یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

ریشه‌های تحجر و تقابل سنت‌گرایی و مدرنیسم


ریشه‌های تحجر و تقابل سنت‌گرایی و مدرنیسم
منشاء بسیاری از کج‌فهمی‌ها و سطحی‌نگری‌هایی که در حوزه بینش‌ها و گرایش‌های دینی، فلسفی و عرفانی وجود دارد، عدم درک شفاف مفهوم واژه‌هاست که باعث تحریف، قلب حقایق، انحرافات معرفتی و ناهنجاری‌های رفتاری شده است، تحجر به معنای ایستایی، تحول‌ناپذیری، جمود و برنتابیدن فرهنگ و ارزش‌های حق و متعالی است که هم در ساحت بینش و دانش (به عنوان تحجر) و هم در حوزه گرایش و رفتار (به عنوان جمود) بروز و ظهور دارد و عقل و دل و ابزارهای معرفت‌یاب و منابع شناخت‌زا را نیز شامل می‌گردد،‌ پس تحجر قلبی، عقلی و تحجر در موضع عملی و رفتاری، علت عدم پذیرش حق و گرایش به کمال و سعادت واقعی می‌گردد، لذا تحجرگرایی مانع جدی در شکوفایی اندیشه دینی و ایجاد تعامل مثبت نظری و عملی با حقیقت، معرفت حکمت و حکومت، مدیریت و سیاست و حتی تقدیر معیشت است و متحجران از اسلام جز آموزه‌های بسته، رسوب شده و انعطاف‌ناپذیر در برخورد با اقتضائات زمان و مکان و تغییر موضوع و محمول‌ها ندارند و هرگز پذیرای نقد اندیشه و عمل خویش، بازشناسی و بازنگری فکر و فعل به اصطلاح اسلامی خود نیستند حتی در تجددگرایی افراطی نوعی تحجرگرایی و جمودزدگی وجود دارد، چرا که ممکن است کسانی در نوگرایی و تجددخواهی خود، هیچ نگاه چالش برانگیز با عقاید خویش را برنتابند و در نو خواهی خود، تحجر پیشه کنند.
چنان که در تقابل بین سنت و مدرنیته چنین آفتی ظهور کرده و سنت‌گرایان تفریطی با مدرنیست‌های افراطی هیچ‌یک به شعاع‌های اندیشه متعادل‌ و راه برون رفت از تحجر سنت و مدرنیته نمی‌اندیشند که ریشه‌های پیدایش و گسترش آنها جز “جمود” و “جهل” نمی‌تواند باشد.
پس هم متحجر و هم متجدد با رویکردهای افراطی و تفریطی از خط اعتدال خارج و گرفتار بیماری سقوط، توقف و انحراف هستند و در تفسیر و برقراری ارتباط‌های چهارگانه خود “خود با خداوند”، “خود با خود”، “خود با جهان” و “خود با جامعه” عاجز و آسیب‌‌‌پذیرند.
بدین ترتیب دو بیماری خطرناک همواره آدمی را تهدید می‌کند، بیماری جمود و جهالت، نتیجه بیماری اول توقف و سکون و بازماندن از پیشروی و توسعه است و نتیجه بیماری دوم سقوط و انحراف است. جاهل هر پدیده نوظهوری را به نام مقتضیات زمان و تجدید و ترقی موجه می‌شمارد و جامد از هرچه نو است می‌گریزد.
اکثر افرادی که از پیشرفت، تکامل و تغییر اوضاع زمان دم می‌زنند، فکر می‌کنند هر تغییری که در اوضاع اجتماعی پیدا شود باید به حساب تکامل و پیشرفت گذاشته شود، به خیال این گروه چون و سایل و ابزارهای زندگی روز به روز عوض می‌‌شود و کامل‌تر می‌گردد و چون علم و صنعت در حال پیشرفت است، پس تمام تغییراتی که در زندگی انسان پیدا می‌‌شود، نوعی پیشرفت و ترقی است و باید از آن استقبال کرد بلکه این روند “جبر زمان” است در صورتی که نه همه تغییرات، نتیجه مستقیم علم و صنعت است و نه ضرورت و جبری در کار است.
در همان جایی که علم در حال پیشروی است، طبیعت هوسباز و درنده‌خوی بشر هم بیکار نیست. علم و عقل، بشر را به سوی کمال جلو می‌برد، اما طبیعت بشر می‌کوشد علم را به صورت ابزاری برای خود و در خدمت هوس شهوانی و حیوانی خود بگمارد.
“زمان همان گونه که پیشروی و تکامل دارد، فساد و انحراف هم دارد. باید با پیشرفت زمان، پیشروی کرد و با فساد و انحراف هم مبارزه کرد. مصلح و مرتجع هر دو علیه زمان قیام می‌کنند با این تفاوت که مصلح، علیه انحرافات زمان و مرتجع علیه پیشرفت زمان قیام می‌کند. اگر زمان و تغییرات زمان را مقیاس کلی خوبی‌ها و بدی‌ها بدانیم، پس خود زمان و تغییرات آن را با چه مقیاسی اندازه‌گیری کنیم؟ اگر همه چیز را با زمان تطبیق کنیم، خود زمان را با چه چیزی تطبیق دهیم؟ اگر بشر باید دست بسته در همه چیز تابع زمان و تغییرات زمان باشد، پس نقش فعال و خلاق اراده بشر کجا می‌رود و ...
اسلام برای نیازهای ثابت، قوانین ثابت و برای نیازهای متغیر، وضع متغیری را در نظر دارد.
حیات و مرگ یک جامعه به حیات و مرگ فکر آن بسته است. اگر فکر یک جامعه بمیرد، یعنی فکر نداشت و یا فکرش کج و انحرافی و غلط بود آن جامعه مرده است و اگر فکر زنده و پویا داشت جامعه‌ای زنده است. پس افراد خواهان زندگی و حیات باید به احیا و حشر فکری بپردازند.(۱)
نزاع سنت و تجدد یا سنت و مدرنیسم، نزاعی در دوران معاصر و جریان‌سازی‌های فکری، فرهنگی آنها می‌باشد که حتی برخی آن را نزاع بین شرق و غرب می‌دانند.
شرق را مظهر سنت‌گرایی و غرب را مظهر تجلی مدرنیته دانسته‌اند و سپس به تحلیل جوامع شرقی و نقد آن و تجلیل از جوامع غربی و تقدیس آنها پرداخته‌اند، گرچه عده‌ای هم به جوامع سنتی و هم به جوامع صنعتی انتقادهای معقول و جدی نموده‌اند لکن باید توجه داشت که برخی از اصولگرایان از پدیده تلخ تحجر رنج می‌برند و برخی از اصلاح‌گرایان نیز از پدیده تجدد دلخورند، گرچه در میان اصولگرایان، عناصر منطقی، روشنگر و با بصیرت و در میان اصلاح‌گرایان نیز عناصر ارزشگرا، متدین و اصولی وجود دارد، لکن هر دو جریان دچار چنین آفات فکری، فرهنگی و اجتماعی شده‌اند که باید به پالایش و آرایش فکری خویش بپردازند و از درون خویشتن را نقد و بازسازی نمایند تا در چنین شرایط حساس و ظریف فرهنگی و اجتماعی بتوانند نقش برجسته و شاخص خود را ایفا نموده و از دو عنصر خلوص و طهارت دین و تفکر دین و همچنین توانمندی و جامعیت دین و اندیشه دینی، دفاع عقلانی و متعهدانه داشته باشند تا از هر گونه سقوط و انحراف بینشی و ارزشی جلوگیری کنند.
تحجر در دو ساحت فکری، علمی و ساحت فعلی و عینی تجلی می‌یابد و به دو قسم تحجر قابل تقسیم است.
۱) تحجرگرایی سنتی که به نام تقدس و حفظ دین؛ مانع پویایی و کارآمدی و خلوص دین و دینداری می‌گردد.
۲) تحجرگرایی مدرن که به نام تجدد طلبی، بازسازی دین، سازگار کردن دین با ترقی و پیشرفت و آشتی دادن دین با علم، دین را به قربانگاه مدرنیته و تجددخواهی فرستاده و با تقسیم نگاه دین به برون دینی و درون دینی و تفکیک حوزه‌های دینی و آموزه‌های اسلامی از هم، یعنی جدا انگاری ساحات عقاید، اخلاق، احکام و تقسیم دین به گوهر، صدف و طرح دین اخروی نه دنیوی و قرائت‌پذیری دین و تفسیرهای هرمنوتیکی از آن به تقطیع دین پرداخته و دین را در دو محور آسیب‌پذیر می‌نماید (محور توانایی و کارآمدی و محور خلوص و ناب بودن)“بنابراین راه خروج از گرداب تحجر و تجدد زدگی عبارت است از:
الف) اعتقاد به بازسازی تفکر دینی نه بازسازی دین، یعنی تلاش و مجاهده در جهت احیای اندیشه اسلامی در دو بعد پیرایش (سلبی) و آرایش (ایجابی) که این همانا کاری امانتی و ولایتی و زمینه‌ساز احیای همه جانبه دین در دو بعد علمی و عینی است که به دست “محیی دین” و مصلح اجتماعی یعنی امام عصر(عج) انجام می‌پذیرد تا تربیت و عدالت دینی در جامعه محقق گردد.(۲)
ب) شناخت و بازشناسی راز حاکمیت یا فلسفه ختم نبوت که فرق نهادین بین رهبری و راهنمایی دینی و نبوت و امامت اسلامی است و اساس گریز از تحجر و جمود و ستیز با زمان زدگی پی‌بردن به رازهای نهفته در ختم نبوت است.(۳)
ج) آمیختگی دین با سیاست و حکمت دینی با حکومت دینی در جهت تحقق فلسفه عملی و اجتماعی اسلام.
د) پیمایش خط “اعتدال” در بعد نظر ی و عملی دین یا “اعتدال‌گرایی” در برابر عبادت‌گرایی جامعه‌گریز و جامعه‌گرایی خداگریز(۴)
هـ) اعتقاد جدی و همه جانبه به اجتهاد که از راهکارهای زیربنایی رهایی از تحجر قدیم و جدید است و ایفای نقش عقل در فهم و تحلیل و به کارگیری معارف اسلامی در ابعاد مختلف است زیرا که عله‌العلل تحجر عقل گریزی و مطلق‌اندیشی و جزم‌گرایی است و عله‌العلل رهایی از تحجر نیز عقلانیت دینی و عقل‌گرایی مثبت و متعادل و متناظر به همه وجوه اسلام است.(۵)
و) تفکیک و جداسازی ثابت اسلام از متغیرات آن که امور ثابت را با فطرت و امور متغیر را با نیازهای زمان و اقتضائات عصری پیوند دارند چنان که تفکیک بین بینش‌ها و روش‌ها، شیوه‌ها و اهداف نیز از عوامل رهایی از تحجر سنتی و مدرن هستند.(۶)
پی‌نوشت‌ها:
۱- استاد شهید مطهری، سلسله یادداشت‌‌های استاد مطهری، ج اول ص ۱۴۹، انتشارات صدرا
۲- استاد شهید مطهری، ده گفتار، بحث احیای تفکرایی، حق و باطل و انقلاب مهدی(عج) از دیدگاه فلسفه تاریخ
۳- استاد شهید مطهری، خاتمیت ص ۵۰ الی آخر
۴- استاد شهید مطهری، مجموعه آثار ج بیست و یکم ص ۸۵-۷۰
۵- همان ص ۱۵۸ و ۱۶۴
۶- همان ص ۴۷۲ و ۴۸۸
علی محمدی تودشکی محقق و استاد دانشگاه
منبع : روزنامه رسالت