شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تحکیم وحدت اسلامی و پاسداری از ارزش ها


تحکیم وحدت اسلامی و پاسداری از ارزش ها
وحدت اسلامی و همزیستی دینی و مسالمت آمیز مسلمانان یكی از اولویت های دینی است، زیرا در سایه و حدت می توان از ارزشهای اسلامی پاسداری كرد. به این جهت باید هشیار بود كه در پیش پای وحدت و به احترام آن ارزش های اسلامی را قربانی نكنیم. تحریف حقایق و ارزش ها نه تنها موجب تحكیم و حدت اسلامی نمی شود، بلكه به اختلافات بیشتر دامن می زند. بلی اگر امامان معصوم شیعه(ع) از ارزشهای اسلامی دست می كشیدند، نه زندان می رفتند و نه شهید می شدند، شاید وحدت هم نیز به قیمت قربانی شدن ارزشها بهتر تحقق می یافت. امّا اكنون كه آنان چنین نكرده اند و مأموریت خود را به بهترین وجه ممكن در پاسداری از ارزش های اسلامی به انجام رسانده اند، دیگر امروز تحریف ارزش ها به خاطر تحكیم وحدت سودی ندارد و بیشتر به اختلافات دامن می زند، زیرا از یك سو حامیان ارزش های اسلامی را برای دفاع و حمایت از ارزش ها بر می انگیزاند.
واز سوی دیگر دوگانگی بین گفته های پیروان ائمه شیعه در تفسیر سیره آنان مخالفان را در مخالفتشان گستاخ تر می كند. فزون بر این مبارزان با ارزش های اسلامی را در اهدافشان موفق تر می نماید.
باید از این اصل غفلت نكرد كه پاسداری از ارزش ها اصل است، و وحدت و همزیستی مسالمت آمیز زمینه ساز این پاسداری است. بلی، آن گاه كه پایداری بر ارزشی موجب از بین رفتن و حدت شود، و به دنبال آن ارزش های برتری پایمال گردد، باید از آن ارزش موقتاً صرف نظر كرد.
در هر صورت «فراخوانی مكرر امامان به شركت در مراسم عبادی و مناسك دینی و تأكید بر جماعت و فریضه حج» را ـ بدون توجه به شرائطی كه در امام جماعت از امامیه بودن، عادل بودن و... ـ حمل بر وحدت با اهل سنّت كردن تحریف احادیث امامان معصوم شیعه می باشد.
در نظر همه مسلمانان مسلم است، كه پیامبر اكرم(ص) فرمود: «سَتفترق اُمّتی ثَلاث و سبعین فرقهٔ، واحدهٔ منها ناجیهٔ»;[۱] پس از من امتم به ۷۳ فرقه تقسیم می شوند كه تنها یك فرقه «فرقه ناجیه» است، مسلماًبین این فرقه ها در اصول وفروع اختلاف هایی وجود دارد كه موجب تشكل این فرقه ها شده است.
امامان شیعه (اهل بیت پیامبر(ع)) كه بیان كننده معارف فرقه ناجیه می باشند، بیانگر همه احكام ومعارف اسلامی به گونه صحیح آن و متفاوت با فرقه های دیگرند. حمل فرمایشات آنان بر تأكید وتأیید فرق دیگر تحریف سیره آن بزرگواران وسعی در اطفاء چراغ هدایت است.
الف) نماز جماعت
شكی نیست كه احادیثی كه در باب «فضل الجماعهٔ وتأكید استحبابها فی الفرائض» آمده، بیان فضیلت نماز جماعت است با شرائط آن كه اختصاص به فرقه ناجیه دارد، ونمی توان به واسطه این احادیث مرز بین مذاهب را برداشت.
بلی احادیث دیگری نیز در منابع حدیثی شیعه در باب «الصلاهٔ خلف من لم یصل خلفه» آمده است كه وظیفه شیعه را در حال تقیه (اعم از خوفی ومداراتی) بیان می كند.
اختصاص این احادیث به نماز پشت سر نواصب وامویان و... نیز تحریف مراد احادیث است.
سرّ نماز خواندن حضرت امام حسن و امام حسین(ع) پشت سر مروان و نماز امیرالمؤمنین(ع) پشت سر خلفا را حدیث حضرت امام رضا(ع) «لا تصل خلف أحد الاّ خلف رجلین أحدهما من تثق به وتدین بدینه وورعه وآخر تتقی سیفه وسوطه وشرّه وبوائقه وشنئته فصلّ خلفه علی سبیل التقیهٔ والمداراهٔ» بیان می كند، مسلماً آنان كه از فرقه ناجیه نیستند وجزء فرق ضالّه می باشند، كه به مقتضای حدیث متواتر بین شیعه وسنی در آتشند از كسانی نیستند كه «نثق به وندین بدینه وورعه».
ب) نماز جمعه وعیدین
اختلافات فراوانی كه در چگونگی نماز جمعه ونماز عید فطر وقربان در احادیث أئمه شیعه(ع) وعمل عامّه وجود دارد، از قبیل دو قنوت در نماز جمعه، صلوات و درود بر معصومین در خطبه ها و نُه قنوت در نماز عیدین وادعیه خاصه در آن قنوت ها نشانه این است كه احادیث نماز جمعه وعیدین هیچ ربطی به وحدت بین مذاهب ندارد، به همین جهت اكثر فقهاء شیعه وجوب نماز جمعه را مشروط به تحقق شرائط آن از قبیل بسط ید و... می دانند وهر چند بر شركت در نماز جمعه عامّه از روی تقیهٔ تأكید دارند، امّا آن را مجزی نمی دانند.
ج) فریضه حج
با وجود اینكه حج یكی از مهمترین مظاهر وحدت امّت اسلامی است، كه در آن همه مسلمانان از هر نژاد وملت ومذهبی باشند دور هم جمع می شوند، تنها در اثبات ماه از روی تقیهٔ می توان از حاكم اهل سنّت پیروی كرد، عمده هماهنگی اعمال حج به واسطه هماهنگی احكام آن در مذاهب است.
در عین حال با وجود اینكه اهل سنّت تأخیر رمی جمره عقبه را در روز عید تا بعد از ظهر جایز نمی دانند و رمی جمرات را نیز در روز یازدهم و دوازدهم قبل از ظهر جایز نمی شمارند، امّا شیعه در این حكم از آنان پیروی نمی كند. مخالفت حضرت امیرالمؤمنین(ع) را با خلفا در انجام حج تمتع، اهل سنت نیز نقل كرده اند.
در صحیح بخاری و سنن نسائی و سنن دارمی آمده است كه عثمان (نیز همچون عمر) از حج تمتع نهی كرده بود، چون دید امیرالمؤمنین علی(ع) به آن نهی وقعی ننهادند، به آن حضرت اعتراض كرد، كه «أتفعلها و أنا أنهی عنها» آیا بجا می آوری آن را كه من نهی كرده ام؟ و أمیرالمؤمنین(ع) جواب دادند: «ما كنت لأدع سنّهٔ النّبیّ(ص) لقول أحد» من كسی نیستم كه سنّت پیامبر(ص) را برای گفته احدی رها كنم.[۲]
● تحكیم وحدت با انكار حقایق تاریخی
متأسفانه تاریخ وقایع دردناكی را حكایت می كند، شهادت واسارت تمام خاندان پیامبر اسلام(ص) واقعیتی است كه نمی توان آن را پنهان نمود، پیامبر(ص) هنگام رحلت تنها یك دختر ویك داماد وچهار نوه كه آنان را فرزند خود می خواند از خود باقی گذاشت. از این شش نفر فاطمه زهرا(س) وامیر المؤمنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به بدترین وجه ممكن به شهادت رسیدند، زینب وام كلثوم(ع) نوادگان پیامبر(ص) به اسارت رفتند. وپس از آنان نیز همه أئمه اهل بیت(ع) به شهادت رسیدند و عمر شریفشان را در زندان ها وتحت مراقبت های ویژه بامظلومیّت سپری كردند. وتمامی این اسارتها و زندانها وشهادت های همه این بزرگواران نیز به وسیله حاكمان بوده است.
مسلّماً انكار این حقایق ونغمه الفت بین اهل بیت پیامبر(ع) وخلفا وحكام سرودن، نه تنها در تحكیم وحدت نمی تواند كارایی داشته باشد، بلكه بنیان وحدت را به باد می دهد.
نمی توان بنای مقدس اتّحاد وهمبستگی را ـ كه باید با مصالحی سنجیده شده بنا نمود تا هرچه محكم تر واستوارتر گردد ـ با سنگ نمك بنا كرد كه با بارانی خراب وجمعی را به كام مرگ فرو برد.
نمی توان با انكار وجود فرقه ناجیه وحق دانستن همه فرق وتمسك به گروهی از روایات بدون آشنایی با سند، دلالت، وجه صدور آن ها و بدون توجه به سایر ادله و واقعیت های تاریخی وسیره أئمه(ع) این بنا را ساخت. باید با «مبانی اتحاد» آشنا شد، تا این بنارا بر بنیان مرصوص بنا نهاد. از این رو به طور اجمال به مبانی اتحاد می پردازیم:
▪ راه به سوی سعادت یكی است
پیامبر اكرم(ص) از آغاز كه مردم را به اسلام دعوت كرد، این هشدار را داد:تنها یك فرقه رستگار است. هر چند شهادتین «لااله الاّ الله»، «محمد رسول الله» وسیله تشكّل امّت اسلامی و دستآویزی برای همبستگی واتّحاد است، امّا تنها یك فرقه رستگارند، تنها یك فرقه راه نجات را می پیمایند، و همه فرقه های درون امّتی نمی توانند برحق باشند، چنانكه فرمود: «سَتفترق اُمّتی ثَلاث و سبعین فرقهٔ، واحدهٔ منها ناجیهٔ و ثنتان و سبعون فی النّار; امّت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند، یك فرقه اهل نجاتند و هفتاد و دو فرقه در آتشند.»
این حدیث را سنّی و شیعه در منابع حدیثی، تاریخی وملل و نحل آورده و پیروان هر مذهبی خود را فرقه ناجیه می دانند. امّا برخی ناآگاه یامغرض می كوشند ـ بر خلاف دلالت حدیث ونظر همه فرق اسلامی ـ این هشدار مهمّ رسول خدا را نادیده گرفته، و با اهل نجات و رستگاری معرفی كردن تمام فرق اسلامی، زمینه تشتت آراء و به وجود آمدن فرقه های مختلف را فراهم ساخته، پیروان هر فرقه را در عقائدشان سست كرده، جامعه اسلامی را از تلاش برای دست یابی به اسلام راستین و پیروی از فرقه ناجیه وپرهیز از گمراهی و پیروی از فرقه های منحرف و حركت به سوی اتّحاد و راه راست باز دارند.
▪ اهمیّت پاسداری از اتّحاد
اتّحاد و همبستگی جامعه اسلامی وزندگی مسالمت آمیز از اهمیّت برخوردار است; متجاوز از ۱۰۰ آیه قرآن در نكوهش منافقان نازل گردیده و پیامبر اكرم(ص) آنان را می شناخت، چنانكه در منابع حدیثی و رجالیِ شیعه و اهل سنّت مشهور است كه پیامبر(ص) نام منافقان را به خصوص به حذیفه تعلیم داد و از این رو، به او صاحب سرّ گفته می شد. در صحیح بخاری این تعبیر برای حذیفه نقل شده است: «صاحب سرّ النّبی(ص) الّذی لا یعلم أحد غیره; صاحب سرّ پیامبر آنچه هیچ كس غیر از او آن را نمی داند».[۳] شاید بتوان گفت یكی از مهمترین اهداف این سماحت وبزرگواری و خودداری از معرفی این منافقان پیشگیری از تنش در جامعه اسلامی وآسیب به اتحاد بوده است. این سیره پیامبر(ص) را خاندان وی پس از او دنبال كردند، همانگونه كه سكوت پیامبر(ص) در مقابل منافقان نشانه تأیید آنان نبود، خودداری خاندان وی از مقابله با انحرافات پس از پیامبر(ص) دلیل بر امضاء آن انحرافات نمی باشد.
از این رو همانگونه كه قرآن و پیامبر(ص) نفاق ومنافقان را نكوهش می فرمودند و در معرفی حق هیچ كوتاهی نمی فرمودند، خاندان وی نیز در شناساندن حق از باطل ومعرفی فرقه ناجیه از هیچ تلاشی دریغ نداشته اند. به بیانی دیگر، هیچ یك از دوهدف مقدس اسلامی (اتحاد، وپاسداری از ارزش ها وحق) را فدای دیگری نكرده، بلكه از هر یك برای تقویت دیگری مدد می طلبند.
▪ راه شناخت فرقه رستگار
حضرت محمد(ص) برای نجات مردم از ابتدای دعوت به اسلام، فرقه رستگار را مشخص كرد، وبا فرموده اش:
«إنّما مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیكُمْ كَمَثَلِ سَفِینَهِٔ نُوح، مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ...;[۴] مثل اهل بیت من همچون كشتی نوح است، كه هركس بر آن سوار شد نجات یافت و هر كس از آن تخلف ورزید غرق گردید».
به امر الهی كشتی نجاتی را معرفی نمود. پس از پیامبر(ص) از ۷۳ فرقه تنها فرقه ای كه بر این كشتی سوار شوند، رهایی می یابند.
▪ منادیان همبستگی بین مسلمانان
شیعه وعلمای شیعه، كه بر این كشتی سوار شده بودند، از آغاز به پیروی از ائمه اهل بیت(ع) جامعه را به اتّحاد و همبستگی فرامی خواندند وبا نقشه شوم و سنّت زشت طواغیت و فراعنه تاریخ ـ كه سبب ایجاد اختلاف وتفرقه بود ـ مقابله و مبارزه می كردند. مطالعه و بررسی منابع حدیثی و تاریخیِ شیعه، بر این سخن گواه گویایی است:
۱) احادیث شیعه و همبستگی با سایر مسلمانان
احادیث فراوانی از ائمه(ع) در توجیه به چگونگی معاشرت شیعه با اهل سنّت در كتب روایی شیعه آمده است كه ما به ذكر نمونه ای بسنده می كنیم.
شیخ حرّ عاملی در وسائل الشیعه بابی را تحت عنوان «باب وجوب عشرهٔ الناس» به این موضوع اختصاص داده، می فرماید:
«بَابُ وُجُوبِ عِشْرَهِٔ النَّاسِ حَتَّی الْعَامَّهِٔ بِأَدَاءِ الاَْمَانَهِٔ وَ إِقَامَهِٔ الشَّهَادَهِٔ وَ الصِّدْقِ وَ اسْتِحْبَابِ عِیَادَهِٔ الْمَرْضَی وَ شُهُودِ الْجَنَائِزِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ وَ الصَّلاهِٔ فِی الْمَسَاجِدِ;[۵] باب واجب بودن زندگی مسالمت آمیز با مردم، حتّی اهل سنت; بدین صورت كه امانت آنان را ادا كنید و به سود آنان شهادت دهید و به راستگویی با آنان پایبند باشید، مستحب است كه مریض های آنان را عیادت، جنازه های آنان را تشییع، باهمسایگان رفتار نیكو و در مساجدحضور داشته باشید.»
در این باب احادیثی آمده كه از آن جمله روایت زیر است:
راوی گوید: از امام(ع) پرسیدم: سزاوار است رفتار ما میان خود و آنان كه معاشرت داریم چگونه باشد؟ در حالی كه: «لَیْسُوا عَلَی أَمْرِنَا; بر اعتقاد ما شیعیان نیستند». فرمود: ببینید، ائمه شما چگونه رفتار می كنند، از آنها پیروی كنید، آنچه آنان انجام می دهند انجام دهید. به خدا قسم آنان مریض های ایشان را عیادت می كنند، جنازه های آنان را تشییع می كنند وبه سود وزیان آنان (به حق) شهادت می دهند وامانت های آنان را ادا می كنند.[۶]
از این حدیث وده ها حدیث دیگر استفاده می شود كه در رفتارهای اجتماعی، هرگونه كه با شیعیان معاشرت می كنیم، باید با اهل سنّت نیز همانگونه معاشرت داشته باشیم.۲) علمای شیعه و همبستگی با سایر مسلمانان
كسی كه رساله های عملیّه مراجع تقلید را ملاحظه كند، به خوبی می یابد كه علما و فقهای شیعه، در مسائل مختلف، از طهارت و نجاست، احترام مال و جان، ارث، ازدواج، دیه و قصاص وسایر احكام میان شیعه وسنی فرقی قائل نیستند ومدرك این فتاوای ایشان، احادیثی است كه دركتب فقه استدلالی به آن تمسّك كرده اند كه به عنوان نمونه حدیثی را از جواهر الكلام; یكی از مشهورترین كتاب های فقه استدلالی شیعه نقل می كنیم:
حمران بن اعین از امام باقر(ع) نقل می كند كه در ضمن حدیث مفصّلی فرمود:
«اسلام آن چیزی است كه همه فرقه های اسلامی بر آن اند، دینی است كه درآن، خون ها محترم شمرده می شود، قوانین ارث جاری می گردد، ازدواج جایز است، مسلمانان بر نماز و زكات و روزه و حج اجتماع كرده اند. پس به آن از كفر خارج می شوند و به ایمان نسبت داده می شوند...
راوی پرسید: آیا برای مؤمن ]شیعه[ بر مسلمان ]كه به ولایت ایمان ندارد[، در این احكام و حدود و غیر آنها فضل وبرتری وجود دارد؟ فرمودند: این دو ]شیعه و سنی[ در این امور دارای یك حكم اند، لیكن برای مؤمن ]شیعه[ بر سایر مسلمانان، در اعمالشان و آن چه به وسیله آن به خدا تقرّب می جویند برتری و فضیلت است».[۷]
حتّی علمای شیعه برای ایجاد اتحاد میان مسلمانان، فتوا می دهند كه شیعیان، گاهی برخی از عباداتشان را مانند اهل سنّت به جا آورند. حضرت آیت الله العظمی خویی(ره) در این باره می فرماید:
«حكمت در تشریع این حكم، مدارا و هماهنگی و وحدت كلمه میان مسلمانان است و اینكه شیعه فرق خود را با اهل سنّت (در اهتمام به مسأله اتحاد) آشكار كنند و این ملاك و حكمت، امروز هم وجود دارد. پس مستحب است حضور در مساجد اهل سنّت و نماز خواندن با آنان برای اینكه (این سماحت شیعه)آشكار شود و میان مسلمانان اتّحاد كلمه به وجود آید».[۸]
● عوامل اختلاف و بدبینی
شاید، با مراجعه به منابع حدیثی، فقهی واعتقادی اهل سنّت این فراخوان به همبستگی واتحاد را نتوان یافت. بلكه بر عكس در برخی منابع اهل سنّت دروغ، تهمت وتوهین فراوانی نسبت به شیعه، منادیان همبستگی و اتّحاد دیده می شود ـ از باب اینكه مشت نشانه خروار است ـ به چند نمونه آن اشاره می كنیم.
● دروغ و تهمت مهم ترین عامل اختلاف
دشمنان شیعه برای اینكه بهتر بتوانند آنان را منكوب نموده و بر ایشان چیره شوند، دروغ های مضحك شاخداری ساخته وپرداخته ودر غالب ناسزا وفحش نثار شیعه كرده اند. آنان به شیعه چیزهایی را نسبت می دهند كه هیچگاه بر قوه واهمه و مخیله آنان خطور نكرده است:
الف) گاه آنچه را شیعه كفر می داند به آنان نسبت می دهند و می گویند: شیعه همچون یهود دشمن جبرائیل(ع) اند ومی گویند: «غلط جبرئیل بالوحی علی محمد(ص)» جبرئیل در وحی خیانت كرده است. شیعه مسلّماً این افراد خیالی را كافر می دانند.
ب) گاه آنچه را بر خلاف ضرورت فقه شیعه است به آنان نسبت می دهند و می گویند:
۱) شیعه برای زنان عدّه (طلاق) قائل نیست.
۲) شیعه به جای «السلام علیكم» «السام علیكم» كه به معنای مرگ است می گوید.
۳) شیعه همچون نصاری زنانشان مهر ندارند، چون قائل به متعه می باشند حال آنكه شیعه با استناد به آیه (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهًٔ;[۹] اگر در عقد متعه مهر معین نشود عقد را باطل می داند).
۴) شیعه مانند یهود قبل از سجده چند مرتبه سرشان را پائین می آورد. (این امر ناشناخته ای می باشد، كه هر شیعه ای از شنیدن آن تعجب می كند).
۵) شیعه «لایعدون الطلاق شیئاً الاّ عند كلّ حیضهٔ» طلاق را صحیح نمی دانند مگر در هنگام حیض (حال آنكه به اتّفاق همه فقهاء شیعه طلاق را در هنگام حیض باطل می دانند).
اگر كسی به كتاب های فقهی شیعه مراجعه كند، می یابد كه در میان فقهاء شیعه كسی به خرافات بالا قائل نیست، و این نسبت ها دروغ پردازی از روی دشمنی وعناد وغرض ورزی بوده است، نه اشتباه.
ج) گاه برای زمینه سازی توهین واتهام به شیعه، برای یهود وضو ونمازهای پنج گانه و.. راترسیم كرده اند تا بتوانند وضو ونماز شیعه را با آنها مقایسه كنند، ومی گویند:
۱) شیعه ـ همچون یهود ـ در وضو مسح بر كفش را جایز نمی داند.
۲) شیعه ـ همچون یهود ـ نمازمغرب را تاآشكارشدن كامل ستارگان به تأخیر می اندازد.
۳) شیعه ـ همچون یهود ـ پنجاه نماز را در شبانه روز واجب می داند.
۴) شیعه ـ همچون یهود ـ بر شاخ ها سجده می كند.
۵) شیعه ـ همچون یهود ـ قبل از سجده چند مرتبه سرش را پایین می آورد.
۶) شیعه ـ همچون یهود ـ در نماز صبح بر شیء بلندی سجده می كند.
مشاهده می شود كه گروهی از علماء اهل سنّت این دروغ ها را همراه با توهین وناسزاگوئی های فراوان بازگوكرده اند.[۱۰]
ما از علمای اهل سنّت انتظار نداریم كه همچون علماء شیعه پرچم دار همبستگی واتّحاد باشند، تنها متوقّعیم تا شیعه را از دروغ های رسوایی كه به آنها نسبت داده شده تنزیه كنند، و یا حداقل آن دروغ ها را كه امروز حربه دشمن مشترك مسلمانان است بازگو نكنند.
● شلتوت نخستین پاسخ گو به ندای وحدت
بلی، پس از ۱۳۷۸ سال بعد از هجرت یكی از علماء اهل سنّت شیخ محمود شلتوت رئیس دانشگاه «الازهر» مصر فتوایی در راستای اتّحاد وهمبستگی داد، كه در ضمن این فتوا شیعه را از اتّهامات فوق تنزیه كرد. هرچند این فتوا به بركت تأسیس موسسه «دار التقریب» به وسیله مرجع تقلید عالم تشیع آیت الله بروجردی صادر گردید كه دبیر كلّ آن نیز یكی از علماء شیعه علامه شیخ محمد تقی قمی بود، وهرچند این فتوا در مقابل تلاش عالمان شیعی در طول تاریخ اسلام برای ایجاد اتّحاد وهمبستگی ناچیز می نمود، امّا در جو خفقان ودروغ پردازی و اتهام و توهین به شیعه، فتوایی شجاعانه، و شروع مناسبی برای پاسخ به ندای منادیان وحدت «شیعه» به شمار می آمد. ولی متأسفانه این فتوا پاسخ دیگری به دنبال نداشت، ونشر كتاب های مملو از دروغ و اتّهام به شیعه، برای ایجاد تفرقه ونفرت بین مسلمانان در مناطق اهل سنّت ادامه یافت.
از سوی دیگر «فتوای شیخ محمود شلتوت» برای برخی از ساده لوحان شیعه ناآشنا بامبانی فتوای وی و مبانی فقهی شیعه دستآویزی گردیده كه ناآگاهانه یا مغرضانه بخواهند تا فقهاء شیعه فتوایی مشابه فتوای شیخ محمود شلتوت صادر كنند و با اهل نجات و رستگاری معرفی كردن تمام فرق اسلامی ـ بر خلاف حدیث نبوی ونظر همه فرق اسلامی ـ گامی به سوی بی اهمیّت جلوه دادن هشدار مهمّ رسول خدا(ص) برداشته و زمینه تشتت آراء وبه وجود آمدن فرقه های مختلف را فراهم ساخته وپیروان هر فرقه را در عقائدشان سست كرده و جامعه اسلامی را ازتلاش برای دست یابی به اسلام راستین وپیروی از فرقه ناجیه وپرهیز از گمراهی وپیروی از فرقه های منحرف وحركت به سوی اتحاد وراه راست باز دارند. از این رو لازم به نظر می رسد تا مبانی شیخ محمود شلتوت وفقهاء شیعه در این مورد بیان گردد.
● مبانی فتوای شلتوت
كلاًّ اهل سنّت فتوای صحابه وتابعین وفقهاء قرن اوّل ودوم را بدون توجه به مبانی اجتهادی آنان برای خودشان وپیروانشان حجّت می دانند، از این روست كه اختلاف صحابه وتابعین با یك دیگر را هرچند به جنگ وكشتار منجر شده باشد، مستند به اجتهادشان دانسته وآنها را نه تنها معذور، بلكه مأجور می پندارند. تا آن جا كه مسئله اجتهاد را وسیله توجیه جنایات هولناكی مانند جنایت ابن ملجم در به شهادت رساندن حضرت امیرالمؤمنین(ع) قرار داده اند.
مثلاً یكی از فقهاء بزرگ اهل سنّت «ابن حزم» در كتابش «المحلّی» پس از بیان نظر مذاهب چهار گانه اهل سنّت، «حنفی، شافعی، حنبلی ومالكی» در اینكه اگر قتلی براساس اجتهاد باشد قصاص ندارد، می گوید: «ولاخلاف بین أحد من الأمّهٔ فی أنّ عبدالرحمان بن ملجم لم یقتل علیّاًرضی الله عنه الاّ متأوّلاً مجتهداً مقدراً أنّه علی صواب;[۱۱] در اینكه ابن ملجم علی(ع) را نكشته است مگر بر اساس استنباط و اجتهاد، وخود را بر صواب می دانست اختلافی بین امّت نیست».
با این نگرش به فتوا واجتهاد، مكتبها ومذاهب فقهی بسیار فراوانی به وجود آمد، این وضعیت موجب هرج ومرج واختلاف وتشتت آراء گردید، در این موقعیّت ضرورت محدود كردن مذاهب احساس می شد.
● حصر مذاهب
سرانجام برای بیرون آمدن از هرج ومرج باب اجتهاد بسته و مذاهب به چهار مذهب «مذهب ابوحنیفه، محمد بن ادریس شافعی، مالك بن انس، احمدبن حنبل» منحصر ومحدود گردید.
از آن پس غالباً علماء اهل سنّت در كتاب های فقهی خود به بیان فتاوای این چهار پیشوای چهار مذهب واحیاناً مستند آنها اكتفا می كنند، و به خود اجازه نقد و ردّ فتوای آنان را نمی دهند.
اكنون باید در جستجوی پاسخ به چند پرسش بود:
۱) برچه مبنایی این چهار نفر برگزیده شدند؟
۲) آیا علماء ومجتهدان بامشورت وهمفكری به این نتیجه رسیدند؟
۳) پس چرا این جریان در تاریخ ثبت نگردیده؟
۴) در اینها چه ویژگی بوده كه در سایر فقیهان نبوده است؟
۵) آیا در زمان آنان فقیهانی وجود نداشته اند كه از آنان برتر باشند؟
۶) آیا امام صادق(ع) كه نقل شده است ابوحنیفه ومالك به شاگردی وی افتخار داشته اند از آنان داناتر نبود؟ گیرم آنان داناترین در زمان خود بوده اند!!
۷) آیا دلیلی وجود دارد كه همان گونه كه پیغمبر اسلام(ص) خاتم انبیاء است و بعد از او پیامبری نخواهد آمد، پس از این چهار عالم نیز تا روز قیامت فقیه داناتری نخواهد آمد؟
۸) راستی تاریخ حصر مذاهب چه زمانی است؟
۹) یكی از خلفاء عباسی به نام «القادر بالله» در قرن چهارم هجری حصر مذاهب را ابتكار كرده است. مبنای وی در این كار چه بوده است ؟
۱۰) نظرخواهی از علماء؟ پس چرا نقل نشده است؟
۱۱) آن چه در تاریخ آمده است این است كه القادر بالله اعلام كرد پیروان هر مذهبی كه یك ملیون دینار به حكومت بپردازند، مذهبشان به رسمیّت شناخته خواهد شد، وپیروی از سایر مذاهب ممنوع وغیر رسمی خواهد بود. و چون تنها حنفیان، مالكیان، شافعیان و حنبلیان توانستند این پول را بپردازند، مذهبشان رسمی و قانونی اعلان شد. آیا پول می تواند به مذهب مشروعیت ببخشد؟۱۲) آیا ناتوانی از پرداخت پول می تواند مذهبی را غیر مشروع كند؟
۱۳) اگر حكم والی وحاكمی برای مردم حكومتش تكلیف بیاورد؟، چرا پس از او مسلمانان موظف باشند به حكم او عمل كنند؟
این سؤال ها وده ها سؤال دیگر موجب گردیده كه برخی از علماء اهل سنّت نیز به مسئله حصر مذاهب به دیده تردید بنگرند.
از آن میان شیخ محمود شلتوت كه امام صادق(ع) را مجتهدی همچون ابوحنیفه، شافعی، مالك واحمد بن حنبل یا برتر از آنان می انگارد مذهب پیروان آن حضرت را به رسمّیت شناخته و بر این مبنا فتوا داده است.
● مبنای فتوا واجتهاد در شیعه
▪ اولاً: شیعه سخنان پیامبر(ص) وائمه معصومین(ع) را فتوای آنان نمی داند، بلكه حضرت محمد بن عبدالله(ص) رسول خداست وسخنانش تبلیغ رسالتش می باشد، وائمه(ع) ترجمان پیامبرند و سخنانشان بازگوی سنّت است.
▪ ثانیاً: رسول خدا(ص) وائمه هدی(ع) اجتهاد نمی كردند، زیرا اجتهاد كوشش فقیه جاهل نسبت به احكام واقعی است برای دست یابی به واقع، كه گاه در اثر این تلاش به واقع می رسد، كه فتوایش منجز است، وگاه به واقع نرسیده وخطا می كند، كه فتوایش معذر می باشد، یعنی به واسطه ترك وظیفه واقعیش گناه كار نیست. امّا پیامبر(ص) وائمه هدی(ع) به واقع آگاهند ونیاز به تلاش واجتهاد ندارند. از این رو در بینش شیعی نمی توان امام باقر وامام صادق(ع) را به عنوان مجتهدی با سایر فقهاءمقایسه كرد، وپیروی از امام صادق(ع) به معنی تقلید وعمل به فتوایوی نیست.
▪ ثالثاً: انتخاب شیعه اهل بیت(ع) را به عنوان مرجع دینی، نه به واسطه به رسمّیت نشناختن خلیفه عباسی «القادر بالله» است، نه به واسطه اختیار یكی از فقهاء ومجتهدین است چون آنان را عالم ترین یافته اند ونه... بلكه تنها و تنها به واسطه انتخاب پیامبر(ص) آنان را به امر الهی برای مرجعیت دینی است.
شیعه بر مدعای فوق به ده ها حدیث قطعی الصدور از پیامبر اكرم(ص) استدلال می كند، كه از آن جمله است «حدیث شریف ثقلین»: انّی تارك فیكم الثقلین كتاب الله وعترتی اهل بیتی كه در صدورش از رسول اعظم ونبیّ مكرم(ص) در بین شیعه واهل سنّت جای تردیدی نیست.[۱۲]
هر چند برخی در دلالت این حدیث بر «خلافت» به رغم صراحتی كه در بعضی از نصوص آن وجود دارد مانند «انّی تارك فیكم خلیفتین كتاب الله وعترتی اهل بیتی»[۱۳]تردید كرده اند، امّا بین علماء شیعه وسنی جای تردیدی در دلالت آن بر مرجعیّت دینی نیست. خصوصاً كه در این حدیث عبارات فراوانی وجود دارد، كه مرجعیّت را در انحصار اهل بیت(ع) قرار می دهد، مانند:
۱) «ما ان اخذتم بهما لن تضلّوا»[۱۴] تا آنگاه كه از كتاب خدا وعترت پیامبر(ص) (معارف واحكام را) بگیرید هیچگاه گمراه نخواهید شد.
۲) «ما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا»[۱۵] ما دامی كه چنگ بر كتاب خدا واهل بیت رسولش زنید گمراه نمی شوید.
۳) «لن تضلّوا ان اتّبعتموهما»[۱۶] هیچگاه گمراه نخواهید شد، اگر از اهل بیت(ع) وقرآن متابعت كنید.
۴) «لن تضلّوا بعدی ان اعتصمتم به»[۱۷] بعد از من گمراه نمی شوید اگر به قرآن واهل بیت من پناه جوئید.
۵) «لاتقدّموهما فتهلكوا»[۱۸] از آنها پیشی نگیرید كه گمراه خواهید شد.
۶) «فتمسّكوا بهما، ولاتقدموهم فتضلّوا»[۱۹] به كتاب وعترتم چنگ زنید واز آنها پیشی نگیرید كه گمراه می شوید.
۷) «لاتقصرواعنهما فتهلكوا»[۲۰] از آنان عقب نمانید كه هلاك خواهید شد.
۸) «لا تعلّموهما فانّهما اعلم منكم»[۲۱] به آنها چیزی نیاموزید زیرا آنان از شما داناترند.
۹) «انّ الله سائلكم كیف خلفتمونی فی الثقلین»[۲۲] از چگونگی رفتارتان با ثقلین (قرآن واهل بیتم) باز خواست كننده از شما خداست.
۱۰) «انّی سائلكم حین تردون علیّ الحوض عن الثقلین»[۲۳] من خود آنگاه كه برحوض كوثر وارد می شوید از ثقلین (كتاب خدا وعترتم) پرسانم.
▪ رابعاً: با این همه تأكید بر تمسّك ومتابعت از اهل بیت(ع) وهشدار وترساندن از مخالفت وتخلف از آنان، كه به گوشه ای از آن اشاره شد، هیچ شیعه آگاهی نمی تواند به خود اجازه دهد كه از غیر اهل بیت(ع) (امام باقر وامام صادق(ع) و..) پیروی وتقلید نماید.
و سنخ جایز دانستن یك شیعه عمل به فتوای یكی از چهار پیشوای اهل سنّت (ابوحنیفه، شافعی، احمد بن حنبل ومالك) مانند جایز دانستن یك حنفی عمل به فتوای مالك یا شافعی نیست.
به همین جهت است كه در حدیثی در اصول كافی با سند صحیح از امام باقر(ع) آمده است كه پس از اینكه فرمود: اسلام بر پنج چیز بنا شده است، بر نماز، زكات، حج، روزه و ولایت، در جواب زراره كه می پرسد: كدام افضل است؟ می فرماید: ولایت افضل است، چون كلید آن ها است، و تنها والی است كه راهنمای به سوی آنها می باشد.
ودر ادامه كلامش چنین بیان می كند:
قله وبلندای امر «دین» وكلیدش و دروازه هر چیز (نیكو وپسندیده) ورضایت خدای مهربان، فرمان برداری از امام پس از شناخت اوست. خدا می فرماید، (مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ وَ مَنْ تَوَلّی فَما أَرْسَلْناكَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً) كسی كه فرمان رسول خدا را برد از خدا فرمان برده، و هر كس كه روی گرداند (ونافرمانی كند) ما تو را بر آنان نگهبان نفرستادیم.
امّا اگر كسی شبها را به شب زنده داری و نماز بگذراند، روزها را روزه بدارد، تمام اموالش را صدقه دهد، هر ساله تا پایان عمر حج رود و حال آنكه ولایت ولی خدا را نمی شناسد تا او را ولی خود قرار داده و همه اعمالش به راهنمایی او باشد، نه هیچ حق ثواب وپاداشی بر خدا دارد ونه از اهل ایمان است.
امام(ع) پس از بیان شرط ثواب وقبولی اعمال ـ برای اینكه كسی تصوّر نكند كه شرط (ولایت) بدون مشروط (عمل)كافی است ـ می فرماید: نیكوكارِ از آنان را خدا به فضل و رحمت خود وارد بهشت می كند.[۲۴]
از این حدیث فزون براهمیّتولایت وپیروی ازائمه معصومین(ع)مطالبی استفاده می شود:
۱) دو مرتبه تكرار شده است، كلید نماز، زكات، حج و روزه ولایت است، ودست یابی به نماز وزكات وحج و روزه صحیح ومقبول امكان ندارد مگر از راه ولایت وراهنمائی امام(ع).
۲) امام فرد معیّنی است كه وی را باید شناخت، نه اینكه او را انتخاب كنند «الطاعهٔ للامام بعد معرفته».
۳) از استدلال امام باقر(ع) درمورد لزوم اطاعت از امام به آیه (مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ) استفاده می شود كه اطاعت از امام اطاعت از پیامبر(ص) واطاعت از خدا است.
۴) از ادامه آیه (وَ مَنْ تَوَلّی فَما أَرْسَلْناكَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً) استفاده می شود كه نافرمانی از امام نافرمانی از خدا است.
۵) اعمال كسی كه ولایت ولی خدا را نشناسد «ولم یعرف ولایهٔ ولیّ الله» واعمالش به پیروی او نباشد، مستحق هیچ گونه ثوابی نیست.
۶) كسی كه ولایت ولی خدا را نشناسد«ولاكان من أهل الایمان» از اهل ایمان نمی باشد.
۷) آنان كه امام را می شناسند واهل ایمان هستند در صورتی بهشت می روند كه محسن بوده و به مقتضای ایمانشان عمل كنند، «اولئك المحسن منهم یدخله الله الجنّهٔ بفضل رحمته.[۲۵]
▪ خامساً:
اجتهاد در نزد شیعه عمل به رأی وقیاس نیست، وتنها دلیل معتبر در نزد آنان قرآن وسنّت معتبراست، به بیان دیگر بیان دین را در انحصار خدا وپیامبرش می دانند. عترت و اهل بیت (یعنی ائمه معصومین(ع)) را به عنوان مفسّران عالم به قرآن وترجمان سنّت می شناسند وبا استناد به قول پیامبر(ص) كه فرمود: «لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»[۲۶]بین قرآن واهل بیت(ع) هیچگاه مخالفت وتنافی نمی یابند.
اجماع در نزد آنان آنگاه حجّت است كه كاشف از سنّت باشد. عقل چون وسیله درك قرآن وسنت است، جزء ادلّه اجتهادی به حساب می آید. در فقه شیعه اجتهاد وفتوا نمی تواند توجیه گر جنگ با امام یاقتل امام یا هر مؤمن دیگری باشد. شیعه فعل و قول غیر معصوم را حجت نمی داند. شیعه رفتار هر صحابی یا تابعی و یا هر مسلمان دیگر را با قرآن و سنّت می سنجد و آنان را در مخالفتشان با كتاب و سنت پیامبر(ص) به بهانه اجتهاد معذور نمی داند. در نزد شیعه باب اجتهاد به معنای فتوای به رأی وقیاس هیچ گاه باز نبوده است. در نزد شیعه باب اجتهاد به معنای استفاده از قرآن وسنّت پیامبر(ص) هیچ گاه بسته نخواهد شد.
● مقایسه ای بین مراجع شیعه وعلماء اهل سنّت
باتوجه به آنچه بیان شد، مناسب به نظر می آید كه در اینجا دو مقایسه صورت گیرد:
▪ نخست: مقایسه بین مراجع تقلید شیعه وپیشوایان مذاهب چهار گانه: ابوحنیفه، مالك، شافعی واحمد بن حنبل.
این مقایسه را می توان از جهات زیر بررسی كرد:
الف) مبنا
برخلاف پیشوایان مذاهب چهار گانه ـ با صرف نظر ازاختلافات بین خودشان ـ فقهاء شیعه بر اساس رأی وقیاس وهمچنین رأی وقول صحابه وتابعین فتوا نمی دهند.
ب) منبع
منبع استنباط فقهاء ومراجع شیعه قرآن وسنّت پیامبر(ص) است وسنّت را از طریق ائمه معصومین(ع) تلقی می كنند. و حدیث صحابه وتابعین را از پیغمبر(ص) همچون احادیث سایر محدثین پس از بررسی واثبات وثاقتشان به عنوان دلیل حكم الهی می پذیرند.
امّا پیشوایان مذاهب چهار گانه اهل سنّت راه شان در دست یابی به سنّت پیامبر(ص) پس از صد سال ممنوعیّت نقل حدیث وانقراض دوران صحابه رسول خدا(ص) احادیث صحابه وتابعین است بدون بررسی از حالشان زیرا همه صحابه را عادل می انگارند، هر چند بین آنان اختلاف وجنگ ومخاصمه ودرگیری وجود داشته است.
ج) قدرت استنباط
فقهاء ومراجع شیعه از تجربه هزار و سیصد ساله فقهاء گذشته كه در كتب فقهی انباشته شده در استنباط احكام الهی از قرآن وسنّت بهره می گیرند.
امّا پیشوایان مذاهب چهار گانه، كه در قرن دوم هجری می زیستند چون در اوائل دوران استنباط احكام بود تجربه ای را پشت سر نگذاشته بودند.
د) اصلاح پذیری
مسلّماً، فقهاء ومجتهدان در فتواهایشان خالی از اشتباه وخطا نیستند، به همین جهت گفته می شود «للمصیب اجران وللمخطئ اجر واحد» اگر مجتهد در مقدّمات فتوایش كوتاهی نكرده باشد و از همان راهی كه خدا ورسول خدا تعیین كرده اند به استنباط پرداخته باشد آن كس كه به حكم واقعی الهی رسیده دو پاداش وآن كس كه اشتباه وخطا كرده است یك پاداش دارد.
با انسداد و بسته شدن راه اجتهاد و حصر مذاهب اشتباهات پیشوایان مذاهب چهارگانه تثبیت وبه عنوان احكام الهی باقی مانده وراه تصحیح واصلاح آنها بسته شده است. هر چند با توجه به بند «الف، ب، وج» كه بیان گردید خطا واشتباه فقهاء شیعه كمتر است. افزون بر این بواسطه باز بودن راه اجتهاد، اشتباه آن ها تثبیت نمی شود وفقهاء بعد از آنان خطاهایشان را به نقد می كشند. به این گونه فقه شیعه اصلاح پذیر است.
آن چه گفته شد نتیجه می دهد:
۱) فتوای شیخ محمود شلتوت پاسخی مناسب وحكیمانه به ندای همبستگی واتحاد فقهاء شیعه بود، وجا دارد وی را به پاس این فتوای تاریخیش ستود. زیرا مبنا ومنبع شیعه در استنباطش مورد پذیرش اهل سنّت است چون نه هیچ مسلمانی تردید در حجیّت كتاب وسنّت دارد، ونه هیچ كس از شیعه وسنی تردید در صداقت ووثاقت ائمه اهل بیت(ع) دارد.
۲) هیچ مجتهد آگاه وآشنا به فقه اهل بیت(ع) نمی تواند فتوایی مشابه فتوای شلتوت صادركند. وهیچ شیعه ای نمی تواند با استناد به فتوای شلتوت از غیر اهل بیت متابعت كند.
▪ دوم: مقایسه بین مراجع تقلید شیعه وعلماء سنّی پس از پیشوایان مذاهب چهار گانه اهل سنّت.
علماء وفقهاء اهل سنّت خود مرجع نیستند، تنها بیانگر فتاوای پیشوایان چهارگانه اند، واحیاناً اگر نیاز به فتوای جدیدی پیدا كنند، به جای رجوع به كتاب وسنّت به انظار ائمه مذاهب چهارگانه مراجعه نموده وبا قیاس به فتواهای موجود از آنان فتوا صادر می كنند. با بسته شدن راه اجتهاد اهل سنّت خود تقلید از فقهاء بعد از حصر مذاهب را جایز نمی دانند. امّا فقهاء شیعه به مقتضای احادیث و ادلّه شرعی مراجع اند، با رجوع به قرآن و سنّت رسیده از طریق ائمه اطهار(ع) فتوا می دهند ومردم از آنان تقلید می كنند.● نكاتی ارزنده در راه اتّحاد
در هر صورت این اختلاف اساسی بین شیعه وسنی نمی تواند مانع از همبستگی واتّحاد بین مسلمانان باشد.
امّا آنان كه در صدد دست یابی به این هدف مقدس «اتّحاد» هستند باید به نكاتی چند توجه كنند:
۱) همبستگی و اتّحاد میان مسلمانان جهان، در مقابل یهود ونصاری و استكبار جهانی، از اهمّیت بسیار برخوردار است.
۲) دشمن با حیله و نیرنگ می كوشد مانع اتحاد و همبستگی مسلمانان شود و گاه، به نام «دلسوزی برای وحدت» تیشه به ریشه اتّفاق وهمبستگی مسلمانان می زند.
۳) وجود مذاهب و فرقه های مختلف اسلامی، قابل انكار نیست و پیامبر(ص) نیز آن را پیشگویی كرده اند.
۴) تعدّدمذاهب نباید مانع اتّحاد و همبستگی در مقابل دشمنان مشترك مسلمین شود.
۵) نمی شود كه همه مذاهب، حق و مطابق واقع باشند، بلكه تنها یك مذهب است كه مذهب حق و پیروان آن فرقه نجات یافتگانند.
۶) پیروان هر فرقه ای، وقتی تشخیص دادند كه باورها و معتقدات آنان نجات دهنده است، نباید به بهانه اتّحاد و همبستگی از عقاید خود واحكام ومعارف اسلامی كه به آن رسیده اند دست بردارند.
۷) آشنایی پیروان مذاهب با عقاید یكدیگر، اگر همراه با هتك به معتقدات سایر مذاهب نباشد، نه تنها موجب تفرقه نمی شود، بلكه مانع از اتهام ودروغ پردازی دشمنان اسلام و مسلمین است.
● راه های تحكیم اتحاد و همبستگی
مسلّماً تشیّع و تسنّن، دو مذهب است كه در بسیاری از مسائل با هم موافق و مشتركند و در برخی از مسائل با هم اختلاف دارند. اگر اختلافی در میان مذاهب وجود نداشت، مذاهبی به وجود نمی آمد، قوام تعدد مذهب به اختلاف است. امّا در این میان مسائلی وجود دارد كه باوجود اینكه از موارد اختلاف نیست به عنوان مسائل مورد اختلاف مطرح گردیده است. و این مسائل نیز سه دسته اند:
۱) اموری كه به دروغ به یكی از مذاهب نسبت داده شده، به این جهت به عنوان اختلاف مطرح گردیده است.
۲) مسائلی كه مورد اختلاف بین فقهاء مذاهب است وربطی به اختلاف بین شیعه وسنّی ندارد، امّا به عنوان اختلاف شیعه وسنّی مطرح می شود.
۳) مسائلی كه از جهت فقهی واعتقادی مورد اتفاق مسلمانان است، امّا سیره عملی آنان متفاوت است، به گونه ای كه این مسائل نمودار اختلاف بین شیعه وسنّی گردیده است.
پس مسائل موجود بین تشیّع و تسنّن پنج دسته اند، كه علماء سنّی و شیعه برای تحكیم اتّحاد و همبستگی بین مسلمانان باید برخورد متناسب با هریك از این دسته ها را داشته باشند.
▪ دسته اوّل: مسائل مورد اتفاق.
این مسائل باید محور همبستگی واتّحاد قرار گیرد، مانند توحید، نبوّت، قرآن، معاد، نماز، زكات، حج، روزه وده ها موضوع دیگر. با وجود اینكه بین مسلمانان واهل كتاب تنها یك موضوع مورد اتفاق وجود دارد، اسلام با سماحت واغماض ـ از انحرافات أهل كتاب مانند: تثلیث[۲۹]
چرا مسلمانان بر گرد محورهای فراوان مورد اتفاق در تحكیم اتّحاد وهمبستگی در مقابل دشمنان مشترك نكوشند، وگوش به نغمه شوم دشمنان تفرقه افكن داده وبه اهداف ننگین آنان جامه عمل بپوشند؟!
▪ دسته دوم: مسائل مورد اختلاف
این مسائل است كه حربه ای خطرناك در دست دشمنان اسلام برای ایجاد تفرقه ودرگیری و نزاع می باشد. از این رو باید علماء شیعه وسنّی برای خلع سلاح دشمن سه برنامه را مورد نظر داشته باشند:
۱) تبیین نقطه نظرها به صورت شفاف وروشن، وآگاه نمودن مردم به معارف واحكام مذهب، خالی از هر گونه هتك وتوهین به نظر مخالف، زیرا تاریكی ها وناآگاهی ها زمینه مناسبی است برای بذر عناد و عداوت و دشمنی، وآگاهی وروشنگری این زمینه را از میان می برد.
۲) مناظره علمی بدون تعصب بین علماء دو مذهب برای دست یابی به واقع
۳) پرهیز از جریحه دار كردن عواطف و احساسات پیروان مذاهب دیگر، با ابراز تنفر از مقدّسات آنان ویا تجلیل و تعظیم از منفرات آنان، چه اینكه همانگونه كه توهین به مقدّسات پیروان هر مذهبی موجب جریحه دار شدن عواطف واحساسات پیروان آن مذهب می گردد، تجلیل وتعظیم از آنان كه مورد تنفر پیروان مذهبی می باشند، موجب جریحه دار شدن عواطف و احساسات پیروان آن مذهب می شود، مثلاً یادكردن و ستودن قاتلان و ظالمان اهل بیت پیامبر(ع) در مقابل شیعه، غیر قابل تحمّل و بسیار سنگین ودشوار است. مانند اینكه گفته شود، ابن ملجم مجتهد بوده و به واسطه كشتن علیّ(ع) خداوند به او ثواب خواهد داد!! ویا بگویند: امیر المؤمنین یزید امام ومجتهد بوده وبه شهادت رساندن فرزندان پیامبر(ص) وبه اسیری بردن دختران وی را بر اساس اجتهاد خود مرتكب شده ودر نزد خدا مأجور است و.. برای شیعه قابل تحمّل نیست. همان گونه كه اگركسی در مقابل سنّی ابولؤلؤ را به پاس قتل عمر بن خطاب بستاید وبر او رحمت فرستد، عواطف وی را جریحه دار كرده است. علماء شیعه وسنّی باید به پیروان خودبیاموزند كه به عقائد یكدیگر احترام بگذارند واحساسات دیگران را به بازی نگیرند.
این اصل آنقدر دارای اهمیّت است، كه مراعات آن اختصاص به روابط پیروان مذاهب اسلامی ندارد. بلكه این اصل باید در همه جا مورد توجه مسلمانان قرار گیرد، حتّی در روابطشان با مشركان. خداوند متعال می فرماید: (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْم كَذلِكَ زَیَّنّا لِكُلِّ أُمَّهٔ عَمَلَهُمْ) (به معبود) كسانی كه غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی نادانی خدا را دشنام دهند، این چنین برای هر امتّی عملشان را زینت دادیم[۳۰]. از این آیه استفاده می شود، كه نباید به مقدّسات هر قومی (هر چند در واقع از قداست واحترامی بر خوردار نیستند) در مقابل آنان هتك وتوهین كرد، هر چند آنان مشرك وآن چه را مقدّس می شمارند بت باشد.
▪ دسته سوم: دروغ ها وتهمت ها
كه موجب گردیده تا تصوّر شود بین مسلمانان در آن موارد نیز اختلاف وجود دارد. روشن است كه با آگاهی بخشیدن به توده مسلمانان وفاش شدن دروغها وتهمتها، وهم وگمان اختلاف نیر رخت بر می بندد. مثلاً علماء اهل سنّت به سنّیان بفهمانند كه شیعه نه تنها علی(ع) را خدا نمی داند، بلكه وی را برتر از رسول خدا (ص) نمی داند، ونه تنها علی(ع) را افضل از پیامبر(ص) نمی داند، بلكه فقهاء شیعه به اتفاق، قائلین به خدایی یا پیامبری علی(ع) را كافر ونجس می دانند. و برای رفع اتّهامات اهل سنّت را به مطالعه عقائد شیعه در مورد امامانشان تشویق كنند.
از سوی دیگر علماء شیعه به شیعیان بیاموزند كه اهل سنّت دشمن اهل بیت(ع) نیستند، وعلماء اهل سنّت با نشر فضائل اهل بیت(ع) كه در منابع حدیثی شان كم نمی باشد، علماء شیعه را در این وظیفه مدد كنند.
ونیز علماء شیعه حساب ناصبیان ودشمنان اهل بیت را از سایر اهل سنّت جداكرده، وعلماء سنّی نیز حساب غالیان را كه علی(ع) را خدا می انگارند، كه شیعیان آنها را كافر می دانند، از شیعه جدا نمایند، وهمچنین تنفر خود را نسبت به نواصب و دشمنان اهل بیت(ع) ابراز نمایند.
این گونه تلاش در ایجاد وحدت نقش چشم گیری خواهد داشت.
▪ دسته چهارم:
مسائلی كه مورد اختلاف بین فقهاء مذاهب است وربطی به اختلاف بین شیعه وسنّی ندارد. مانند دست باز یا دست بسته نماز خواندن، كه به عنوان یكی از مظاهر اختلاف بین شیعه و سنّی مطرح است، و حال آنكه تنها شیعه نیستند كه دست باز نماز می خوانند بلكه یك چهارم اهل سنّت كه پیرو مذهب مالكند دست باز نماز می خوانند. و مانند ازدواج موقّت یا متعه كه به عنوان یك اختلاف مذهبی دیگر مطرح می شود، درحالیكه بسیاری از فقها و محدّثان اهل سنّت نیز قائل به جواز متعه بوده اند كه از آن جمله، این نظریه را به امامان دو مذهب، از مذاهب اهل سنّت، نسبت داده اند:
۱) مالك بن انس، امام مالكیان
سرخسی در المبسوط،[۳۵] جواز متعه را به مالك بن انس نسبت داده اند.
۲) احمد بن حنبل پیشوای حنبلیان
ابن قدامه در المغنی، از مقدسی نقل می كند كه متعه مكروه است نه حرام; زیرا در این باره، ابن منصور از احمد بن حنبل پرسید، پس او گفت: اگر از آن پرهیز شود بیشتر دوست دارم، ظاهر این كلام كراهت است نه حرمت.[۳۶]
از این قبیل مسائل نیز فراوان است كه اگر برای مسلمانان تبیین گردد، از اختلافات بین مذاهب بسیار كاسته می شود. این روشن گری وظیفه هر مسلمان مشتاق شوكت وعزّت اسلام ومسلمین است.
▪ دسته پنجم:
مسائلی كه از جهت فقهی واعتقادی مورد اتفاق مسلمانان است، امّا در عمل دارای سیره ای متفاوتند; مانند چگونگی صلوات بر پیامبر(ص)، باوجود اینكه در همه منابع حدیثی اهل سنّت بر صلوات بر آل پیامبر(ص) همراه با صلوات بر آن حضرت تأكید شده است[۳۷] اهل سنّت در سخنرانی ها وكتابهای خود غالباً مقیّدند به این احادیث عمل نكرده صلوات بر آل محمد را نیاورند، به گونه ای كه تفاوت صلوات بین «صلّی الله علیه و آله و سلّم» و «صلّی الله علیه و سلّم» نشانگر این است كه مؤلف كتاب شیعه است یا سنّی.
وچگونگی ختم قرآن، با وجود اینكه در قرآن مجید در دو مورد «العلی العظیم» و در چهار مورد «العلی الكبیر» آمده است و مسلّماً اگر خدا را به دو تعبیر «علی» و«عظیم» تعظیم كنیم افضل است ـ چنانكه در قرآن نیز چنین آمده است ـ اهل سنّت مقیّدند در پایان قرائت قرآن بگویند: (صدق الله العظیم) بر خلاف شیعه كه می گویند: (صدق الله العلی العظیم). از این قبیل مسائل نیز كم نیست.
وچون این گونه مسائل از شعائر است نمود آن در اختلاف واتّحاد بسیار است. با ترویج سنّت پیامبر اسلام(ص) در این موارد پایه هایوحدت نیز مستحكم می شود.
به امید شوكت و عظمت مسلمانان جهان در پرتو اتحاد و همبستگی و پیروزی آنان بر آمریكا و اسرائیل.
سید علی رضا حسینی
منبع : فصلنامه هفت آسمان