چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

بازخوانی مختصر پرونده ی جمعه ی سیاه و در مصونیت ماندن عوامل آن


بازخوانی مختصر پرونده ی جمعه ی سیاه و در مصونیت ماندن عوامل آن
آخرین سال حکومت پهلوی در حالی آغاز شد که هر روز بر موج اعتراضات مردمی افزوده می گشت، لذا محمد رضا پهلوی با مشورت کامل اربابان آمریکایی خود بر آن شد تا جمشید آموزگار –نخست وزیر وقت – را بر کنار کرده و به جای او شریف امامی را به سمت نخست وزیری انتصاب نماید. بی شک رژیم پهلوی که آن روز شرایط را بسیار نا هموار و پایه های حکومتی خود را متزلزل می دید از چنین کاری هدفی جز اغوای افکار عمومی نداشت و امیدوار بود که بتواند با این اقدام، خود را کمی به مردم نزدیکتر کرده و از موج خروشان خشم عموم ملت اندکی بکاهد. جعفر شریف امامی که از ماسون های دربار پهلوی نیز محسوب می گشت (۱) با چهره ای متفاوت از آموزگار و به خصوص رویگردانی ظاهری از اقدامات خشونت آمیز گذشته، با شعار «دولت آشتی ملی» سعی داشت تا کارنامه ی گذشته ی ننگین رژیم در عرصه های گوناگون اعم از به خاک و خون کشیدن مردم ، ترویج فساد و بی بند و باری ها و ... را به دست فراموشی بسپارد و در آغاز فعالیت خویش در منصب نخست وزیری دربار نیز، با اقدامات به ظاهر فریبنده ای چون دادن آزادی های نسبی به مطبوعات و به اصطلاح ایجاد فضای باز سیاسی در کشور، تعطیل کردن چند قمار خانه و تغییر تاریخ‌ شاهنشاهی‌ به‌ هجری قمری در انتظار دیدن ثمرات فعالیت های خویش بود –هر چند که گروهی از مردم را توانست با این نوع اقدامات خود نرم تر و آرام تر سازد- ولی زمانی که با مخالفت های بسیاری از علما از جمله حضرت امام (ره) در این زمینه مواجه شد ومتوجه رسوایی حیله ی خود در بین ملت گشت، تصمیماتی در «دولت آشتی ملی» اتخاذ شد که تا ابد در اذهان باقی ماند و ملت به خوبی هدف از برخی تغییر و تحولات در عرصه های مختلف و تصمیم گیری های جدید در دولت شریف امامی را درک کردند.
پس از آنکه راهپیمایی روز ۱۳ شهریور که مردم به مناسبت عید فطر و پس از اقامه ی نماز عید، با شکوهی مثال زدنی وحدت و همدلی خویش را به رخ دشمن و عوامل رژیم کشیدند، ۳ روز بعد یعنی ۱۶ شهریور نیز مقدمه ی خوبی برای نمایش فوران احساسات ملتی بود که بنا بر درخواست جامعه ی روحانیت مبارز ، به خیابان ها ریخته بودند، در این روز مردم تمام شهر را تعطیل کرده و بنا بر قولی نزدیک به یک میلیون نفر –فقط در تهران- در راهپیمایی ۱۶ شهریور شرکت می کنند و در پایان تظاهرات نیز شهید بهشتی طی قرائت بیانیه ای رسما اعلام می کند که جامعه روحانیت مبارز برای فردا (یعنی۱۷ شهریور) برنامه ای ندارد و علت این موضع گیری را نیز چنین گفته اند که گویا جرقه ی برپایی تظاهرات در ۱۷ شهریور به صورت غیر منتظره و در همان روز ۱۶ شهریور در بین مردم پدید آمده بوده و از آنجایی که از قبل توسط هیچ تشکل و گروهی تدارکات و یا ساز و کارهای چنین اقدامی مورد واکاوی قرار نگرفته بوده است احتمال می رفته تا پخش چنین خبری به یکباره و در میان مردم توطئه ای باشد برای غافلگیری و ضربه زدن به روند مبارزات مردمی ولی از آنجایی که مردم در آن برهه از زمان با شور و روحیه ای خاص در تمامی برنامه ها و تظاهرات های علیه رژیم شرکت می کردند شخص شهید بهشتی از طرف جامعه روحانیت مبارز در آن لحظه مردم را از حضور در راهپیمایی فردا بر حذر نمی دارد ولی مسئولیت و عواقب آن را نیز از عهده ی جامعه روحانیت ساقط می کند ...
صبح روز بعد یعنی ۱۷ شهریور ۵۷ ، ساعت شش صبح اولین پیام رسمی از رادیو مبنی بر اعلام حکومت نظامی در تهران و همزمان در یازده شهر دیگر کشور اعلام شد اما در ساعت هشت تعداد جمعیت حاضر در میدان شهدا (ژاله ی سابق) از هزاران نفر نیز فراتر رفت و لحظه به لحظه بر تعداد آن افزوده می گشت. عده ای بر این باورند که واقعا بسیاری از مردم از اعلام حکومت نظامی در آن روز بی اطلاع بودند و عده ای دیگر نیز معتقدند که مردم به عمد و برای شکستن حکومت نظامی در آن روز در میدان شهدا تجمع کردند ولی نباید ناگفته بماند که از دلایل اصلی حضور کمتر مردم در آن روز نسبت به دیگر راهپیمایی ها را عدم اعلام رسمی چنین برنامه ای از سوی گروه ها و تشکل ها دانسته اند لذا پس از آنکه به تدریج بر جمعیت مردم خشمگین افزوده شد ناگهان صدای تیر و گلوله از ضلع شمالی میدان به گوش می رسد و تنها در عرض چند لحظه بسیاری از مردم به خاک و خون کشیده شدند. آمارهای غیر رسمی و ابتدایی که توسط رسانه های رژیم در روزهای بعد اعلام گشت خبر از کشته شدن زیر ۱۰۰ نفر و جراحت تنها چند صد نفر از تظاهرات کنندگان را می داد ولی بعدا جان‌ استمپل‌ یکی‌ از اعضای‌ سفارت‌ آمریکا در ایران‌ از قول‌ منابع‌ پزشکی‌ تعداد شهدا را بین‌ ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر برآورد کرد (۲) و از سویی دیگر نیز شاپور بختیار تعداد کشته‌شدگان‌ را تا ۷۰۰ الی ۸۰۰ نفر می دانسته است اما با توجه به این که در همان لحظه های درگیری بسیاری از مجروحین توسط نیروهای ساواک ربوده شدند و هم چنین بسیاری از اجساد هیچ گاه یافت نشدند عده ای فقط تعداد شهدای این واقعه را بالای هزاران نفر دانسته اند...
اما بعد از این واقعه بسیاری از شرکت کنندگان در این تظاهرات و هم چنین مجروحین و مصدومین از اینکه شاید این حرکت خودسرانه بوده و مورد تایید حضرت امام (ره) و دیگر مراجع نبوده ابراز نگرانی و تاسف می کردند ولی تلگراف های آیات عظام گلپایگانی و مرعشی نجفی به دربار مبنی بر اعتراض شدید علیه این اقدامات وحشیانه در به خاک و خون کشیدن مردم بی گناه و از آن مهم تر پیام حضرت امام خمینی(ره) مورخ ۱۸/۶/۵۷ مبنی بر محکومیت این اقدام رژیم و بیان اینکه « راهی را که امروز ملت پیش گرفته است راهی جز طریق امیرالمومنین (ع) و حضرت سید الشهدا (ع) نیست و هم چنین اذعان به این مطلب که ای کاش در میان شما بودم تا در راه خدا کشته می شدم (۳)»، به یکباره غم و اندوه بوجود آمده ی پس از این واقعه را در میان ملت به حلاوتی خاص تبدیل کرد و روحیه ی مبارزه در بین مردم نیز به شکل مضاعفی تشدید گشت.
هم چنین پیام بعدی حضرت امام (ره) مورخ ۲۱ شهریور مبنی بر تسلیت و هم تهنیت این واقعه بر مردم و خانواده های شهدای ۱۷ شهریور (۴) و از سویی دیگر پیام بعدی ایشان در تاریخ ۲۳ شهریور و اعلام عزای عمومی در سراسر کشور (۵)روند مبارزات را سرعت بخشید و موجب تشدید فعالیت ها علیه ر‍ژیم گشت.
اما پس از گذشت سال ها از پیروزی انقلاب اسلامی آنچه که تا کنون مغفول مانده و جا دارد تا به صورت جدی مورد بررسی دقیق قرار گیرد به جریان نیفتادن پرونده و محاکمه نشدن عاملین کشتار وسیع مردم بی دفاع روز ۱۷ شهریور است که نقش منافقین داخلی، عوامل رژیم شاه و رژیم صهیونیستی در آن را به هیچ عنوان نمی توان کتمان کرد.
نام «مسعود کشمیری» برای ملت ایران تداعی کننده ی بسیاری از بلاها و تلخی هاست که عامل اصلی ممانعت از رسیدگی به پرونده ۱۷ شهریور محسوب می گردد. کسی که در کارنامه ی عملکرد سیاهش می توان جنایت ۸ شهریور را دید، در ضمن فراری دادن سرهنگ بنی عامری ، عامل اصلی کودتای نوژه نیز از دیگر افتخارات(!) وی به شمار می رود. البته کارنامه ی درخشان وی به همین جا ختم نمی شود ولی تفصیل اقدامات وی و همچنین برخی از یاران وفادار او در این مختصر نوشته نمی گنجد و نیازمند به مجالی مناسب تر است اما مقصود نگارنده این است که هم اکنون که حتی پلیس اینتر پل نیز به دنبال سران و عوامل اصلی جنایات این گروهک تروریستی (سازمان مجاهدین خلق) است و طبق شنیده ها مسعود کشمیری نیز در حال حاضر با مسعود و مریم رجوی در یکی از کشورهای عربی دارای مناسبات وی‍ژه با اسرائیل به سر می برد و هر لحظه از سوی پلیس بین المللی تهدید می شوند و مجبور به اختفا هستند، مناسب است پرونده ۱۷ شهریور که در اداره دوم ارتش از جریان خارج شد دوباره به جریان افتد و علاوه بر آن کسانی که در خارج شدن این پرونده با کشمیری همکاری نمودند و به راحتی گذشته ی خویش و اعمال جنایتکارانه ی خود را فراموش کرده اند نیز محاکمه گردند، همانها که حجت الاسلام و المسلمین ری شهری نیز در خاطراتش به نفوذشان در ارتش اشاره دارد. رسیدگی به این جنایت، هرچند پس از سالها، می تواند علل ضرورت توقف این پرونده را مشخص کند، شاید نقش جدی تری از مداخله آمریکا و اسرائیل در این میان پدیدار گردد.
امیر حسین ثابتی منفرد
پی نوشتها:
۱. تاریخ تحولات سیاسی ایران. موسی نجفی-موسی حقانی. ص ۶۱۰
۲. جان، ‌دی،‌ استمپل، دروان انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی. ص ۱۶
۳. صحیفه نور ج ۲ صفحه ۱۰۰
۴. صحیفه نور ج ۲ صفحه ۱۰۲
۵. صحیفه نور ج ۲ صفحه ۱۰۳
منبع : سپهر نیوز