنوان یک تشکیلات قدرتمند بین المللی ظاهر می شود. اهداف اصلی ائتلاف چین روسیه ـ ایران از طبیعتی دفاعی برخوردار است . اهداف اقتصادی این ائتلاف ادغام و متحد نمودن اقتصادهای اروپایی و آسیایی در برابر هجوم همه جانبه مالی و اقتصادی و نیز دخالتهای تهدیدآمیز از سوی مجموعه (سه جانبه ) آمریکای شمالی اروپای غربی و ژاپن است که بخش مهمی از اقتصاد جهانی را تحت کنترل خود دارند.
اساسنامه ائتلاف فوق الذکر نیز با استفاده از اصطلاحات خاص غربی ایجاد شد. در این اساسنامه جنگ علیه « تروریزم جدایی طلبی و افراطیگری » ذکر شده است . فعالیت های تروریستی نهضت های جدایی طلبانه و نیز نهضت های افراطیگری در روسیه چین و آسیای مرکزی نیروهایی هستند که طبق سنت دیرینه از سوی دولت های انگلیس و ایالات متحده پرورش تامین مالی و تسلیحاتی و حمایت پنهانی می شوند. چندین گروه افراطی و جدایی طلب که اعضای ائتلاف چین روسیه ایران را بی ثبات کرده اند در لندن دارای دفتر مرکزی هستند.
ایران هند پاکستان و مغولستان اعضای ناظر ائتلاف فوق الذکر می باشند. مقام ناظر برای ایران در این ائتلاف گمراه کننده است . تا بدین ترتیب این ائتلاف به عنوان یک ائتلاف ضد آمریکایی و یا ضد اتحاد نظامی غربی بر چسب نخورده و چهرهای شیطانی و شرور از آن به تصویر کشیده نشود. منافع اعلام شده چین و روسیه حصول اطمینان از تداوم یک « جهان چند قطبی » است . زبیگنیو برژینسکی از قبل این نکته را در کتاب خود به نام « شطرنج بزرگ برتری آمریکا و الزامات ژئواستراتژیک » پیش بینی کرده و علیه ایجاد یا « ظهور یک ائتلاف اروپایی ـ آسیایی که می تواند در نهایت درصدد به چالش کشیدن برتری آمریکا باشد هشدار داد » وی همچنین این ائتلاف اروپایی ـ آسیایی را « اتحاد ضد سلطه جو » نامید که از « ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران » تشکیل شده و محور آن را چین تشکیل میدهد. این ائتلاف همان سازمان شانگهای و چندین گروه اروپایی ـ آسیایی مرتبط با آن است .
در سال ۱۳۷۲ برژینسکی نوشت : « در ارزیابی گزینه های آینده چین باید این امکان نیز لحاظ شود که یک چین موفق از نظر اقتصادی و دارای اعتماد به نفس سیاسی در صورتی که احساس کند از نظام جهانی حذف شده و چنانچه تصمیم بگیرد که هم مشوق و هم رهبر کشورهای محروم شود در این صورت ممکن است نه تنها یک چالش روش عقیدتی بلکه یک چالش قدرتمند ژئوپلیتیکی در برابر جهان سه قطبی حاکم (اشاره به جبهه اقتصادی متشکل از آمریکای شمالی اروپای غربی و ژاپن ) را مطرح کند.
برژینسکی هشدار میدهد که پاسخ پکن در رابطه با به چالش کشیدن وضعیت کنونی جهانی ایجاد ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران خواهد بود : « برای استراتژیست های چینی رویارویی با ائتلاف سه جانبه ای آمریکا و اروپا و ژاپن موثرترین پادزهر ژئوپلتیکی است تلاش برای ایجاد اتحاد سه جانبه ای که در آن چین با ایران در خلیج فارس و منطقه خاورمیانه و با روسیه در منطقه اتحاد جماهیر شوروی سابق (و اروپای شرقی ) پیوند خورده و به یکدیگر متصل شوند. »
برژینسکی در ادامه میگوید که ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران می تواند عامل نیرومند جذب کننده ای برای دیگر کشورها باشد. (برای مثال ونزوئلا که از وضعیت کنونی جهانی ناخشنود است . علاوه بر این برژینسکی در سال ۱۳۷۶ هشدار داد که « فوری ترین ماموریت حصول اطمینان از این نکته است که کشوری و یا مجموعه ای از کشورها هرگز به توانایی بیرون راندن آمریکا از اروپا آسیا دست نیابند و یا حتی به طرز چشمگیری قادر به حذف نقش حاکمیت تعیین کننده و سرنوشت ساز او نشوند » . شاید هشدارهای او گوش شنوایی پیدا نکرده باشند چرا که ایالات متحده از آسیای مرکزی حذف و نیروهای آمریکایی از ازبکستان و تاجیکستان بیرون رانده شده اند.
● نتیجه معکوس « انقلاب مخملی »
آسیای مرکزی صحنه چندین تلاش تحت حمایت انگلیسی ها و آمریکایی ها برای تغییر رژیم بود. مشخصه تلاش های تحت حمایت آمریکایی ها انقلاب های مخملی بودند. مشابه انقلاب نارنجی در اوکراین و انقلاب صورتی که در گرجستان اتفاق افتاد. این انقلاب مخملی که از سوی ایالات متحده تامین مالی می شدند به غیر از قرقیزستان که در آن انقلاب لاله از موفقیتی نسبی برخوردار بود شکست خوردند. در نتیجه ایالات متحده در آسیای مرکزی متحمل ناکامی های عمده ژئواستراتژیک شده است . تمام رهبران آسیای مرکزی از ایالات متحده فاصله گرفته اند. روسیه و ایران نیز در این منطقه معاملات انرژی برای خود به دست آورده اند. به نظر می رسد تلاشهای آمریکا طی چندین دهه گذشته برای اعمال نقش سلطه جویانه در آسیای مرکزی یک شبه بر باد رفته و نتیجه معکوس ببار آورده باشد.
انقلاب های مخملی که ایالات متحده آنها را حمایت کرده نتیجه معکوس داده است . در این میان روابط بین ازبکستان و ایالات متحده به خصوص دچار مشکل شد. دوران شیرین ماه عسل بین ازبکستان و اتحاد انگلیسی ـ آمریکایی آن هنگام پایان یافت که واشنگتن و لندن به فکر خارج ساختن « اسلام کریم اف » از صحنه قدرت افتادند. برای ذائقه و آرامش آنها کریم اف کمی بیش از حد مستقل بود. تلاش آنها برای خارج کردن رییس جمهور ازبکستان از صحنه قدرت ناکام ماند و در نهایت همین امر باعث شد در اتحادهای ژئوپلتیکی تغییر بوجود آید.
در تیرماه ۱۳۸۴ ازبکستان به ارتش ایالات متحده دستور دادی طی ۶ ماه خاک آن کشور را ترک کند . به آمریکایی ها به معنی واقعی کلمه گفته شد که دیگر کسی در آسیای مرکزی و ازبکستان از آنها استقبال نمی کند.
روسیه چین و سازمان همکاری شانگهای نیز صدای اعتراض خود را به تقاضای تحکم آمیز ازبکها افزودند. ایالات متحده سرانجام در آبان ۱۳۸۴ پایگاه نظامی خود را در ازبکستان برچید . ازبکستان بار دیگر در تیرماه ۱۳۸۵ به سازمان پیمان امنیت جمعی ملحق شده و خود را مجددا با مسکو همسو نمود. رییس جمهور ازبک هم به همراه ایران مشوق فعال برای وارد آوردن فشار جهت خروج کامل ایالات متحده از آسیای مرکزی شد. بر خلاف ازبکستان قرقیزستان کماکان به ایالات متحده اجازه داد تا از پایگاه هوایی مناس استفاده کند اما این نکته را روشن ساخت که از خاک آن کشور هیچ عملیاتی علیه ایران توسط ایالات متحده صورت نخواهد گرفت .
● اشتباه عمدی ژئواستراتژیکی
چنین به نظر می رسد که طی سال های ۱۳۸۰ الی ۱۳۸۱ تلاش برای تجدید روابط بین ایران و آمریکا شروع شد . در همان آغاز جنگ جهانی علیه تروریسم حزب الله و حماس دو سازمان عرب که مورد حمایت ایران و سوریه قرار داشتند از لیست سازمان های تروریستی وزارت امور خارجه ایالات متحده خارج شدند. از ایران و سوریه نیز تصویری نسبتا معتدل به عنوان شرکای بالقوه در « جنگ جهانی علیه ترور » ارائه شد . پس از حمله به عراق در سال ۱۳۸۲ ایران حمایت خود را از دولت عراق پس از صدام حسین اعلام نمود . در طول حمله به عراق ارتش آمریکا حتی به شبه نظامیان دولت ایران (سازمان مجاهدین خلق ) که پایگاه آن در عراق بود حمله کرد.
ایالات متحده و انگلیس بر آن بودند که پس از سقوط صدام به ایران سوریه و لبنان نیز حمله کنند. در حقیقت بلافاصله پس از حمله به عراق در تیرماه ۱۳۸۲ پنتاگون یک سناریوی جنگ ابتدایی تحت عنوان « تئاتر تهران در زمانی نزدیک » را تنظیم نمود .
در آغاز سال ۱۳۸۱ یعنی قبل از اشغال عراق دولت بوش انحراف از نسخه اولیه ژئواستراتژیک خود را در پیش گرفت . فرانسه و آلمان نیز توسط آمریکا از بهره مند شدن از غنیمت های جنگ عراق محروم شدند. هدف از انحراف فوق الذکر اقدام علیه ایران و سوریه بود همانطور که آمریکا و انگلیس از متحدین خود یعنی طالبان در افغانستان استفاده و سپس به آنها خیانت کردند.
در پایان سال ۱۳۸۳ اتحاد انگلیسی ـ آمریکایی شروع به تصحیح موضع خود نسبت به فرانسه وآلمان نمود . واشنگتن به نسخه اولیه برنامه ژئواستراتژیک خود بازگشته و ناتو نقش گسترده ای را در مدیترانه شرقی به عهده گرفت در مقابل به فرانسه امتیازهای نفتی در عراق اعطا شد . برنامه جنگ ۱۳۸۵ برای لبنان نیز به تغییری عمده در خط مشی آمریکا اشاره دارد اعطای نقش شریک برای اتحاد فرانسه ـ آلمان به گونه ای که آن دو کشور نقش نظامی عمده ای در منطقه ایفا کنند. ارزش دارد این مسئله را مورد توجه قرار دهیم که در رابطه با ایران در اواخر سال ۱۳۸۵ یک تغییر عمده در خط مشی سیاسی اتفاق افتاد . پس از شکست ایالات متحده در عراق و افغانستان (و نیز در لبنان فلسطین سومالی و کشورهای آسیای مرکزی ) کاخ سفید وارد مذاکرات سری با ایران و سوریه شد اما دیگر دیر شده بود آنچه که نمی بایست شکل می گرفت شکل گرفت و به نظر می رسد آمریکا قادر نخواهد بود اتحاد رو به تکامل نظامی که شامل روسیه ایران و چین می شود را در نطفه خفه کند.
● کمیسیون بیکر ـ همیلتون
« ... به نفع آمریکا نیست که خصومت بین ایران و آمریکا را دائمی کند. هرگونه آشتی نهایی باید بر اساس به رسمیت شناختن منافع راهبردی متقابل در ایجاد ثبات در منطقه و ایران باشد (برای مثال عراق و افغانستان ) مسلما هر سازش این چنینی باید از سوی دو طرف دنبال شود یک ایران حتی برخوردار از انگیزه های مذهبی اما نه ضد غرب به نفع آمریکا است و در نهایت حتی نخبگان سیاسی ایران ممکن است این واقعیت را تشخیص دهند. در عین حال اگر ایالات متحده از اعتراض های کنونی خود نسبت به روابط اقتصادی نزدیکتر ترکیه و ایران علی الخصوص در ساخت خط لوله های جدید دست بکشد به منافع طولانی مدت خود در اروپا ـ آسیا بیشتر خدمت خواهد کرد. »
● زبیگنیو برژینسکی
توصیه های کمیسیون « بیکر ـ همیلتون » یا گروه مطالعه عراق در رابطه با ایران نه تغییر مسیر بلکه بازگشت به جاده ای است که دولت بوش در نتیجه توهمات خود از پیروزی های سریع اش در افغانستان و عراق از آن منحرف شده بود. به عبارت دیگر موضوع کمیسیون بیکر ـ همیلتون دربارهی کنترل خسارت و هدایت مجدد آمریکا به جاده ژئواستراتژیک اصلی و اولیه ای بود که طراحان نظامی در نظر داشتند همان جاده ای که دولت بوش از آن منحرف شده است .
گروه مطالعه عراق نیز به طور نامحسوسی نشان داد پذیرش اصلاحات اقتصادی به اصطلاح « بازار آزاد » باید بر ایران (و در ادامه بر سوریه ) تحمیل شود نه تغییر حکومت . گروه مطالعات عراق همچنین پایان بخشیدن به تنازع میان اعراب و اسراییل و ایجاد صلح بین اسراییل و سوریه را توصیه می کند. منافع مشترک ایران و ایالات متحده هم توسط کمیسیون بیکر ـ همیلتون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . این کمیسیون پیشنهاد نمود که ایالات متحده نباید بار دیگر طالبان را در افغانستان (علیه ایران ) قدرتمند کند.
آنچه که رهبران آمریکا « نظم نوین جهانی » نامیده اند همان چیزی است که روسها و چینی ها به آن به عنوان « جهان تک قطبی » نگاه می کنند چین و روسیه به خوبی از این حقیقت آگاهند که هر دو در کانون هدف اتحاد انگلیسی ـ آمریکایی قرار دارند. ترس متقابل آنها از محصور شدن این دو کشور را به هم نزدیک کرده است
در همان سالی که ناتو یوگسلاوی را بمباران کرد رییس جمهور چین جیانگ زمین و رییس جمهور روسیه بوریس یلسین در نشست تاریخی خود در آذرماه ۱۳۷۸ اعلامیه مشترک قابل پیش بینی ای را بیان کردند که پرده از این حقیقت برمی داشت که چین و فدراسیون روسیه برای مقاومت در برابر « نظم نوین جهانی » با یکدیگر دست اتحاد دهند
در خرداد ۱۳۸۰ دو ماه قبل از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ چین و روسیه پیمان همسایگی خوب و همکاری دوستانه را امضا کردند . این پیمان یک توافق دفاعی متقابل مزین به واژه هایی معتدل علیه ایالات متحده ناتو و شبکه نظامی کشورهای آسیایی تحت حمایت آمریکا بود که تدریجا چین را در محاصره خود قرار می داد
در نتیجه تلاش انگلیسی ـ آمریکایی برای محاصره و در نهایت تجزیه چین و روسیه مسکو و پکن دست اتحاد به یکدیگر داده و ائتلاف چین ـ روسیه ـ ایران تدریجا در قلب اروپا به عنوان یک تشکیلات قدرتمند بین المللی ظاهر می شود. اهداف اصلی ائتلاف چین روسیه ـ ایران از طبیعتی دفاعی برخوردار است
برای استراتژیست های چینی رویارویی با ائتلاف سه جانبه ای آمریکا و اروپا و ژاپن موثرترین پادزهر ژئوپلتیکی است تلاش برای ایجاد اتحاد سه جانبه ای که در آن چین با ایران در خلیج فارس و منطقه خاورمیانه و با روسیه در منطقه اتحاد جماهیر شوروی سابق (و اروپای شرقی ) پیوند خورده و به یکدیگر متصل شوند
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی